قُل لأصحابی رأونی میتاً فَبکونی إذ رأونی حزناً
لا تظنّونی بأنّی میتٌ لیس ذا المیت والله أنا (۱)
سپاس باد خدای بزرگ و بلندمرتبه را که آفریدگانش را با استواری تمام آفرید، و آنان را به شناختن خالق با مشاهدهی ساختههایش و شواهد ربوبیت راهنمایی کرده است و از میان بندگانش پاکترین و بهترین آنان را برگزید و هرکه را و هرچه را و به هر طور که خواست بینیاز ساخت و مراتب متفاوتی از هدایت و توفیق را به آنان بخشید؛ همانگونه که مراتب مختلفی از اخلاق و مکاسب و امیدها و کارها را بدآنان بخشیده است. درود و سلام خدا بر پیشرو و بزرگ و گرامی پیامبران، خورشید پاکان محمد (ص) و بنده و فرستادهاش و همچنین بر آل و اصحاب ایشان باد.
پیش از پرداختن به عمق متن مقاله میخواهم مقدمهای را به منظور روشن سازی و راهگشایی افکار خوانندگان بیان دارم.
تصوف ناب اسلامی دارای دو مدرسه است که به کتاب خدا و سنت نبوی چنگ زدهاند و سیدالمرسلین را امام، پیشرو و الگوی خود قرار دادهاند و از انوار محبت الهی و الهامات روح قرآنی و از الگوهای امّت پیامبر راهی به سوی شناخت و مسیری برای سلوک و راهی برای وصول به پروردگار برگزیدهاند. این دو مدرسه قلب، زبان و بیان تصوف هستند و دارای حد ومرز در روش، قواعد، سلوک و تعالی خود میباشند، که از کتاب و سنت جوشیدهاند و در این راه دچار تفرقه نگردیدهاند و ذوق و شوق آنان دستخوش نقصان و کاستی نشده است و هیچگاه با مفاهیم فلسفی درنیامیخته است و موانع دست و پاگیر و پوچ درآن رخنه نکرده است و به سوی سرحدّ صوفیگرایانهی خود حرکت کرده است.
مدرسهی اوّل: مدرسهی اوّل مدرسهی امام ابوالقاسم جنید بغدادی است که مساجد را پایگاه دعوت خود قرارداده و حلقههای درس خود را به پایگاه تربیت افراد و فارغ التحصیل شدن رجال (دانشمندان) تبدیل کرده است و مردانی را تربیت و تحویل جامعه داده که کتابهای اصول تصوف در دامنشان موج میزند و مانند پرچمهایی که راهنمای راهشان و ترسیم کنندهی مسیرشان و مشخص کنندهی مرزهایشان است.
مدرسهی دوّم: مدرسهی دوّم مدرسهای است که کتابها را پایگاهی برای دعوت و شرح رسالهها و پخش علوم و ذوقها و شوقها و معراجهای خود قرار داده است و از صفحههای این کتابها پایگاههایی برای تربیت و فارغ التحصیل شدن دانشمندان و رجال نامی و ذخیرههای یگانه و جاودان برای نسلهای آینده ساخته است. این مدرسه، مدرسهی سراج الدین طوسی و هجویری و ابوالقاسم قشیری و سلمی میباشد.
متأسفانه میبینیم که تصوف ناب اسلامی همانند سایر معارف اسلامی دچار ظهور مدعیانی در کردار و گفتار گردید. به همین دلیل کسانی که دربارهی تصوف کتاب نوشتهاند همواره از گرفتار شدن در دام وحدت وجود هشدار دادهاند و پیوسته بیان داشتهاند که خداوند قدیم است نه حادث، که در این فرصت کوتاه مجال بیان آنان نیست.
تصوف ناب اسلامی در گذر تاریخ نمونهای از شکوه اخلاقی و روحی، کمال بندگی و ایمان و نمونهای عالی و درخشان در پرتو علم و معرفت بوده است. شاعر مسلمان محمد اقبال میگوید: «اسلامی را که در نزد صوفیه، مطابق با زیبایی و کمال و انسانیّت متعالی و برادری والا درک کردم در نزد فقها و متکلّمین هرگز به آن نرسیدم.»
کسی که میخواهد دربارهی این گروه و نظراتشان تحقیق کند باید با اصول آنان آشنایی کامل داشته باشد تا بتواند بین آنان و کسانی که خود را به جای آنان جا میزنند و لباس آنان را بر تن میکنند و خود را با نام آنان معرفی میکنند، تمایز قائل شود تا اشتباه نکند و دچار گناه نگردد، چون این گروه (صوفیهی واقعی) متصوفهی راستین را که امانتدار خدا در زمین هستند و خزانهدار اسرار و علم خدایند و بندگان خالص و اولیای پرهیزگار و دوستداران راستین و صالح خدایند. اینان کسانی هستند که خداوند قلبهایشان را با نور شناخت خود زنده کرده و اعضای آنان را به خدمتگزاری خود زینت داده است و زبان آنان را به ذکر خود مشغول کرده و آنان را به سوی سر منزل دوستی و همراهی خود رهنمون ساخته است و لباس هدایت را بر آنان پوشانیده است و آنان را از غیر خود (ماسوی الله) بینیاز و مأیوس گردانیده است و آنان هم از همه بریده و تنها به او توکل میکنند و به آستانش پناه میبرند و به هرآنچه او بخواهد راضیند و بر بلاها (آزمایشهای الهی) صبر میورزند و به خاطر او از سرزمین و خانوادهی خود جدا گشتهاند و میگردند.
«ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّـهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ، قُلِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَی»
زندگی و اندیشههای شهاب الدین سهروردی:
طبیعی است که هر محقق دانا که دروازههای عرفان اسلامی به روی قلبش باز شده باشد و از چشمههای حکمت ربانی رشحاتی را نوشیده باشد باید شخصیت فیلسوف کُرد ایرانی مسلمان شافعیمذهب «شهاب الدین سهروردی» را بشناسد. آنگونه که میبینیم دانشمندان و منتقدان کنونی تحقیقات متعددی را دربارهی زندگی سهروردی و تألیفاتش انجام دادهاند که ما را به آن وا میدارند ترجمان مفصلی در راستای زندگی و تألیفاتش به رشتهی تحریر درآوریم.
شهابالدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی ملقب به مقتول و شیخ شهید و شیخ الاشراق در سال ۵۴۹ﻫ مصادف با ۱۱۵۴م در روستای سهرورد از روستاهای شهرستان زنجان در ایران متولد شد (2) آنگونه که پیداست تعداد زیادی از علمای اسلام از شهر زنجان ظهور پیدا کردهاند. سهروردی دروس ابتدایی را در محضر مجدالدین الجیلی در مراغه- که هلاکو خان مغول آنجا را به رصدخانه تبدیل کرد- فرا گرفت. سپس به اصفهان که در آن زمان یکی از مراکز مهم علوم اسلامی بود سفر کرد و دروس عالیه را در محضر ظهیرالدین قاری به پایان رسانید. شایان ذکر است که فخرالدین رازی که از بزرگترین مخالفان فلسفه است، در مدرسهی اصفهان از دوستان صمیمی سهروردی بود. سهروردی به شهرهای ایران سفر میکرد تا تحقیقات و معلومات خود را کامل کند و حقیقت واقعی را که در تمام زندگانیش دنبال آن میگشت پیدا کند. در ادامهی این سفرها بود که قضا و قدر الهی او را به دیدار شهر اناطول سوریه نائل کرد و او از دیدن این مناظر زیبا متحیر گشت. در یکی از سفرهایش از دمشق به حلب با ملک ظاهر بن صلاحالدین ایوبی (رضی الله عنه) دیدار کرد. از آنجا که ملک ظاهر متصوّفه و دانشمندان را دوست میداشت و تمام تلاشش را برای گرامی داشتن آنان صرف میکرد از سهروردی خواست تا در قصر پادشاهیش واقع در حلب ساکن شود، سهروردی هم دعوتش را پذیرفت و در حلب سکنی گزید. از آنجایی که سهروردی افکار و حقایقی را که بیشتر مردم نمیتوانستند درک کنند، با صراحت بیان میداشت، دشمنانش او را به زندیق بودن متهم کردند. به همین دلیل علماء (فقهاء) فتوای قتل (اباحهی خون) او را صادر کردند و ملک ظاهر او را زندانی کرد و در زندان قلعهی حلب در سال ۵۸۷ ه.ق مصادف با ۱۷۹۱م خفه کردند. اینچنین سرانجام سهروردی همان سرانجام دوست هم عقیدهاش منصور حلّاج گردید. از سهروردی آثار و تألیفاتی برجای مانده است که از زیباترین ترشحات فلسفی به ویژه حکمت اشراق میباشد که مبدع و صاحب آن است.
آثار سهروردی را میتوان بدینگونه تقسیمبندی کرد:
الف) آموزشی و عقیدتی: ۱- التلویحات ۲- المقاومات ۳- المطارحات ۴- حکمة الإشراق
ب) رسائل مختلفی به زبانهایعربی و فارسی: ۱- هیاکل النور ۲- الألواح العمادیة ۳- پرتونامه ۴- یزدان شناخت ۵- بستان القلوب
ج) روایات صوفیگرایانه یا داستانهای رمزگونه که حرکت نفس و چگونگی آزاد شدن نفس از بندگی غیرخدا را نمایان میدارد که این رسائل همه به زبان فارسی هستند: ۱- عقل سرخ ۲- آواز پر جبرئیل ۳- قصة غربة الغربیة ۴- لغت موران
د) سهروردی دارای ترجمهها و شروحی بر کتابهای قدیمی فلسفه نیز هست از جمله:
۱ – ترجمهی رسالة الطیر ابنسینا ۲- شرحی بر اشارات و تنبیهات ۳- رسالهای دربارهی عشق
ﻫ) دعاها و اورادی به زبان عربی که سهروردی خود آنان را با عنوان «التقدیسات و الواردات» نامگذاری کرده است. (3)
بر کسی پوشیده نیست که سهروردی حکیم (فیلسوف)، ادیب، شاعر، متکلّم و فقیه بود و در سرودن شعر عربی دستی توانا داشت و اشعار عربیش به واسطهی زیبایی در الفاظ و معنی متمایزند و اشعار و کلمات قصارش بسیار رساست و با اندیشههای عرفان اسلامی خارج از تکلّف و تصنّع درآمیخته است و ایشان بر زبان عربی در نظم و نثر حرص میورزید. در تمامی آثارش مهارت کامل او و براعت ممتازش در بکارگیری الفاظ و ترکیبهایی که نشانگر ذوق سلیم و قلب پاک (پرهیزگار) او برای بندگی خداوند میباشد، نمایان است. بیان شعری او با انعطافپذیری و صلابتی که مناسب معانی عرفانیای که در ذات نرم و پر از آرامش و راحتی او بود متمایز است.
نظر برخی از دانشمندان دربارهی سهروردی:
۱- ابن اصیبعه: او در اصول فقه بسیار زبردست بود و هوش سرشاری داشت و به قدری فصیح بود که هرکسی با او مناظره میکرد مغلوب میگشت. (4)
۲- فخر ماردینی: این جوان بسیار هوشمند است و با او که به صحبت مینشینم همیشه از شدت بیپروایی و نترسی او دلهره دارم. در جایی دیگر میگوید سهروردی با فقهای حلب مناظره کرد و هیچ یک از آنان با او همنشین نشدند تا ملک ظاهر او را به نزد خود خواند و برای او مجلس مخصوصی ترتیب داد و فضایل او آشکار گردید و ملک ظاهر بیشتر به او دلبستگی پیدا کرد و شیفتهی او شد، به همین دلیل درباریان (رقیبان سهروردی) به او تهمت کفر دادند و به پادشاه (صلاحالدین ایوبی) نامهای نوشتند و او را از اینکه سهروردی باعث فاسد شدن اعتقاد فرزندش (ملک ظاهر) شود بیم دادند، او هم با دستور فوری فرمان قتل حتمی سهروردی را صادر کرد و هیچ چارهای جز قتلش باقی نماند و او خود (سهروردی) تصمیم گرفت که غذا نخورد تا از گرسنگی بمیرد. این واقعه در سال ۵۸۶ ه.ق در قلعهی حلب رخ داد و این در حالی بود که سهروردی تنها سی و شش سال از عمر پربرکتش گذشته بود. (5)
۳- ابن خلکان: او را به ارتداد و الحاد متهم کردند-ابن خلکان معتقد است که دلیل عمدهی قتلش این بود- و فقهای حلب فتوای قتل او را صادر کردند و کسانی که بر این کار بیشترین تأکید را داشتند «الزین و المجد پسران جبهل» بودند. (6)
سخنانی زیبا از زبان سهروردی:
۱- از هیچ چیزی شگفتزده نمیشوی هنگامی که بدانی بخشش خداوند پایانناپذیر است و خواندن قرآن بر تو بایسته است بدانگونه که تصور کنی قرآن تنها برای تو نازل شده است و اگر این ویژگیها را در خودت بیابی به درستی که رستگار شدهای.
۲- حقیقت یگانه خورشیدی است که چون برجهای مختلف یک شهر که از آستانهای بزرگ شهر یا راههای غیر اصلی به صورتهای متفاوتی دیده میشود ولی در اصل یک حقیقت واحد است.
۳- هیچ کس تنها با تحمل سختی فراوان اهل معرفت نمیشود مگر با معارف و مکاشفاتی که کسب میکند.
۴- نقطهی آغازین حکمت (فلسفه) بریدن از دنیا، میانهی آن دیدن نور الهی و سرانجامش رسیدن به نامتناهی است.
۵- هرکس که از خیمههای شگفتانگیز بهشتیان به وجد نیاید در زمرهی غافلین و هرکس که شوق حضور در مهمانی خداوند را نداشته باشد در زمرهی خاسرین و هرکس که از پرتوهای انوار نزدیک کننده به خداوند (مقربین بارگاه الهی) لذت نبرد از محرومین است.
۶- تا میتوانی برای آخرتت دعا کن و آنقدر که سعی میکنی از خداوند پاداشش را بخواه چون اعمالت هرگز از بین نمیروند.
۷- سعی کن امروزت بهتر از دیروزت باشد، وگرنه دچار زیان خواهی شد. رازت و هر آنچه از پیامدهایش که بر تو فشار میآورد را با فراموش کردنشان، تازه کن. همیشه مرگ را در ذهنت یادآوری کن و پاسدار مردم باش تا مردم هم پاسدار تو باشند و کار امروز را به فردا مینداز که فردا با گرفتاریهای خاص خود خواهد آمد.
۸- سعی کن در کارهایت استوار باشی که مردان استوار ایجاد کنندهی حوادث هستند.
۹- کسانی که بر حق پافشاری میکنند موانع بر آنان تأثیری ندارند و بلایا آنان را ناراحت نمیکنند چون بلایا راههایی هستند که خداوند برای کاروان مردان بزرگ تعیین کرده است که اگر آن راهها را پیمودند سرانجام آن را خواهند یافت و نتیجههایش بر آنها آشکار میگردد. هر سرزمینی که به یکی از مصائب دچار نگردد در آرزوی کسب پیروزی خواهد ماند.
۱۰- گرسنگی و شب بیداری بهترین دوستانی هستند که با آنان میتوان دشمن را با تمام آرزوهایشان تضعیف کرد، و از شر دزدان در امان بود.
۱۱- خداوند به وسیلهی فقر فرد را به سوی درجات عالی رهنمون میسازد.
۱۲- خداوند را برای آنکه دوستش داری پرستش کن نه برای آنکه از او میترسی، چون پرستش از روی ترس دین فرومایگان است.
۱۳- هر شرابی باعث مست شدن میشود و هر دریایی باعث غرق شدن، چه تفاوتی بین سرگشتهی در تاریکی که به دنبال نور خورشید میگردد با کسی که خورشید او را در نور خود غرق کرده است وجود دارد.
۱۴-ای انسان وجودت را به بهترین وجه تربیت کن، و آن را از پلیدیها پاک گردان که ارزش کارها به ظاهرشان است.
۱۵- از فکر پلید غافل نباش چون مانند سمی که خالص شده است با وجود میزان اندکش کشنده است و تو نباید بگذاری که نیروی پلیدی تو را ضعیف کند. مشکلات کوچک را از راه بردار پیش از آنکه مشکلات بزرگتر تو را دربرگیرند، و با قلبی بیدار و هوشیار رفتار کن و در جایگاه بزرگی قرار بگیر که تو پرتوی از نور میباشی.
پاورقیها و منابع:
1. معجم المؤلفین، عمر کحالة، ج۱۳ص۱۸۹ و مرآت الجنان، ج۲ص۴۳۴ و وفیات الاعیان، ج۵ ص۳۰۵
2. معجم المؤلفین: عمر رضا کحاله؛ ۱۳، ۱۸۹
3. ثلاثة حکماء مسلمین: دکتر طه حسین نصر؛ دکتر صلاح صاوی، بیروت، ۱۹۷۱، ص۱۰۹
4. طبقات الأطباء، ج۲ص۱۶۷
5. سیر الأعلام النبلاء، ذهب، ج۱۵ص۳۹۲
6. وفیات الأعیان، ج۶ص۲۷۲
نظرات
حاجي محمّد شادكام
19 مرداد 1391 - 12:47- اگر فخر رازي ، دوست ديرين شهاب الدّين ، مخالف فلسفه بود كه بود ، فيلسوف خواندن شيخ شهيد چندان منطقي بنظر نمي رسد ؛ مگر اينكه كلمه داخل پرانتز ( حكيم ) حاكب از نظر واقعي مؤلّف باشد. فلسفه از يونان غربي آب مي خورد ولي سرچشمه حكمت مشرقي مي باشد. نمونه اش اندرزهاي لقمان حكيم مندرج در قرآن مجيد است. 2- سهروردي را اجياگر حكمت خالده فهلوي مي شناسانند كه تأييد آن به شرطها و شروطهاست. منجمله اينكه قبول كنيم كه هيچ جايي عاري از پرتو حقيقت نبوده است. شهاب الدين اين نور را در خرابات ايران باستان هم كشف كرده و آن را زمينه شاهكارهايش قرار مي دهد. 3- خواجه احمد يسوي نيز در تركستان آثار حقّ را پي جويي كرده با زبان خود تركها به ترويج تصوف پرداحته است. 4- جالبتر از همه اعراب الد الخصامند كه از بينشان حضرت محمّد ( ص ) به رسالت الهي انتخاب شد كه بفراخور فرهنگ عشيرتي آنان تمدّني جهاني بسازد كه مدنيّتهاي موجود مديون بركات آنند. مهم نيست كه چه داريم بلكه بايد ديد با داشته ها چه مي توان كرد. در خصوص مورد سوّم مي توان به ترجمه تخقيقات يسويه شناسان قزاق و « ديوان حكمت » كه در وبلاگ نگارنده بنام ونشاني ذيل : hmshadkam@ blogfa.com درج شده است مراجعه نمود.
بدوننام
18 مهر 1391 - 12:46به آقای نعمتی پیشنهاد میکنم خلاصه ای در خصوص زندگی و اندیشه های امام عبدالقادر گیلانی «رح» بیان فرمایند تا دوستداران آن بزرگوار با اندیشه های والای ایشان بیشتر آشنا شوند۰