جورج بوش رئیس جمهور پیشین آمریکا نخستین کسی بود که پس از حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ از مبارزه با تروریسم سخن گفت بدون آنکه تعریف مشخصی از ماهیت این پدیده ارائه کند. 

بوش در آن زمان از «حمله‌ی مقدس صلیبی» پرده برداشت و به دنبال آن آمریکا به افغانستان و سپس به عراق حمله کرد و در بحبوحه‌ی این حوادث مشخص شد که هدف آمریکا از تروریسم‌‌ همان اسلام است؛ اسلامی که با مدرنیسم غربی، سکولاریسم و به طور مشخص با ارزش‌های غربی مخالف است. 

فوکو یاما اندیشمند برجسته‌ی آمریکایی در شماره‌ی سالانه‌ی مجله‌ی «نیوز ویک» (دسامبر سال ۲۰۰۱ – فوریه ۲۰۰۲) نوشت: «جنگ حاضر را نمی‌توان به همین سادگی بر ضد تروریسم تلقی کرد بلکه این جنگ بر ضد عقیده‌ی بنیادگرای اسلامی صورت می‌گیرد که در مقابل مدرنیسم و حکومت سکولار قد علم کرده است و خطر عقیده‌ی بنیادگرایی به مراتب بیشتر از خطر کمونیسم است. ما باید جنگ را به داخل سرزمین‌های اسلامی بکشانیم تا مسلمانان مدرنیته و سکولاریسم غربی را بپذیرند و با این اصل مسیحی» کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار خدا را به خدا «کنار بیایند. 

نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا در کتاب» فرصت «با اشاره به مقصود آمریکا از بنیادگرایی اسلامی می‌نویسد:» بنیادگرایان در پی احیای تمدن اسلامی و اجرای شریعت اسلامی هستند تا اسلام را پایه‌ی دین و دولت قرار دهند و اگر به تاریخ بنگرند گذشته را مایه‌ی هدایت آینده قرار می‌دهند پس آنان محافظه‌کار نیستند بلکه انقلابی هستند «. 

به دنبال این گواهی‌ها مارگریت تاچر نخست وزیر اسبق انگلستان می‌گوید:» مبارزه با تروریسم اسلامی همه‌ی مسلمانان را شامل می‌شود حتی کسانی که حوادث ۱۱ سپتامبر و بن لادن و طالبان را محکوم کرده‌اند؛ این خطر شامل تمام کسانی می‌شود که مخالف ارزش‌های غربی هستند و منافع-شان با منافع غرب تضاد دارد «. 

برنارد لویس در نیوز ویک (شماره ۱۴ ژانویه‌ سال ۲۰۰۴) می‌نویسد: تروریسم امروز بخشی از کشمکش طولانی اسلام و غرب است؛ نظام اخلاقی مبتنی بر اسلام با آموزه‌های غربی برگرفته از آیین مسیحیت و یهودیت متفاوت است و این جنگ جنگ بین ادیان است.

 سناتور جوزف لیبرمن نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ آمریکا می‌گوید:» در رابطه با کشورهای عربی و اسلامی هیچ راهی نداریم جز آنکه آمریکا ارزش‌ها و سیاست‌هایی را که ضروری می‌داند بر آنان تحمیل کند. شعارهایی که آمریکا از زمان استقلال خود سر داده است به مرزهای این کشور محدود نمی‌شود بلکه به کشورهای دیگر هم قابل انتقال است. 

این حقیقت جنگ آمریکا بر ضد تروریسم است که به شهادت خودشان جنگ بر ضد اسلام است. توماس فریدمان روزنامه‌نگار صیهو امریکی در پیشاور هنگام حمله‌ی آمریکا به افغانستان در نیویورک تایمز نوشت: «جنگ واقعی در مناطق اسلامی باید از مدارس آغاز شود؛ به همین خاطر ما باید به سرعت به حملات نظامی خود پایان دهیم و با سلاح کتاب‌های جدید مدرسه‌ای به منظور تربیت جدید و پرورش نسل جدید به میدان بازگردیم؛ نسلی که سیاست‌های ما را بپذیرد‌‌ همان گونه که ساندویچ‌های ما را می‌خورد و تا این مهم عملی نشود ما در میان مسلمانان دوستانی نخواهیم داشت». 

آمریکا پس از آنکه با منابع مالی و فشارهای دیپلوماتیک موفق به تغییر و کاهش برنامه‌های درسی اسلامی در مدارس پاکستان و بسیاری از کشورهای عربی شد، روزنامه‌ی هرالد تریبون بین‌المللی مقاله‌هایی را از «ستانلی الف فایس» نویسنده‌ی آمریکایی چاپ کرد که راه‌ حل‌های پیشنهادی به جهان اسلام را معرفی می‌کرد: یکی از آن‌ها راه حل سکولاریسم آتاترکی مورد پسند آمریکا به جای بنیادگرایی اسلامی بود. وی می‌نویسد: «حقیقت جنگ بر ضد تروریسم به این نکته بستگی دارد که» آیا کشورهای اسلامی دنباله‌روی مدل اجتماعی سیاسی ترکیه به عنوان کشور مدرن و سکولار خواهند شد یا از مدل بنیادگرایی اسلامی پیروی خواهند کرد؟ 

این حقیقتی است که آمریکا در جنگ بر ضد تروریسم اعلام و در سطح جهانی عملی کرده است و در این راستا نیروهای آزادی‌بخش ملی را در صدر حملات نظامی، فکری و رسانه‌ای خود قرار داده است؛ یعنی‌‌ همان کسانی که برای استقلال فرهنگی مشرق اسلامی از مدل فرهنگی غربی تلاش می‌کنند و اکنون گواهان غربی شهادت داده‌اند که این جنگ بر ضد اسلام است. 

این‌ها اعترافات و حقایقی هستند که لازم است کوته‌فکران از آن آگاه شوند و بی‌خبرانی که هنوز به معبود آمریکایی دل بسته‌اند بیدار شوند؛ این‌‌ همان آمریکا است که خمرهای سرخ را قتل عام کرد و اقتصادش را بر پشت بردگان آفریقا بنا کرد و به نام آزادی ملت‌ها را در سراسر جهان از هیروشیما گرفته تا ویتنام قتل عام کرد. از آن تاریخ آمریکا جنایت‌های بی‌شماری مرتکب شده است و ملت‌های زیادی را نابود و مردم بی‌گناه فراوانی را به کام مرگ فرستاده است. مردم افغانستان، عراق، سوریه و ملت فلسطین قربانی دیرینه‌ی سیاست‌های آمریکا چه بلایایی که از دست این کشور نچشیدند. کشورهای اروپایی و در رأس آن‌ها انگلستان و کینه‌ی دیرینه‌ی آن نسبت به اسلام را فراموش نکرده‌ایم که از زمان حمله‌ی صلیبی به سرکردگی چارلز قلب فار چه جنایاتی علیه اسلام مرتکب شد. بنابراین آنان هیچ وقت آرام نخواهند نشست تا اینکه تمام حکومت‌های خلیج را از پای درآورند! به دقت بخوانید و منتشر کنید.