اموری برای ما مطلوب هستند که لازمه‌ی تحقق‌اش آن است که بسیاری از آدم‌ها از داشتن‌اش محروم باشند. یعنی داشتن‌اش مستلزم نداشتن بسیاری دیگر است. آنچه که استاد مصطفی ملکیان از آن با نام «مطلوب‌های اجتماعی فردی» تعبیر می‌کنند از این دسته هستند. یعنی مطلوب‌هایی که در ظرف و مجال جامعه تحقق می‌یابند اما این امکان وجود ندارد که برای تمامی آحاد جامعه قابل دستیابی باشند. این مطلوب‌های هفتگانه عبارتند از: ثروت، قدرت، جاه و مقام، حیثیت اجتماعی، شهرت، محبوبیت و علم. 

 «مطلوب‌های اجتماعی جمعی» هم داریم، یعنی مطلوب‌هایی که در ظرف جامعه روی می‌دهند و همگان می‌توانند از ثمرات آن بهره‌مند شوند. نظم، امنیت، رفاه، عدالت و آزادی، ۵ مطلوب اجتماعی جمعی هستند. 

 «مطلوب‌های روان‌شناختی» هم داریم. یعنی مطلوب‌هایی که تحقق آن منوط به در ظرف جامعه واقع شدن نیست. مطلوب‌هایی که هر فرد می‌تواند فارغ از وضعیت اجتماعی به دست بیاورد. مطلوب‌های ۵ گانه‌ی روان‌شناختی عبارتند از: شادی درونی، امید، آرامش، رضایت باطن و معنایافتگی زندگی. («امید» ظاهراً مورد اختلاف است،‌گاه استاد ملکیان از ۴ مطلوب مورد اتفاق حرف می‌زند و امید را در شمار نمی‌آورد. بودا به امید قائل نبود.) 

چند روزی است که رتبه‌های بر‌تر کنکور سراسری را اعلام کرده‌اند. صاحبان رتبه‌های تک‌رقمی در شعف و سروری عجیب، روزگار می‌گذرانند و دیگران، علی قدر مراتبهم، ضریبی از حسرت و اندوه را تجربه می‌کنند. رتبه‌ی خوب کنکور شدن هم یک مطلوب اجتماعی فردی است. در ظرف جامعه روی می‌دهد و تا مسابقه و کنکوری نباشد امکان تجربه‌ی چنین امتیازی نخواهد بود. اما همیشه حائز رتبه‌ی خوب شدن در کنکور ملازمه دارم با اینکه دیگرانی از تو عقب بمانند وگرنه جلو افتادن تو معنادار نخواهد بود. 

به نظرم می‌رسد آنهایی که زندگی خود را بر دستیابی به «مطلوب‌های اجتماعی فردی» بنیاد می‌دهند، کار پرخطری می‌کنند. شاید برای بسیاری این انتخاب به مخاطره و ریسک‌اش بیرزد، اما جای انکار نیست که بسیاری از این انتخاب، آسیب‌های جدی و زمین‌گیرکننده می‌بینند. 

شما می‌توانید از آرامش، شادی درونی، رضایت باطنی و معنایافتگی زندگی بهره‌مند باشید بی‌اینکه نیازی به رقابت با دیگران و جلو افتادن از رقبا داشته باشید. شما می‌تواند بکوشید که جامعه به میزان بهتری از نظم و رفاه و امنیت و آزادی و عدالت برسد و همگان، بی‌هیچ رقابت و یا محرومیتی از آثار این ۵ مطلوب همگانی بهره‌مند باشند و شما هم مثل دیگران و بی‌نگرانی از عقب افتادن و محروم ماندن در این مطلوب‌ها سهم داشته باشید. 

اما آویزان کردن زندگی بر شاخه‌ی شکننده‌ی ۷ مطلوب‌ اجتماعی فردی (قدرت، ثروت، شهرت، محبوبیت و...) کار بخردانه‌ای به نظر نمی‌رسد. 

چه تعداد می‌توانند واجد محبوبیت و یا شهرت یک بازیگر سینمایی یا بازی‌کن فوتبال شوند؟ اصلا محبوبیت و شهرت زمانی به چشم می‌آید که بسیاری از آن محروم باشند. چه تعدادی می‌توانند طعم قدرت را بچشند؟ در اساس، قدرت زمانی جلوه می‌کند که تعداد بسیاری واجد آن نباشند. وضعیت علم (علم دانشگاهی) هم به همین منوال است. زمانی مدرک و علم دانشگاهی برای فرد مطلوبیت به بار می‌آورد که افراد پرشماری از آن محروم باشند. مثلا در روزگار ما داشتن دیپلم یا سیکل، دیگر دلپذیری و مطلوبیتی به همراه ندارد. همچنان که رفته‌رفته مدرک لیسانس هم چنین سرنوشتی را به خود می‌گیرد. داشتن بینش و معرفت و فرهیختگی البته از این دست نیست، اما علمی که امروزه با مدرک دانشگاهی گره خورده است، واجد چنین خصیصه‌ای است. باید بسیاری نداشته باشند تا داشتن تو به چشم بیاید و در کامت شیرین شود. 

متأسفانه به نظر می‌رسد در سرزمین ما، کودکان، نوجوانان و جوانان، بیش از آنکه به مطلوب‌های روان‌شناختی و مطلوب‌های اجتماعی جمعی بها داده و اهتمام و جدیت لازم را به خرج دهند، تمام همّ و غم، و توش و توان خود را مصروف و معطوف «مطلوب‌های اجتماعی فردی» می‌کنند. مطلوب‌هایی که اگر برای جمع اندکی حاصل شود، تعداد پر شماری را محروم و سرخورده بر جای می‌نهد. یعنی رویّه و روحیه‌ی نهادهای آموزشی و نگرش والدین و اولیای کودکان به گونه‌ای است که مدام مطلوب‌های اجتماعی فردی را پررنگ می‌کنند و به‌پندار خود با پررنگ کردن این مطلوب‌ها به فرزند خود خدمت می‌کنند. غافل از اینکه با این برجسته‌سازی بدقواره و نابخردانه، بر آسیب‌پذیری و امکان تلخکامی فرزند خود می‌افزایند. 

خواجه پندارد که خدمت می‌کند / بی‌خبر که‌ از معصیت جان می‌دهد

برجسته کردن و تأکید بر «مطلوب‌های اجتماعی فردی» که خاصیتی رقابتی و آمیخته با خطر محرومیت و ناکامی دارند و غفلت و بی‌اعتنایی نسبت به «مطلوب‌های روان‌شناختی» و «مطلوب‌های اجتماعی جمعی»، خیانتی است که در حق نسل جوان امروز می‌شود.