مقدمه:
زیستن با قرآن و سپری نمودن ساعات عمــر با تلاوت آیاتش، یکی از راههای مؤثــر، برای قرآنی ساختن شخصیت است.زیرا قرآن خود یکی از صادقین است که بـرای صادق شدن نیازمند مصاحبت با او هستیم« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(توبه/119) حال اگر بتوانیم این زیسـتن و بودن با قرآن را، قانونمند و روشمند سازیم در مدت زمان اندک، بیشترین نتایج را بدست خواهیم آورد.
نوشته: وارینا علم/ روزنامهنگار بنگلادشیتبار ساکن لندن و سردبیر مجله "q-news"
ترجمه از عربی: اسکندر محبوبی راد/ تهران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشاره:
یک روزنامه نگار جوان انگلیسی به نام خانم "وارنا علم" خواستار بازگشت به ارزش های اسلامی که در آن گفت و گو بر خشونت و فضائل اجتماعی بر حماسه و تعصب دینی ترجیح دارد، شد و بر این باور است که این امر یکی از راه های کاستن از خشم جوانان مسلمان است.
آنان می گویند اسلام یعنی صلح و با این وصف تاکید می کنند که اسلام خشونت را مردود می داند. آنان فریاد می زنند که "اکثریت مسلمانان با خشونت مخالفند". رهبران مسلمانان انگلیس و دیگر کشورها برای توجیه جدایی اسلام و تأویل هایی که به ویژه پس از حوادث 11 سپتامبر از این دین در راستای خشونت صورت گرفته است، با دشواری هایی روبرو هستند.
مترجم: مهدی یعقوبی
منبع : اینترنت
ـــــــــــــــــــــــــــ
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فــــــــرع و سایه اند و تو غرض
تاج کرّمناست بر فــــــــــــــرق سرت
طوق اعطــــــــــــــــــــــیناک آویز برت
تعمق در ماهیت حق، این پرسش را در ذهن پدید میآورد که چه چیزی موجد حق است؟ آیا حقوق انسان اعتباراتی بوده است که بر اساس قرارداد پدید میآیند؟ و یا اینکه حق دارای خاستگاه عینی است؟ امروز پس از فروپاشی باصطلاح نظام های پیشرفته تر در کشورهای کمونیستی ما شاهد رستاخیز ارزش های روشنگری هستیم. آرمان هایی مانند حقوق بشر، دمکراسی، آزادی های مدنی و حکومت مدنی، را امروز در بخش وسیعی از جوامع غربی ارزش های کلیدی تلقی میشوند. در عین حال جای این سؤال باقی است که آیا میتوان نظرگاه حقوق طبیعی را به گونهای با مبانی اسلامی سازگار دانست؟ براستى تا چه اندازه اسلام و مبانى جهانشمول حقوق بشر با یکدیگر سازگارند؟ آیا اسلام خود را دین برتر و فرد مسلمان خود را انسانى برتر از معتقدان به دیگر ادیان مىداند؟ آیا شواهدى حاکى از همخوانى اسلام و دمکراسى مىتوان مشاهده کرد؟ مقاله زیر در پی آن است تا شواهد عینی را که در قرآن و سنت آمده است به زبانی ساده و روشن بیان کند./ مترجم
« صفای باطن» با «درمان دل»
خداوند ذوالجلال را در هرحال، شاکریم که ما را با نعمت هدایت مفتخرکرد و خاضعانه از ذات بیمثالش میخواهیم که همهی ما را عاقبت به خیر گرداند.
چنانکه میدانید در بخش پیشین از بیماری «دل» و علائم و نشانه های آن، با شما از تهِ دل! سخن گفتیم؛ هر چند بسیار ساده و کوتاه و شاید هم به جا! زیرا کار دل با کیفیت است و نه با کمیت. چه بسا یک جمله و یا یک اشاره، دل را بلرزاند و از جای خود بجنباند و یا پناه بر خدا، از راه راست بلغزاند! و برخلاف آنچه گفتهاند که عاقلان را اشارتی بس است! ما میگوئیم عاشقان را اشارتی بس است و عاقلان را مهارتی!
هرچند از آغاز تا پایان مقاله نویسنده محترم مصادیق مصادره به مطلوب و از زبان اهل سنت سخن گفتن و بریدن و دوختن را روند خود قرار داده اما به اختصار ضروری دانستم که نکاتی را از باب نقد ناصحانه و مشفقانه جهت تنویر اذهان مطرح کنم باشد که مفید همگان واقع و حق مطلب ادا گردد.
عثمان عباسی_ سردشت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقدمه :
جنگ افزارهای شیمیایی (Chemical Warfare) به سلاح هایی گفته میشود که حاوی مواد شیمیایی خطرناک باشند و باعث کشتار دسته جمعی و نیز مصدوم شدن تعداد زیادی از افراد نظامی و غیرنظامی شوند. کشتار جمعی به خاطر آن که یک مسأله بینالمللی بوده و عواقب وخیمی بدنبال دارد،در قوانین بینالملل به صورتی بسیار جدی مورد بررسی قرارگرفته است. سادهترین نوع کشتار جمعی، همان قلع و قمع فیزیکی است که با هدفی خاص انجام میگیرد. انواع دیگر کشتار جمعی به طُرق فرهنگی،ملّی، بیولوژیک و اقتصادی است.
گفتیم که «دل»های بندگان، ظرفهای خدا هستند و پروردگارY فقط مهمان دلهایی خواهد بودکه «پاک»تر، «صاف»تر، «رقیق »تر و «استوار»تر باشند و برای رسیدن به این مهم، باید نگهبان «دل» بود، زیرا در اثرعدم مراقبت و نگهبانی از آن، به بیماری هایی دچار میشود که پروردگار به آن نظر نخواهد کرد و زندگی هم به کامش بیمزه و سرد میشود.
۱- چنان که تجربهی تاریخی وجامعهشناختی بشر نشان میدهد، تنوع و تعدد مکاتب و سبک زندگی، یکی از خصوصیات جوامع بشری است و آدمی به محض رسیدن به رشد فکری و تصمیم گیری برای آغاز زندگی جدی و سنجیده، با کثیری از اندیشهها و روشها حتی در داخل یک حوزهی فرهنگی مواجه میشود. مکتب زندگی نیز بر خلاف فرهنگ خوراک و پوشاک به آسانی قابل تعویض و اعمال سلیقه نیست و معمولاً انسان جدی بنا به الزامات و ساختار روحی خود، چندان شائق و قادر به تغییر مکتب و هویت خود نیست؛ از این رو ناچار باید از میان انواع مختلف ادیان و مکاتب، یکی را انتخاب و بر اساس آن سلوک کند.
کی بود یا رب که رو در یثرب و بطحا کــــــــنم
گــــه به مکه منزل و گه در مدینه جا کـــــــنم
بر کـــنارم زمزم از دل بر کشــــــــــم یک زمزمه
وز دو چشم خون فشـان آن چشم را دریا کنم
یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُونَ إلاّ مَن ْأتی الله بِقَلْبِ سَلیمْ»
« صفای باطن» با « درمان دل»
درسایه ی لطف و مرحمت خدا، مدتی است که همهی ما، « ایمان» را به منظور « آباد نمودن درون» و «اسلام» را درجهت «آبادکردن برون» وتنظیم زندگی برگزیده، که جای بسی شکرو سپاس است. اما روزی که پروردگار مهربان، شیطان ناسپاس و نافرمان را به دلیل تمرّد و سرپیچیاش که ناشی ازحسادت به انسان و جایگاه والای او نزد خدا بود، از درگاه خود راند، شیطان نیز دشمن قسم خوردهی ما شد و مطمئن باشیم از وسوسه و گمراهی ما یک لحظه هم کوتاهی نکرده و نخواهد کرد و متأسفانه در این راه موفقیتهایی نیز داشته است. اما این موجود شرور و این متمرّد مغرور هیچ گاه حریف «مخلصین و مجاهدین واقعی در راه خدا» نگردیده و نخواهد شد.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل