چندی پیش که مصاحبه دکتر بهرام الهی دربارۀ نوعدوستی را خواندم، جملۀ زیر به خصوص توجهم را جلب کرد: «کسی که خواهان سیرکمال معنوی است باید نوعدوستی را عملاً در برنامۀ معنوی خود قرار دهد». از سالها پیش که به پیشرفت معنوی خود علاقهمند شده بودم احساس میکردم که سعی در کمک به دیگران عملی مطابق با رضایت مبدأ و اخلاقیات است. اما تازه متوجه شدهام که اهمیت این کار را در حد «باید» و «برنامه معنوي» درک نکردهام. بنابراین تصمیم گرفتم با دقت بیشتری روی این موضوع تمرکز کنم و به همین دلیل دو سؤال برایم پیش آمد: چرا؟ و چگونه؟ ـ چرا برای کسی که میخواهد در معنویت پیشرفت کند عمل به نوعدوستی تا این حد مهم است؟ و به طور کلی نقش نوعدوستی در عمل به اخلاقیات چیست؟ ـ چگونه نوعدوستی را در برنامۀ خود قرار دهیم و در زندگی روزمره به آن عمل کنیم؟ برای پاسخ به این سؤالات باید مفهوم نوعدوستی را به طور اساسی بررسی میکردم و رسیدن به این منظور فقط با عمل به نوعدوستی امکان پذیر بود. اگر میخواستم مفهوم واقعی نوعدوستی را درک کنم باید خودم به آن عمل میکردم و باید اقرار کنم که این کار همراه بود با تلاش و اشتباهاتی که مرتکب میشدم. حال بعد از چند ماه کار در این زمینه، تجربهام را در دو مقاله بیان میکنم. هدف از مقالۀ اول درک بهتر معنای نوعدوستی و نحوۀ عمل به آن در زندگی روزمره است و هدف از مقالۀ دوم بررسی اهمیت عمل به نوعدستی برای کسانی است که به پیشرفت معنوی خود اهمیت میدهند. تعریف نوعدوستی در آغاز، عمل به نوعدوستی، برایم کاری غیرممکن به نظر میرسید. فکر میکردم چنین کاری مختص پزشکان یا دواطلبانی است که به کشور های دورافتاده میروند و زندگی خود را وقف رسیدگی به مردمی میکنند که از دردهای بیشماری در رنج اند. نوعدوستی از نظر من کاری قهرمانانه بود: نوعدوست کسی بود که حتی لباسی که به تن داشت را نیز به دیگران ببخشد و فداکاری خارقالعادهای کند. با این حال اگر در معنویات، نوعدوستی اهمیتی اساسی دارد، عمل به آن در زندگی روزمره باید برای هر کسی و در هر شرایطی امکان پذیر باشد و فقط مختص پزشکان داوطلب یا مادر ترزا 1 نباشد. ابتدا تصمیم گرفتم معنی لغوی نوعدوستی را در فرهنگ لغت پیدا کنم. نوعدوستی به این معانی آمده است: علاقه به دیگران و کمک به آنها، محبت و خیرخواهی بیریا و بیتوقع، آرزوی خوشبختی و سعادت برای دیگران بدون انتظار پاداش. با دقت به این معانی متوجه شدم که برداشتم از نوعدوستی تاکنون سطحی و غير واقعي بوده و به این نتیجه رسیدم که برای عمل به نوعدوستی باید سه مرحله را در نظر بگيرم: مرحله اول: توجه به دیگران و به دردل آنها گوش دادن برای آنکه بتوانیم به کسی کمک کنیم باید نیازهایش را بشناسیم. این حرف به نظر کاملاً منطقی میآید ولی انجام آن آسان نیست. برای این کار باید توجهمان را از نیازهای خود برداریم تا بتوانیم نیازهای دیگران را ببینیم. برای شروع، برنامۀ روزمرهای را در نظر گرفتم. بعد از مدتی متوجه شدم که در انتهای روز کار چندانی برای دیگران نکردهام و به خصوص در طی روز به ندرت به نیازهای اطرافیانم فکر کردهام. سادهتر بگویم، به این نتیجه رسیدم که حتی جویای احوال دیگران هم نمیشوم. البته منظورم احوالپرسیای که روزانه بر حسب عادت انجام میدهیم نیست. چون معمولاً در این گونه مواقع منتظر جواب نیستیم. مقصودم این است که واقعاً بخواهیم از احوال نزدیکانمان (خانواده، همکار یا دوست) با خبر شویم و علیرغم مشغولیتهای روزمرهمان زمانی را صرف شنیدن پاسخشان بکنیم. بهر حال چند هفته مشاهده کافی بود تا بفهمم که در زندگیام، در فکرم و در اوقات فراغتم، زمان کوتاهی را به دیگران اختصاص میدهم. به نظرم رسید برای کمک به دیگران، اولین قدم این است که در زندگیام جایگاه بیشتری برای آنها قائل شوم و وقت بیشتری را با آنها بگذارم. این کار را با گوش کردن به حرفهایشان شروع کردم، کارهای سادهای مانند، قطع نکردن صحبتشان و توجه کامل به آنچه میگویند. مقصود از دیگران چه کسانی هستند؟ بهترین حالت این است که نسبت به همه نوعدوست باشیم اما این مرحله از نوعدوستی شامل کسانی است که این کار طبیعت ثانویهشان شده است. اگر با واقع نگری نگاه کنم در مرحلۀ من، وقف کردن تمام زندگیام برای نوع بشر و تبدیل شدن به مادر ترزا کاری دور از تصور است. متوجه شدهام، خلاف آنچه به نظر میرسد کمک به کسانی که با آنها ارتباط نزدیکی نداریم مثلاً کمک به انجمن های خیریه، افراد پیر، یا کمک به آشنایی هنگام اسباب کشی، معمولاً برایمان آسانتر است. این افراد قسمتی از زندگی روزمرهمان را تشکیل میدهند و میخواهیم در نظرشان خوب جلوه کنیم. با انجام این گونه کارها احساس میکنیم که واقعاً به دیگران کمک میکنیم و آنها هم از تلاش و فداکاری ما قدردانی میکنند. اما چنین موقعیتهایی به طور مداوم پیش نمیآیند و ما نمیتوانیم با انجام اینگونه کارها برنامۀ عملی دائمی برای نوعدوستی تهیه کنیم. هر چند ممکن است تعجب آور به نظر برسد ولی کمک به نزدیکان از جمله همسر، فرزند، والدین و کسانی که بیشتر اوقات خود را با آنها میگذرانیم، چالشی واقعی در پرورش فضیلت محبت به دیگران است. این حرف ممکن است ضدو نقیض به نظر برسد زیرا علاقه و پیوند محکمتری با آنها داریم و طبیعتاً باید تمایل بیشتری به خوشحال کردن آنها داشته باشیم. ولی در عمل میبینیم انجام این کار دشوارتر از آن است که تصور میکنیم ولی این مزیت را نیز دارد که برای تقویت اراده و پرورش صفت نوعدوستی پربارتر است، بهخصوص اگر به نیازهایشان توجه کنیم و خود را به انجام کارهای کوچکی وادار کنیم که میدانیم باعث خوشحالیشان خواهد شد. حال باید دید چرا این کار تا این حد برایمان دشوار است. مرحله دوم: خیرخواهی برای دیگران خیرخواهی برای دیگران: این کار نیز مستلزم درون نگری صادقانه برای ارزیابی افکاری است که درباره دیگران داریم. شاید این یک خصوصیت سنتی باشد، زیرا متوجه شدهام که اغلب غُر میزنم و تمرکزم بیشتر بر صفات منفی دیگران است تا صفات مثبتشان. این کار را حتی نسبت به افراد خانوادهام، همسرم، والدینم یا همکارانم انجام میدهم. وقتی عمل به نوعدوستی را در برنامه عملیمان قرار میدهیم، باید زمانی را به ارزیابی افکاری که درباره دیگران داریم بپردازیم تا در مرحله بعد بتوانیم آنها را به تدریج تغییر دهیم. از آنجایی که نوعدوستی صفتی روحی برای دوست داشتن دیگران و خیر خواستن برای آنهاست، تقویت افکار مثبت درباره دیگران ضروری است. از طرفی خیرخواهی برای کسانی که تحملشان برایمان سخت است و درباره شان افکار منفی داریم، کار بسیار دشواری است. پس اولین قدم این بود که سعی کنم مردم را خوب ببینم و به جای تمرکز بر عیوب آنها بیشتر صفات مثبتشان را ببینم. همین تمرین ساده، روشی نوعدوستانه است زيرا نوعدوستی نیتی خیرخواهانه است قبل از اینکه حتی به عمل دربیاید. ممکن است بگوییم که ما نمیتوانیم همه را دوست داشته باشیم و خود را به این کار مجبور کردن هم کار درستی نیست. ولی همانطور که قبلاً گفتم، اعمال نوعدوستانه را باید ابتدا نسبت به نزدیکانمان که عبارتاند از همسر، فرزند، والدین، دوستان، بعد همکاران، همسایگان و غیره شروع کنیم. در مورد خودم به این نتیجه رسیدم که متأسفانه حتی به نزدیکانم که دوستشان هم دارم خیلی خوش بین نیستم. از این رو یک تغییر درونی ضروری است. منظورم این است که افکار منفیای که در طول روز در ذهنمان تقویت میکنیم و حتی گاهی متوجه آنها نیستیم را پس بزنیم و افکار مثبت را جایگزین آنها کنیم. یکی از راههای موفقیت در این کار، همانطور که در مقاله نوعدوستی 3 (دفاع از حقوق دیگران) به آن اشاره شده، این است که خود را جای دیگران بگذاریم و آنچه را برای خود میپسندیم برای دیگران هم همان را بپسندیم. من به این نتیجه رسیدهام که این قانون طلایی در مورد اعمال و افکارمان هر دو کاربرد دارد. آیا دوست دارم دیگران درباره ام افکار منفی داشته باشند؟ معلوم است که نه. پس باید از خودم شروع کنم و به پالایش افکار و رفتار خودم بپردازم، چنین کاری مستلزم دو ابزار است. ـ هر وقت از رفتار کسی ناراحت و آزرده میشدم و میدیدم افکار منفی تمام ذهنم را اشغال کرده است، این گفتار استاد الهی که هیچ موجودی خلقتاً بد نیست، اعمال شخص بد است نه خود شخص را به خودم تلقین میکردم. این تلقین درونی بیشتر اوقات سبب میشد در برابر احساس بدی که داشتم ایستادگی کنم و حتی در مواردی افکارم در جهت مثبت تغییر کند و صفات مثبت آنها به ذهنم بیاید. ـ عامل دیگری که در این کار کمکم کرد، یادآوری و تجسم این نکته بود که همان طور که خدا مرا دوست دارد، دیگران را نیز دوست دارد و هر انسانی حامل ذره ای از خداست. این نکته را حتی در اتوبوس که با افراد ناشناس مختلفی مواجه میشدم به خود یادآوری میکردم و همه را با این طرز فکر نگاه میکردم و صادقانه بگویم با این تمرین احساس میکردم چهره افراد تغییر میکند و در نظرم انسان هایی با شأنیت و قابل احترام میشوند. هر کس باید این موضوع را شخصاً تجربه کند تا اثر آن را احساس کند. مرحله سوم: نیکی بی ریا عمل نوعدوستانه باید بی ریا و بدون انتظار پاداش باشد. نیکی معاملۀ پایاپای نیست بلکه هدیه ای است که به دیگری می دهیم. نوع دوست صرفاً بر حسب وظیفه انسانی و انسانیت عمل میکند و کسی که ایمان دارد، در عمل به نوعدوستی رضایت مبدأ را در نظر میگیرد. اگر در ازای کمک به دیگران در انتظار جبران باشیم دیگر نوعدوستی محسوب نمیشود. به طور خلاصه برای کمک به دیگران، باید نظر را از خود برداشته متوجه دیگران و نیازهایشان کنیم. در چنین شرایطی میتوانیم خود را جای دیگری بگذاریم و با نیت خیرخواهی ببینیم به چه چیزی احتیاج دارد. در اینجاست که متوجه میشویم نوعدوستی تمایل درونی به خیرخواهی است که محبت به همنوع را در ما پرورش میدهد. این چند هفته تجربه و تفکر میدان عمل مرا گسترش داد. به این نتیجه رسیدم که اعمال مهم و برجسته، یا اعمالی که به وضوح مشاهده می شوند و حاکی از فداکاری هستند فقط هنگامی نوعدوستی محسوب میشوند که بدون توقع باشند. اما باید گفت که عمل به نوعدوستی از این فراتر میرود. یعنی قبل از همه به نیت و فکر بستگی دارد. نوعدوستی احساس درونی خیرخواهی است و میتواند در حد نیت خیر خواهی برای دیگران باقی بماند یا به هزاران صورت دیگر از جمله عمل یا فکر توأم با خیرخواهی، کمک مالی، پشتیبانی از افراد، دلداری، سنگ صبور بودن، یا حتی دفاع از حقوق دیگران و غیره بروز کند. رسیدن به چنین هدفی و تغییری اساسی در خود، مستلزم ایجاد انگیزه است. ******** 1-اگنس گونجا بویاجیو ( 1910- 1997) ملقب به مادر ترزا، راهبۀ کاتولیک آلبانیایی و مؤسس امور خیریه در هند.
نظرات