سخنی با آقای رئیس جمهور
جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان
ریاست محترم جمهوری
با سلام و تحیت
استحضار دارید مقدمات انتخابات چهاردهمین دورهی ریاست جمهوری در فضای تردید و نومیدی آغاز شد؛ کنشگران مدنی، احزاب و تشکلها برای تغییر وضعیت نگرانکنندهی کشور به میدان آمدند و اندوختهی سالیان کنشگری خود را عرضه کردند؛ پیشینهی سلامت و پاکدستی و گفتمان مبتنی بر حق و عدالت جنابعالی -با تأکید بر بیانیهی حقوق اقوام و ادیان و اهل سنت- نیز چاشنی کارزار فرسایشی انتخابات شد و در فضایی آکنده از خوف و رجای سیاسی-اجتماعی و البته در گام دوم مقصود حاصل شد.
انتظار سرشار از امید و اعتماد برای رونمایی از کابینهی وفاق شما، پس از دورهای دشوار از گمانهزنیها و شایعات به سر آمد و تا این جای کار آب پاکی بر دستان بخش اعظم بیصدایان و امیدبستگان ریخته شد!
آقای رئیس جمهور!
عموم مردم و به ویژه بخش قابل توجهی از جوانان، که در کشاکش کشمکشهای هویتی جهان کنونی، با متون دینی فاصله گرفته بودند، با اتکا و استناد مکرر جنابعالی به آیات تابناک قرآن و فرازهای دلنشین نهجالبلاغه، به اصلاح امور امیدوار شدند.
مگر بند 8 بیانیهی صادره جزئی از «ما أقول» شما نبود؟ اگر بود -که بود- مگر بارها به تأسی از امیرالمؤمنین نفرمودید: ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ؟
درست است که شما در چینش همکاران خود حق انتخاب دارید، اما محذوفان قریب به پنج دههی اخیر و در صدر آنان جامعهی اهل سنت کشور نیز حق دارند از خود و از شما -که به صداقت و شجاعت شهره هستید- بپرسند که آیا در این همه سالیان، نخبگانی از قریب به دو دهک پر افتخار جمعیتی جامعهی متکثر ایران، نتوانستند اعتماد طبقهی حاکمه را دست کم برای ورود به لیست معرفی شده به پارلمان جلب کنند؟ اگر ما را «اخً لک فی الدین» به شمار نمیآورید، «نظیر لک فی الخلق» و شهروند این جامعه که هستیم. تا به کی باید از اندوختهی اخلاقی و معنوی جمعی و پشتوانهی اجتماعی اهل سنت، پشت درهای بستهی دیوانسالاری هزینه کنیم و به هموطنان و هموندان هویتی خود امید واهی بدهیم؟
آقای دکتر پزشکیان!
توقع داشتیم و داریم طبیبانه به درمان دردهای کشور بنشینید. ضمن این که مبنای ما برای گزینش کمپین شما سهمخواهی نبود و همچنان به درست بودن انتخاب خود باورمندیم؛ اما به حق توقع داریم در فرصتهای باقیمانده، برای شکستن تابوی حضور شهروندان سنی مذهب در بالاترین ویترین سیاسی کشور، حتماً در ترکیب معاونان رئیس جمهور با گزینههای مقبول و شایسته جبران کنید.
افول امیدهای کنونی، برای حال و آیندهی این آب و خاک خطرناک است. دلگرمی نخبگان اهل سنت و همراهی جامعهی پرشمار و اثرگذار آنان، بر ضریب موفقیت گامهای آتی دولت شما مؤثر خواهد بود. پاسداشت امید، اخلاق و معنویت، یکی از مهمترین رسالتهای دولت شماست. تحقق این رسالت در دایرهی بستهی کنونی، به شهادت واکنشهای همین چند ساعت اخیر طیفهای مختلف جامعه دشوار به نظر میرسد.
کامیابی و حسن عاقبت جنابعالی را خدمت به میهن و همهی ایرانیان میهندوست برایتان آرزومندم.
لقمان ستوده
عضو شورای مرکزی جماعت دعوت و اصلاح
نظرات
کاوس عزیزی
23 مرداد 1403 - 08:50ئاگامان لە خۆمان بێ ! ئەرێ خەڵکینە ئاگاتان لێ یە خەریکە دەستەواژەی اهل سنت بە سەر بەشێک لە کوردی ڕۆژهەڵات دا دەسەپێندرێ و هیندێک جاش و خائینی وەک قەسیم عوسمانی جەلال مەحموود زادە و ............... ڕۆژانە ئەو دەستەواژەیە بەکار دێنن و ڕێژیمیش هانی جاشەکان دەدا تا ئەوەمان بەسەردا بسەپێنن کە بە کردەوە جیا کردنەوەی کوردە لە یەکتر. ئێمە نە کوردی سونین، نە کوردی شیعە و نە کوردی یارسانی، هەموومان کوردی کوردستانین . بە هەموومان کوردی زوڵملێکراوی خاک داگیرکراوین . تکایە ئەو دەستەواژەیەی لە دەمی هەرکەسێکتان بیست یەکجێ پێی بڵێن : تۆ جاش و خائین و خۆفرۆشی.
فرهاد غلیان
24 مرداد 1403 - 22:56چون کردی بود متوجه نشدم
گەلۆ
27 مرداد 1403 - 11:25کەرێکی بەناو کورد لە هەندەران دانیشتووی هەر نازانی چ دەڵێی! ئەخر کورد خۆ بێ مەزەب و دین نییە. لانکەی کوردایەتی موکریانە که هەمووی سوننەیە. جگە لە شیمالی کوردستانیش که بادینییەکان هەموویان شافیعی مەزهەب و سوننین. ناسیۆنالیزمی کوردی سوننەئاژۆیە گەلۆ. کوردەکانی ئیلام و لەک و کەڵهوڕی کرماشان که شیعەن کەی خۆیان بە کورد زانیوە؟ هەمیشە و دایم خۆیان بە دەوڵەتی ناوەندی هەڵاوەسیوە.
رضا زمان
01 شهریور 1403 - 08:55دولتِ ناجمهوری دولتِ جدید، با صدارتِ مسعود پزشکیان و با هیئتِ وزیرانش، هر نتیجهای که بگیرد، هر پیآمدی که داشته باشد، هر کارنامهای که ثبت کند، خوب و بد، مثبت و منفی، هرچه باشد یقیناً دولتِ «جمهوری» نیست، دولتِ ناجمهوری است. جمهوری که فقط اسم نیست. سخن از جمهوریّت، سخن از بسطِ ساحتِ عمومی در سیاست و در واقع، مشارکت دادنِ جمهورِ مردم در امر سیاسی است. جمهوریّت یعنی توسعهی عمومیّت در سیاست. بنای جمهوریّت، بر کاربستِ ارادهی عمومی و پیشبرد خواستِ عمومی در امورات سیاسی است. از این جهت است که نظامِ جمهوری، نظامی است که با مشارکت و رضایتِ جمهورِ مردمان استقرار و استمرار دارد. دولتِ جمهوری نیز، دولتی است که قدرت خود را با جمهورِ مردم شریک و سهیم میکند. دولتِ جدید، هر نامی داشته باشد، دولتِ جمهوری نیست. و البته این عجیب نیست. دولتهای پیش از او هم، دولتِ جمهوری نبودند. شاید با انتخابِ مردمان آمده باشند، امّا در حکمرانی و سیاستورزی جمهورِ مردم دخالت داده نمیشوند. دولتِ پزشکیان، نخستین دولتِ ناجمهوری ایران نیست بلکه همچو اسلاف خود، ناجمهوری است. بر این اساس، نسبتِ «رئیسجمهور» به رئیسِ دولت، نسبتی است ناسازگار و باطل. صرفاً اسم است، اسمی بیمعنا. آنچه میتوان دریافت، امتناعِ جمهوریّت در نظامِ استبدادِ دینی است. بر این اساس، دولتِ جمهوری نیز در ساختار استبدادی ممتنع است. جمهوری و استبداد، جمعِ نقیضین است؛ از آن پارادوکسهای محال. در جمهوریّت، جوهری است که استبداد را ابطال میکند؛ یعنی ارادهی جمهور در امر سیاسی. و در استبداد نیز، جوهری است که جمهوریّت را باطل میکند؛ یعنی ارادهی خودکامه در امر سیاسی. هر دو همدیگر را نقض میکنند. ممکن است استبداد، گاهی هم مردمان را در امر سیاسی بازی دهد امّا در نهایت، چارچوبِ امر سیاسی را مستبدّ است که تعیین میکند. ممکن است استبداد بگذارد که مردمانی، رئیسِ دولت را انتخاب کنند امّا قطعاً نمیگذارد که رئیس، رئیسِ جمهور باشد. دولتِ پزشکیان نیز، برخلاف دلخوشیها و امیدهای قبلی، همچو دولتهای پیشین، دولتِ ناجمهوری است. یعنی جمهوریّت، در اداره و سیاستِ دولت، مدخلیّت و فاعلیّت ندارد؛ ارادهی جمهورِ مردم، در تعیین راهِ دولت، انتخابِ وزرا، و گزینشِ برنامهها، نقش و اثرِ مستقلّ ندارد. دولتِ توافقی است، امّا نه توافق با جمهورِ مردم که توافق با حاکمیّت. ممکن است این دولت، خوب یا بد عمل کند امّا عملِ نهایی آن، نه در حدود جمهور که در قلمروی حکومت است. ممکن است بهبودآمیز باشد یا نباشد، امّا بهبودِ آن نیز مشروط و محدود است.
