إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

مقالات

  • نمی‌دانم چرا می‌خواهم دفتر خاطرات حج را ورق بزنم، ولی حسی بهم می‌گوید با خوانندگان متن دوباره ایّام حج را احساس کن.

    الحمد لله به روز پنجم ذی‌حجه سال نود و شش رسیده بودیم. شوق دیدن آثار و یادگارهایی از تاریخ اسلام در زادگاه پیامبر، هر لحظه حجاج را وسوسه می‌کرد. در حال خوردن صبحانه بودیم، همراه بسیار مهربان و عزیزی داشتیم که خود و همسرش «آقا ارسلان» بسیار به فکر حجاج بودند. به ‌طوری‌که اوایل سفر حج فکر می‌کردم شاید یکی از مسؤلین کاروان حج باشد که اینقدر به همه مخصوصاً پیران گروه کمک می‌کرد. «سیدا خانم» مهربان، به من گفت از غار ثور برگشتیم، با تعجب به او نگاه کردم، آخر کمر درد شدیدی داشت، چطور رفتی؟! بله این همراه عزیزمان فقط با عشق رفته بود، هیچ نیرویی نمی‌تواند آن‌همه سختی را تحمّل کند.

  • نمی‌دانم چرا می‌خواهم دفتر خاطرات حج را ورق بزنم، ولی حسی بهم می‌گوید با خوانندگان متن دوباره ایّام حج را احساس کن. 

    الحمد لله به روز چهارم ذی‌حجه سال نود و شش رسیده بودیم. نماز شب و صبح را در حرم بودیم. برای صرف صبحانه به هتل برگشتیم. رئيس کاروان و روحانی همراهمان به گروه یادآوری کرده بودند که بهتراست قبل از مراسم حج، پیاده روی و گردشی در منطقه‌ی منی و رمی جمرات داشته باشیم. با چند تن از دوستان هم‌سفر راه افتادیم و به نزدیکی منطقه‌ی منی رسیدیم. خدای من چه می‌بینم و به کجا آمده‌ام !!!

    ما در کنار مسجد عقبه بودیم قسمتی از دیوار مسجد قدیمی به یادگار مانده بود. چند روز بود به ‌علت بی‌احتیاطی و فرو رفتن خلال دندان در پا، درد داشتم، به‌ کلّی فراموشش کردم، آن‌جا با دوستان درنگ کردیم و عکس یادگاری گرفتیم، این یک عکس یادگاری در محلّ پایه‌گذاری حکومت اسلامی بود، ای حاجی بیاد بیاور که چگونه پیامبر خدا به‌دور از چشم قریش و مشرکان، با بزرگان قبیله‌ی اوس و خزرج پیمان بست،

  •  

     نمی‌‌دانم چرا می‌خواهم دفتر خاطرات حج را ورق بزنم، ولی حسی بهم می‌گوید، با خوانندگان متن دوباره ایّام حج را احساس کن.

    هرروز و هر سال که از زمان سفر حج می‌گذرد بیشتر شکر می‌گزارم به قول مسئول کاروانمان آقای مجدم که برای اوّلین بار بعد ثبت‌نام، گروه کاروانمان را دید، با چشمانی اشک‌بار گفت: احساس دیگری دارم، زیرا شما انگار مهمانان ویژه‌اید، پرونده‌ی تک‌تک شما را نگاه کردم، شاید ده سال دیگر هم نوبت به شما نمی‌‌رسید و نمی‌‌دانم، حجاج زیادی انصراف دادند تا نوبت آزاد شد و شماها آمده‌اید. 

    این زیارت را قدر بدانید، پروردگارا! ما را ببخش و توبه‌ی مارا بپذیر و مثل سال‌های قبل شیرینی زیارت خانه‌ات را به آرزومندان نشان بده، با سپاسی دیگر از خداوند ... 

    روز سوم ذی‌حجه بود 

  •  نمی‌دانم چرا می‌خواهم دفتر خاطرات حج را ورق بزنم، ولی حسی بهم می‌گوید با خوانندگان متن، دوباره ایام حج را احساس کن. 

    شکر و سپاس به خاطر نعمت حج و دیدار خانه خدا «سرزمین وحی »، امروز نماز ظهر را کنار مسجد هتل خواندیم، از هتل که خارج می‌شوی در هر پنجاه تا چند صد متر مسجدی وجود دارد که حجاج بعضی از نمازها را آن‌جا به جماعت می‌خوانند، ما امروز نماز عصر را به مسجدالحرام رفتیم و درقسمت توسعه عبدالملک نماز خواندیم و دعای ختم قران را به همراه دعا برای کلّیّه‌ی مسلمانان و دوستان و آشنایان خواندیم و تا نماز مغرب نیز تلاوت قرآن داشتیم، همه‌ی حجاج قرآن به‌دست درحال تلاوت و یا طواف بودند. 

    از نگاه کردن به کعبه سیر نمی‌شوی، سبحان الله هیچ‌گونه تکبّر و غرور در کعبه معنی ندارد. فقیر و غنی مثل هم یکدست لباس پوشیده‌اند، و رو به یک قبله مانده‌اند. 

    نماز مغرب به امامت استاد سدیس خوانده شد. حجاج با صدای دلنشینش اشکباران شدند، باران رحمت الهی هم نم نم شروع به باریدن کرد و نسیمی خنک نمازگزاران را نوازش می‌کرد. 

  • نمی‌دانم چرا می‌خواهم دفتر‌ خاطرات حج را ورق بزنم ،ولی حسی بهم می‌گوید با خوانندگان متن، دوباره ایام حج را احساس کن. این دهه‌ی ذی‌حجه را هر روز را باشکر الله تعالی آغاز می‌کردم زیرا در سرزمینی قدم می‌زدیم که ... به قول استادویسی آهسته، کمی فکر کن پا در جای پای چه کسی می‌گذاری؟؟!! ساعت سه و نیم شب هست طبق معمول کمی زودتر از هتل بیرون اومدیم تا نماز شب را همراه میلیون‌ها حاجی درحرم باشیم، ذی‌حجه شروع شده بود حجاج تقریبا همه تو مکه بودن.

  • در برخی مراحل زمانی زندگی، ممکن است کنجکاو شویم که معنای زندگی ما چیست. 

    اگر تاکنون به این مسأله فکر کردید، آسوده باشید که تنها نیستید. شواهد داستانی زیادی وجود دارد که مردم در جستجوی مسیرهای گذراندن یک زندگی معنادارتر هستند. 

    گذران یک زندگی معنادار و تصمیم‌گیری در مورد معناداری، پرسشی قدیمی است. 

    اگر این مقاله را می‌خوانید، پس باید به گذراندن یک زندگی معنادار مورد علاقه‌مند باشید. با این وجود، حق دارید  بپرسید كه منظور ما از «معناداری» چیست و آیا تلاش برای دستیابی به چنین روشی برای زندگی فوایدی دارد؟ و آیا پیشنهادات عملی برای چگونگی دستیابی به یک زندگی معنادار وجود دارد؟ 

    این‌جا تحقیقات موجود روانشناسی را که این سؤال را بررسی کرده و نقطه شروع سفرتان را فراهم می‌کنند را خلاصه می‌کنیم. 

    پیش از این‌که به پیشنهادات عملی در مورد چگونگی گذراندن یک زندگی معنادار بپردازیم، ابتدا معنای «معناداری» را تعریف می‌کنیم و توجه خواهیم کرد که چرا یک زندگی معنادار ارزشمند است و چه مزایایی با این نوع تجربه همراه است.

  • خدایا تو نوری بتابان به قلبم               که محصول فکرم رضای تو باشد

    نظریۀ «وحدت متعالی ادیان» از نظریه‌‌‌های مدرن جهان معاصر و از ابداعات «فریتیوف شووان» و شاهکار او در دین‌‌‌پژوهی تطبیقی به‌‌‌شمارمی‌‌‌آید، نظریه‌‌‌ای که قرنها پیش‌ازاین در آرا و اندیشه‌‌‌های عارفان مسلمان، به‌‌‌کمال و وضوح تبلور یافته است. نویسندۀ مقالۀ «وحدت درونی ادیان در اندیشۀ مولانا» در این خصوص می‌‌‌نویسد: «از آنجا که بنابر دیدگاه خود شووان، تنها عارفان (اهل باطن) می‌‌‌توانند با بصیرت عقلی و ژرف‌‌‌اندیشی معنوی، به جنبۀ درونی دین؛ یعنی، طریقت راه یافته و از سرّ وحدت آگاهی یابند، می‌توان چنین نتیجه گرفت

  • یکی از بزرگترین موهبت‌های یک انسان، توانایی انتخاب روش گذراندن زندگی است. انتخاب یک پدر یا مادر شدن یا خیر؛ انتخاب تحصیلات دانشگاهی یا انتخاب کارآموزی، انتخاب دور زدن قوانین به منظور طراحی آینده خودتان. مسلماً منافع انتخاب‌های صحیح، بی‌حد‌و‌‌حصر است و احساس کامیابی ناشی از آن حتّی بیشتر هم هست. 

    امّا چه می‌شوذ که احساس می‌کنید مجبور شدید زندگی نادرستی را سپری کنید؟ مثالی می‌زنم: 

    مجبور هستید بیاموزید که یک مدل مو باشید و آن را حرفه خود قرار دهید. به هیچ‌وجه، حق انتخابی ندارید. حتّی بدتر، به شما می‌گویند که افراد مورد علاقه خود را فراموش کنید و با کسی که کاملاً از او تنفر دارید، ازدواج کنید.

  • نوع‌دوستی

    26 تیر 1399

    نویسنده: مهدی اخوان واژه Altruism نخستین بار توسط آگوست کنت (1798-1857) فیلسوف فرانسوی به کار رفت و مقصود او دلبستگی به توجه به دیگران به عنوان یک اصل راهنمای عمل است. به نظر او خودگرایی تابعی است از نوع‌دوستی و این همان مسئله حیات انسانی است. پیش از آگوست کنت، فیلسوفان به جای واژه Altruism (نوع‌دوستی) از تعابیر دیگری همچون beneficence (نيکوکاری) Charity (احساس) یا Conni passion (شفقت) استفاده می‌کردند. جدای از مباحث سمانتیکی در باب معنا و مفهوم «خود»، «دیگری»، «گروش و گراییدن» و «ذات» مسئله اصلی در فلسفه اخلاق همان سازگاری با عدم سازگاری جمع حب ذات و نوع‌دوستی است.

    نویسنده:
    مهدی اخوان
  •  اشتباه کمال‌گرایانه دربارۀ معنای زندگی، بخش دوم

    چرا کمال‌گرایی به جای تقویت معنای زندگی ما، آن را تضعیف می‌کند.

    در مطلب پیشین، دربارۀ اثر مخرب اشتباه کمال‌گرایانه دربارۀ معنای زندگی بحث کردم. کمال‌گرایی مدعی است که تنها دستاوردهای استثنایی، شکوهمند یا کامل به زندگی معنا می‌بخشد. غالباً کسانی که موافق این دیدگاه هستند از این احساس که زندگی آنها بی‌معنی است رنج می‌برند. آنها معتقدند که تنها زندگی افراد برجسته همانند شکسپیر، انیشتین یا مادر ترزا می‌تواند معنی‌دار باشد، در حالی که زندگی افراد عادی مثل من و شما باید بی‌معنی باشد. در آن مطلب توضیح دادم که چرا کمال‌گرایی مشکل‌ساز است. در کنار موارد دیگر خاطرنشان کردم که هم کمال‌گرایان و هم ضدکمال‌گرایان به تعالی توجه می‌کنند