دفاع از حقوق بشر یکی از شاهکارهای جامعهی جهانی است که حاصل چندین دهه تلاش و پیگیری آزادیخواهان و مدافعان حقوق عمومی بود.
وقایع و فجایع بعد از جنگ جهانی دوم و ظلم و ستم و تجاوز به حقوق انسانهای بیدفاع و مظلوم، دل هر انسان آزادهای را به درد میآورد.
در نتیجه جمعی از عقلای جامعهی جهانی ازجمله حقوقدانان و آزادیخواهان و سیاسیون به فکر تشکیل مجمعی به نام مدافعان حقوق بشر افتادند و در نهایت این تلاشها به ثمر نشست و در بسیاری از کشورها این مهم کارساز افتاد و جان هزاران نفر از انسانهای بیدفاع را از گزند جنگ و اعدام و شکنجه و دیکتاتوری نجات داد.
حرکتهای آزادیبخش و جنبشهای مدنی و مبارزات حقطلبانهی مردم در سراسر جهان به مدافعان حقوق بشر توان تازهای بخشید و به آنها اطمینان داد که افکار عمومی، حامی و پشتیبان سازمانهای حقوق بشری میباشد.
از جمله کشورهایی که در تأسیس و راهاندازی این نهاد نقش اساسی داشتند، دولت وقت فرانسه، آمریکا و ...
اعلامیهی جهانی حقوق بشر یک پیمان بینالمللی بود که در انجمن عمومی سازمان ملل متّحد در تاریخ 10 دسامبر 1948 در پاریس به تصویب رسید که مشتمل بر 30 ماده میباشد که مفاد آن حقوقی است که تمام انسانها سزاوار آن هستند و همگان در همهی زمانها و مکانها از آن برخوردارند.
مفاد این حقوق، بنیادی مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را که تمامی انسانها در هر کشوری باید از آن برخوردار باشند را مشخص کرده است.
منشور بینالمللی حقوق بشر از اعلامیهی جهانی حقوق بشر، میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و دو پروتکل انتخابی آن تشکیل شده است.
در سال 1966 مجمع عمومی دو میثاق یاد شده را به تصویب رساند. در سال 1976 هنگامی که منشور بینالمللی حقوق بشر توسّط تعداد کافی از ملّتها مورد تأیید قرار گرفت، به حقوق بینالملل تبدیل شد.
در واقع میتوان گفت که جوهرهی حقوق بشر، دفاع از کرامت انسانی و حقوق طبیعی اوست و این حق بدون توجه به ملّیت، نژاد، زبان، مذهب و عقیده مورد توجه است. متأسّفانه با وجود محتوای ارزشمند و مفاد سی مادّهای حقوق بشر، اعمال نفوذ قدرتهای جهانی و ایجاد موانع متعدّد و لابیگریهای صهیونیستها و منفعتطلبی بعضی از کشورها ازجمله آمریکا و بریتانیا و فرانسه و... جایگاه این سازمان را خدشهدار نموده و اهداف ارزشمند آن را نادیده گرفتهاند.
در نتیجه هر تصمیمی که بر خلاف مصالح آنها باشد به میل و ارادهی خود منحرف میکنند و هیچکس توان مقابله با تصمیمات آنها را ندارد.
سابقهی خشونت و جنگهای قرن بیستم که منجر به کشته شدن بیش از 200 میلیون نفر گردید انتظار میرفت که در جهان معاصر این جنایات پایانیافته تلقی شود و مردم در سایهی رشد و ترقی تکنولوژی و خردمندی نخبگان و دانشمندان معاصر شاهد تکرار این جنایات نباشند؛ امّا متأسّفانه چنین نشد و غلبهی حسّ ددمنشی و توسعهطلبی دوباره شاهد کشتن و آواره شدن چندین میلیون انسان بیدفاع و ستمدیده بودیم.
این ظلم و تجاوز در جلو چشم مدافعان دروغین دموکراسی و امانیست صورت گرفت و متأسّفانه هیچگونه مجازاتی نصیب آمران و عاملان این جنایات نشد.
میتوان گفت که ایدهی منشور حقوق بشر سازمان ملل تا اجرایی شدن آن زمین تا آسمان فاصله دارد. و زمانی این سازمان میتواند از آلام بشری بکاهد که ابزارهای قانونی اجرا در دست داشته باشد. در غیر این صورت تنها شعارهای رایج و توصیههای ناصحانه دردی را دوا نخواهد کرد.
وقتی مردم جهان نظارهگر جنایات قرن اخیر در غزه، فلسطین، سوریه، میانمار هستند و عملاً برای جانیان این فاجعهی انسانی کاری انجام نخواهد شد. چه تصوّری از منشور سازمان حقوق بشر خواهند داشت؟
در چند دههی گذشته همواره شاهد دهنکجی بعضی از کشورها نسبت به اعلامیهی سازمان حقوق بشر بودهایم که آخرین آن خرد کردن منشور سازمان ملل توسط نمایندهی رژیم صهیونیستی در صحن علنی سازمان ملل متّحد با دستگاه خردکن و در مقابل افکار عمومی جامعهی جهانی بود.
وقتی آمریکا و بعضی از دولتهای غربی منافع مادی خود را بر حقوق بشر ترجیح میدهند و عملاً آتشبیار جنگ و خشونت میباشند چه امیدی به دفاع از حقوق انسانی وجود دارد؟
کشته شدن بیش از 34 هزار نفر از مردم بیدفاع غزه و آواره شدن دهها هزار نفر و کشته شدن زنان و کودکان و پیران و سالخوردگان در جلو چشم داعیان حقوق بشر چه پیامی برای نسلهای آینده به جا میگذارد.
وقتی نسل جوان امروز نظارهگر بیتوجّهی به تظاهرات مدافعان حقوق بشر و اعلامیهها و بیانیه سمنها و نهادهای مستقلّ حقوق بشری هستند که چگونه پلیس با آنها برخورد خشن و غیرقانونی انجام میدهد، بجز سرخوردگی و ناامیدی از حقوق انسانی چه برداشتی خواهند کرد.
حمایت سران کشورهای استعمارگر از صهیونیستها به بهانهی مبارزه با تروریسم چه کسانی را قانع خواهد کرد؟
تروریسم واقعی همان حامیان جنایات آپارتاید و نسلکشی صهیونیست هستند که هر انسانی را در هر نقطه از جهان که خلاف منافع آنها قدم بردارد در آن واحد به قتل میرسانند.
انسانهایی که به خاطر دفاع از سرزمین آباء و اجدادی خود مبارزه میکنند، تروریسم میخوانند و با پیشرفتهترین سلاحها، آنها را نابود میکنند.
بدتر از این، اظهارات بعضی افراد دموکراتنُماست که وقتی احساس میکنند در مقابل ایمان و فداکاری انسانهای آزاده و شجاع که از کرامت و عزّت و سرزمین خود دفاع میکنند، نمیتوانند کاری ازپیش ببرند، مردم بیدفاع را به بمب اتمی تهدید میکنند:
اخیراً سناتور لیندسی گرام جمهوریخواه گفته است: آمریکا به اسرائیل بمب اتمی بدهد تا غزه را بمباران اتمی کند و پیروز شود.
او همچنین گفته است:
ما تصمیم گرفتیم که جنگ [با ژاپن] را با بمباران هیروشیما و ناکازاکی با سلاحهای هستهای پایان دهیم و این تصمیم درستی بود.
بمبهایی را که برای پایان دادن به جنگی که نمیتوانند از دست بدهند به اسرائیل بدهند.
اینگونه اظهارات نشانهندهی عدم درک درست از حقوق بشر و انسانیت است.
زمانی که فرعون پسران بنیاسرائیل را به قتل میرساند و با این کار خیال خود را از جهت جانشینی و زوال حکومت و جبروت خود راحت میکرد و هیچگاه تصور نمیکرد که در میان خانوادهی خود، موسی عمرانی پیدا خواهد شد که تاج و تخت او را نابود خواهد کرد.
آری همان اتفاقی که فرعون پیشبینی نمیکرد و دائماً در فکر نابودی کسانی بود که احتمال می داد که عیش و نشاط او را منغّص میکردند.
قصّهی اصحاب اخدود و دهها مورد دیگر که شرح آنها در این مقال نمیگنجد.
مطلب را با گزیدهای از کتاب «انسان موجود ناشناخته» الکسیس کارل دانشمند بزرگ غرب برندهی جایزهی نوبل علمی به پایان میبرم آنگاه که میگوید:
«ضرورت داشت که انسان معیار همه چیز باشد، اما واقعیت، عکس این است. او در جهانی که خود به وجود آورده است احساس بیگانگی میکند. و در واقع نتوانسته است دنیای مطلوب خویش را به دست خود بسازد، زیرا شناخت علمی کاملی از طبیعت خویش ندارد به همین خاطر پیشرفت شگرفی که در عرصهی علوم مادی به دست آورده است و بر علوم معنوی غلبه کرده، یکی از فجایعی است که گریبانگیر وی شده است و به هیچ وجه با ساختار و فطرت ما تناسبی ندارد.
ما مردمی بدبخت هستیم و از نظر فکری و اخلاقی دچار انحطاطی سخت شدهایم؛ جوامع و ملتهایی که از نظر پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژی به قلههای رفیع رسیدهاند دقیقاً همانهایی هستند که در سراشیبی ضعف و ذلت در حال سقوطاند و بازگشتشان به بربریت و وحشیگری بسیار بیشتر از عقبماندگی دیگران است.» (انسان موجود ناشناخته، ص 42-41)
ترجمهی عربی شفیق اسعد فرید:
او در بخش دیگری از کتابش میگوید:
«زمان آن فرارسیده است که کار خود را برای بازسازی هویت انسانی خویش آغاز کنیم. ما بایستی نهضت خویش را آغاز کنیم و گامهای بلندی به جلو برداریم.
لازم است خود را از زندان تکنولوژی کور و بیعاطفی نجات دهیم و به راز و رمز پیچیدگیهای طبیعت حاصلخیز خویش آشنا شویم.» (همان منبع، ص 357)
براستی تمدّن غرب تاکنون نتوانسته است در کنار آنهمه پیشرفت و تکنولوژی آرامش، آزادی و امنیت را به جامعهی انسانی به ارمغان بیاورد، نتوانسته است به آه و نالهی ستمدیدگان و محرومان پاسخی منطقی بدهد، تمدّن غرب نتوانسته است به جای ارسال سلاحهای کشتارجمعی به ندای آزادیخواهی ملل مظلوم پاسخ دهد و دست مهربانی بر سر آنها بکشد. حتّی نتوانسته است به جای روندگی برای جلب منافع مادی، سیاستی اخلاقی به جامعهی انسانی هدیه دهد.
نظرات