غلامرضا جواد کاشی
01 شهریور 1403 - 09:01سیاست: تقابل میان حقیقت و عشق ---- باید در فهم خود از قدرت تجدید نظر کنیم، تا در سیاست نیرنگ حقیقت گریبانمان را نگیرد. این عبارت نیازمند توضیح است. تا کنون خیال کردهایم دست و پای وحشی قدرت را باید با ریسمان حقیقت ببندیم تا از توحش آن بکاهیم. اما همیشه کلاه بزرگی سرمان رفته. هرگاه کسی با ریسمان حقیقت به میدان آمد، خود مصداق بارز قدرت بیمهار بود. منتظر فرصتی بود تا رقیبی را از میدان به در کند و خود فرمان کشتی قدرت را به دست گیرد. مدعای حقیقت تنها دستاویزی برای بیرون کردن رقیبی از میدان قدرت بود. در زمین سیاست جز بذر قدرت و تنازع و رقابت نمیروید. این جمله نباید آن پندار عوامانه را متبادر به ذهن کند که سیاست پدر و مادر ندارد. شر مطلق است و باید دست از آن بشوئیم و در تنهایی حقیقت را جستجو کنیم. لازم است فهم تازهای از قدرت پیدا کنیم. قدرت با میل و خواست سر و کار دارد. عرصه سیاسی هم قلمرو تعارض میان همین امیال است. مردمان با یکدیگر ائتلاف میکنند و قدرتهای بزرگ میسازند تا در رقابت از رقیب شکست نخورند. دولتها، گروههای سیاسی و احزاب رقیب به همین شکل به وجود میآیند. اما کدام اجتماع انسانی قدرتمندتر است؟ ما خیال میکنیم آنکه توان فریب یا زور سرکوب و از میدان به در کردن دیگری را دارد قدرتمندتر است. اما آنکه تمام توانش فریب و زورگویی است سه مشکل بنیادی دارد: اول عمر کوتاهی دارد. دوم قادر نیست هماهنگی نیروهای داخلی خود را در دراز مدت حفظ کند و سرانجام هر روز لاغرتر میشود به جای آنکه فراختر شود و هر روز نیروهای تازهای به خیمه خود بیاورد. آنکه هر روز بیشتر از زبان زور و نیرنگ صرف استفاده میکند بیقدرت شده است. آنکه قدرتمند است و قدرتمندتر میشود، نیرویی است که عمر طولانیتری دارد، هماهنگی نیروهای خود را هر روز افزونتر میکند و دایره شمولش هر روز بیشتر از پیش میشود. قدرت با سه شاخص پایایی، هماهنگی درونی و گستره شمول شناخته میشود. چنین قدرتی به ندرت دست به حربه زور و فریب میزند. همبسته دوستی و عشق میشود نه زور و سرکوب. قدرت به شرط پیوند با دوستی و عشق، در دراز مدت فاتح میدان منازعه با رقیبان ستیزهجو خواهد بود. سیاست را باید توان تولید هماهنگی میان نیروهای گوناگون و ناهمرنگ برای کاهش آلام جمعی فهم کنیم. نه تثبیت حقیقت یا پاک کردن باطلی از صفحه روزگار. در روایت اول سیاست میتواند استعداد گسترش پیدا کند و در روایت دوم، هر روز فقیرتر و ویرانگرتر میشود. در روایت اول قدرت بنیاد زندگی است و در روایت دوم قدرت دشمن زندگی. *** متن فوق چکیده سخنان اینجانب در نشست علمی «سیاست حقیقت یا حقیقت سیاست» بود که امروز به همت دکتر حمید ملک زاده دبیر جامعه ایرانی پدیدارشناسی انجمن علوم سیاسی ایران برگزار شد. @javadkashi