به احترام مادر که «مهربانی، تمام ایمان اوست.»
عطار نیشابوری وقتی میخواهد رابعهی عدویه را بستاید میگوید: "او نه یک زن بود، بل صد مرد بود...". زن وقتی خوب است که مرد باشد، چرا که از نظر عطار و قاطبهی مردان، مرد بودن فضیلتی است مسلّم. ادبیات و فرهنگ ما مجموعا همین سوگیری را به نسبت زنان داشته است. (بنگرید: http://www.kanoonca.com/content/view/91/6/)
خواجه نظام الملک در کتاب سياستنامه مینویسد: «زنان اهل سترند و کامل عقل نباشند، و غرض از ايشان گوهر نسل است که بر جای بماند و هر چه از ايشان اصيلتر، بهتر و شايستهتر و هر چه مستورهتر و پارساتر، ستودهتر و دلپذيرتر... با زنان تدبير در کارها کنيد، اما هر چه ايشان گويند چنين بايد کرد، به خلاف آن کنيد
ابنعطاءالله سكندری، ملقب به شیخ كبیر، عارف و فقیه مالكى و از مشایخ بزرگ طریقت شاذلیه است که در قرن هفت هجری و در اسكندریه دیده به جهان گشود. حِكَم(:حکمتهای) ابن عطا، بهگمان برخی، خلاصهی آراء و تعالیم ابنعطاءالله در تصوف است و آنچه پس از آن نوشته است، در واقع جز شرح و تفصیل آن نیست، ازاینرو ابنعطاءالله به «صاحب الحِكَم» شهرت یافت. حِكَم ابن عطا نه تنها در میان صوفیه، بلكه نزد فقها نیز اعتبار خاص حاصل كرد و در زمرهی كتابهایى درآمد كه فقها به تدریس آن «اجازه» مىدادند.
«گر بدین سان زیست باید پست
من چه بیشرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم
بر بلندِ کاج ِ خشک ِ کوچهی بنبست
گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکام اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز ِ بیبقای خاک.» [احمد شاملو]
مدتی است که تأمل در فیلم «هانا آرِنت» یکی از دلمشغولیهای من شده است. این فیلم به گفتهی منتقدان بهترین فیلم در بیان ارزش تفکر و اندیشیدن است.
زندگیِ مرگآگاهانه متفاوت از زندگی مرگهراسانه است. میتوان با هوشیاری کامل نسبت به مرگی که هر لحظه ما را تهدید میکند و در کمین نشسته است، زندگی کرد، بیآنکه اضطراب مرگ، شورمندیِ زندگی را سلب کند و برباید.
توصیهی مولانا و شمس تبریز این است که همواره با عطف نظر به مرگی که در یک قدمی ما انتظارمان را میکشد زندگی کنیم. ما معمولاً در زندگی کارهایی را انجام میدهیم که اگر در لحظات نزدیک مرگ باشیم از انجام آن تن میزنیم و یا از انجام کردارهایی پرهیز میکنیم که اگر مطلع باشیم که مرگ در چند قدمی ماست مشتاقانه انجامشان میدهیم.
محمد-صلیاللهعلیهوسلم-، آن «سلطان ِ بینظیرِ وفادار ِ قندخو»، تجلّی دریاهای بیکران رحمت ایزدی است و قندخویی و نرمطبعی او هم شعاعی از الطاف خداوند رحمان است. سیراب از سرچشمهای که «باران ِ رحمتِ بیحسابش همه را رسیده و خوانِ نعمت بیدریغش همه جا کشیده، پردهی ناموس بندگان به گناه فاحش ندَرد و وظیفهی روزی به خطای منکَر نبُرد.»
شاید برای تو هم پیش آمده باشد. حتما پیش آمده است. در غروبی خنک و ملایم در مجاورت باغی نشستهای. باد، صورتت را با انگشتان مهربانش لمس میکند. حرمت خاک و باغ و درخت و گیاه را حس میکنی. انگار همهی ساکنان باغ در سکوتی عمیق به تو خیره شدهاند. احساس شرم میکنی. یا کمی ترس. از هیبت و حشمت باغ. بیداری در باغ قدم میزند. باد هر از گاهی شانهای به گیسوی درختان میزند و مثل آبشاری که به نرمی از سینهی کوهساری لیز میخورد و فرو میریزد، در شاخهها و برگهای درخت میسُرَد. کثرتهای ظاهری، لحظهای هم که شده در نظرت دود میشوند و با وحدت بینشان روبرو میشوی.
زندگی اخلاقی و زندگی احساسی در بسیاری از مواقع با یکدیگر ناهمسو و ناسازگارند. شاید این یکی از تعارضهای معنوی زندگانی و چه بسا یکی از سویههای سوگناک هستی باشد.
لطافت روح، شکنندگی و حساسیت فوق العاده به رنج «دیگری»، گر چه در نظر نخست، دوشادوش اخلاق ره میسپرد، در حیطههایی معروض هماوردی و کشاکش با آن میگردد.
در چشم اندازِ معنوی و عرفانی، وزن و قیمت هر موجودی بسته به سودایی است که در سر میپرورد و مطلوبی است که هوای آن را در دل دارد. باید به مطلوبها و آرزوهای آدمیان نگریست تا از آن طریق به ارزندگی هر یک پی بُرد. به تعبیر دقیق خواجه عبدالله انصاری: «ای طالب! تا تو بر جان و مال خود میلرزی، حقا که به دو جو نمیارزی. بنگر که چه میورزی، همان ارزی که میورزی.»
چشمهساری که در نهایتِ پاکی و زلالی از ژرفنای زمین میجوشد و چون آینهای صیقلخورده، مُصفّا و چهرهنما است، وقتی بر روی زمین به حرکت در میآید و در بستر خاک جاری میشود و مدت زمانی بر او میگذرد، آلودگیهای فراوانی را به خود میگیرد. سرنوشتِ زلالِ باران هم کم از عاقبت چشمهساران ندارد و خاکهای بیاستعداد یا آلوده، پس از فرومکیدن باران، حاصلی جز بیحاصلی ندارند.(والبلد الطیِبُ یخرُجُ نباته بإذن ربّه و الذی خَبُثَ لایخرُجُ إلّا نَکِداً)[اعراف/58]
در گذر تاریخ و زمان و در پهنهی جغرافیا و مکان، آفتهای گوناگونی بر دینداران و مؤمنان عارض شده و میشود و بر شمردن آنها نه تنها طعنی بر گوهرهی ارزشمند دین نیست، بلکه در جهتِ پالودنِ شوائب و زدودن زنگار و غبار از آینهی دین بسیار مؤثر است.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل