پخش فایلی صوتی منسوب به ناصر رزازی خوانندهی محبوب و اسطورهای کرد، مجادلات بی سابقهای در فضای مجازی برانگیخته است. در این فایل که ظاهراً بخشی از مکالمهای صوتی است، رزازی با ستایش از آئین یاری - کیش جوامع یارسان - بیزاری خود از اسلام را برملا میکند.
در توضیح جدیدی که وی پس از جنجال یاد شده داده، به درستی روی خصوصی و سهوی بودن اظهارات قبلی تأکید و پخش آن را دسیسهای برای تخریب خود خوانده است. فارغ از مجادلات پیشگفته که از دو نقطه عزیمت دینی و غیر دینی و بعضاً ضد دینی صورت میپذیرد، خوانش اصل مسئله حاوی دلالتهای سیاسی و جامعهشناختی جالب توجهی است.
تعداد مذاهب و فرق اسلامی، بسی بیش از ۷۲ عدد است. این مذاهب و فرقه ها در فقه، کلام، روایات، احادیث و تاریخ با همدیگر اختلاف دارند. در این میان دو مذهب شیعه و سنّی به دلایل عمدتا سیاسی، چند سال است که اختلافاتشان از لای کتابها و کلام علما خارج و به خیابانها و میادین کشیده شده است. هر چند شیعه و سنّی با هم اختلافات زیادی دارند اما جالب توجه است که در میان این دو مذهب، گروههایی وجود دارند که به مذهب مقابل نزدیکتر از سایر گروههای مذهب خویش میباشند. مثلاً گروه زیدیه شیعه به سنّیها نزدیکتر است تا به سایر گروههای شیعه. یا شیعه اثنی عشری به سنّی شافعی نزدیکتر است تا به علوی و نصیری و اهلحقهای شیعه.
یکی از مباحثی که در زمان تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی در فضای سیاسی و رسانهای کشور مورد توجه، بحث و گفتوگو و حتی چالش قرار گرفت، مسئله رسمیت مذهب بود. به این ترتیب در قانون اساسی رسمیت مذهب شیعه طرح شد و قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان قانون اساسی در مراجعه به آرای عمومی به تصویب رسید. اگرچه در متمم قانون اساسی مشروطه، شیعه به عنوان مذهب رسمی در ایران طرح شده بود:
در جلسۀ قبل رویههای اخلاقی و هنجاری طرح فکری آیدی را در کتاب تکنولوژی و زیست جهان مورد بررسی قرار دادم. گفتم که مسایل هنجاری در فلسفۀ تکنولوژی جایگاه فریدی را از آن خود میکنند. به تعبیر دیگر، نگاه هنجاری به تکنولوژی، خصیصۀ ممتاز بسیاری از طرحهای فلسفی در فلسفۀ تکنولوژی است. پرسش ما در آن جلسه این بود که پساپدیدارشناسی آیدی، چه نسبتهایی با سطح هنجاری تحلیل تکنولوژی برقرار میکند. یدیدارشناسی – و بهتبع آن پساپدیدارشناسی - کاری توصیفی است و نه هنجاری. به همین جهت، همۀ افرادی که درصدد بودهاند
بسیاری از کسانی که دانش دینی ندارند، تصور میکنند نزدیک شدن به شریعت و احکام آن، به معنای دوریگزینی از شادیها و خوشیهاست، یا دوری از آنچه موجب شادمانی و سرور از مصالح مادی و منفعت دنیوی است و گمان میبرند که شریعت مترادف با قید و بند است و التزام به آن به معنای محرومیت از خوشیها و لذات دنیوی با اجبار و یا زهد و دوریگزینی در آنها به صورت اختیاری است؛ ولی حقیقت چیز دیگری است و این تصورات از آنچه شریعت به احکام شادی و خوشی و هر آنچه به آن ختم میشود و به پرهیز از رنجها و غم و اندوه دعوت میکند، به مراتب دور است.
