إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • به نظر می‌رسد هنر زندگی نزد حافظ، دو مؤلّفه‌ی اصلی دارد: شادخواری(سرمستانه زیستن) و زیبابینی(عیب‌پوشی). این دو مؤلفه‌ دستِ‌کم در دو موضع از دیوان او آمده است:

    به پیر میکده گفتم که «چیست راه نجات؟»

    بخواست جام می و گفت: «عیب پوشیدن»

    سؤالی به غایت مهم می‌پرسد:‌ راه نجات. و پاسخ این است: جام می و عیب‌پوشی. جامِ می اشاره به شادخواری و سرمستانه زیستن است و عیب‌پوشی تعبیری دیگر از زیبانگری.

    همین نکته را در بیتی دیگر بیان می‌کند:

    دو نصیحت کُنمت بشنو و صد گنج ببر:

    از درِ عیش درآ و به رهِ عیب، مپوی

    در این بیت نیز دو توصیه‌ی اساسی حافظ، متناظرِ همان بیت پیشین است: ورود از درِ عیش و تنعّم و سلوکِ طریقِ زیبانگری.

    شاد زیستن، برآمده از نوع جهان‌نگری اوست.

  • ما متهمیم

    24 خرداد 1396

    دیگر برای همه روشن شد که شمار قابل توجهی از جوانان کشور، به ویژه از مناطق اهل‌سنت، به داعش پیوسته‌اند و زندگی، جوانی و خانواده‌ی خود را در پای وعده‌های تباه داعش، به تاراج داده‌اند. حیف و دریغ از آن جوانی‌ها، استعدادها و زندگی‌های تباه‌شده.   

    روشن است که داعش، قربانی‌های فراوانی از میان اهل‌سنت گرفته است، و ملیون‌های سنّی‌مذهب، نه تنها موافق داعشیسم نیستند که از قربانیان آن به شمار می‌روند.

    روشن است که نگاه ظاهرگرا، انسان‌ستیز و گسسته از واقعیت داعش و همه گروه‌های افراطی اسلام‌گرا، تا چه اندازه ویرانگر، پرخطر، و محکوم‌کردنی است.

  • زنده باد زندگی، زنده باد امید، زنده باد آزادی، زنده باد مردم ایران

    پیروز این انتخابات من نیستم. امروز، خرد و خواسته‌ی صلح است که پیروز شده است. پیروز واقعی، امید است که در دل‌های شما سبز شده است. پیروز واقعی، زندگی است، که هرگز کوتاه نمی‌آید. پیروز واقعی، آزادی است، که نشان داد، خاموش شدنی نیست. 

    پیروز واقعی، پیوندی است که میان ما شکفته و بار داده است.

    پیروزی ما نشان داد که «دردهای مشترک» وقتی به «پیوند و پویش مشترک» می‌انجامند، چه درمانی می‌شوند.

  • می‌دانم که سرآخر، دلت رضا خواهد داد که رأی بدهی. چرا که «دردمندی» در تو زنده است و سبز خواهد شد. 

    تو، بی‌غم از محنت دیگران، هم‌پیکری بنی‌‌آدم را از یاد نخواهی بُرد. تو با خود زمزمه می‌کنی: «مرد را دردی اگر باشد خوش است» و بر می‌خیزی تا برای انتخاب کسی که به حال مردم مفیدتر می‌دانی، رأی بدهی. اگر دوستدار پیامبر باشی، آموزه‌ی طلاییِ «خَیرُ الناسِ انفَعُهُم لِلنّاس» را از یاد نخواهی بُرد.

    می‌د‌انم که اجازه نخواهی داد ابرهای تیره‌ی لج‌بازی، آسمان دلت را تصاحب کنند. تو، به احترام امیدی که جان‌های بی‌شماری را شورانده است، رأی خواهی داد.

  • خوبی‌ها و فرصت‌ها:

    یکم. فضای پُر شور انتخابات خوب است، چرا که حساسیت ما را به سرنوشت مشترک‌مان افزایش می‌دهد. یادمان می‌دهد که چه سرنوشت مشترکی داریم. ناگهان با طیف‌ها و صنف‌های مختلف اجتماعی، از هنرمندان، بازیگران، کارگران و... احساس نزدیکی و هم‌سرنوشتی می‌کنیم و پیدایش این احساس، مبارک است. ما را از پیله‌‌ی وهم‌آلود خود بیرون می‌کشد و به دیگران پیوند می‌دهد.

    دوم. در کشاکش انتخابات، تمرین می‌کنیم که میان منافع نزدیک، کوتاه‌مدت و فریبا و، منافع بلندمدت و ماندگار، دست به انتخاب بزنیم.

  • داوری مکن!

    18 فروردین 1396

    فراوان توصیه شده است که از قضاوت و داوری کردن بپرهیزیم. چرا داوری کردن نکوهیده است و کدامیک از اقسام داوری و قضاوت، پرهیختنی است؟

    ابهام در مرزشناسی میان انواع داوری و قضاوت، موجب می‌شود گاهی به عذر اینکه در حال تحلیل هستیم، تن به داوری دهیم و یا گاهی از تحلیل‌های موشکافانه به بهانه‌ی اجتناب از داوری، کناره بگیریم.

     به نظر می‌رسد وقتی معلمان اخلاق و فرزانگان دیده‌ور، داوری و قضاوت کردن را محکوم می‌کنند، مُرادشان اوّلاً داوری اخلاقی(و نه داوری‌های حقوقی و علمی و قضایی و...) و ثانیاً داوری اخلاقی در خصوص ارزش اخلاقی فرد انسانی یا همان فاعل اخلاقی است؛ و نه داوری اخلاقی در خصوص فعل ارتکابی.

  • مبارک باشیم

    01 اسفند 1395

    ما همه به یکدیگر می‌گوییم عیدت مبارک، روزت مبارک، قدومت مبارک، خانه‌ی تازه مبارک، لباس نو مبارک؛ اما آنچه اصل است را فراموش می‌کنیم و آن اینکه: جانت مبارک،‌ وجودت مبارک. روزها به خودی خود اعتبار و فضلی ندارند، وجود ماست که اگر مبارک باشد، زمان و مکان را متبرک می‌کند. شمس تبریزی می‌گفت: «ايام را مبارک باد از شما. مبارک شماييد. ايام می‌آيد تا به شما مبارک شود.»

    هیچ فکر کرده‌ایم چگونه می‌شود آکنده از برکت شویم؟ چطور جانِ ما مبارک و متبرّک می‌شود؟

  • احسن باشیم

    16 آبان 1395

    «هر چیز را با نَفَس خویش جان دهی

    و بدانی که تمام پاکان و قدیسان عالم در کار تو می‌نگرند.»(جبران خلیل جبران)

     یکی از کلیدواژه‌های قرآنی، واژه‌ی «أحسن» است. نیکو داریم و نیکوترین. حَسَن داریم و أحسن. أحسن، کَمال حُسن است. أحسن یعنی آراسته‌ترین، زیبنده‌ترین و شایسته‌ترین. به گمانم پیام خیلی مهمی در این آیات وجود دارد:

    «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ»(ملک: ٢)؛ همان که مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده.

    همین مضمون در (کهف:٧) و (هود:٧) هم تکرار شده است.

  • همه فقیریم

    07 آبان 1395

    یکی از مهمترین مضامین تعلیمی قرآن این است که آدمی را به فقر و ناتوانی همیشگی خودش التفات می‌دهد. ‌آدم‌ها که احساس کنند توانگر و آسیب‌ناپذیر شده‌اند، خیلی سرکشی می‌کنند: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى/ حقا که انسان سرکشى مى‌‏کند همین که خود را بى ‏نیاز پندارد»(علق:6و7)؛ احساس بی‌نیازی و استغنا به استکبار می‌انجامد.

     خداوند به ما یادآور می‌شود که گر چه ممکن است در میان خودمان و از جهت دارایی، برخی فقیر و برخی توانگر باشیم، اما در برابر خداوند، در برابر سرنوشت، در پیشگاه حقیقت و وجدان، همه فقیر، تنها و بی‌یاوریم. «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ

  • چگونه با کسی که غایب از نظر است و نمی‌توان با او تماسی مستقیم و بی‌واسطه داشت می‌توان عشق ورزید؟ عشق ورزیدن به خدایی که پنهان است چگونه امکان دارد؟

    در تلقی قرآنی خداوند «ظاهر» و «باطن» است. ذات او از دیدگان ما پنهان است(لاتُدرِکُهُ الابصَارُ/انعام:١٠٣)، اما نشانه‌ها و جلوه‌های او، از همه‌سو، هویدا و آشکارند. خداوند چنانکه مولانا می‌گفت «آشکارصنعتِ پنهان» است:

    پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست/

    آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست