إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • دو قاعده‌ی مهم و طلایی هستند که به نظر می‌رسد آنچنان که شایسته است محل توجه دغددغه‌مندان دین و مسلمانی قرار نگرفته است: آزادی و محبت. آزادی که لازمه‌ی پیدایش و دوام ایمان است، چرا که ایمان سرشتی اکراه‌گریز دارد و دیگری محبت، که حلقه‌ی وصل و پیوند و زمینه‌سازِ انعطاف و گشودگی آدمیان در برابر خطاب خداوند و پیام دین است. 

    1- آزادی، بستر رویش ایمان.

    ایمان، جوشش طبیعی عواطف مثبت به خداوند است و نه تظاهرهای بی‌جان و نُمایش‌های تزویر. سرشت و ماهیت ایمان دینی به گونه‌ای است که تنها در هوای آزاد و فضای باز و در دامن آزادی، می‌روید و می‌بالد. 

  • اقبال لاهوری را می‌توان شهید جستجو نامید. این تعبیری است که خودِ او در اشعار جستجوگرانه و پُرسوز و گدازش به کار بُرده است. آن‌چه فارغ از افکار و ایده‌های نو، جسورانه و فضاآفرین اقبال، جلوه‌گری ویژه و جذابیت چشمگیر دارد و خواننده‌ی شعر او را، سرشار و ذوق‌زده می‌کند روح جستجوگر و دل بی‌قرار اوست که جذبه‌های شور و سوز می‌بخشد و زندگی را در تپیدن جستجو می‌کند. ایمان اوست به فرد انسانی و دعوت‌اش به خودآگاهی و خودباوری. تعهدی است که به آزادگی و نفی خوی غلامی و «رِقّیت» دارد و ستایشی است که نثار «حُرّیت» می‌کند.

  • از نق‌زدن‌های بی‌سرانجام که صِرفاً اسباب تلخ‌کامی‌اند چه سود؟ از هر حادثه‌ای برای کوفتن دولت و ملت و حاکمیت و دادخواهی استفاده کردن جز ابتذال چه فرجامی دارد؟ معلمی با جان‌نثاری خود، از انسانیت اعاده‌ی حیثیت می‌کند، ما را که با مشاهده‌ی اینهمه فجایع جهانی ناشی از قتل و استبداد و تروریسم از آدمی سیر و ملول آمده‌ایم، به بقای شرافت و مروّت دلگرم می‌کند. اینهمه باید اسباب تأمل، اعتبار و به خود آمدن باشد نه دستمایه‌ی اعتراض سیاسی و تکرار ملال‌آور حرف‌های لاطائل. 

  • دشمنان را نیز می‌توانیم دوست بداریم. این‌کار نه تنها ممکن است بلکه سودمندی و مطلوبیّت هم دارد. دوست داشتن دشمنان را بیشتر در «نیک‌خواهی» باید معنا کرد. ممکن است خوش نداشته باشیم با دشمنان، بدخویان و کسانی که از سرِ بددلی به ما آسیب زده‌اند هم‌نشینی و مصاحبت داشته باشیم. خُرده‌ای بر این کناره‌گیری نمی‌توان گرفت. اما «بدخواهی» مقوله‌ی دیگری است. توصیه‌ی عارفان و فرزانگان این بوده است که «بدخواه» هیچ احدی نباشیم
    بلکه از صمیم دل و سویدای جان برای همگان- حتی‌ دشمنان و عنودان- نیک‌خواهی و آرزوی بهروزی و خوش‌فرجامی داشته باشیم.

    اما چرا و چگونه می‌توان واجد چنین روحیه‌ای شد؟

  • صوفیِ صافی

    08 آذر 1394

    در فرهنگ و تاریخ ما، عمدتاً اولیا و اصفیای حق و صوفیان و عارفان دل‌‌‌آگاه، در لفافه‌ای از اسطوره و افسانه معرفی شده‌اند. موجوداتی اثیری که با سازوکارهایی مرموز و موهوبی به درجات عالی معنوی دست‌یافته‌اند و سهم ما از حضور روشن آنان، دهانی از شگفتی و حیرت بازمانده و نقل و بازگویی داستان‌هایی از عجائب رفتار و خوارق عادات آنان است.

  • بسیاری از فرزانگان و معلمان معنوی در بیان معنای تواضع و فروتنی به نکته‌ی بسیار بسیار مهمی توجه کرده‌اند و گفته‌اند حقیقت تواضع این است که چنان آمادگی‌ای داشته باشی که سخن حق را فارغ از شخصیت گوینده‌ی آن بپذیری و بی‌اعتنا به اینکه گوینده‌ی سخن دارای چه وصفی است، در برابر حقیقتی که بر زبان وی جاری شده، کرنش کنی.

  • طبق تعالیم اسلامی، ملاک نهایی در سنجش افراد سرانجام آنهاست و بسیار محتمل است فردی که در زمان حال و با نظر به گذشته، آدمی‌فاسدالاخلاق به نظر آید در آینده و در پایان عمر خویش توبه‌کار شود و رو به صلاح و راستی آرد و از این‌رو که ما علم غیب نداریم و از آینده بی‌خبریم نمی‌توانیم راجع به نهایت و فرجام کار او داوری کنیم. ضمن اینکه عاقبت و فرجام کار ما نیز، از غیبیات است

  • دو توصیه‌ی مهم و ارزشمند، همواره از جانب فرزانگان ما به‌ویژه عارفان و اهل‌ ادب، مورد تأکید واقع شده است: 

    مرنج و مرنجان. 

    عارفان دو خصلت را نشانه‌ی انسان بالنده و فضیلتمند می‌شمرند. یکی اینکه تا جای ممکن از آزردن دیگران پرهیز می‌کند و دیگر اینکه خود نیز از آزار دیگران، رنجیده‌خاطر و مکدر نمی‌شود. 

    حافظ می‌گفت «رنجاندن» تنها گناهی است که در مرام او وجود دارد: 

  • دانش بیهوده

    15 مهر 1394

    مولانا می‌گوید ما گاهی با ناخن‌های فکر، روی روح و روان‌مان زخم و خراش ایجاد می‌کنیم. گاهی انرژی خود را مصروف گشودن گره‌هایی می‌کنیم که بر کیسه‌هایی تهی بسته شده است و افکار پراکنده به این می‌مانند که روی آینه چیزی بنویسیم و صفای آن را مخدوش کنیم. در مثنوی با این مقدمه از مولانا آمده است:

  • یکی از نگرش‌های شامخ و مهم عارفان، توجه و تأکید به امکانات انفسی و درونی آدمی است. آموزگاران معنوی همواره آدمیان را به گستره‌های بی‌کران درون خویش و به توانایی‌های نامکشوف جهان دل، متوجه می‌کنند. نظر بر خویش کردن، سر در گریبان خود فرو بُردن، آسمان و ماهتاب و ستاره‌های درخشان جهان جان را مشاهده کردن، «سیر در سپهر جان» داشتن و سفر در خود کردن از تأکیدات پررنگ مدرسه‌ی عرفان است.