مقدّمه
حیات، پدیدهای است که خداوند استعداد به فعلیت رسیدن کمال را در آن به ودیعت نهاده است و دارای مراتبی است که بالاترین مرتبهی آن حیات انسانی است و بالاترین مرتبهی حیات انسان، نیز حیات طیّبه است؛ به معنای زندگی پاک که از لوث اوهام و اهواء پیراسته است و هیچگونه مرگ، فقر و شقاوتی در آن راه ندارد.
حیاتى با معنایی وسیع و به دور از هر گونه نگرانى و تلخکامى، حیاتى همراه با قناعت و پرهیز از افراط و تفریط، حیاتى سرشار از معنویت و ایمان و احسان به خلق، حیاتى به دور از غفلت، سهو و نسیان و... پس برای نیل به چنین سعادتی، باید به فهم صحیح و تطبیق شایستهی تعالیم قرآن متوسل شد و از وسوسههای شیطان گریخت؛ زیرا شیطان بر مؤمنان اهل توکل و اخلاص هیچ نفوذی ندارد.
پژوهش و بررسی ویژگیهای زندگی مرتبط با حیات طیّبه که اصطلاحی قرآنی است میتواند ما را به سبک زندگی مورد قبول اسلام، رهنمون سازد. بدیهی است ارزش حقیقی انسان و وصول او به مقام خلیفةاللهی در گرو همین حیات است و انسانِ فاقد این حیات، در ردیف دیگر حیوانات و در حقیقت در مدار حیوانی بسر میبرد. از اینرو، کاوش و تحقیق در مورد حقیقت این نوع متعالی حیات ضرورت مضاعف دارد.
ایمان بهمعنای حقیقی، معیار اصلی حیات طیّبه است؛ به این معنا که ایمان، مجوز لازم جهت ورود به دایرهی حیات طیّبه بوده و کسى که ایمان کافى داشته باشد بدون تردید، از حیات طیّبه برخوردار گشته و هر قدر ایمان بالاتر رود، درجات بالاتر و نابتری از حیات طیّبه نصیب انسان مؤمن میشود.
پس از بررسی مفهوم حیات طیّبه، مشخص میشود که حیات طیّبه خاص فرد، یا افراد معینی نیست. ثمرهی حیات طیّبه، ابدی و ماندنی است و نابودی و فرسودگی در آن راه ندارد. با محقق شدن حیات طیّبه هیچ استعدادی از استعدادهای انسان به ورطهی فراموشی سپرده نمیشود و هر یک از نبوغهای وی، روز به روز فروزانتر میشود.
معناشناسی «حیات»، «طیّبه» و «عمل صالح»
برای درک چیستی و مفهوم حیات طیّبه جای خود دارد نخست دو واژهی «حیات» و «طیّبه» معناشناسی شوند. حیات معنی وسیعی دارد که از همه بالاتر در مورد خداوند به کار میرود؛ زیرا حیات حقیقی و ازلی و ابدی و ثابت و پایدار که هیچگونه مرگ و حیاتی در آن نیست فقط مخصوص خداوند است.
واژهی حیات بهعنوان یکی از مخلوقات خداوند در مقابل موت، بهمعنای زندگی و زنده بودن است و آن را نیروی رشد و حرکت و احساس نیز گفتهاند. (راغب، 1412ق، ص269؛ ابن منظور، 1414ق، ج 14، ص 211؛مصطفوى، 1360، ج 2، ص 369)
به باران «الحَیا» گفته مىشود؛ به این علت که زمین مرده را زنده و به آن زندگى مىبخشد. (راغب، 1412ق، ج 1، ص 269)
معنای دیگر با توجه به کلمهی «حیاء» نقطه مقابل وقاحت و بیشرمی ولی بعضی از محققان هر دو را به یک ریشه بازگرداندهاند و گفتهاند حیاء و استحیاء نیز نوعی طلب حیات و سلامت است در برابر وقاحت و بیشرمی که نوعی از دست دادن زندگی و سلامت محسوب میشود. (مکارم شیرازی، 1377ش ، ج4، ص200)
معناشناسی واژهی «طیّبه»
واژهی «طیّب» در برابر کلمهی «خبیث» قرار میگیرد و در فرهنگ قرآن «طیّب» با هر چیزی که ترکیب شود و پسوند و یا پیشوند هر واژهای قرار گیرد، نشان از آن دارد که در نزد خداوند دوستداشتنی و از بهترینهاست. زندگی که در حوزهی جاذبهی الهی قرار گرفته باشد، با نماد حقیقی «طیّب» شناخته میشود. به تعبیر دیگر، قرآن هنگام شناساندن بهترینها، از واژهی «طیّب» بهره میگیرد. خداوند وقتی میخواهد مهر تأیید و خشنودی خویش بر کار بندگان نهد و زندگی پاک و پاکیزه را بنمایاند، این کلمه را به کار میبرد.
لغتشناسان دراین باره نوشتهاند:
«طیّب» یعنی به دور بودن از هرگونه آلودگی و ناپاکی: «طابتْ نفسُهُ، انبسطتْ وانشرحتْ» جان او پاک است، یعنی شاد و گشادهدل و روحافزاست.
و نیز آوردهاند که طیّبه یا طیّب به معنای پاک و پاکیزه و آن چیزی است که انسان بهطور طبیعی به آن تمایل دارد. در مقابل خبیث و ناپاک که طبع انسان از آن متنفر است، میباشد. (ابنمنظور، 1414ق، ج1، ص563)
« طیّب» در لغت به چیزى اطلاق مىشود که فىنفسه مطلوب و به دور از آلودگى ظاهرى و باطنى باشد و نقطه مقابل آن، «خبث» است؛ یعنى چیزى که ظاهراً و باطناً آلوده، و فىنفسه مایهی اکراه است. (مصطفوى، 1360، ج 7، ص 151)
«طُوبَىٰ لَهُمْ» یعنی زندگی پاک و پاکیزهای دارند.
بنابراین میتوان گفت که به هر چیزی که از آلودگی ظاهری و درونی به دور و پاک باشد و خود نیز خوشایند، شایسته و دلنشین باشد «طیّب» گویند.
از اینجا به فرق بین «طیّب» و «طاهر» میتوان پی برد؛ زیرا در «طهارت» جنبهی دور کردن پلیدی مورد نظر است و در «طیّب» افزون بر آن، نظر به خوشایندی، دلنشینی، کمال و جنبهی اثباتی نیز هست. (مصطفوی، 1360 ش ، ج7، ص151)
از آنجایی که در قرآن «طیّب» به همراه «حلال» آمده، به معنی پاک، حلال و امثال آن نیز هست.
در تعریف دیگرى، به چیزى که حواس و نفس از آن لذت ببرد اطلاق شده است. (راغب اصفهانى، 1412ق، ج 1، ص 527)
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا» ( بقره: ١٦٨)
«اى مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید »
مثل «کلمهی طیّب» که معنای آن سخنی است که گوش از شنیدنش خوش آید و «عطر طیّب» که به معنای آن عطری است که شامهی آدمی از بوی آن خوشش آید و «مکان طیّب» یعنی آن محلی که با حال کسی که میخواهد در آن محل جا بگیرد سازگار باشد. (طباطبایی، 1417ق ، ج1، ص631)
بر این اساس، حیات طیّبه در لغت بهمعنای زندگی پاکیزه و خالص از هر آلودگی است. مرحوم علامه طباطبایی در اشاره به این معنا میگویند: «علت اینکه چرا قرآن آن زندگى را با وصف طیّب توصیف فرموده، چون حیاتى خالص است که خباثتى در آن نیست.» (طباطبایی، 1417ق، ج12، ص494)
در بررسی واژهی حیات متوجه شدیم که حیات هم در مورد دنیا اطلاق میشود و هم در مورد آخرت
« الَّذِینَ یسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الآخِرَةِ » (ابراهیم/3)
و واژهی طیّب نیز هم در موارد دنیوی به کار رفته است:
« فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیمَّمُواْ صَعِیدًا طیّبا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکمْ » ( نساء/43)
و هم در موارد مربوط به آخرت: «وَمَسَاکنَ طیّبةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ » (توبه/72)
بنابراین در اطلاق جداگانهی واژههای «طیّب» و «حیات» هیچ نوع محدودیتی نسبت به مسائل دنیوی و اخروی وجود ندارد.
معناشناسی «عمل صالح»
بیش از پنجاه بار در قرآن کریم عبارت « الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» تکرار شده و عمل صالح یکی از پرکاربردترین مفاهیم قرآن کریم است که رابطهی نزدیک و متقابلی با ایمان دارد که تدبر در آیات قرآن این رابطهی نزدیک را برای ما به وضوح مشخص میکند. اگرچه ایمان منشأ عمل صالح است، لکن عمل صالح نیزموجب تقویت ایمان و بالا رفتن درجهی آن میگردد. چنانکه عکس آن نیز صادق است؛ یعنی عمل غیرصالح از درجهی ایمان میکاهد؛ بهگونهای که ممکن است ایمان را از انسان سلب نماید.
راغب اصفهانی که از برجستهترین محققان در عرصهی غریب القرآن محسوب میشود، در تعریف واژهی عمل اینگونه اظهار نظر میکند: هر فعلی را که حیوان از روی قصد انجام میدهد، عمل نامیده میشود. مفهوم «عمل» از «فعل» خاصتر و محدودتراست؛ چرا که گاه «فعل» دربارهی اشیاء جامد نیز به کار میرود. (راغب اصفهانی، 1412ق، ص ۳۵۱؛ ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج ۴، ص ۱۴۵ و ۵۱۱)
شرتونی از واژهشناسان برجستهی معاصر نیز معتقد است: «عمل» به کاری اطلاق میگردد که از روی عقل و فکر انجام شود، پس لاجرم با عمل و آگاهی همراه است لیکن «فعل» عامتر از آن است. (شرتونی، ۱۴۰۳ق، ذیل مادههای «عمل» و «فعل»؛ ابوهلال العسکری، ۱۴۱۲ق، ص ۳۸۳)
«صالح» از ریشهی «صلاح» است. راغب اصفهانی در معنای لغوی این واژه مینویسد: صلاح ضد فساد است و این دو در بیشتر موارد در خصوص افعال به کارمی روند. در قرآن کریم گاه درمقابل «فساد» و گاه در مقابل «سیئة» به کار رفته است. (راغب اصفهانی، 1412ق، ص ۲۸۹)
ابنمنظور نیز «صلاح» را در لغت ضد فساد دانسته است. (ابن منظور، 1414ق، ج ۲، ص ۵۱۶)
صاحب کتاب «التحقیق في کلمات القرآن» در این باره میگوید: معنای ریشهای و اصلی این واژه، سلامت از فساد و تباهی است. صلاح ضد فساد است. صلاح دربارهی ذات، رأی یا عمل به کار میرود لکن بیشتر در عمل کاربرد دارد. (مصطفوی، ۱۳۶۰ش، ص ۳۰۷)
صاحب تفسیر روح المعانی مینویسد: صلاح در اصل لغت ضد فساد است و بهواسطهی کثرت استعمال به هر عملی که شریعت آن را جایز دانسته و به نیکی از آن یاد کرده است، اطلاق میشود. (آلوسی، 1415ق، ج ۱، ص ۲۰۱؛ بیضاوی، ۱۴۱۶ق، ج ۱، ص ۲۳)
قرطبی «صالحات» را هر قول و فعلی میداند که آثارش در آخرت برای صاحبش باقی خواهد ماند.(قرطبی، ۱۳۷۲ق، ج ۱۰، ص414)
ابنکثیر نیز در تعبیری نزدیک به آن مینویسد: اعمال صالح اعمالی است که بهواسطهی مطابقت آن با شریعت محمدی(ص) موجب خشنودی خداوند متعال میگردد. (ابن کثیر، ۱۴۰۱ق، ج ۳، ص ۱۴۰)
![Full view](https://i.pinimg.com/1200x/28/0c/dd/280cdd22f11cfa9022750994b4569e32.jpg)
مفهوم حیات طیّبه در قرآن
حیات عبارت است از زندگى دنیوى از روز ولادت تا رسیدن مرگ، که دورانى است توأم با شعور و فعل ارادى که نظیرش یا نزدیک به آن در حیوانات نیز یافت مىشود. لکن خداوند سبحان غیر از این زندگى دنیایى، زندگى دیگرى را براى انسان مطرح میکند که نتیجهی آن کمال وجود آدمى و تحقق بخشیدن مقاصد روحى و معنوی انسان است. خداوند میفرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ » (انفال/ 24)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اجابت کنید خدا و رسولش را زمانى که شما را مىخوانند بدانچه زندهتان مىسازد، و بدانید که خدا حائل میان مرد و دل اوست، و اینکه بهسوی او محشور میشوید»
سید قطب در تفسیرش، چنین آورده است: حیاتى که خدا و پیغمبرش انسان را بهسوى آن دعوت مىکنند حیات به همهی اشکال و معانى آن است. دعوت آنها، دعوت به عقیدهاى است که قلوب و عقلها را زنده کرده و از کمند جهل و خرافه، از فشار وهم و اسطوره و از عبودیت غیر خدا خارج و بهسوى شریعتى مىخواند که آزادى انسان و کرامتى را که توسط شریعت براى انسان به ارمغان آورده شده فریاد مىزند؛ آزادى و کرامتى که همهی انسانها زیر سایهی شریعت، از حق یکسانى نسبت به آن برخوردارند. دینى که انسان را به سمت قوت و عزت خوانده و از یوغ بندگى بندگان خدا آزاد و به سمت بندگى خدا دعوت مىکند. نیز انسانیتى را که خداوند به انسان موهبت کرده و توسط طاغوتیان سلب شده، به او بازمى گرداند. (سید قطب، 1412ق، ج 3، ص 1494)
مفهوم حیات طیّبه و حیات معنوی از منظر قرآن، بهمعنای چشمپوشى از علایق و خوشىهاى دنیا نیست و نباید به منزلهی ترک دنیا و زینتها و مواهب مادى که خداوند براى انسان در آن آفریده تلقى شود. همانگونه که خداوند در آیهی زیر، در مقام مذمت و سرزنش کسانى است که به گمان زهد و پارسایى، ترک دنیا کرده و خود را از زینتها و نعمتهایى که خداوند براى انسان آفریده تا بهوسیلهی آن خود را آراسته کنند، محروم مىکنند. خداوند به کسانى که با علم به زوالپذیرى دنیا و خوشىهاى زودگذر آن، از علایق و خوشىهاى آن چشم پوشیده و با صبر در مقابل خواهشها و هواهاى نفسانى، با انجام ایمان و عمل صالح، خود را براى رسیدن به خوشىهاى دایمى آماده مىکنند، وعدهی حیات طیّبه مىدهد
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطیّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خَالِصَةً یوْمَ الْقِیامَةِ کذَلِک نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ» (اعراف/32)
بگو: چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزىهاى پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو: اینها در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آوردهاند (اگرچه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولى) در قیامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.
کسانی که به «حیات طیّبه» میرسند، دلهایشان متعلق به پروردگار بوده و جز تقرّب به او چیزی را دوست نمیدارند و تنها از سخط و خشم و دوری او، میترسند. برای خویشتن، حیات ظاهر و دائم سراغ دارند که جز ربّ غفور، کسی مدیر و مدبّر آن حیات نیست و در سبک زندگی خود، جز حَسَن و جمیل چیزی نمیبینند. این چنین انسانی که به «حیات طیّبه» رسیده، در نفس خود، به چنان نور و کمال و قوت و عزّت و سروری میرسد که نمیتوان میزان آن را معیّن کرد. نمیتوان گفت که چگونه است و چگونه چنین نباشد، در حالی که مستغرق در حیات دائمی و زوالناپذیر و نعمتی باقی و فنا ناپذیر است.
«حیات طیّبه»، زندگی حقیقی است نه مجازی و زندگی واقعی و جدید است و هر کس توفیق رسیدن به «حیات طیّبه» را پیدا کند، فردی است که از همهی تعلّقات و تیرگیها، رها یافته و جان و دلش، صاف و پاک شده است. خداوند این گروه از راهیافتگان به «حیات طیّبه» را به حضور میپذیرد.
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ» ﴿الحديد: ١٩﴾ (2)
«کسانی که به خدا و رسولش ایمان آوردند، آنان اهل راستی و گواهان نزد پروردگارند که پاداش و نورشان برای آنان است».
این گروه، کسانی هستند که خداوند را با تمام وجود درک کرده و مظهر جمال و جلال او شدند، در میان مردم با این نور، حرکت میکنند.
همچنین دربارهی «حیات طیّبه» نظرات گوناگونی توسط مفسران مطرح شده است:
سید قطب حیات طیّبه را حیات معنوى مىداند؛ حیاتى که انسان در پى اتصال و اعتماد به خداوند، از سلامتى، آرامش، رضایت و برکت برخوردار مىشود. (سید قطب، 1412ق، ج 4، ص 2193)
طبرسی از مفسران شیعه در تفسیرش برخی از آنها را بدینصورت بیان نمودند: «رزق و روزی حلال؛ زندگی شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودی؛ بهشت پر طراوت و زیبا و زندگی خوش در آنجا؛ زندگی خوشبختانه در بهشت برزخی».(طبرسی، 1377ش، ج 7، ص 734ـ735)
برخی دیگر حیات طیّبه را عبارت میدانند از: «عبادت همراه با روزی حلال» و «توفیق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن» را نیز افزودهاند
حیات طیّبه؛ یعنی زندگى پاکیزه از هر نظر؛ پاکیزه از آلودگیها، ظلمها، خیانتها، دشمنیها، اسارتها، ذلتها و انواع نگرانیها و هر گونه چیزى که آب زلال زندگى را در کام انسان ناگوار میسازد. اگر همهی دنیا را به کسی بدهند ولی روح قناعت را از او بگیرند همیشه در آزار و رنج و نگرانی به سر میبرد و به عکس اگر انسان روح قناعت داشته و از حرص و آز و طمع بر کنار باشد، همیشه آسودهخاطر و خوش است. (مکارم شیرازی، 1374ش ، ج 11، ص 394)
پس میتوان ادعا کرد که حیات طیّبه چنان معنای وسیع و گستردهای دارد که همهی این معانی مذکور را شامل میشود و مواردی از قبیل رفاه، عدالت، نشاط، نشاط کار، شوق کار، علم، فنّاوری، معنویّت، رحم، اخلاق اسلامی، سبک زندگی اسلامی، نظم، را نیز شامل میگردد.
اسلام خوشبختی و سعادت را در چارچوب حیات طیّبهی اسلامی برای پیروان خود طالب است و این هدف فقط با پول و ذکر و عبادت تحقق نمییابد؛ بلکه وصول به آن و معنویت و اهداف و سرمنزلهای نهاییِ این راه، از زندگی دنیایی مردم عبور میکند؛ لذا اسلام برای آبادانی و سعادت دنیوی تلاش میکند؛ منتها آبادی دنیا هدف نهایی نیست. بلکه هدف نهایی عبارت است از اینکه انسانها در زندگی دنیوی از معیشت شایسته و مناسب، از آسودگی و امنیتخاطر، و از آزادی فکر و اندیشه برخوردار باشند و از این طریق به سمت تعالی و فتوح معنوی حرکت کنند. حیات طیّبهی اسلامی شامل دنیا و آخرت است.
بنابراین از دیدگاه اسلام، دنیا هم جنبهی مثبت دارد و هم جنبهی منفی. اگر توجه به آن در حد معقول باشد از ارزش مثبت برخوردار خواهد بود. آنچه اصیل است، زندگی آخرت است و زندگی دنیا گذرگاهی برای رسیدن به آن است. باید دنیا را وسیلهای برای رسیدن به هدف حیات که جهان آخرت است تلقی کرد. دنیا و آخرت مکمل یکدیگرند. وجود یکی بدون دیگری ناقص و ناتمام است. قرآن میان زندگی مادهگرایانه و معناگرایانه تفاوتی قایل نیست و این دو را لازمهی یکدیگر میداند. قرآن این دو را با یکدیگر و بدون هیچ تفکیک عینی بهعنوان زندگی واقعی به حساب میآورد. از اینرو توجه بیش از حد به زندگی معناگرایانه و اغفال از زندگی دنیوی مورد نکوهش قرار گرفته است. « وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا» ﴿القصص: ٧٧﴾ و بهرهات را از زندگی دنیوی فراموش مکن.
زندگی با دیگران نه در دیگران: زندگی انزواطلبانه در اسلام سخت نکوهش شده بهطوریکه هیچ مسلمانی حق ندارد به رهبانیت و گوشهنشینی تن در دهد. انسان مسلمان باید در متن اجتماع و در میان امت انسانی به سر برد و خود را عنصری مجزی از دیگران در نظر بگیرد، چه آنکه جدایی از دیگران با تعهد الهی هیچگونه سازشی ندارد. این شعار اسلام است که میگوید: «لَا رَهْبَانِيَّةَ فِي الْإِسْلَامِ» رهبانیت (گوشهنشینی و ترک دنیا بهمنظور عبادت صرف) در اسلام نیست.
حیات طیّبه، حیات حقیقی انسانی است که حیات دنیوی با همهی گستردهگیاش بستر آن، و حیات اخروی با جاودانگی و اهمیتش تبلور این حیات است. این حیات اصیل و حقیقی، واقعیتی ورای حیات ظاهری است که در همین دنیا حاصل میشود. حیات طیّبه برخاسته از مرتبهی بالای روح انسانی است. انسان مؤمن در سیر متعالی و تعالی معنوی خویش که تولدی بعد از تولد مییابد، به افاضهی الهی از دل ایمانش مؤید به روحی میشود که حیات طیّبه ثمرهی آن است.
قرآن به پیروان خود میآموزد که از نگاه محدود ظاهری به حیات پرهیز کنند و با اندیشهی واقعبینانه بدان بنگرند. حیات بدین معنا نیست که آدمی چند صباحی در دامن طبیعت چون گیاهان و حیوانات حرکت و احساسی داشته باشد و با سپری ساختن روزگار، پروندهی حیات او بسته شود؛ بلکه این نازلترین مرتبهی حیات و لازم حیات حقیقی اوست. در واقع انسان در این مرتبه حیات دارد، اما حیات حقیقی او این نیست. وی به حیات حسی و خیالی زنده است، اما به حیات عقلی و معنوی مرده است. بر همین اساس، قرآن کریم با دقیقترین تعبیرها همین انسانهای زنده را به حیات دعوت میکند. اگر حقیقت حیات همین تحرک و تنفس و گذراندن روزگار با اشتغال به امور مختلف فردی و اجتماعی بود، چه لزومی داشت خداوند بشر را به حیاتی دیگر فراخواند. روشن است که مراد از حیات در آیهی پیشگفته، حیات ظاهری و جسمانی نیست؛ زیرا مخاطب آیه کسانی هستند که از این حیات برخوردارند.
انسان برخوردار از چنین حیاتی غرق در محبت و قرب الهی زندگی سر میکند و جز خیر و سعادت نمییابد. عقل و ارادهی انسان در این حیات در افقی دور از دسترس دیگران کارگر است؛ گرچه در ظاهر آنان چنین واقعیتهایی آشکار نیست. پس این شعور و اراده فوق شعور و ارادهی دیگران بوده و ناگزیر منشأ دیگرى دارد که همان حیات پاک و جاودان انسانى است. پس انسانهای دارای علم و ایمان و آنانی که پروردگار خود را شناخته و با این شناخت از غیر او قطع علاقه نمودهاند، داراى حیاتى فوق حیات سایر انسانها هستند؛ این کسان اموری را درک مىکنند که در وُسع و طاقت دیگران نیست و چیزهایى را اراده مىکنند که دیگران از اراده کردن آن عاجزند. خداى تعالى این حیات را حیات طیّبه خوانده است: «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طیّبة»
از آنچه بیان گشت روشن شد که حیات طیّبه نشأتگرفته از روحی جدید در انسان است. این روح گرچه از حیث نوپدیدیاش جدید است، لکن در واقع مرتبهی فائقه روح است که با فراهم شدن بستر مناسب، به اذن الهی پدیدار شده است. این بعد شکوفاشده منشأ پیدایش حیاتی معنوی و متعالی (حیات طیّبه) در انسان میشود.
لوازم تحقق حیات طیّبه از نگاه قرآن
ایمان و عمل صالح دو رکن اساسی برای نیل انسان به حیات طیّبه به اعتراف صریح کلام حقاند که هرکدام در کنار دیگری انسان را در این امر یاری میکنند؛ دو رکنی که در بسیاری از آیات قرآن کنار یکدیگر ذکر شدهاند و از همدیگر قابل تفکیک نیستند.
خداوند متعال میفرماید:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طیّبةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»(نحل: 97)
هرکس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزهاى حیات بخشیم، و مسلماً به آنان اجر بهتر از آنچه انجام مىدادند، دهیم.»
محور اساسی این آیه «حیات طیّبه» است که در بارهی آن تبیینات و تفاسیر زیادی مطرح شده است. آیهی شریفه بهصراحت بیان میدارد که حیات طیّبه وابسته به ایمان و عمل صالح، و این دو از زمینههای اساسی و بسترهای اصلی حیات معنوی و طیّبهاند.
فرد مؤمن و صالح از آرامش و صفای دل برخوردار است. قرآن در معرفی مؤمن میفرماید: کسی که در کردارهایش میانهروست و از زندگیِ زجرآورِ تجمّلی و چشم و همچشمی و اسراف و تبذیر پرهیز میکند، او مؤمن است.
![](/ckeditor5/upload/images/2025/@@@@.jpg)
«وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا» ﴿الفرقان: ٦٧﴾
« مؤمنان کسانی هستند چون هزینه میکنند اسراف نمیکنند و خسّت نمیورزند بلکه میان این دو، راه اعتدال را میگیرند.»
و این همان اعتدال و اقتصاد؛ یعنی برنامهریزی برای زندگی و خرج میانه، چه در اجتماع و چه خانواده؛ چه توسط فرد که زمینهساز رسیدن به حیات طیّبه و آرامشِ روحی و روانی ابدی است.
همچنین با تدبر در آیهی شریفه درمییابیم که حیات معنوی و طیّب مختص آخرت نیست؛ بلکه با تحقق شرایط در همین عالم حاصل میشود؛ زیرا ازآنجا که ایمان و عمل صالح از امور معنویای هستند که در همین عالم تحقق مییابند، بهناچار حیات طیّبه مترتب بر ایمان و عمل صالح نیز در همین عالم محقق میشود. البته آثار این حیات معنوی در آخرت ظهور مییابد؛ چون آنچه خداوند از نعمتهای معنوی به بندگانش در آخرت عطا میکند، نتایج نعمتهای معنوی عطاشدهی او در همین دنیاست؛ چنانکه ذیل آیهی کریمه که سخن از جزای نیکوتر از عمل در آخرت را مطرح نموده است، مؤید این بیان است. (سعادتپرور، 1374، ج1، ص407-406)
زندگی طیّب و پاکیزه پاداش و میوهی شیرین عمل صالح است که علاوه بر سعادت اخروی، در دنیا هم برای صاحبش لذتها و بهجتهای بزرگ به ارمغان میآورد.
سید قطب مفسر شهید، درمورد مفهوم این آیه چنین میگوید:
«کار نیک همراه با ایمان، پاداش آن زندگی خوشایند و پاکی در همین جهان است. لازم نیست این زندگی خوشایند و پاک هم پرنعمت و مرفّه بوده و از اموال و دارایی موج زند چهبسا چنین هم باشد، و چهبسا از همچون چیزهایی خبری هم نباشد. در زندگی چیزهای زیادی جدای از اموال و دارایی فراوان است، و در حدود کفایت، زندگی بدان چیزها خوش و خرم میگردد. در آن زندگی، پیوند با خدا، ایمان بدو، آرمیدن در کنف حمایت و رعایت وی، و تحت پوشش و خشنودی او است. در آن زندگی، تندرستی و آرامش و رضا و برکت، و آرامش خانواده و محبّتهای دلها است. در آن زندگی، شادمانی از کار نیک و تاثیر آن در درون و در بیرون است... دارایی و اموال جز عنصر واحدی نیست و انسان میتواند بهاندک آن بسازد، وقتی که دل پیوند داشته باشد با چیزی که بزرگش و پاکتر و جاودانهتر در پیشگاه خدا است. زندگی خوشایند و پاک، از پاداش خوب و خوش قیامت چیزی نمیکاهد. این پاداش نیز به زیباترین و خوبترین کاری تعلق میگیرد که مؤمنان اهل عمل در دنیا انجام دادهاند. این پاداش صرفنظرکردن خدا از گناهان ایشان را نیز دربردارد... وه چه پاداش بزرگ و بزرگوارانهای است!»( قطب، سید، 1412ق، ذیل آیهی 97 سوره نحل)
بنابراین حیات طیّبه یعنی زندگی پاکیزه از انواع آلودگیها، ظلمها، خیانتها، عداوتها و دشمنیها، اسارتها و ذلتها، انواع نگرانیها و هر چیزی که آب زلال زندگی را در کام انسان ناگوار میسازد. نتیجهی این پاکیزگی، تحقق جامعهای قرین با آرامش، امنیت، رفاه، صلح ، محبت، دوستی، تعاون و مفاهیم سازندهی انسانی خواهد بود. جامعهای که از نابسامانیها و درد و رنجهایی که بر اثر استکبار، ظلم، طغیان، بتپرستی و انحصارطلبی بهوجود میآید، در امان است.
جامعترین تعبیر برای ترسیم حیات طیّبه قول ابن عباس(رض) است که میفرماید: حیاتی همراه با رزق و روزی وافر و سعادت و اطاعت و امنیت و وجود روحیهی معنوی و قناعت و سلامتی روح و جسم و فکر است.
قرآن یکی از عناصر زمینهساز تعالی معنوی و تحقق حیات طیّبه در انسان را پرورش و شکوفایی عقل و اندیشه می-داند. عقل سرمایهی بنیادین نهفته در انسان و پایه و اساس شخصیت اوست؛ هر کسی به میزانی که این سرمایه را شکوفا سازد، به همان میزان به تعالی معنوی و حیات طیّبه واصل میشود.
انسان بهوسیلهی رشد صحیح عقل و بهرهبرداری آن در جهت هدف آفرینش میتواند از ایمان و حیات طیّبه برخوردار شود. در مقابل، قرآن کریم کافر را بهجهت عدم تعقل و خردورزی، مردهی فاقد حیات میداند:
«أَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُون؛
آیا کسى که مرده [دل] بود و زندهاش گردانیدیم و براى او نورى پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود، چون کسى است که گرفتار تاریکیهاست و از آن بیرونآمدنى نیست؟ اینگونه براى کافران آنچه انجام مىدادند، زینت داده شده است»(انعام، 122).
این آیه از نورانیت و حیات (معنوی) مؤمن و تاریکی و مرگ غیر مؤمن سخن میگوید. در ابتدی آیهی مورد بحث، سخن از کسی است که خدا به او حیاتی ویژه و نورانیتی خاص داده، و در ذیل آن بهنحو تقابل از کافرین سخن رفته است. از این تقابل معلوم میشود که کافر در فرهنگ قرآن مردهی فاقد حیات (معنوی) است.
قرآن بدترین جنبندگان را که از حیات طیّبهی انسانی محروم هستند، کافرانی میداند که از عقلشان استفاده نمیکنند. آری، عدم استفاده از عقل و خرد مساوق کفر است و محرومیت کافر از حیات طیّبه ریشه در فقدان تعقل و عدم شکوفایی عقل او دارد. قرآن یکجا میفرماید:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ»(انفال، 22)
قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانىاند که نمىاندیشند»
در جای دیگر نیز میفرماید:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»(انفال، 55).
بىتردید بدترین جنبندگان پیش خدا کسانىاند که کفر ورزیدند و ایمان نمىآورند»
از تدبر در این دو آیه روشن میشود که در نظر خداوند متعال بدترین موجود، کافری است که اهل تعقل نبوده و فکر و عقلش را بهکار نمیاندازد.
آثار و برکات حیات طیّبه
این حیات طیّبه، برتر از حیات حیوانی مشترک بین انسان و حیوان است و آثاری که قرآن برای آن ذکر کرده، بسیار بالاتر از اثرات حیات مادی و عادی و بیشمار هستند، زیرا وجود و هستى انسان در سرور و مستى قرب و لقاى ذات اقدس احدیت مىسوزد و از «شراب طهور» شهود جمال ساقى سرمدى مىنوشد و فانى مىشود و آینهی دل مؤمن همهی اوصاف الهى را در خود منجلى و متجلّى مىسازد.
انسان، در پرتو حیات طیّبه، ارجمند، به کمالرسیده، توانمند و عزتمند است و برخوردار و سرشار از لذت و سرور. چرا چنین نباشد؟ در حالی که او در زندگی همیشگی و زوالناپذیر به سر میبرد و از نعمت پردوامِ بیپایانی که اندوه و رنج و دل گرفتگی ندارد، بهرهمند است. در این نوع از زندگی، خیر و خوشبختی، بدون گرفتاری و بدبختی دیده میشود. این برداشتی است از حیات طیّبه و آیههای بسیاری از قرآن آن را تأیید میکنند.
به هر حال حیات طیّب عبارت از زندگی گوارایی است که آرامش و طمأنینه، امید به آینده و بهجت و انبساط روحی برآن حاکم است. اندوه، یاس، افسردگی و اضطراب درآن نیست. مبدأ چنین حیاتی تنها توحید خالص است که نیل به چنین مقامی نیازمند به پاسخ مثبت به ندای فطرت و جدیت تمام است. یکی از علائم یا آثار این زندگی، قناعت است، قانع بودن به آنچه روزی انسان است.
بنابراین، آثاری که بر اینگونه از حیات بار میشود، آثاری است که جز بر زندگی حقیقی و نه مجازی بار نمیشود و خداوند این زندگی را ویژهی کسانی ساخته است که دارای ایمان و عمل صالح باشند… تدبر و ژرفاندیشی در آیهی کریمه، که حیات طیّبه را وصف میکند، این حقیقت را مینمایاند.
![No photo description available.](https://scontent-fra5-1.xx.fbcdn.net/v/t1.6435-9/68887285_1385694044922142_4359258618504151040_n.jpg?_nc_cat=110&ccb=1-7&_nc_sid=833d8c&_nc_ohc=CgMJHp0a7pIQ7kNvgH65nf8&_nc_oc=AdhuJox_rR9T5fKstqdtxvsAyXtkbYtirU6SvQ-YHKuvpr95QNapVjOviscIJLDRXchIm1O2xFBxgyEVolrs4UxD&_nc_zt=23&_nc_ht=scontent-fra5-1.xx&_nc_gid=A9ydb3NrnAQebmaiOcxyXHI&oh=00_AYAOEGVmk5dkfJBsBVphaDT_5nKJmX5rop3xNw7sNsT7pg&oe=67D17BC8)
شهود و لقاى الهى برترین ثمرهی حیات طیّبه است که اولیاى خدا در عالم «عنداللّه» از آن برخوردارند:
« فَمَن کانَ یرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلا صَالِحاً وَلَا یشْرِک بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً » (کهف/110)
پس کسى که مشتاق و امیدوار ملاقات با پروردگار است، باید عمل شایسته انجام دهد و در بندگى پروردگار شرک نورزد.
در این آیهی شریفه، دیدار و شهود خداوند در گرو عمل صالح و نفى شرک (ایمان) معرفى شده و حیات طیّبه نیز در گرو این دو است.
بنابراین، حیات طیّبه و لقاى خداوند هر دو با ایمان و عمل صالح به دست آمده و ملازمند و چون حیات منشأ و سبب حسّ و حرکت در موجود زنده است، حیات طیّبه نیز سبب شهود حق تعالى و سیر در تجلّیات انوار و اسماء اوست.
از دیگر آثار حیات طیّبه، شادى و آرامش درونى است که قرآن کریم در توصیف اولیاى خدا و اهل حیات طیّبه فرمود:
«اَلا اِنَّ أَوْلِیاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُونَ الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یتَّقُونَ» (یونس/ 62ـ63)
آگاه باشید که اولیاى خدا از هر بیم و اندوهى سلامت وآسودهاند، کسانى که ایمان آورده و پرهیزگار بودهاند.
در آیهی دیگرى مىفرماید:
«مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُونَ» (مائده/ 69)
«کسى که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و کارهاى شایسته انجام دهد، هیچ هراس و اندوهى ندارد.»
از آنچه دربارهی مفهوم حیات طیّبه آوردیم، روشن شد: فرد و جامعهای که میخواهد آب گوارای حیات طیّبه را نوش کند و زیستی شایسته در پرتو آن داشته باشد، در گام نخست باید زمینههای پدیدار شدن آن را فراهم سازد و سپس با آسیبها و آفتها بستیزد، آن گاه است که شاهد دستاوردهای سازنده و تعالیبخش آن خواهد شد.
نتیجهگیری
1. پژوهش در حیات طیّبه که اصطلاحی قرآنی است و بررسی ویژگیهای زندگی مرتبط با آن میتواند ما را به سبک زندگی مورد قبول اسلام رهنمون سازد. ارزش حقیقی انسان و وصول او به مقام خلیفةاللهی در گرو برخورداری از این حیات است.
2. صداقت در بندگى و پاسدارى از پیمان الهى و نباختن آن در برابر بهاى اندک، شرط اول ولازم جهت دستیابی به حیات طیّبه است. اولیاى خدا با پیمودن مسیر بندگى و پاسدارى از پیمان فطرى و میثاق ملکوتى به آن رسیده و از ثمرات آن بهره مىبرند.
3. آثار ناشی از حیات طیّبه، آثاری است که جز بر زندگی حقیقی و نه مجازی بار نمیشود و خداوند این زندگی را ویژهی کسانی ساخته است که دارای ایمان و عمل صالح باشند.
4. این حیات و زندگی، آرزویی دستنیافتنی نیست، بلکه حقیقت و واقعیتی است که باید عوامل لازم برای تحقق آن را شناخت و به کار بست و موانع را از جلو راه برداشت. بیگمان، برای رسیدن به هدفی این چنین بزرگ و والا، باید اسباب و ابزار سازگار با آن را برگزید و راه اصلی را شناخت و رهزنان را نیز شناسایی کرد.
5. فرایند شکلگیری حیات طیّبه در انسان به این صورت است که با ورود به فضای دینداری و ایمان و تمکن در این فضا، مرتبهی فائقه روح او که بهصورت استعداد در وی نهفته است، شکوفا میشود. ثمرهی ارزشمند این شکوفایی، ظهور حیاتی معنوی و طیّبه است که فوق حیات ظاهری است.
6. ایمان و عمل صالح دو رکن اساسی برای نیل انسان به حیات طیّبه به اعتراف صریح کلام حقاند که هرکدام در کنار دیگری انسان را در این امر یاری میکنند. البته ایمان راستین، عمل صالح را به وجود میآورد و عمل صالح هم ایمان را زیاد میکند.
7. انسانها اگر چه از نظر حیات مادی و طبیعی با یکدیگر مشترکاند، ولی از نظر حیات معنوی با یکدیگر اختلاف دارند. قرآن کریم تعریف خاصی از حیات طیّبه دارد.
8. حیات طیّب عبارت از زندگی گوارایی است که آرامش و طمأنینه، امید به آینده و بهجت و انبساط روحی برآن حاکم است. اندوه، یأس، افسردگی و اضطراب درآن نیست. مبدا چنین حیاتی تنها توحید خالص است که نیل به چنین مقامی نیازمند به پاسخ مثبت به ندای فطرت و جدیت تمام است. یکی از علائم یا آثار این زندگی، قناعت است، قانع بودن به آنچه روزی انسان است.
9. مفسران در معنی «حیات طیّبه»(زندگی پاکیزه) تفسیرهای متعددی آوردهاند: بعضی آن را به معنی روزی حلال تفسیر کردهاند. بعضی به قناعت و رضا دادن به نصیب. بعضی به رزق روزانه. بعضی به عبادت توام با روزی حلال و بعضی به توفیق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن.
10. جامعترین تعبیر برای ترسیم حیات طیّبه قول ابن عباس(رض) است که میفرماید: حیاتی همراه با رزق و روزی وافر و سعادت و اطاعت و امنیت و وجود روحیه معنوی و قناعت و سلامتی روح و جسم و فکر است.
منابع:
1. ابن فارس، (۱۴۰۴ق)، معجم مقاییس اللغه، به کوشش: عبدالسلام محمدهارون، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
2. ابن کثیر، ابوالفداء، (۱۴۰۱ق)، تفسر ابن کثیر، بیروت: دارالفکر.
3. ابنمنظور، محمد بن مکرم، (1414ق) لسان العرب، محقق و مصحح: جمالالدین میردامادی، چ3، بیروت: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع.
4. آلوسی بغدادی، شهاب الدین سید محمود، 1405ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی. دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ چهارم.
5. ابوهلال عسکری، (۱۴۱۲ق)، فروق اللغات، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول.
6. بیضاوی، (۱۴۱۶)، تفسیر البیضاوی، بیروت: دارالفکر.
7. راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فى غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، بیروت، الدارالعلم.
8. سیدقطب (1412ق)، فى ظلال القرآن، بیروت، دارالشرق.
9. شرتونی، سعیدالخوری، (۱۴۰۳ق)، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
10. طباطبائى، سیدمحمدحسین (1417ق)، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، جامعه مدرسین.
11. فخررازى، محمدبن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربى.
12. قرطبی، محمدبن احمد، (۱۳۷۲ق)، تفسیر قرطبی، قاهره: دارالشعب، چاپ دوم.
13. مصطفوی، حسن، (۱۳۶۰ش)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
14. مکارم شیرازی، ناصر، 1374ش ، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول،
15. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1377ش، پیام قرآن، (تفسیر نمونه موضوعی)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم.
نظرات