زمینه ما غالبأ نقد را به حق میدانیم، اما از آن هراسانیم. از این جهت میتوان نقد را با مرگ نیز مقایسه کرد؛ به آن معنا که شتر مرگ در خانه همه زانو میزند، اما هر فرد ترجیح میدهد که آن کس نباشد. واژه نقد ما را به یاد خاطرههای ناخوشایندی میاندازد؛ خاطره هایی که هم درباره نقد دیگران است و هم در خصوص نقد خودمان. برای مثال، به یاد میآوریم زمانی از سر دلسوزی، رفتار یکی از دوستان صمیمی خود را مورد نقد قرار دادیم
بخش سوّم: معیارهای تفکّر(Intellectual standards)
وقتی ما کالا یا جنسی را میخریم یا میفروشیم با ابزارهای مانند ترازو و یا متر آنها را اندازهگیری میکنیم و در برابر واحد وزن یا متر آنها را ارزش گذاری میکنیم. ترازو یا متر میزان نسبتا دقیق اندازه کالا و درستی قیمت آن کالا را برای ما مشخص میکند، اما اهمیت، مناسبت، و منطق یا دلیل خریدن یا فروختن آن کالا را مشخص نمیکند. در ضمن به این نکته آگاه هستیم که یک کیلو طلا چند میلیون برابر یک کیلو آهن ارزش و قیمت دارد
آیا زمین افسرده و خشکیدهای را دیدهای که وقتی خداوند آبی بر آن میباراند پس از آن به اهتزاز و جنبش در میآید و رشد میکند و بالا میآید وانواع گیاهان زیبا و خرّم میرویاند!
زمانی که خلافت اسلامی که آخرین تجلیگاه تجمع امت مسلمان، تحت لوای ایمان و باور به وحدانیت خداوند بود، نابود شد و وطن اسلامی به بدترین شکل ممکن با چنگال استعمارگران خونخوار انگلیس و فرانسه و... پاره گردید تا جائی که حتی هلند چند میلیونی بر اندونزی صد میلیونی حکم میراند
فضلیت فکری چیست؟( Intellectual Virtue)
همهی ما میاندیشیم. اندیشیدن طبیعت ماست. اما بسیاری از «اندیشیدن»های ما، اگر آنها را به حال خود رها کنیم و بر آنها نظارت نکنیم، متعصبانه، بخشینگرانه، ناآگاهانه، یا آلوده به پیشداوری میشوند. ولی نکته اینجاست که تفکر ما بر کیفیت زندگی و نتیجهی کارهایمان مستقیماً تأثیر میگذارد. بیکیفیتیِ «اندیشیدن» زیانهای فراوانی به ما میرساند و بر کل زندگیمان تأثیر منفی میگذارد. بنابراین، یکی از کارهایی که شاید هر انسانی باید انجام دهد
تفکر انتقادی یا تفکر نقادانه آینهی تفکر ماست. همانطور که ما هر روز در آینه به قیافه خود نگاه میکنیم تا اگر ظاهر ناآراسته ای داشته باشیم آن را اصلاح کنیم و سپس به خودمان عطر و خوش بو کننده میزنیم تا خوش تیپ و خوش بو به نظر برسیم، با تفکر انتقادی هم به تفکرات خود نگاه میکنیم تا اگر نادرستی در طرز تفکر خود داشته باشیم، آنرا اصلاح کنیم.
ابنخلدون، مورخ نامدار تونسی است که در قرن هشتم هجری میزیسته است. کتاب بزرگ تاریخ او کتاب العِبَر است که عمدتاّ تاریخ ممالک اسلامی شمال افریقا و حکومتهای اسلامی در اندولس است. او دیباچهای بر این کتاب نگاشته که به مقدمهی ابنخلدون شهرت دارد. این مقدمهی مفصل بهعنوانِ کتاب مستقلی خوانده میشود و شهرت آن از خود کتاب العبر بیشتر است. موضوع آن شناخت جوامع و بنیادهای تاریخ آنهاست.
آیا این سخن نویسنده درست است که میگوید عربها اگر بخوانند از خواندن خود چیزی نمیفهمند؟
بدون شک این نادرست است؛ عرب نمیخواند چون از عقبماندگی رنج میبرد اما اگر بخواند گاه میفهمد و گاه نمیفهمد و در این باره مانند همهی خوانندگان امت است. فهم به پشتوانهی معرفتی انسان و سطح علمی او بستگی دارد همچنان که به میزان مطالعه و روش خواندن و نیز انتخاب کتابهای مناسب بستگی دارد.
در ذهن مردم جا افتاده است که تفکر انتقادی یعنی یک نوع فعالیت ذهنی که میکوشد کاستیها، معایب و ناملایماتی که ناقد در زندگی میبیند برملا کند. اما در حقیقت این برداشت اشتباه است. شاید علت چنین برداشتی این باشد که بخش اعظم ملاحظات و نقطهنظراتی که از جهتهای گوناگون دیده میشود عملا این گونه است. از این رهیافت بسیاری از مردم انتقاد را نوعی گله و شکایت و تظلمخواهی و بیان نارضایتی در برابر مسائلی میدانند
عناصر نقد نقد، حداقل دارای دو عنصر است و بیاین دو، ما چیزی به نام نقد نخواهیم داشت. این دو عنصر عبارت است از: داوری و خرده گیری. برای مثال، ما هنگامی درباره لباس تازه یکی از دوستانمان به نقد میپردازیم که در خصوص آن لباس و اینکه آیا برازنده قامت اوست یا نه، نظر خود را بگوییم.
مهارت تفکر انتقادی شاید این روزها بیشترین نیاز را به مهارت تفکر انتقادی یا نقادانه داشته باشیم، زیرا در هر لحظه حجم بسیار زیادی از اطلاعات درست و غلط وارد مغز ما میشود که بر کیفیت زندگیمان تاثیر زیادی می گذارد.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل