حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) در سال ۱۹۷۸، به رهبری عبدالله اوجالان شکل گرفت و از سال ۱۹۸۴ وارد نبرد مسلحانه با دولت ترکیه شد. در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، این گروه توانست با بهرهگیری از فضای بحران در خاورمیانه و حمایتهایی غیرمستقیم از برخی دولتها، به نیرویی تأثیرگذار در مناطق جنوب شرقی ترکیه تبدیل شود. سرکوب شدید دولت ترکیه، فقدان نهادهای سیاسی مؤثر برای کردها، و خلأ توسعه اقتصادی در مناطق کردنشین، بستر اجتماعی پایداری برای استمرار این جنبش مسلحانه فراهم کرد و به یکی از تأثیرگذارترین و مناقشهبرانگیزترین جنبشهای مسلحانه در خاورمیانه تبدیل شد. این جنبش باهدف دفاع از حقوق ملت کرد، بهویژه در ترکیه، وارد مبارزهای چریکی شد که طی چهار دهه، دهها هزار قربانی بر جای گذاشت و اثرات عمیقی بر مناسبات سیاسی، امنیتی و اجتماعی منطقه گذاشت. بااینحال، از اوایل دهه ۲۰۰۰ به بعد، برخی تحولات مانند گفتوگوهای موسوم به «فرایند صلح» میان دولت ترکیه و پ.ک.ک، دستگیری عبدالله اوجالان، و تغییر راهبُرد این گروه به سمت سازماندهی در قالب شبکهای فراملی (از جمله از طریق یگانهای مدافع خلق در سوریه) چهره پ.ک.ک را به طور نسبی تغییر داد. همچنین تحولات داخلی ترکیه، تغییرات ژئوپلیتیکی خاورمیانه، فشارهای بینالمللی و دگرگونیهای نسلی در میان کردها، زمینههایی را برای عبور تدریجی از فاز مسلحانه به فاز سیاسی فراهم کردهاند.
روز جمعه ۱۱ ژوئن ۲۰۲۵ (۲۰ تیر ۱۴۰۴) گروهی (سی نفر) از نیروهای مسلح پ.ک.ک بهصورت نمادین از اعضای حزب کارگران کردستان (پکک) در دهانه یک غار در شمال عراق، در راستای پیشبرد روند صلح سلاحهای خود را در آتش سوزاندند؛ اقدامی نمادین اما مهم که بهعنوان گامی در جهت پایاندادن به شورشی چند دههای علیه ترکیه تلقی میشود که با استقبال دولت ترکیه هم روبرو شد.
در چنین بستری، این اقدام و حرکت شجاعانه، (خلع سلاح داوطلبانه پ.ک.ک) نهتنها یک نقطه عطف در تاریخ این جنبش، و لحظهای تعیینکننده در بازتعریف هویت سیاسی کردها در ترکیه و منطقه محسوب میشود. بلکه نقطهٔ آغاز مرحلهای نو در تاریخ تحولی این جنبش است؛ مرحلهای که مستلزم بازتعریف نقش، ساختار و اهداف سازمانی است. این فرایند، خواه تدریجی و برنامهریزیشده باشد و خواه ناشی از فشارهای بیرونی، ناگزیر تحولات عمیق درونی در پ.ک.ک ایجاد خواهد کرد.
خلع سلاح (Disarmament) به معنای کاهش، محدودسازی یا نابودی تسلیحات و تجهیزات نظامی یک کشور، گروه یا بازیگر غیردولتی میتواند اهداف انسانی، امنیتی، سیاسی یا حقوقی داشته باشد و در اشکال مختلفی انجام شود.
جنبشی که روزگاری با جنگ چریکی در کوههای آناتولی شناخته میشد، اکنون در آستانهٔ ورود به مرحلهای قرار گرفته است که میتواند باتکیهبر دیپلماسی مردمی، سازماندهی مدنی، و گفتمانهای نوین چون "کنفدرالیسم دموکراتیک"، چهرهای نوین از خود ارائه دهد و ناچار خواهد بود که از یک سازمان چریکی متمرکز، به یک جنبش غیرمسلح متشکل از نهادهای سیاسی، فرهنگی و مدنی تغییر شکل دهد. این گذار نقش فرماندهی نظامی در تصمیمسازیهای کلان کاهش و جایگاه رهبران فکری و ایدئولوژیک در رأس جنبش افزایش مییابد تمرکز بر ساختارهای غیرمتمرکز و شورا - محور در چارچوب گفتمان عبدالله اوجالان «کنفدرالیسم دموکراتیک» بهعنوان نقشهٔ راه دوران پسا - مسلحانه، و تقویت ظرفیتهای رسانهای، دیپلماسی عمومی، آموزش سیاسی و کار فرهنگی در دستور کار قرار میگیرد که اگر با پذیرش متقابل، ضمانتهای سیاسی، و فرصتهای برابر همراه شود، میتواند پ.ک.ک را از یک بازیگر نظامی پرهزینه به یک نیروی تأثیرگذار اجتماعی و فرهنگی در چارچوب نظم سیاسی دموکراتیک بدل کند. پس خلع سلاح به معنای پایان جنبش نیست؛ بلکه به معنای تغییر شکل و انتقال آن از مرحله نظامی به مرحله سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک خواهد بود و بهجای تمرکز بر دولتسازی قومی، بیشتر به سمت حکمرانی محلی، حق تعیین سرنوشت غیرمتمرکز، و دموکراسی مشارکتی خواهد رفت.
درعینحال، این گذار بدون چالش نخواهد بود: تهدید انشعاب، سرخوردگی بدنهٔ مسلح، فرصتسوزی دولتها و رقابت قدرتهای منطقهای میتواند روند گذار را با موانع جدی مواجه سازد.
اما آیا این روند مقبول نسلهای مبارز و یا صلحجوی درونسازمانی پ.ک.ک واقع خواهد شد؟ نسلهای مختلف حاضر در پ.ک.ک، تجربیات متفاوتی از مبارزه داشتهاند؛ از جنگ در کوههای آناتولی تا مبارزه شهری در کوبانی. خلع سلاح ممکن است به ظهور شکاف نسلی در درون سازمان بین نسل مسلح قدیمی که زندگی خود را وقف مبارزه نظامی کردهاند و بهسختی با فاز سیاسی کنار بیایند؛ با نسل جوانتر که بیشتر با فضای شهری، رسانهای، و تحولات جهانی آشناست و به ابزارهای دموکراتیک باور دارد. این شکاف ممکن است به بازسازی تدریجی ساختارهای تصمیمگیری، گزینش رهبری و بازتعریف مسیر آینده منجر شود یا حتی در شرایط بحرانی، به انشعاب سازمانی.
ایدئولوژی پ.ک.ک که از مارکسیسم - لنینیسم دهه ۱۹۸۰ به سمت کنفدرالیسم دموکراتیک تکامل یافته، اکنون در آستانهٔ آزمون بزرگی قرار دارد. در غیاب اسلحه، این ایدئولوژی باید: پاسخهایی عملی برای مسائل مدنی، حقوقی، آموزشی و جنسیتی ارائه دهد؛ از گفتمانهای مقاومت مسلحانه عبور کرده و به زبان سیاست، توسعه، عدالت اجتماعی و دموکراسی تکیه کند؛ در شرایط رقابت آزاد با سایر جریانات کردی و ترکی، جایگاه خود را حفظ و تثبیت کند و در فضای پساجنگ، برای بقا و مشروعیتیابی در سطح اجتماعی، ساختارهای درونی خود را دموکراتیکتر، شفافتر و پاسخگوتر کند؛ به مطالبات بدنهٔ هوادار و جامعهٔ مدنی واکنش نشان دهد؛ کارآمدی خود را نه در میدان نبرد، بلکه در عرصهٔ سازماندهی سیاسی و خدمات اجتماعی اثبات کند. موفقیت یا شکست در این بازتعریف، نهتنها آیندهٔ پ.ک.ک، بلکه مسیر مطالبهگری کردها در ترکیه و حتی الگوهای حرکت کردی در سطح منطقه را شکل خواهد داد.
خلع سلاح، میتواند بر مناسبات داخلی ترکیه از راه تقویت دموکراسی در صورت همگرایی دولت، مشارکت سیاسی کردها در انتخابات افزایش یابد و جناحهای کرد در پارلمان و رسانه مشروعیت بیشتری پیدا کنند. کاهش شدید درگیریهای مسلحانه در جنوب شرق ترکیه و مناطق مرزی، امکان تمرکز بیشتر ارتش ترکیه بر تهدیدات دیگر، مانند گروههای وابسته به داعش یا نیروهای ی.پ.گ در سوریه، تقویت موضع دولت ترکیه و حزب عدالت و توسعه بهعنوان طرف پیروز در یک بحران ۴۰ساله، باز شدن مسیر برای پروژههای بازسازی در مناطق کردنشین و شاید گشایشهایی در زمینه حقوق فرهنگی کردها را به دنبال داشته باشد مشروط بر اینکه ترکیه برای بهبود و موفقیت خلع سلاح، گامهایی در جهت اصلاح قانون اساسی، آموزش به زبان مادری، و توسعهٔ متوازن مناطق کردنشین بردارد.
اگر دولت ترکیه فقط خلع سلاح را بخواهد و امتیازی ندهد، جنبش وارد مرحلهٔ اعتراضات مدنی و نافرمانی غیرمسلحانه میشود. احتمال رادیکالتر شدن نسل جوانی که جنگیده و حالا احساس سرخوردگی میکند، وجود دارد. شاخههای پ.ک.ک در سوریه (مانند YPG و PYD) ممکن است مجبور به استقلال سیاسی و سازمانی از پ.ک.ک شوند.
در صورت خلع سلاح قطعی پ.ک.ک، حضور نظامی آن در کوهستان قندیل تضعیف میشود و دولت مرکزی عراق یا اقلیم کردستان فرصت مییابند کنترل بیشتری اعمال کنند. تنش دیرینه میان پ.ک.ک و حزب دموکرات کردستان احتمالاً کاهش یا دگرگون شود. تسهیل بازگشت حاکمیت دولت مرکزی عراق به مناطق مرزی با ترکیه، احتمال افزایش کنترل دولت عراق بر گذرگاهها و جادههای مرزی، کاهش بهانههای ترکیه برای حضور نظامی و ثبات بیشتر در مناطق کردنشین شمال عراق میتواند جذب سرمایهگذاری خارجی را افزایش دهد.
جمهوری اسلامی ایران ممکن است بعد از خلع سلاح پ.ک.ک فشارهای بیشتری بر پژاک (شاخهی ایرانی) برای ورود به روندهای مشابه وارد کند و نسبت به قدرتگیری جریانهای مدنی و غیرمسلح کردها، رویکردی دوگانه (هم فرصت، هم تهدید) داشته باشد. همچنین از تضعیف یک نیروی مسلح غیردولتی در نزدیکی مرزهای خود استقبال میکند، اما نسبت به نفوذ بیشتر ترکیه در اقلیم حساس خواهد بود.
پس آغاز خلع سلاح داوطلبانه پ.ک.ک، نهتنها یک فرایند امنیتی، بلکه تبلور یک بحران تاریخی - اجتماعی در ترکیه است. بدون بهرسمیتشناختن ریشههای این بحران، از جمله نابرابریهای تاریخی، محرومیتهای قومی و سرکوب فرهنگی، امکان تحقق خلع سلاح واقعی و پایدار وجود ندارد. بااینحال، فشارهای منطقهای و بینالمللی، فرسودگی دو سوی منازعه، و ظهور نسل جدیدی از کردها که خواهان کنش سیاسی و مدنیاند، میتواند راه را برای گذار به یک مرحله نوین باز کند و فرصتی تاریخی برای بازتعریف نظم سیاسی ترکیه بر مبنای تنوع قومی، دموکراسی مشارکتی و پایاندادن به سیاست حذف باشد و این روند یکلحظه حساس و امیدبخش برای خاورمیانه است. در صورت موفقیت، این اقدام میتواند به ثبات بیشتر در ترکیه و کاهش تنشها در مناطق مرزی عراق و سوریه منجر شود بااینحال، تحقق صلح پایدار نیازمند اراده سیاسی قوی، اعتماد متقابل، اجرای برنامههای جامع ادغام مجدد و اصلاحات سیاسی اساسی است. آیندهٔ این روند به میزان انعطافپذیری دولت، هوشمندی سیاسی پ.ک.ک، و توان میانجیگری جامعه بینالمللی وابسته است و سرنوشت این فرصت در گرو رفتار دولت، عقلانیت سیاسی نخبگان، و حفظ انسجام اجتماعی در مناطق کردنشین خواهد بود.
تذکر: مطالب و مقالات منتشرشده، لزوماً بازتابدهنده دیدگاه رسمی اصلاحوب نبوده و صرفاً بیانگر نظر نویسندگان آنهاست.
نظرات