کلمهی خاورشناسی نخستین بار در سال 1630 شمسی به یکی از اعضای کلیسای شرقی یایونانی اطلاق شد و در سال 1361 آنتونی وود، ساموئل کلارک را به عنوان یک خاورشناس برجسته توصیف نمود. در فرهنگ جدید آکسفورد خاورشناس، orientalist نامیده شده است. (کسی که در زبان و ادبیّات شرقی مهارت دارد)
لازم دانستم نقدی بر سخنرانی جناب مصطفی ملکیان در سنندج در روز ٢ اسفندماه ١٤٠٣ ارائه دهم؛ چراکه ایشان در بخشی از سخنانش، درباب ناسازگاری و عدم انسجام درونی و بیرونی قرآن مجید، شبهاتی را مطرح کردند که به نظر میرسد تاکنون پاسخی به آنها داده نشده است.
برخی گروههای اسلامی همچنان تکفیر دموکراسی را وظیفهٔ خود میدانند و آزادی را دشمن خود میپندارند و استدلال میکنند که "در اسلام آزادی وجود ندارد" بلکه باید به احکام شریعت پایبند بود. این دیدگاه، تقابلی نادرست میان اسلام و آزادی ایجاد کرده است، درحالیکه ملتهای ما از استبداد رنج میبرند.
چون برادری در راه خدا یک موهبت الهی و رمز ورازی مقدس است و چون صفتی ملازم ایمان و توأم با تقوا میباشد و اثرات مثبتی بر روابط اجتماعی دارد، آن را از اعتبار شایانی برخوردار کرده است، خداوند متعال برای این برادری کرامت، فضل، منزلتوالا و پاداشی قرار داده است که انگیزۀ جستجو و تحقق بخشیدن به آن در مسلمانان ایجاد شود...
برادری در راه خدا یک عطیه مقدس و تابش ربانی و نعمت الهی است که خداوند متعال آن را به دل بندگان مخلص و دوستان برگزیده خود و مردم تقوی پیشه القا میکند. خداوند متعال در سورۀ انفال چنین فرموده است:
قرآن مجید تمام بنی نوع بشر را مورد خطاب قرار میدهد اما همانطور که قطعههای مختلف زمین به اعتبار صلاحیت و نیازمندیشان به آب و استفاده از آن متفاوت میباشند یا همانطور که تأثیر بهترین غذا در معدههای مختلف متفاوت است قرآن مجید نیز گرچه بطور یکسان بشر را خطاب میکند اما صلاحیت پذیرش و استفاده و بهرهگیری از آن در افراد متفاوت است.
در یکی از دفعات، که به غار حرا میرفت روز بعثت فرا رسید، روز موعود (روز بعثت و رسالت) در هفدهم ماه رمضان سال چهل و یک از میلاد با سعادت خود حضرت(صلّی الله علیه وسلّم) مطابق با ششم اوت سال 610 میلادی بود. جبریل- علیه السلام- به غار رفت و خطاب به او گفت: «بخوان». حضرت(صلّی الله علیه وسلّم) گفت: من قاری نیستم. حضرت(صلّی الله علیه وسلّم) میفرماید: آنگاه جبریل- علیه السلام- مرا دربر گرفت، تا حدی که بر وجودم فشار آمد.
پدیدهی دیگری هست که گاهی انسان آن را درک میکند؛ و آن متفاوت بودن پیروان در دوست داشتن جماعت است. گروهی از آنان پیروی و اطاعت لازم از جماعت را به طور کامل انجام میدهند؛ و همهی زمان و انرژیشان را در خدمت جماعت میگذارند؛ و نزد آنان توان و نیرویی برای خدمت به جماعت دیده میشود، که یکسان با توان و نیروی گروه انبوهی از مردم است.
چند روز پیش، کتاب بیداری اسلامی تألیف محمد قطب (رحمهالله) را مطالعه میکردم. در این کتاب، نویسنده چگونگی بیداری اسلامی در قرن اخیر را بررسی کرده است و نکاتی که مطرح کرده، همچنان با شرایط کنونی ما همخوانی دارد. ذکر برخی از این مطالب میتواند برای بسیاری مفید و راهگشا باشد.
پیچیدهترین نیاز بشری، تربیت است و برآورده شدن این نیاز در بستر زمان، با توجه به شرایط اقلیمی، فرهنگی و حتی نژادی، متفاوت میباشد. پیچیدهتر از خود تربیت، مربی است؛ زیرا مربی، کسی است که بر اساس آموختههای دیروز، امروز، متربی را برای آیندهای ناشناخته تربیت میکند؛ آیندهای که گذشتهای است که بر اثر تغییرات زودگذر، سیمای فرسودگی به خود گرفته است. بر این مبنا، برنامه حال چگونه باید باشد؟ پاسخ به این سؤال، کمی مبهم و گنگ به نظر میرسد. روشها نیز با توجه به تغییرات روز، متغیر و دستخوش تحولات واقع میگردند؛ لذا بر اساس نیاز، باید از روشهای جدید و کارآمد برای رسیدن به هدف بهره جست. یکی از روشهای تربیت، استفاده از داستان است که حقیقتاً ماندگار و تأثیرگذار است.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل