این روزها بحث پیرامونِ نظرات عبدالکریم سروش داغ است. تا جاییکه کار به تکفیر و تبری کشیده است. قضیه از آنجایی آغاز شد که سروش در گفت و گو با یک رسانه هلندی، قران را کلام پیامبر دانست. انتشار گفتههای او با واکنش تند بهاءالدین خرمشاهی مواجه شد. چندی بعد آیتالله سبحانی با انتقاد از سروش، از او خواست که به آغوش اسلام برگردد. اما قضیه وقتی بغرنج شد که مجید مجیدی، فیلمساز ایرانی اعلام کرد که سروش، کافر است. انعکاسِ سخنان مجیدی در یکی از مهمترین بخشهای خبری، باعث رسانهای شدن نظرات سروش شد. جمعه گذشته درحالیکه قرار بود در قم علیه سروش راهپیمایی شود، این نواندیش دینی، در مقالهای با نامِ «بشیر ما بشر بود» به سخنان آیتالله سبحانی پاسخ داد. این قضیه بار دیگر این سوال را مطرح کرد که آیا مفهومی تحت عنوان روشنفکری دینی معنا دارد یا نه؟ و اینکه روشنفکر دینی چه نسبتی با دین و خردِ انتقادی دارد.
از جمله مهرورزیهای پیغمبر (ص) این است که ایشان نسبت به تمامی کودکان (مسلمان و غیر مسلمان، دختر و پسر، کوچک و بزرگ، تندرست و بیمار و خویشان و بیگانه ) مهربانی میکرد و به آنها عشق میورزید و آنها را دوست میداشت، زیرا دوران کودکی در برنامههای پیغمبر (ص) مقام و منزلتی مخصوص به خود داشت و ایشان آنها را همانند یک قشر حساس جامعهی بشری به حساب میآورد؛ لذا اگر به تعامل ایشان در رابطه با کودکان غیرمسلمان نگاهی گذرا بیفکنیم میفهمیم که آن بزرگوار یک سری برنامههای زیبا را برای آنها طرح ریزی نموده که شایان بزرگداشت و احترام و قدرشناسی میباشد.
حسن یوسفى اشکورى
مجلهی آفتاب، ش 14
مسئلهى مهم «قدرت» و یا مقولهى «حکومت در اسلام» همواره از پر مناقشهترین مسائل میان مسلمانان (و حتى پژوهشگران غیر مسلمان) بوده و از این رو از گذشتههاى دور تا کنون صدها کتاب و هزاران رساله و مقاله پیرامون آن نگاشته شده و آراى بسیار متنوع پیرامون آن ابراز شده است.
تشیع از آغاز به نظریهى «امامت»، یعنى نصب امام معصوم از طریق نص و انحصار امام در «آلعلى» معتقد شد؛ اما اکثریت مسلمانان به هر دلیل، پس از رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، با انتخاب ابوبکر بن ابىقحافه و سپس چند خلیفه دیگر، پدیدهاى را به وجود آوردند که «خلافت» یا «خلافت اسلامى» نام گرفت. با اینکه به شهادت منابع مستند و موثق تاریخى، انتخاب خلیفه در سقیفهى بنىساعده با الهام از روش و سنتِ شناخته شدهى قریش در طول دویست سال، یعنى از سدهى پنجم تا هفتم میلادى، در «دارالندوه»ى مکه و بنا به ضرورت اجتماعى و سیاسى مدیریت مدنى و تمشیت امور دنیوى مسلمانان صورت گرفت و هیچ منشأ آسمانى و مذهبى و قدسى نداشت؛ اما به تدریج خلافت بر بنیاد دین و مشیت الاهى توجیه شد و کمکم چه فرمان یزدان چه فرمان خلیفه. حتى صفویان که شیعه بودند و اعتقادى به مشروعیت خلافت نداشتند، به تقلید از دستگاه خلافت عثمانى و در رقابت با آنان، کوشیدند مشروعیت مذهبى خود را از عالمان دینى، به عنوان نائبان عام امام غایب، به دست آورند و لذا حدودى موفق هم شدند و حدود 250 سال به سلطنت پرداختند.
کمال مولودپوری_ مهاباد
ای خالق توانا، ای سرچشمه زیباییها و کمال، ای گردانندهی شب و روز، پدید آورندهی فصلها و ای مدبّر کل هستی! تنها تویی که بهاران چهرهای تازه و نو به طبیعت میبخشی، غنچهها را میشکافی و گلهای ملّون و معطّر را میرویانی.خاضعانه از تو ای خدای رحمان میخواهیم که زمستان غم و اندوه دلها را با آیات روحبخش قرآن مجید و قرآن طبیعت به بهاری زیبا، پر از شادی و طراوت، پر از صفا و آرامش مبدل سازی آمین.
با توجه به موقعیت زمانی که سرآغاز سال نو و فصل بیداری طبیعت از خواب گران زمستانی است، مطالبی را در این باره تقدیم حضورتان خواهیم کرد.
یکی از پایههای اساسی دین اسلام محبت ورزیدن به پیامبر (ص) میباشد، و ایمان منهای محبّت رسول خدا ناقص و ناتمام است، پس بر ما لازم است که بذر محبت ایشان را در دل و درون هر مسلمانی بپاشیم و در برابر آن هیچگونه سهلانگاری، به خود راه ندهیم زیرا پیامبر (ص) برگزیده و فرستادهی خداوند متعال است و دوست داشتن پیامبر (ص) با محبت خداوند متعال مرتبط و هماهنگ است.
در روزهای اخیر، اصطلاح «توسعه از طریق ایمان» را بسیار شنیدهایم. این اصطلاح در برنامهی شبکههای ماهوارهای با عنوان «حج کنشگرا» ساختهی گروه «زندگیسازان» متداول است.
قالَ عَلی بْنُ اَبی طالِبٍ رَضِی اَللهُ عَنْهُ: «اَلتَّقْوی الخَوفُ مِنَ اْلجَلیلِ وَ اَلعَمَلُ بِالتَّنزیلِ وَ الرِضاءُ بِاْلقَلیلِ واْلاِسْتِعْدادُ لِیوْمِ الرَّحیلِ» تقوی عبارت است از: ترس از خداوند بلند مرتبه و عمل به قرآن و راضی بودن به اندک از مال دنیا و آماده بودن برای مرگ.
مروری بر آرا و اندیشههای علی عبدالرّازق
امیر یوسفی
روزنامهی بنیان، 23فروردین 1381،ش38، ص6
یکم
خواه وجود مقولهای تحت عنوان«اندیشه سیاسی اسلام» را پذیرفته باشیم یا نه، خواه مدلهای محقق و فعلیتیافته دینی را با نظر قبول و خوشبینی برگزار کنیم یا نه، خواه به تفکیک مطلق یا نسبی ساحات عرفی و قدسی باور داشته باشیم یا نه، گریزی از وارسی و بررسی نسبت دین و سیاست نداریم. نفس این پرسش در حیات روزانه دینداران، دست کم در سطح رویکردهای نظری، همیشه یکی از مهمترین پروبلماتیکها و آنتی نومیهای جوامع دینی/ اسلامی بوده است. گواینکه از شیو, و گستره طرح این مسئله در جوامع دینی نمیتوان اثبات رابطه دین با سیاست را نتیجه گرفت و نه میتوان عدم وجود این ربط را استنتاج کرد، امّا از واقعیت جدلیالطرفینی و حضور قاطع آن نیز نمیتوان عزل نظر کرد.
اشاره
هدف غایی دین چیست؟ آباد کردن دنیای انسان است یا آخرت او یا هردو؟ این پرسشها در عین سادگی، دنیایی از مفاهیم را به همراه خود دارد یا به همراه میآورد. متفکران دینی برای پاسخ به این پرسشها از دو منظر به دین نگاه میکنند: منظور درون دینی و منظر برون دینی. در نگاه بروندینی، انسان با مراجعه و تکیه به متون دینی انتظارات دین را از انسان مییابد، در حالیکه در نگاه بروندینی با مراجعه به فکر و تجربهی بشر، انتظارات خود را از دین ترسیم میکند.
اشاره: انتشار دو مقالهی «بسط تجربهی نبوی» و «ذاتی و عرضی در دین»، بازتابهای گوناگونی در میان دینداران و دینپژوهان داشت. گفتوگوی زیر حاوی ملاحظات انتقادی بهاءالدین خرّمشاهی، دینپژوه و قرآنپژوه معاصر، دربارهی دو مقالهی فوق و پاسخهای عبدالکریم سروش، نویسندهی آن دو مقاله است.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل