مخاطبان فرهيخته، قبل از آغاز سخن، قصد دارم مسئلهى مهمّى را با شما در ميان گذارم و خداوند متعال را - با علم بر مسؤوليت سنگين قيامتى آن- شاهد بر صحّت و سقم گفتههايم بگیرم.
روز پنجشنبه، دوّم دیماه ١٤٠٠ نشست دوّم كنگرهی پنجم جماعت دعوت و اصلاح در گسترهی جغرافیایی فراخی با صدها كيلومتر فاصلهی فيزیکی، اما با تار مويى فاصلهی قلبى و معنوى از اقصی نقاط كشور پهناورمان ايران، در نهايت همگرايى، با دغدغههايى آسمانى و نیتی خالص، كه آن را جز جلب رضايت خالق نمىتوان ناميد، برگزار گردید و در نهایت، با صدور بيانيهاى به كار خود پايان داد.
شايد در ذهن برخى مخاطبان با اين تصور كه، چون نگارنده خود يكى از اعضاى جماعت دعوت و اصلاح و عضو كنگره مىباشد
گاهی در زندگى انسانها اتّفاقاتی رُخ مىدهد كه نمىتوان آنها را به راحتی فراموش كرد. خوب به یاد دارم كه سنّم كمتر از ١٠ سال بود، در كوچهى محلّهى قدیمى مان با بچّهها مشغول بازى بودیم. در اوج هیجان بازى، شخصى كه هنوز محاسن جوانىاش كامل نشده بود، با مهربانى هرچه تمامتَر صدایمان كرد و از ما خواست كه بعد از بازى به مسجد رفته و در كلاسهاى قرآن فصل تابستان شركت كنیم؛ بسیارى از بچّهها ایشان را مسخره كرده و با بىتفاوتى بازى خود را ادامه دادند؛ امّا بعد از بازى، من و چند نَفَر از بچّهها به مسجد رفته و با خیل عظیمى از همسن و سالهاى خود روبرو شدیم که به دعوت ایشان به مسجد آمده بودند.
در این سالها، دو مسئلهی مهمّ و اساسی همواره ذهن مرا به خود مشغول داشته است و هرگز نتوانستهام بهگونهای با آن دو کنار آیم که موجبات آرامش درون را از آن حاصل کنم. با گذشت زمان و تعمیق موضوع و ناکامی در یافتن راه برونرفت از آن – که به نظر من ریشه در تبعیت از هوای نفس دارد- عدم آرامش درونی ناشی از آن دو چندان گشته است.
این دو مسئله، یکی فعّالیّت افراد در کسب ثروت به صورت فردی و جمعی و عدم هزینهی آن در راه خداست، و دیگری، عدم وحدت و همگرایی جماعتهای دینی است.
دوستی نقل میکرد که مدّتزمانی مشغول مطالعهی زندگینامه و سیرهی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و یاران باوفایش بود و وقت زیادی را به آن اختصاص میدادم. این امر سبب شده بود که در حین مطالعه به نقش پیامبر صلّی الله علیه وسلّم در تربیت اصحاب و چگونگی رُشد همهجانبهی این بزرگواران و تطبیق زندگی ایشان با دوران معاصر بپردازم
قريب به ١٠ سال پيش در معيت ايشان به منزل يكى از دوستان کاکه وفا رستمی رفته بوديم كه در اثناى اين ديدار از ايشان سؤال كردم اوقاتى پيش مىآيد كه دوستان و همراهان درخواست ارائهی بحث و سخنرانى در موضوع خاصى را مىكنند كه به خوبى مىدانم در اين زمينه عملاً ضعفهايى دارم و تهديدات قرآنى را به ياد مىآورم كه میفرماید: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿البقرة: ٤٤﴾» گفتم ماموستا گيان استاد گرانقدرم در اين اوقات تكليف چيست، ارائه بحث و يا چشم پوشى از آن.
بسيار حكيمانه و در كمال آرامش فرمودند: كه در همان لحظه از درون با خداى خودت پيمان ببند
مىخواهم بنويسم، انگشتانم يارىام نمىدهند و احساس سنگينى مىكنند، چون به خوبى مىدانند كه در ذهنم چه مىگذرد؛ هميشه اصلى وجود داشته است كه مىگويند اگر مىخواهى بزرگ شوى و در جامعه جايگاهى براى خود داشته باشى با بزرگان نشست و برخاست كن تا تو هم بزرگ شوى و به رشد و كمال برسى، امّا درونم پر از تلاطم است و ندا سر مىدهد كه اين هم قاعده و قانونى دارد و بايد زمينهی اين همراهى را داشته باشى و به خوبى مىدانم كه بسى سنگين است و توانایی این همراهی را ندارم. امّا خلوت كردن و راز و نياز با معبود چنين قاعده و قانونى ندارد و با خيالى آسوده با خداى خود پيمان بستم كه قلمفرسایی کنم.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل