إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

دین و اندیشه


  • عثمان عباسی

    مارکسیسم، نظریه‌ای در باب چگونگی تحول زندگی اجتماعی – تاریخی انسان و قانون‌های حاکم بر آن، که ‌پایه‌گذاران آن کارل‌ مارکس (1818-83) فیلسوف، اقتصاددان و جامعه‌شناس آلمانی و فردرش انگلس (1825-95 ) یار و همفکر نزدیک او هستند ولی به معنای وسیع کلمه، مارکسیسم ‌یک مکتب فلسفی –‌ سیاسی است که شاگردان روسی مارکس و انگلس، به‌ویژه پلخانف ‌و لنین، در پرکردن ‌خلأهای آن و قالب‌گیری‌ آن به صورت یک دستگاه جامع نظری شامل بحث مابعد‌الطبیعه، فلسفه‌ی تاریخ، جامعه‌شناسی، اقتصاد و انجام‌شناسی تاریخی‌نقش بزرگی داشته‌اند، چنان‌که جداکردن‌ آرای آن‌ها از آرای اصلی مارکس کاری دشوار است، اگرچه در سال‌های اخیر برخی متفکران (مانند مکتب فرانکفورت) کوشیده‌اند که آرای اصلی مارکس ‌را که‌ جنبه‌ی ‌پژوهشی فلسفی و تاریخی‌ دارد از قالب‌های ایدئولوژیک مارکسیسم -‌ لنینیسم ‌جدا کنند.

  • 1ـ رجاء العبودیة الخائفة: مدار همه کارهایمان باید بر عبودیت خالصانه خداوند استوار باشد. خداوند وجل قلوب را از صفات اهل ایمان برشمرده، آنجا که می‌فرماید: ﴿انما المؤمنون الذین اذا ذکرالله و جلت قلوبهم و…


  • تألیف: سرویس دین و دعوت پایگاه اطلاع رسانی اصلاح

    آمد تا از عصبانیت شوهرش شکایت کند و آن یکی آمد تا از خانمش شکایت کند. فرمود: همسرم بسیار عصبانی است.
    به هر دو نفرشان گفتم: عصبانیت و غضب از نعمت‌های خداوندی است به شرطی که همسران به درستی از آن‌ها استفاده کنند.
    احیاناً بعضی‌ها از عدم عصبانیت همسرشان شکایت می‌کنند. جایی که می‌بایست عصبانی شود و موضع‌گیری کند این کار را انجام نداده، شکایتشان در این باب است.
    سؤال اینجاست که: چه موقع برای مستحکم شدن علاقه همسرداری عصبانیت خوب است؟ و چه وقت خوب نیست؟
    و چه صنف از همسران در زمینه‌ی عصبانیت و غضب میانه‌روی را انتخاب می‌کنند؟

  • هر درکی، ‌مسبوق به حضور آدمی در هستی است. ‌یعنی پیش زمینه تمام ادراکات، ‌ادراک حضوری (شهودی) آدمی است. ‌از اینرو انسان «شهودگری اندیشمند» است یعنی درک و فهم، ‌بر پایه شهود استوار است. ‌پس بر هستی انسان دو منبع بزرگ معرفتی؛ ‌یعنی شهود و اندیشه (تفکر) حاکم است و در واقع مفهوم انسان هم غیر از این دو مفهوم نیست.

    نویسنده:
    صلاح‌الدین بهرامی_جوانرود
  •  اشاره: متنی که پیش روی شما است تر جمه سخنرانی دکترحسن ترابی است در جمع اساتید برجسته اسلام‌شناس و شرق شناس «مرکز پژوهش‌های اسلام و غرب» و «دانشگاه فلوریدا» که در سال 1992 ایراد شده است. اما علی رغم گذشت بیش از دوازده سال از بحث ایشان خواننده به خوبی در می‌یابد که مباحث، کاملاً تازگی دارد و بحث و گفتگو پیرامون کلیه مطالب مورد بحث ایشان همچنان داغ است.


  • محمد منصور هاشمی

    آیا دین یک روایت[1] دارد یا از دین هم به عنوان متن قرائت‌های کثیر و فهم‌های متفاوت می‌توان داشت! در میان فهم‌های متفاوت آیا تنها یک فهم درست است یا چند فهم هم ارز می‌تواند وجود داشته باشد؟ آیا برای سنجش این فهم‌ها محک و معیاری موجود است یا انتخاب محک و معیار هم خود نتیجه فهمی از متن است و نهایتاً دوری پدید می‌آید؟

  • صالح نیک‌سرشت

    الا بذکرا… تطمئن القلوب
    «همانا با ذکر خدا دل ها آرام می‏گیرند .»

    منظور از ذکرا… چیست؟
    چگونه دل انسان با یاد الله آرام می گیرد؟ اگر شخصیت انسان شبیه به یک کوه یخ باشد و ضمیر ناخودآگاه آدمی، نـُه دهم کوه یخ مستور و مخفی در آب ؛ اگر ضمیر ناخودآگاه بر وجود آدمی سیطره داشته باشد و تعیین کننده و کارگردان پشت صحنه باشد ، اگر انواع اختلالات رفتاری و بیماری های روحی و روانی تجلی تیره شدن روابط خودآگاه و ناخودآگاه تلقی گردد و اولین گام در تخفیف این بیماری ها انتقال موضوعات و مسائل درون ناخودآگاه به سطح آگاه بیمارباشد، معنا و اهمیت ذکر معلوم و روشن می گردد. ذکرا… به طور خاص یعنی باخبر ساختن ، خبر گرفتن و توجه کردن ارادی و متعمدانه ذهن هشیار و خودآگاه از آن چیزی که در ناخودآگاه آدمی وجود دارد . ذکریعنی اعتراف به حضور او.

  • نویسنده: محسن نیکخواه

    1ـ قضاوت درست درباره نگرش هر مکتب فکری درباره انسان قبل از هر چیز باید از لابه‌لای اصول کلی، مفاهیم بنیادین و بینش انسان شناسانه آن مکتب و نه از راه احکام و قوانینی استخراج شود چون این کار اولاً حرکت از بعضی از نتایج به مقدمات و اصول است. چرا که در قانون‌گذاری و احکام قضایی علاوه بر بینش و دیدگاه کلی درباره یک چیز، بعضی از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز دخیلند که عدم توجه به آنها می‌تواند به فهم تصورات بنیادین درباره آن امر خلل و خدشه وارد آورد.

  • روشنفکری دینی پدیده فربهی است و در خصوص آن سخن بسیار رفته است اما به جهت اینکه ما همچنان با این پدیده مهم و تأثیرگذار مواجه هستیم و نیز بدان جهت که بانگ‌های مخالف علیه آن، از جهات مختلف برخاسته است و نیز به دلیل نقش آفرینی مستمر این جنبش مبارک، واجب است که درباره آن بازهم سخن برود و پیامدها و آثار آن بررسی شود، و طرحی برای آینده آن ریخته شود.

  • افراد و اطواری که ذیل عنوان روشنفکری دینی شناحته شده‌اند، به دو قسم منقسم می‌شوند: روشنفکری و روشنفکران دینی لیبرال و روشنفکری و روشنفکران دینی چپ. بعید البته نیست کسانی خود یا دیگرانی را بیرون از این دو قسم بشمارند، و ضمن حفظ مؤلفه‌های روشنفکری و دیانت، مقسم چپ و راست را نالازم یا ناکافی به شمار آورند؛ تردید نیز نیست که این دو قسم در تاریخ روشنفکری دینی موجود بوده است، ولو کسانی خود را وراء آن بنشانند. این دو عنوان، عادتاً، مهم و مشهور بوده‌اند و سخن ما نافی قسم یا اقسام دیگر نیست.