إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

دین و اندیشه

  •  یا رسول الله ستون صبر را
    استن حنانه کردی عاقبت
    ستونِ چوبیِ حنانه، در ساحت ادب و عرفان فارسی، رمزی از مجذوبی و دلبردگی است و البته:
    ای خوش آن مجذوبی و دلبردگی
    آه از این دلگیری و افسردگی
    در نظرگاه عارفان و دیده‌وران، رسول خاتم، تنها ناقل پیام و مجرای وحی نیست. کانون جذبه و جاذبه و کهربای تعالی و شکوفایی است. پیغامبری که با جان عاشقان کار دارد و خامان ره‌نرفته را دستگیری و درمانگری می‌کند:
    تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
    پیغمبری با جان عاشق کار داری

  •  برای پاسخ به این پرسش که آیا اسلام با دموکراسی سازگار است باید بحث را با یک مشاهده عمومی آغاز کنیم. سنت‌های دینی ترکیبی هستند از متن و زمینه یا به عبارت دیگر ترکیبی هستند از وحی و تفسیر بشری از متن مقدس در داخل یک فضای خاص اجتماعی و تاریخی. در همه سنت‌های دینی این پویایی و کثرت قابل مشاهده است و همین پویایی و کثرت نشان می دهد که چرا در تمام ادیان به همان میزانی که محافظه‌کاران وجود دارند عناصر مدرن و ترقی خواه هم به چشم می‌خورند.

  • پیشگفتار
    مبحت کانونی این نوشتار سه پاسخ نظری است که در برخوردی آگاهانه با مدرنیته در ایران، در دوره‌ی پس از انقلاب ارائه می‌شود. این سه پاسخ حکایت از این گزاره‌ی بدیهی دارد که هنگامی که ذهن به پدیده‌ای توجه می‌کند، آن را یا نفی می‌کند، یا می‌پذیرد، یا بخشی از آن را نفی و بخشی را می‌پذیرد. بر این اساس هنگامی که مدرنیته در صحنه ظاهر شود، به سادگی نادیده گرفته نمی‌شود، بلکه اندیشمندان، با گرایشات مختلف نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند: برخی در برابر آن مقاومت می‌کنند، برخی به تسلیم کامل در می‌آیند، و گروه سوم در برابر جنبه‌هایی مقاومت می‌کنند و تسلیم جنبه‌هایی دیگر می‌شوند.

  •  «من نه دل‌نگران سنت‌ام، نه دل‌نگران تجدد، نه دل‌نگران تمدن، نه دل‌نگران فرهنگ و نه دل‌نگران هیچ امر انتزاعی‌ دیگری از این قبیل. من فقط نگران انسان‌های گوشت ‌‌وخون‌داری هستم که می‌آیند، رنج می‌برند و می‌روند. سعی کنیم انسان‌ها هر چه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند و به حقایق هرچه بیش‌تری دسترسی پیدا کنند؛ علاوه بر آن هر چه کم‌تر درد بکشند و رنج ببرند؛ و علاوه بر آن هر چه بیش‌تر به نیکی و نیکوکاری بگرایند. برای تحقق این سه هدف، از هر چیزی که سودمند می‌تواند بود بهره گیرند؛ از دین گرفته تا علم، فلسفه، عرفان، هنر، ادبیات و همه‌ی دستاوردهای بشری دیگر.» (مصطفی ملکیان، عقلانیت و معنویت بعد از ده‌ سال)

    نویسنده:
    مصطفی ملکیان
  • نویسنده‌: عبدالعلی بازرگان

    «بد خداشناسی» ممکن است عنوان متداول و مصطلحی نباشد، اما به هر حال بیانی است از نوعی خداشناسی متعارف میان توده‌هائی از مردم که به آداب و رسوم دینی گذشتگان، هر چند شرک‌آمیز و خرافی، بیشتر پایبند هستند تا آنچه مستقیماً در کتاب الهی و تعالیم توحیدی پیامبران آمده است.


  • هیچ تئوری دینی و غیردینی دیگری، امروز نمی‌تواند در کشورهای مسلمان جایگزین ایده‌ی حقوق بشر شود.
    سالها پیش در کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین نوشته بودم طرح و تصویب اعلامیه حقوق بشر یک «ضرورت تاریخی» بود که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948، بر سیاستمداران انسان دوست جهان آشکار شد. آنان از مشاهدات تاریخی اسف بار خود به این نتیجه رسیدند که تنها راه تئوریک نفی مطلق خشونت و خونریزی، این است که رشته‌ای از حقوق اولیه برای همه افراد بشر بدون هیچگونه استثناء و تبعیض و صرفاً از آن نظر که بشرند در سراسر جهان به رسمیّت شناخته شود و پایه و اساس تنظیمات حقوقی ـ سیاسی داخلی کشورها و روابط بین‌المللی قرار گیرد. آن حقوق اولیه در مواد 30 گانه اعلامیه حقوق بشر به صورتی شفاف بیان گردید. از جهانیان و همه دولت‌ها خواسته شد این اعلامیّه را بپذیرند. و آن را در مقام عمل با کوشش وافر به کار بندند.

  • درخت، به‌ویژه در هنگامه‌‌ی بهار، حضور و جلوه‌ای غبطه‌انگیز و الهام‌بخش دارد. در این شور و گرما و قیامت و رستخیزِ پر غوغا‌‌‌ نمی‌توان مُهر خموشی بر لب زد.‌‌‌ نمی‌توان شکوه رُستن را دید و خاموش ماند. سعدی می‌گوید:

    نویسنده:
    صدیق قطبی
  • منهای معنویّت

    02 فروردین 1390

     مقدّمه
    در حساب مادی زندگی جدید، معنویت تفریق می‌شود، می‌کوشند تا هدف زندگانی انسان را با حیات مادی او جمع نمایند. عقیده دارند که زندگی مادی برای زندگی مادی است و بس: یعنی انسان در تلاشهای خود افق عالیتر ندارد، یعنی هدف برتر، از کوشش در ماده نیست، پس چه؟ پس اینکه انسان باید بدنبال سراب لذت یکسره در بیابان رنجهای زندگی بدود. زیرا بنا به «فلسفة منهای معنویت» برای انسان نهایتی که به تلاشها و رنجهای زندگی بیارزد وجود ندارد جز تلاشها و رنجهای جدید!

  • نویسنده: مصطفی حسینی طباطبایی

    س- در آثار پیشروان فکر مادی – که از آنها سخن گفتید – نسبت به مذاهب بطور کلی، انتقادهایی شده است. این انتقادها ناگزیر با «اسلام» نیز برخورد دارند، در این‌باره چه نظری دارید؟

  •  فلسفه اخلاق از مهم‌ترین و جنجال‌برانگیزترین شاخه‌های فلسفه تحلیلی به حساب می‌آید، از این رو کمتر فیلسوفی را می‌توان یافت که حتی نیم‌نگاهی به فلسفه اخلاق نینداخته باشد. به بیان دیگر، فیلسوفان بزرگ پس از تدارک هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی خود، به فلسفه اخلاق پرداخته‌اند، گویی این شاخه از فلسفه پیامد و در واقع عصاره دیدگاه‌های فلسفی آنها در خصوص هستی و انسان را در برمی‌گیرد. می‌توان گفت که به تعداد فیلسوفان، فلسفه اخلاق داریم.