پیش از پرداختن به موضوع بیداری اسلامی باید گفت در بحث از این پدیده و تعیین ماهیت آن نوعی ابهام وجود دارد؛ وقتی اصطلاح بیداری اسلامی را به کار میبریم، با پدیدهای روبرو هستیم که از دهههای نخست قرن بیستم و مشخصاً با پیدایش جماعت اخوانالمسلمین از سال ١٩٢٨ ظهور کرد. همان جریانی که در اواخر قرن ١٩ میلادی ریشه دارد و به دست جمالالدین افغانی[اسدآبادی] و محمد عبده ساخته شد. نوعی بیداری اسلامی معاصر هم وجود دارد که پس از رنگ باختن ملیگرایی عربی آغاز شد؛ یعنی پس از شکست سخت سال ١٩۶٧ که در قرن بیستم به اوج خود رسید و سپس روند نزولیاش را آغاز کرد.
یکم:
هر کس که در خود توانمندی مرتبط با مسؤولیتی میبیند میتواند خود را برای آن مسؤولیت نامزد کند. استناد قرآنی این سخن رفتار حضرت یوسف(ع) است که خود را نزد عزیز مصر به عنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی کاندید کرد.
قَالَ اجْعَلْنِي عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ﴿يوسف: ٥٥﴾ یکی از آن دو [دختر] گفت پدرجان او را [با دستمزد] به کار گیر که او بهترین کسی است که میتوانی به کار بگیری، هم تواناست و هم درستکار.
او دو ویژگی را در خود بنا به مسؤولیت طرح کرد: نگاهبان و دانا. حفظ و نگاه داشت وظیفه و داشتن دانش مرتبط با آن مسؤولیت او را بر آن داشت که خود را کاندید کند.
از اینکه علم و دانایی محصول برتر فکر بشر است تردیدی نیست چون حاصل قرنها تلاش و همت شبانهروزی افراد تلاشگر و خستگیناپذیر است؛ ولی متاسفانه کالبدی نیرومند با بازوهای بسیار قوی و پولادینی است که از خلٲ معنویت و انسانیت و سوز و گداز عاشقانه رنج میبرد و بدون آن چون اژدهایی شده که امروزه بلای جان کرەی خاکی و ساکنانش گشتە است.
غرور علمسالاری، نه تنها در کشورهای صنعتی و غربی فراگیر شده بلکه امواج آن بر تار و پود کشورهای شرقی و اسلامی نیز چنگ انداخته است
انسان با نور “ایمان” به اعلای علیین صعود میکند، و به برکت آن ارزشی مییابد، که او را شایستهی بهشت برین میسازد. اما با ظلمت و تیرگی “کفر” در اسفل سافلین سرنگون شده، و به وضعیتی دچار میگردد، که او سزاوار جهنم میشود، زیرا “ایمان” انسان را به صانع ذوالجلالش نسبت میدهد، پس “ایمان” یک انتساب است، انسان با نور “ایمان” به اعلای علیین صعود میکند، و به برکت آن ارزشی مییابد، که او را شایستهی بهشت برین میسازد. اما با ظلمت و تیرگی “کفر” در اسفل سافلین سرنگون شده، و به وضعیتی دچار میگردد، که او سزاوار جهنم میشود، زیرا “ایمان” انسان را به صانع ذوالجلالش نسبت میدهد، پس “ایمان” یک انتساب است، و بدین وسیله انسان به اعتبار صنعت الهی و نقوش اسمای ربانی که به سبب ایمان در او نمایان شدهاند، ارزش والایی مییابد.
یکی از شبهاتی که در مورد خدا مطرح میشود این است که میگویند: چگونه خداوند در قرآن کريم رویگردانان از هدایت خود را به اوصافی همچون چارپایان(أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) یا به حیواناتی مثل الاغ (كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا) یا سگ (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ)تشبیه میکند؟
چطور ممکن است خدایی که به ما دستور داده که با مردم به نیکی صحبت کنیم(وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا) و بهترین سخن را به مردم بگوییم(وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ) خودش برای مخالفانش از این الفاظ استفاده میکند؟
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل