دکتر عماره یکی از کسانی بود که خداوند صفات علمای بزرگ امّت را در او جمع کرده بود؛ در شخصیت او سادگی و فروتنی و هیبت و وقار را در آن واحد میدیدی. در سخن گفتن با او در و بحث و پرسش و پاسخ مانعی میان خود و او احساس نمیکردی نه خستگی ابراز میکرد و نه گله و شکایتی مینمود. هیبت و وقار و جدیت او ایجاب میکرد که جدی و دقیق باشی. این صفات است که ارزش ادب در کنار بزرگان را به انسان میآموزد.
آثار نوشتاری و شنیداری و دیداری او نشان میدهد که دانشمند بزرگی است و شاکلهی فکری او آمیزهای از اندیشه و فلسفه و عقیده و ادب و تاریخ و فقه است.
قربانیان مرگ در میان انسانها بیشمارند از جمله هزاران نفری که روزانه میمیرند؛ اما تنها خاطرهی مرگِ شمار اندکی از آنان در ذهنها باقی میماند؛ کمتر کسانی هستند که وقتی از میان ما میروند و دنیای ما را بدرود میگویند، جهان با دیدن جای خالی آن اندوهگین میشود و انسانیت با از دست دادن آنها زیبایی و جلال خود را از دست میدهد. جبار و توانا همین مرگ است که با جرأت و شهامت دژهای استوار را در مینوردد و ساکناش را با چالاکی میرباید و کسی که نوبتش رسیده باشد باید برود اگرچه به وزن امتی باشد و نمایندهی یک منهج و رسالت باشد. باید برود اگر چه وجدان یک ملت باشد؛ ذخیرهی یک تمدن و قامت یک فرهنگ و اندیشه باشد و در جایگاه دانشمند و فیلسوف و حکیم نشسته باشد.
روزها و شبهایی طولانی در حال گذر بود و زندگی با سرعت خود در جریان. دهکدهی جهان، طعم رنج و مرارت و سختیهای آدمهای دورتر از خودت را زودتر از نزدیکانت به تو میرساند و پریشاناحوالی و درماندگی خود را هر روز احساس میکردی که نمیتوانی برای همنوعانت عملی شایسته و درخور انجام دهی.
نزدیکان ناراضی، هر روز از یک چیز شکایت داشتند؛ یکی از جامعه و ظلم، یکی از کمکاری و ناتوانی یکی از مهمانداری، یکی از بچهداری، یکی از بچه نداری، یکی از کار زیاد یکی از بیکاری، یکی از کمخوابی یکی از پر خوابی، یکی از تأهّل، یکی از تجرّد، یکی از پیری و تنهایی، یکی از جوانی و بیپولی، یکی از... و هزاران ناگفتهی دیگر...
انجام هر کاری مستلزم داشتن حدّاقلی از دانش و توانایی برای انجام آن و نیز به تناسب این دو عمل کردن است. پزشکی و طبابت نیز از این قاعده مستثنی نیست. خوشبختانه بسیارند کسانی که در راستای تقلیل مرارت و درد انسانها و انجام وظیفهی حرفهای و اخلاقی خود از هیچ کوششی دریغ نمیورزند. تلاشهای شبانهروزی و شفقتورزیهای مجموعهی پزشکی کشور در مواجهه و مبارزهی با بیماری کرونا که اخیراً در کشورمان شایع شده است، بر کسی پوشیده نیست. قطعاً وجدانهای منصف و ذهنیّتهای مثبتاندیش چنین تلاشها و فداکاریهای این قشر خدوم را بهعنوان سندی ماندگار در حافظهی تاریخی خود ثبت خواهند نمود.
او نیز گذشت از این گذرگاه
وان کیست که نگذرد از این راه
در این وضعیّت کرونایی و قرنطینه که من و عموم هموطنانم و حتّی بسیاری از انسانها در کشورهای دیگر را خانهنشین کرده و فشارهای روحی و روانی زیادی را بر آنها تحمیل ساخته و بلکه خیل کثیری را نیز در نتیجهی بیکفایتی متولّیان دولتی و بهداشتی به کام مرگ کشانده است، امروز صبح نیز همچون چند روز اخیر خواستم پیش از رفتن سروقت مطالعه و ترجمه و نوشتن سری به فضای مجازی بزنم و گذری به اخبار و رویدادهای تازه داشته باشم. امّا خبری ناگوار مرا بهشدّت متأثّر و اندوهگین ساخت
١. درباره کروناویروس
کروناویروسها(Coronaviruses) خانواده بزرگی از ویروسها و زیر مجموعۀ کروناویریده Coronaviridaeهستند که از ویروس سرماخوردگی معمولی تا عامل بیماریهای شدیدتری همچون سارس SARS، مرس MERS و کووید ۱۹ COVID-19 را شامل میشود. کروناویروسها در سال ۱۹۶۵ کشف شدند. این ویروس به طور طبیعی در پستانداران و پرندگان با منشأ حیوانی شیوع پیدا میکند، با این حال تاکنون ٧ کروناویروس انسانی کشف شده است.
نامشناسی
واژه «کروناویروس» از کلمه زبان لاتین "corōna" به معنی «تاج یا هاله » گرفته شدهاست. این واژه به مشخصه ظاهری ویریونها (شکل عفونی ویروس) که در زیر میکروسکوپ الکترونی دیده میشود
در علم روانشناسی، انسانها را به سه طيف سمعی، بصری و احساسی تقسيم بندی میكنند و معمولاً اين حالات و ويژگیها در افراد مختلف بوده و در همهی انسانها به صورت نسبی وجود دارد، با اين تفاوت كه يكی از اين حالات غالب بوده و از قدرت بيشتری برخوردار است. در اين مجال نمیخواهم به اين موضوع بپردازم چون در حيطهی تخصّص اينجانب قرار ندارد. امّا با توجّه به شرايطی كه در كشور ما به وجود آمده است و گزارشات ضدّ و نقيضی كه در شبكههای اجتماعی و رسانههای مختلف مخابره میشود، واكنشهای متفاوتی را در آحاد جامعه به دنبال داشته است.
بسیاری از غربیها توجّه شایانی به مسألهی حقوق بشر از جهت فکری و عملی دارند و صدها کتاب و مقاله در این باره تألیف کردهاند. حقوق بشر از جمله موضوعاتی بوده که فرهنگهای غیر غربی هم به آن پرداختهاند. برخی بر این باورند که هر فرهنگی حق دارد تصور مستقلی از حقوق بشر داشته باشد و این تصور میتواند با تصور غربی که در اعلامیهی جهانی حقوق بشر آمده است متفاوت باشد. برخی نیز میگویند حقوقی که در این اعلامیه آمده است حقوق جهانی است و میتواند معیاری برای فرهنگهای محلی باشد.
استاد حسن بنا در ٢٣ بهمن ١٣٢٧ ترور شد در حالی که امّت اسلامی شدیداً به او نیازمند بود. با شهادت او جماعتش وارد مصیبت دشوار و طولانی شد؛ امّا مردان این دعوت به فضل الهی نه سستی و ناتوانی به خرج دادند و نه تسلیم شدند. روزی که خون این امام شهید در بزرگترین خیابان قاهره بر زمین ریخته شد و مردم از تشییع جنازهاش منع شدند و پیکر پاکش به دست زنان خانوادهاش حمل شد، تأثیر آن روز بیش از هزار خطبه و هزار حلقهی درس بود؛ چنان که شهید سید قطب میگوید: کلمات ما عروسانی از شمع هستند که اگر در راه آن کشته شویم روح در آن دمیده میشود و ماندگار میشوند.
برخی احساس میکنند که سخن از اعتدال اسلامی این روزها ملالآور شده است البته تا حدی هم حق دارند؛ اکنون فکر امت و حالت بیداری اسلامی میانه است اما در دههی هفتاد و هشتاد و نود قرن گذشته چنین نبود زیرا دینداری در آن زمان به معنی تعمق و سختگیری بود اما حالت میانهای که امت به آن رسید نتیجهی تلاش علمای بزرگی بود که اعتدال و آسانگیری اسلام را بیان کردند و یکی از این علمای بزرگ شیخ یوسف قرضاوی بود.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل