پیامبر محبوبم! راهنمای کودکی و مرشد و مراد جوانیام! مهربان معلم تمام عمرم! دوستت دارم که سزاوار عشق و دوستی هستی به خاطر زحمات تو و یاران توست که اکنون تاج اسلام را برسرخویش احساس میکنم و به رحمت خدایم امیدوارم به سویت سفر میکنم و شوق نوشتن از تو در من جوشیدن گرفته.
برای نوشتن از تو وضو گرفتم و دو رکعت نماز عشق خواندم و در آن بر تو سلام دادم؛ سلامی که طعم دیگر داشت. این سطرها را با دلم مینویسم و از تو مینویسم و با خواهرانم در میان میگذارم و خود و آنان را مخاطب قرار خواهم داد.
محبوبم! من زنی از میان زنان امتت هستم با تو از دردهایم میگویم: چه خوش بود آن روزگاران که تنها ترسهای امثال من در زنده به گور شدن در زیر خاک و مشکلاتی این چنینی بود، آنگاه تو مبعوث شدی و ظلمها پایان یافت. آری! آن روزها مرز بین دانایی و نادانی مشخص بود و… اما اکنون در دیار من و در عصری که من زندهام، زنان به گونهای دیگر زنده به گور میشوند و تلختر از آن، اینکه خود زنان از این مرگ فجیع لذت میبرند و خواهان آناند!
. آری! زنده به گور میشوند؛ زنده به گور آرزوهای دور و دراز، زنده به گور غفلتهای عمیق، چشم و هم چشمیها ! و به نام آزادی به بردگی کشیده میشوند و اسفبارتر اینکه هوای آزادی و رهایی به سر ندارند.
پدران اهمال کردند و مادران در خواب فرورفتند و قانون مدارس دگرگون شد و اجتماع مسخ فکری شد تا دخترانی ظهور کنند که تمام آرزویشان در داشتن قوس کمر و رنگ ناخن و فرم مو و… خلاصه شود تا مادرانی پیدا شوند که تمام همّشان رو کم کنی همسایهها و فامیل است و پی در پی آزار میدهند و آزار میبینند و به آن مشغولاند و این سیکل معیوب ادامه دارد…
دیگر فراموش کردیم چه وظایفی داریم..
– که؛ باید بندهی فرمانبردار خدایمان باشیم،
– که؛ پیروی صادق برایت باشیم،
– که؛ فرزندی فروتن برای والدینمان باشیم،
– که؛ خواهری دلسوز و راهنمایی صادق برای خواهران و برادرانمان باشیم،
– که؛ همسری صالح و قانت برای همسرمان باشیم،
– که؛ مادر باشیم و مادری کنیم برای فرزندانمان و قبول کنیم و به یاد بیاوریم که امانتهای خدایند و باید آنها را نیکو تربیت کنیم و به وقتش به صاحبش بازگردانیم تا بهشت را فرش زیر پای خود کنیم..
آه آه آه! زنان عصر من فراموش کردند چه گوهری هستند و… و خود را چون خرمهرهها در بازار دنیای کساد شیاطین به بهایی اندک میفروشند و توهم سود دارند.
ای پیامبر محبوبم! دردهایم بسیار است و تو را طبیب خویش میدانم.
مادرانی را میشناسم که اگر فرزندش چند ساعت در خانه باشد، صدایش به آسمان است که چرا بیرون نمیروی؟!، خسته شدم از بس سرویس دادم ؟!... و نمیداند برای تربیت فرزندش چهقدر مسؤول است. خود را آگاهترین زنان میداند و فراموش کرده است کوچه و بازار محل تربیت فرزندش نیست و همشهریان و همسایهها مربیان مناسبی برای جگرگوشهاش نیستند.
آری! ما زنان؛ تو و کتابی را که از سوی خدا برای هدایتمان آوردی، فرموش کردیم که حال امت این گونه شد.
افق هدفهایمان از لحظههای شهوت انگیز فراتر نمیرود و تلاشهایمان از آشپزخانه آن هم به زور عرف تجاوز نمیکند، دوستیهایمان رنگ دیگری دارد و توان گفتن آن را ندارم… حال ما گریهآور است..
چه بودیم وچه شد؟!
که هستیم و چه میکنیم؟!
آه چه فریادی در حنجرهام پیچیده! که دوست دارم رسا در گوش خویش و خواهرانم و بر تارک فطرتمان بشانم:
خواهرم! بیا بیدار شویم؛
آری! من و تو، بیا بیدار شویم که انگار همه خوابند.
طوفانی به پاست و اگر ما هم بخوابیم همه خواهند مرد.
بیا سفری آغاز کنیم تا یک دو کوچه آن طرفتر از دنیای خودمان...
به دنیای زیبای او..
آری! به سویش برویم وبه حضورش شرفیاب شویم که رفتن به حضورش ولو در میان نوشتهها؛ یا در خیالمان به تمام دنیا میارزد.
به خدمت قهرمانی برویم که قلبها را با اخلاق کریمانه و گفتار نرم و دلنشینش هزاران سال بعد از خود هم به تسخیر خویش در میآورد.
او محبوبی پایانناپذیر است که هر چه عاشقش باشی احساس میکنی کم است و او سزاوار عشق و وفای بیشتری است.
او استادی است که هرچه در خدمتش بیاموزی کلامش برایت تکراری نخواهد بود.
قلبهای زیادی به او تعلق دارند و بر افق دیدگان فراوانی نوشته من محمد( صل الله علیه وسلم) را دوست دارم و از او پیروی میکنم و هستند دلهایی که هنوز این گنج بقا را نشناختهاند و برای یافتنش کاوشی نکردهاند..
من و تو از کدام طایفهایم؟!
محمد پیامبری که از پدر دلسوزتر و از مادر مهربانتر بود؛ او همیشه درمان دردهای مزمن و مرهم زخمهای چرکین روزگار انسان است و او داروی شفابخش خداست برای تاولهای دست امت اسلام؛ برای بهبود شکافهای حاصل از فرو رفتن خارهای کوچک و بزرگ غفلت و جهالت و خوشباوری که در پای امت اسلام فرو رفته است.
خیلی از ما او را فراموش کردیم و سیره و منهجش را از یاد بردیم و فقط زبانی بودن کنارش را یدک کشیدیم و عملاً عضو صف مقابلش بودیم.
نمیخواهم نا امید باشم و نا امیدتان کنم، اما همینطور نمیخواهم خود و شما را فریب بدهم و از دردهایم هم ننویسم.
آری! پیامبرمان را بشناسیم و با او از در دوستی در آییم. این به نفع ماست.
او را بشناسیم و زنانی را که در مسیر حیات او زیستند، بشناسیم و آنان را معیار ارزشهای خود بدانیم و تعامل آنان با پیامبرمان و رفتار پیامبر رحمت را در خصوص آنان ببینیم تا بدانیم عشق و صداقت و وفاداری و ایثار و تلاش کجای زندگیمان باید باشد تا راه بهشت را بیابیم تا در خنکای لحظههای بودن با آنان بیاساییم... وه وه! چه لحظههایی است.
پیامبرمان فرزند آمنه بود، هم او که اگر چه نبوت فرزندش را ندید، اما عفیف و پاکدامن بود.
پیامبرم( صل الله علیه و سلم) همسر خدیجه بود، بانویی که در عین داشتن ثروت و جاه و جلال، همسری وفادار و حمایتکنندهای بینظیر بود و اگر ما زنان فقط در روش همسرداری به او تأسی کنیم، در دنیا و آخرت سعادتمند خواهیم شد... او در لحظههای تردید ثبات قلب همسرش شد و در روزهای سخت آرامش و آسایش روح همسرش گردید و به دغدغههای همسرش اهتمام داد، او صالح و پارسا بود و خود و مال و جانش را در اختیار همسرش قرار داد و بهشت را برای خویش تدارک دید... او مادر فرزندانی پاک و مطهر است.
پیامبرم پدر مهربان زینب و ام کلثوم و رقیه و فاطمه.. نورهای همیشه روشن مسیر ما.
با اینان و دیگر بانوان عصر پیامبر علی الخصوص سایر امهات المؤمنین آشنا شویم و فراوان بشنویم تا بدانیم پیامبرمان چگونه زیست و ما را به چه چیزهایی امر کرد و از چه چیزهایی برحذر داشت.
پیامبری که مفسر قرآن و نمونهی عملی بندگی راستین برای خدا و قهرمان فتح قلههای اخلاق و کمال انسانی است.
سیرهی پیامبرمان را مدارسه کنیم تا بدانیم بندگی برای خداوند بزرگ چگونه است و یکایک نقشهایمان را باید چگونه ادا کنیم.
آری! برای خویش و زندگی کردن در این دنیا و تدارک دیدن قصرهای بهشت و رهایی از عذاب پروردگار باید سیرهی پیامبرمان را مدارسه کنیم، هر روز بیاموزیم و مرور کنیم.
خداوند بلند مرتبه ما را به پیروی از او سفارش فرموده:« لَقَد کَانَ لَکُم فِی رَسُولِ اللهِ أُسوَةٌ حَسَنَة»[ احزاب/ 21]، و او را اینگونه ستود: «وَإِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیم»[ قلم/ 4]، ولی آیا میشود بدون شناختن کسی، او را اسوه و سرمشق خویش بدانیم؟! و از اخلاق بزرگوارانه و والایش درس بگیریم؟
برای لحظه لحظهی زندگی ما در محضرش درسهای عملی و پند و اندرزهایی وجود دارد که رعایت و به کار بستن هر یک از آنها بهشت دنیا و آخرت را تضمین میکند... او دعوتگری است که خداوند متعال به او اذن دعوتگری داده:« یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرسَلنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً • وَدَاعِیاً إلَی اللهِ بِإِذنِهِ وَسِراجاً مُنِیرا»[ احزاب/ 45، 46]. پس هیچگاه دعوتش کهنه نخواهد بود و پیروی از او باعث جدا ماندن از کاروان ترقی نخواهد شد و هر کس خود را به درسها و آداب و اخلاق او ملتزم کند، عطرش جهان را به سوی شخصیتش خواهد کشاند. مگر سرنوشت کسانی را نخواندهای که با وجود نبودن امکانات ارتباط جمعی در زمانشان و تنها به سبب راستی در عهدشان با خدا و پیامبرش شهرهی آفاق شدند.
خود ایشان ـ صل الله علیه وسلم ـ میفرمایند:« إِنَّمَا بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلَاق».
پس باید برای بودن در محضرش وقتهایی را تعیین کنیم و پیوسته در محضرش شاگردی کنیم و از نزدیک از چشمهی جوشان اخلاقش جرعه جرعه کام تشنهی خویش سیراب سازیم.
اگر چنین کردیم دیگر احساس بیهویتی نخواهیم کرد و بین شرق و غرب؛ بین مادیگرایی و ترک دنیا؛ بین افراط و تفریط دست و پا نخواهیم زد. دیگر درخت وجودمان بی ریشه نخواهد بود و جایی برای بی اخلاقی و بد اخلاقی نخواهد ماند.
بیایید خود و خانوادهی خویش را برای تربیت شدن در مکتب او ثبت نام کنیم و تا چنین کردیم واژههای بی تربیتی و بد تربیتی از فرهنگ لغات ما پاک خواهد شد. آرامش جای افسردگی و نظم جای هرج ومرج را خواهد گرفت. عشق شویندهی کینه از دلهای ما خواهد بود و لبخند رضا به جای اخم و ترش رویی بربوم صورت ما خواهد نشست و… و آن وقت زندگی خواهیم کرد و از زنده بودن خویش خوشحال خواهیم بود.
همان پیامبری که در روز محشر قبل از همهی پیامبران وارد بهشت میشود و نگهبان بهشت به ایشان میگوید: دستور داده شدهام که برای کسی قبل از تو دروازهی بهشت را باز نکنم [صحیح مسلم: 197، از انس بن مالک] و در آنجا امتش را در پیشگاه خداوند بزرگ شفاعت میکند.
ای خواهرم! بیا تلاش کنیم تا از زمرهی امتش باشیم این وظیفهی ماست که سیرهاش را در خانههایمان مدارسه کنیم و فرزندانمان را بر اساس آن تربیت کنیم و چرا که زندگی او برای همهی ما حاوی درسهای مفید و کاربردی است که در مسیر بندگی پروردگار برایمان کارساز است و باید یقین پیدا کنیم که راه رهایی أمت از زیر آوار مشکلات که بر سرش ریخته، مرور و مدارسهی قرآن کتاب بی عیب پروردگار و سیرهی پاک و عملی پیامبر بزرگوارمان است.
بار خدایا! از تو میخواهیم و امید اجابت داریم، پس محبت خود و پیامبرت را در دلهایمان بکار و با لطف خود آن را بپروران و ما را از زمرهی پیروان راستین پیامبرش قرار ده.
خدای مهربانِ مشکل گشا! رهایی امت پیامبرت را از این همه رنج به دست نسل ما مقرر فرما و به ما توفیق حرکت در مسیر بندگیت و پیروی از پیامبرت ارزانی ده.
بار خدایا! مهربان مهرپرور، مربی، مصلح، مالک من، و تنها فرمانروا و فریادرس! ما را توفیق تربیت نسلی ده که بر آموزههای دینت و بر اخلاق پیامبرت و حب و دوستی تو و پیامبرت پرورش یافته باشند، نسلی که تلاش در راهت را مایهی مباهات خویش بداند.
خدایا! من و خواهرانم را اگر چه گناهان بسیار داریم و اگر چه برایت کم بندگی کردیم، ببخشای و ما را به حال خود رها مکن. تو تنها خدای ما هستی و تنها بر تو اعتماد داریم و تنها بر تو توکل میکنیم و پیامبرت تنها سرمشق ماست، ما را بر پیمان و عهدی که با تو و او داریم بمیران.
نظرات