إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

دین و اندیشه

  •  بر اساس آیه‌ی ۲۱ سوره احزاب «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَوَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً» پیامبر الگویی برای زیستن بر وفق ارزشهای خدایی و ایمانی است. پیامبر اکرم هم آورنده‌ی کتاب خداوند و هم زندگی‌اش بر اساس‌‌ همان کتاب بود و هم‌‌ همان کتاب نیز شخصیتش بوده است. 

  •  شبهه‌ی دیگر که عدّه‌ای از مدعیان روشنفکری به قرآن وارد می‌نمایند، رفع قُدسیّت و بشری‌نمودن آیه‌های آن است. بدین ترتیب آن‌ها مدعی‌اند که قرآن از لحاظ لفظ و معنا متعلق به پیامبر (ص) بوده که در نتیجه‌ی قرب الهی برایش حاصل شده است. حتی عده‌ای پا را از این فرا‌تر نهاده و قرآن را حاصل تجربه‌ی نبوی پیامبر دانسته که همانند تجربه‌ی شاعران است.

  • کمونیسم مکتبی فلسفی و فراگیر است که مسائل مهمّ زندگی را به بحث و پژوهش گذاشته و نظراتی خاصّ از آن تولید شده است؛ از خلقت جهان، منشأ حیات، وجود خدا و امور غیبی آغاز گردیده و با مرور تاریخ بشر، رشد جوامع، طبقات مردم، اقتصاد، ابزار توسعه و توزع ثروت، در نهایت به هنر، ادبیّات، اخلاق، سیاست، قدرت و... می‌رسد.

  • بیش‌تر تقسیمات متنوّع فمنیسم و جریاناتش را ذکر کردیم، اکنون درصدد بحثی مهمّ هستیم که به شاخه‌های جنبش زنانه در سایه‌ی تأثیرپذیری از مکاتب فلسفی مختلف مربوط می‌شود، و به تعبیری دیگر می‌توان عنوان بحث را «دیدگاه‌های مکاتب فلسفی درباره‌ی زنان» گذاشت. بی‌شک این پیروان مکاتب و ایدئولوژی‌ها بودند که تفکّرات را بنیان گذاشته و تشکّلات و سازمان‌های زنانه را راه‌اندازی کردند تا دیدگاه و برنامه‌های خود را بروز دهند.

  • چکیده:

    داستان عبد و موسی در قرآن کریم در بردارنده مبانی و اصول آموزشی و تربیتی بسیار کلیدی و مهم است که می تواند الگوی خوبی برای نظام آموزشی و تربیتی ما شود. در جریان این داستان معلم یا مربی بایستی متعلم و متربی خویش را از سه مرحله مهم تزکیه وآزادی، آموزش و تعلیم و تذکر و یادآوری عبور دهد. در این میان از روش‌های علمی و تجربی و مکان‌های آموزشی و تربیتی مناسب بهره جوید و از طرفی دیگر این داستان برای آداب برخورد معلم و متعلم و مربی و متربی در جریان آموزش وتربیت الگوی موفق و شایسته‌ای است. 

    کلمات کلیدی : موسی ، عبد صالح، تعلیم ، تربیت

  • در بحث تاریخ جنبش زنان گفتیم که بین دو جریان تفاوتی روشن و ریشه‌دار وجود دارد و در مفاهیم و برنامه‌های فراوانی از یکدیگر تفکیک می‌شوند. این دوجریان در واقع دو مرحله در رشد فمینیسم به وجود آورده‌اند. سخن از آن‌ها بسیار مهم است چون ما باید با دیدگاهی اسلامی براساس این تفکیک و تمایز به نقد می پردازیم.

  • آنچه در این نگاشته، قصدِ طرح آن را دارم، نشان دادنِ قرائت و سبکی از دین‌ورزی است که در آن، پاسداشتِ حرمتِ انسان و توجه به رنج او، محور اصلیِ دلنگرانی و محلِّ اعتنا و اهتمامِ بلیغِ فردِ دیندار است.

    می‌دانم که دیگر، تعبیرهایی نظیرِ اسلامِ سوسیالیستی یا اومانیسم اسلامی (و همچنین دموکراسی دینی و...) ترکیب‌هایی التقاطی و نچسب و رهزن هستند که در آن وفاداری به گوهره‌ی هر دو واژه، فرونهاده شده و نخ‌نما بودن آن چندی است که دیگر رو شده است. کوشش من نشان دادن (و چه بسا تنها تذکرِ) اشاراتی در درونِ متون دینی و همچنین تجربه‌ی زیسته‌ی پاره‌ای از عارفان فرهنگ اسلامی است، که به زعم من، شِمایی از این رویکرد را فراچشم می‌آورند. ذکر دو نکته پیش از ورود به بحث را ضروری می‌بینم.

  • شما جایگاه «آزادی اندیشه و بیان در شریعت اسلامی» را چگونه می‌بینید؟ 

    «آزادی اندیشه و بیان» به مفهوم امروزین آن، مفهومی است «نو» و در واقع بخشی از «نوگرایی فکری و سیاسی» بوی‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژه در شکل لیبرال آن می‌باشد؛ بدین معنا که مسأله‌ی آزادی اندیشه و بیان جزئی تفکیک ناپذیر از «بازتعریف» مفهوم انسان به‌ عنوان فرد و شهروند و عضوی از «جامعه‌ی سیاسی» است و  موجودی صاحب حق قلمداد می‌گردد.

  •  سهراب سپهری در رابطه با « مرگ» به چشم اندازی دست یافته است که ویژه، غبطه انگیز، و به شدت زیباست.

    او در پایه ای از رشد و تعالیِ وجودی قرار گرفته که می تواند مجموعِ فرآیند زندگی را دوست بدارد و با همه چیز جهان، بر سرِ مهر و آشتی باشد. چرخه ی زندگی و مرگ که از پیشانی هستی نازدودنی است و هیچ موجودی را گریز وگزیری از آ ن نیست، برای سپهری، پذیرفته شده و مطبوع است. بلوغ و پختگی و تعالی می خواهد که آدمی بتواند هستی را با همه ی ابعاد ناگزیرش در آغوش بکشد و دوست بدارد.

    بنگرید که سپهری با چه لحنی از مرگ پدرش سخن می گوید:

  • پسر جوان که با هزار آرزو و اشتیاق به خواستگاری رفته بود، گوشه اتاق مبهوت سخن بزرگان چشم به آنها دوخته بود:

    - مگر دخترمون رو از سرراه آوردیم که مهریه ش 140 سکه باشه؟

    - تو طایفه ما رسم بیشتر از 140سکه نداریم، جواب مردم رو چی بدیم؟

    - مهریه دختر ما 350 سکه است، کمتر از این هم امکان نداره، این جا کم تر از این «رسم» نیست، دوستاش، همه مهریه‌هاشون بیش تر از 500 سکه بود،