روابط سالم و صحيح در روابط همسران زمانى ميسر مى شود كه زوجين در امر مبادله اطلاعات و احساسات، مسائل خاصى را رعايت كنند. در اين بخش، به اين مسائل اشاره مى شود.

درك متقابل يكديگر در روابط همسران:

شك نيست كه زن و شوهر در دو خانواده و در دو فرهنگ جداگانه پرورش يافته اند. طرز فكرها، سليقه ها، طرز تلقّى ها و برداشت ها در روابط همسران متفاوتند و ممكن است درباره هر مسئله اختلاف نظر وجود داشته باشد. در اختلاف نظر است كه هر يك مدعى اتخاذ شيوه اى مى شود و چون با همديگر كنار نمى آيند، مى گويند: همسرم مرا درك نمى كند. اين خود موجب پيدايش انفجار در زندگى خانوادگى می شود. اما اگر دو نفر بكوشند كه يكديگر را بشناسند و از علايق و انديشه هاى يكديگر آگاهى پيدا كنند، مطمئناً به موفقيت هايى دست مى يابند.

در راه درك يكديگر و رسيدن به تفاهم در روابط همسران، زوجين بايد به اين اطمينان برسند كه محبوب يكديگرند و در بينشان پيوندى حقيقى وجود دارد.

اين نكته را نبايد فراموش كنيم اگر انتظارات افراد از ديگران با مقدورات آن ها برابرى داشته باشد، در آن حالت درك كردن وجود دارد. در چنين موقعى، تلاش و كوشش و اميد حركت به وجود خواهد آمد. ولى وقتى انتظارات از حدود مقدورات فرد خارج باشد، درك كردن وجود ندارد و در نتيجه، سردى و يأس و سكوت به وجود خواهد آمد و به جاى حركت بيشتر، سكون و ركود در روابط همسران جايگزين خواهد شد، زيرا وقتى كسى را درك نكرده باشيم، طرف مقابل دچار رنج و ملال شده، از حركت و پويايى باز خواهد ايستاد.

تكريم يكديگر در روابط همسران

در زندگى مشترك زوجين، شايد رعايت آداب به صورتى كامل امكان پذير نباشد، ولى وجود احترام متقابل در روابط همسران اصلى اساسى است. درگيرى ها و اختلافات آشكار هنگامى پديد مى آيند كه پرده حرمت فيمابين دريده شود و طرفين براى يكديگر ارزش و احترامى قايل نباشند. مهم ترين شيوه براى جلوگيرى از بروز درگيرى ها در بين زن و شوهر تحكيم روابط و تكريم يكديگر است. تكريم كردن زن به شوهر و بر عكس، طرفين را دل باخته و اسير يكديگر مى سازد، آن چنان كه هرگز از زندگى با همديگر احساس سيرى و خستگى نمى كنند و سعى دارند هميشه در كنار يكديگر و دور از همه گونه نیرنگ زندگى كنند. حرمت گذاردن در روابط همسران يك حُسن است و هر زن و مرد بايد در جستجوى نقاط مثبت در زندگى همسرش و تكريم او به خاطر آن نقطه مثبت باشد.

بزرگداشت و تكريم شخصيت، نه تنها براى همسران، بلكه هر انسانى يك نياز طبيعى است. در اثر غريزه حبّ ذات كه در طبيعت انسان نهاده شده، به ذات خويش علاقه دارد، ميل دارد ديگران نيز شخصيت او را بپذيرند و گرامى بدارند.

اگر نياز طبيعى به تكريم شخصيت هر فرد در خانواده تأمين شود، احساس آرامش مى نمايد و به نفس خويش اعتماد پيدا مى كند. از توانايى هاى خود استفاده مى نمايد و با دل گرمى و اميد به موفقيت و كسب رضايت ساير اعضاى خانواده در مسير زندگى قدم برمى دارد. به خانواده همسر و ديگر مردم خوش بين مى شود و آنان را قدرشناس و قابل اعتماد مى داند و از همكارى با افرادى كه قدر او را شناخته و شخصيتش را گرامى مى دارند، هراسى ندارد. همسرى كه مورد تكريم و احترام خانواده قرار گرفته است، به خانواده خود عشق میورزد و در احترام متقابل همسر خود، از هيچ كوششى دريغ نمى كند.

انسان براى حفظ كرامت ذات و مقام و موقعيت خود، حاضر مى شود حتى از خواسته هاى درونى خويش چشم پوشى نمايد.

اگر اين نياز طبيعى در چارچوب روابط سالم همسر تأمين نشود، بلكه بر عكس، همسر مورد تحقير قرار گيرد و به شخصيتش ضربه وارد شود، خود را ضعيف و ناتوان و همسر خود را قدرناشناس به حساب مى آورد، چون از همسر و خانواده احترام نديده است، نسبت به همسر خود بدبين مى شود. در اين زمان است كه سوءظن ها و بدبينى ها در روابط همسران ایجاد میشود و سراسر وجود همسر را فرا مى گيرد و درصدد انتقام جويى برمى آيد.

 بنابراین روابط سالم و صحيح در روابط همسران زمانى ميسر مى شود كه زوجين در امر مبادله اطلاعات و احساسات، مسائل خاصى را رعايت كنند. در اين بخش به ادامه مسائل در روابط همسران اشاره خواهیم کرد.

چشم پوشى از خطاها در روابط همسران

وجود عفو و گذشت بی شک كانون خانواده را گرم نگاه مى دارد، عشق و محبت را در روابط همسران سرزنده مى كند و اختلاف و مشاجرات را به پايان مى برد. عفو و گذشت نشانه حسن نيت و خوش بينى به زندگى است. عفو و اغماض به طور قطع، در روابط همسران و عواطف دو طرف اثر خوبى دارد و در طرز تفكر و شيوه عمل آن ها تحوّل ايجاد خواهد كرد. چه بسيار تيرگى ها كه در پرتو اين صفت از ميان برخاسته و جاى خود را به صفا و صميميت داده است.

برخورد منطقى در روابط همسران

از ويژگى هاى روابط سالم و سازنده همسران اين است كه در عين انتقاد و اعتراض هايى كه به عملكرد يكديگر دارند، با همسرشان برخوردى انسانى و منطقى دارند. در مواردى ممكن است شما قدرت داشته باشيد حرف خود را به كرسى بنشانيد و برترى خود را اثبات كنيد و حتى آبروى همسرتان را به خطر اندازيد، ولى قدرت منطق و رفتار منصفانه مانع از وقوع چنين امرى در روابط همسران مى شود.

همچنين ممكن است توقّع حقى را از همسر خود داشته باشيد، ولى وقتى با ديدى منطقى به آن مى نگريد، درمى يابيد كه وصول به آن امكان پذير نيست و از عهده همسرتان خارج است. متأسفانه برخى از افراد به دست و پاى همسر خود مى آويزند و نيروى حركت او را مى گيرند و يا او را از كار مى اندازند تا به خواسته و هدف خود برسند. به نظر مى رسد اگر فردى در روابط همسران اين چنين به هدف خود دست يابد، از آن سودى نخواهد برد و در واقع، محروم و ناكام خواهد ماند، ضمن اينكه همسرش را از خود گريزان كرده است.

تعادل در زندگى مشترك زمانى برقرار مى شود كه روابط متقابل در روابط همسران بر پايه هاى عقلانى استوار باشد. آدمى به دليل حبّ نفس (خودپرستى)، پيوسته گرايش به جانب منافع شخصى دارد و سياست جلب منفعت و دفع ضرر را بر خط مشى هاى ديگر ترجيح مى دهد. چنين نگرشى در زندگى دوران تجرّد، تا حدى عملى و امكان پذير است، ولى در زندگى مشترك، با لحاظ پيدايش روابط و مناسبات جديد، سليقه هاى شخصى زن و شوهر در تقابل با يكديگر قرار مى گيرند; چون هريك از دريچه منفعت شخصى به زندگى مى نگرد و ترجيحات او از نوع نفسانى است تا عقلانى.

در چنين شرايطى، اگر زوجين داراى اخلاق ملايم و تربيت صحيحى باشند، مى توانند به جاى اعمال سليقه شخصى و حاكميت زور و قدرت در عرصه زندگى، پايه هاى استوار و مطلوبى براى حل اختلاف سليقه هاى خود در روابط همسران بيابند و منطق در صحنه زندگى شان حاكم باشد. زوجين، بخصوص مردها، بايد اين واقعيت را بپذيرند كه هرگز اعمال قدرت، قدرت نمى آفريند.

شناخت حقوق متقابل در روابط همسران

اصولا خانواده اى سالم است كه محيط سالمى براى سعادت زن و شوهر و فرزندان باشد، و اين مقصد قابل وصول نيست، مگر آن زمان كه طرفين به تعهداتى پاى بند باشند، در هر جا كه اشتباهى و لغزشى پديد آمد، توقف كنند، و با تلاش براى تطبيق خود با ضوابط و قواعد، دوباره به پيش بروند. افرادى هستند كه در اثر عدم آگاهى از ضوابط و حقوق و يا بى توجهى به اصول حيات مشترك، دايم دچار درگيرى و اختلاف در روابط همسران بوده، فرصت عمر را، كه بايد صرف خودسازى شود، در راه مشاجره و اختلافات مى گذرانند.

در زندگى زناشويى، در عين اينكه اصل بر مودّت و صفا و ايثارگرى است، اما اين اصل نبايد فراموش شود كه ميزان خواسته ها و توقّعات و تلاش ها نمى تواند بى حساب و بر اساس سليقه شخصى باشد. اگر بخواهيد در زندگى زناشويى و در روابط همسران حقى را به خود اختصاص دهيد، ناگزيريد همان حق را براى همسرتان نيز قايل باشيد و شك نيست مادام كه شما اداى حق همسر را نكرده ايد، نخواهيد توانست توقّع اداى آن را از او داشته باشيد.

شناخت حقوق متقابل و توجه به اين حقيقت كه اگر براى يك فرد حق در نظر گرفته مى شود براى طرف مقابل، مسئله تكليف مطرح است كه بايد به آن تكليف عمل كند، زندگى را از زواياى تاريك بيرون مى آورد و ابعاد وظايف هر دو طرف را روشن مى كند.

تا اینجا 4 ویژگی از سلسله ویژگیهای سالم و سازنده در روابط همسران را بیان کردیم.

    • درك متقابل يكديگر
    • تكريم يكديگر
    • چشم پوشى از خطاها
    • برخورد منطقى

شناخت خواسته ها و نيازها در روابط همسران

خواسته ها و نيازهاى انسان حد و مرزى ندارد، بخشى از آن ها جنبه تخيّلى و غير منطقى دارد كه فرد به غير ممكن بودن آن ها واقف است، اما گاهى در تخيّل به آن ها مى پردازد و از نظر روانى به نوعى، آرام و دل خوش مى گردد و از اين طريق، تخليه روانى مى كند. بخشى ديگر نيز به نيازها، خواسته ها و انتظارات او از خود و ديگران برمى گردد.

آن قسمتى كه مربوط به خواسته ها و نيازهاى فرد از خود است و جنبه عملى و منطقى دارد، موجب انگيزه و در نتيجه، تحرّك و فعاليت او مى شود. بخشى كه مربوط به ديگران است، مشخص نيست كه آيا برآورده مى گردد يا خير؟ اين خواسته ها و نيازها نيز مى توانند منطقى و واقعى باشند يا حد و مرزى نداشته باشند.

در روابط همسران، به دليل اشتراك در همه زمينه ها، خواسته ها و نيازهاى متقابلى وجود دارند كه بخشى از آن ها طبيعى و منطقى است و معمولا در بيشتر زندگى ها يكسان است. با اين وصف، اين بستگى به نوع شخصيت افراد دارد كه بتوانند خواسته هاى طبيعى خود را ابراز كنند و حد و مرز آن را نيز حفظ نمايند. آگاهى به اينكه چه نوع و چه ميزان انتظارات، خواسته ها و نيازهاى زن و شوهر از يكديگر شكل طبيعى و منطقى دارند، از نكات مهمى است كه در روابط همسران بايد به آن توجه دقيق داشت.

فردى كه از همسرش توجه، عاطفه و محبت مى خواهد بايد توجه داشته باشد كه ديگرى نيز اين حق را دارد كه چنين انتظارى داشته باشد. از سوى ديگر، درك نيازهاى واقعى و طبيعى همسر به دور از اينكه به آن اعتقاد داشته باشد يا نه، برآورده كردن آن در روابط همسران موجب رضايت از زندگى  مى شود و بى توجهى به آن خودخواهى است.

اگر مردى دوست دارد كه در هر فرصتى به گردش و مسافرت برود، بايد به اين امر توجه داشته باشد كه همسر او نيز چنين نيازى دارد و داشتن فرزند و مسئوليت خانه دارى نمى تواند دليلى بر اين باشد كه زن فرصت گردش و مسافرت نداشته باشد و يا هميشه بايد در خانه بماند! گاهى اتفاق مى افتد كه در كشمكش ها و در برآورده نشدن خواسته ها و نيازها، به مقايسه زندگى هاى ديگران پرداخته مى شود. اگرچه بخشى از خواسته ها و نيازهاى زن و شوهر از يكديگر در روابط همسران جنبه هاى مشترك دارند، اما بخش هاى ديگر تنها اختصاص به آن خانواده دارد. ضمن اينكه هر زندگى مشكلات و كشمكش هاى خاص خود را دارد و هر خانواده سعى مى كند ضمن حفظ ظاهر در جامعه، براى رعايت احترام ديگران به خود، زندگى خود را مطلوب و خوشايند نشان دهد. از اين رو، مقايسه زندگى خود با ديگر زندگى ها نه تنها مشكلى را حل نخواهد كرد، بلكه باعث بروز كشمكش هاى بيشترى در روابط همسران خواهد شد.

هماهنگى ديدگاه هاى سياسى، فرهنگى و اجتماعى در روابط همسران

از جمله عوامل مؤثر در ايجاد روابط سالم و سازنده ميان همسران، هماهنگى و همسويى ديدگاه هاى اجتماعى و باورهاى فرهنگى در روابط همسران است.

اجازه دهید با مثالی این مسئله را توضیح دهیم. زمانى كه مباحثى همچون تحصيل و كار و فعاليت اجتماعى زنان در عرصه هاى مختلف مطرح مى گردد، همسران به دور از تعصّبات فردى و جنسيتى و مشاجرات و جدال هاى بيهوده، به صراحت و آسانى، مواضع فكرى مشترك و مشابهى اعلام مى دارند و با صداقت و صلابت، از جايگاه و منزلت زنان به عنوان آرامشگران كانون خانواده سخن مى گويند و بر اين باورند كه به هنگام ضرورت و بر حسب استطاعت، زنان آماده خدمت به جامعه در عرصه هاى تعليم و تربيت و بهداشت و درمان خواهند بود. در روابط همسران، زوجین هرگز تحصيل و تحقيق را در انحصار مردان نمى بينند و در ارتباطات اجتماعى، انتخاب شيوه زندگى و فرزندپرورى نيز آراء مشابهى دارند.

در زمينه سياسى،  در روابط همسران، زوجین بعضاً خود را تابع يك مكتب مى دانند و حتى ممكن است در اين رابطه و در طرف دارى از آن مكتب، داغ شوند و شعارهايى نيز بدهند. اگر طرز تفكر زوجين در مسائل سياسى واحد نباشد، چه بسا منجر به اختلافات گرديده، اين اختلافات بر سلامت روابط همسران آسيب وارد كند. طرز تفكر درباره اصل حكومت و هيئت حاكمه، مسئولان اجرايى كشور، خوش بينى و يا بدبينى نسبت به آن ها، بايد واحد باشد. موضع گيرى هاى سياسى، كه منشأ عقيدتى داشته باشند، نقش مهمى در ايجاد هم دلى و هم فكرى همسران در زندگى خانوادگى دارند.

هماهنگى در زمينه فرهنگى نيز در ايجاد روابط سالم و سازنده در روابط همسران نقش مهمى دارد. اگر زن و شوهر هنگام ازدواج، همان گونه كه هم سطح بودن در اعتقادات دينى را لحاظ نموده اند، هم سطح بودن در فرهنگ و سطح فكر را نيز مراعات كرده باشند، يعنى با خانواده اى ازدواج كنند كه در آن طرز فكرها و طرز تلقّى ها از امور و حوادث و آداب و رسوم و خلقيات و ارزش هاى مورد پسندشان شبيه به همديگر باشد، اختلافى نخواهند داشت.

در نظر گرفتن سطح تحصيلات مى تواند در اين زمينه مؤثر باشد. بعضى افراد در آغاز ازدواج، به فكر فرداى خود نيستند. جنبه هايى را براى انتخاب همسر مى پذيرند كه ممكن است در آينده در روابط آنان ايجاد مشكل كند. مردى كه داراى تحصيلات عالى است، با زنى بى سواد يا كم سواد ازدواج مى كند، پس از چندى به فكر ارزيابى خود و همسرش مى افتد و مى كوشد برترى علمى خود را ثابت كرده، نشان دهد كه زن درك و فهم كافى و لازم را براى زندگى با او ندارد. همين موجب بروز درگيری ها و خدشه دار شدن روابط سالم در روابط همسران مى گردد

در این بخش به دو مورد دیگر از موارد سازنده در روابط همسران اشاره میکنیم.

گفتگوهاى متقابل و بيان احساسات در روابط همسران

زوج ها بايد با كلام و با احساس، با يكديگر ارتباط برقرار سازند تا صميمت و صفا در روابط همسران حاكم شود. بسيارى از افراد هرگز براى همسر خود ابراز احساسات نمى كنند، مى ترسند كه رفتارشان احمقانه به نظر برسد. فكر مى كنند كه ابراز احساسات نوعى رفتار بچه گانه و در بعضى موارد، نوعى ريسك كردن در روابط همسران است و با طرح احساسات خود آسيب پذير مى شوند. اغلب زن ها از ارتباط با همسرشان شكايت دارند، ولى هيچ اقدامى براى بهتر شدن اين روابط انجام نمى دهند، آنچه در درون خود دارند در روابط همسران بيان نمى كنند.

وقتى زن و شوهر احساس خود را با همديگر در ميان مى گذارند، به تدريج با هم دوست مى شوند و از حالت صرفاً زن و شوهر و عاشق و معشوق بودن بيرون مى آيند. اين عنصر دوستى را اغلب زوج هايى كه با يكديگر روابط حسنه دارند به زبان مى آورند: «ما دوستان خوبى هستيم. مى توانيم درباره هر موضوعى با هم حرف بزنيم.» از آنجا كه اغلب ازدواج ها در اثر جاذبه هاى جنسى شروع مى شود و پاى دوستى در ميان نيست، بعضى از زوج ها در روابط همسران هرگز دوست خوب بودن را نمى آموزند.

دوست خوب بودن در روابط همسران مستلزم در ميان گذاشتن نقطه نظرها، فعاليت ها و احساسات، بدون داشتن احساس مالكيت و داورى است. امروزه بسيارى از زوج هاى جوان نمى خواهند پاى دوستى را به روابط همسران باز کنند و معتقدند كه ماهيت دوستی تغییر مى كند و آن ها مايل نيستند كه روابط زناشويى خود را به خطر بيندازند. متأسفانه اين باور بدى است كه بسيارى از زوج ها معتقدند در روابط همسران، زن و شوهر نمى توانند دوستان يكديگر باشند.

بيان احساسات و گفتگوهاى متقابل در شناخت بهتر آن ها بسيار ضرورى است. مردى را در نظر بگيريد كه از شركت در مهمانى ها و برنامه هاى اجتماعى متنفّر است، در مقابل، همسر او اين برنامه ها را دوست دارد. هر بار كه در يك مهمانى شركت مى كنند، مرد بدون اينكه با كسى حرف بزند، تك و تنها در گوشه اى مى نشيند، ولى زن به شدت با دوستانش گرم مى شود و بعد در راه مراجعت به خانه زن از رفتار غير اجتماعى شوهرش عصبانى مى گردد و مشاجرات شروع مى شوند. اما اگر مرد احساس خود را براى همسر خود بيان كند كه «دوست دارد او هم با ديگران رفتار گرم و صميمى داشته باشد و به شيوه همسرش غبطه مى خورد، ولى به علت خجالتى بودن نمى تواند اين گونه رفتار كند» چنين مشاجراتى پيش نمى آيد.

ارضاى نياز جنسى در روابط همسران

بدون شك، اگر انسان ها فاقد غريزه جنسى بودند، تن به ازدواج و تشكيل خانواده نمى دادند و هرگز از كانون گرم خانواده بهره مند نمى شدند و مسئوليت هاى دشوار زندگى مشترك را نمى پذيرفتند. همه انسان ها بر اساس كشش و جاذبه غريزه جنسى به ازدواج مى پردازند و بدين وسيله، نسل بشريت استمرار و دوام پيدا مى كند.

نكته بسيار حسّاسى كه توجه به آن ضرورى است، اينكه همان گونه كه غريزه جنسى عامل اساسى در پيدايش خانواده و زندگى مشترك است، همين غريزه در استمرار و استحكام خانواده و نیز انسجام روابط همسران نيز نقش مهمى دارد. تحقيقات انجام شده حاكى از آن است كه بخش زیادی از طلاق ها ناشی از عدم ارضاى جنسى صحيح و متعادل مى باشد. سرد مزاجى زنان يا مردان و يا بى توجهی به ارضاى صحيح و طبيعى غريزه جنسى، خانواده تشكيل شده را در آستانه طلاق قرار مى دهد. روابط زناشويى با ارضاى غريزه جنسى فرق دارد. چه بسيارند افرادى كه به عمل زناشويى اقدام مى كنند، ولى به هيچوجه غريزه جنسى آنان ارضا و اشباع نمى گردد. به عبارت ديگر، تحقق ارضاى جنسى تنها در ارتباط یا برقرارى روابط جسمى نيست، بلكه احتياج به آمادگى جسمى و روحى در روابط همسران دارد.

مردان بايد بدانند زنان تنها به عمل جنسى نياز ندارند، بلكه احتياج دارند كه از طرف مردان زن بودن و تمايلات زنانه آنها مورد تأييد قرار گيرد. مرد پيش از عمل جنسى، بايد با اعمال و رفتارى كه نشانگر بازى و شوخى است، زن را براى عمل جنسى مهيا سازد. نتيجه ديگرى كه از اين رهگذر عايد مى گردد، آن است كه زن تمام شخصيت زنانه خود را در اين حالت حس مى كند و مى فهمد كه شريك زندگى مرد بوده، همتاى اوست. بسيارى از مردان بدون توجه به اين نكات عاطفى و روانى، زن را در بلوغ جنسى و لذت جنسى يارى نمى دهند، بلكه شخصيت او را تنزّل داده، عملا او را در حدّ يك وسيله و ابزار پايين مى آورند.

آخرین نکته از سلسله نکات مربوط به ویژگیهای رابطه سالم و سازنده در روابط همسران در ارتباط با رابطه صحیح بین دو خانواده می باشد.

تنظيم رابطه صحيح بين دو خانواده در روابط همسران

دختر یا پسرى كه از كودكى در دامن خانواده اى رشد يافته است، نمى تواند و نبايد خانواده خود را به راحتى و سادگى فراموش كند. احساسات و عواطف هر فرد در مورد خانواده اش، حتى اگر خاطراتى ناخوشايند نيز داشته باشد، ريشه دار و عميق است.

از آنجا كه دل بستگى دخترها به خانواده خود و نيازشان به ديدار خانواده بيشتر است، دل تنگى و غمگينى در دخترانى كه پس از ازدواج ناچار به ترك بستگان و شهر خود هستند، بيشتر بروز مى كند. از اين رو، زن و شوهرى كه ازدواج مى كنند، نبايد در روابط همسران چنين انتظارى از يكديگر داشته باشند كه با افراد خانواده خود قطع رابطه كنند و يا در اين مورد اعتراضى داشته باشند و يا چنين تلقّى شود كه رابطه هر كدام با خانواده خود دليلى بر بى مهرى و بى توجهى او به همسرش است. البته ميزان اين روابط بايد در روابط همسران به گونه اى باشد كه خللى به روند زندگى زناشويى وارد نسازد و موجب غفلت و يا كوتاهى از انجام وظايف زندگى مشترك نشود.

در صورت امكان، بهتر است كه زن و شوهر به اتفاق همديگر با خانواده هاى خود رفت و آمد داشته باشند، اگرچه از نظر روانى لازم است كه در روابط همسران گه گاه زن و شوهر به تنهايى با خانواده هاى خود معاشرت كنند و به گفتگوهاى خصوصى و خانوادگى بپردازند.

مسئوليت تنظيم روابط و رفتار مناسب زن و شوهر با دو خانواده بر عهده فرزند آن خانواده است كه نقش مهمى در ايجاد رابطه اى صميمى و دوستانه بين همسر و خانواده خود دارد و شخص اوست كه بايد به گونه اى رفتار كند كه محبت و صميميت بيشترى بين آن ها برقرار شود. ذكر نكات مثبت همسر در زندگى مشترك و مطرح نكردن نكات منفى و كشمكش هاى زندگى خصوصى نزد خانواده خود در روابط همسران ، از نكات بسيار مهم است.

بايد توجه داشت كه زن و شوهر اگر اختلاف سليقه و يا برداشت از خانواده ديگرى دارند، بهتر است تا حد امكان از بيان آن خوددارى كنند، چرا كه هيچ فردى به سادگى نمى تواند انتقادات ديگران را نسبت به افراد خانواده خود بپذيرد و بعضى از انتقادها باعث بروز واكنش هاى عصبى مى گردد كه همراه با مقاومت هاى روانى است. و يا موجب ابراز انتقاد و عيب جويى متقابل از خانواده ديگرى خواهد شد، مگر در بعضى موارد كه انتقاد و يا گله به گونه اى ملايم بيان شود و همسر او انسانى منطقى باشد. البته نمى توان پذيرفت كه در روابط همسران هر انتقاد و يا گله شوهر و يا زن از خانواده ديگرى مى تواند درست و صحيح باشد، بلكه اين احتمال وجود دارد كه اين انتقاد ناشى از سوءتفاهم ها و يا اختلاف فرهنگ دو خانواده باشد.

زن و شوهر بايد به گونه اى با خانواده هاى خود رفتار كنند كه آنان را از ابراز انتقاد و يا گله از همسرشان باز دارد. دو خانواده نيز نبايد چنين تصور كنند كه مانند گذشته مى توانند و يا بايد از جزئى ترين مسائل زندگى فرزندشان اگاه شوند و يا به خود اجازه دهند كه در زندگى مشترك فرزندشان دخالت كنند. آن ها بايد اين حقيقت را بپذيرند كه فرزندانشان حق دارند و بايد با مشورت و تفاهم در مورد زندگى خود تصميم گيرى كنند و به همين دليل، صلاح زندگى آن ها در اين است كه بسيارى از روابط خصوصى و چگونگى روش زندگى شان را پنهان نگه دارند.

قطع رابطه يك طرفه و يا دو طرفه با خانواده ها موجب بروز خلأ عاطفى در روابط همسران خواهد شد كه نه تنها زن و شوهر را تحت تأثير قرار خواهد داد، بلكه بر نوه ها نيز از جهات روانى و اجتماعى تأثير خواهد گذاشت. آن ها نياز دارند كه با خانواده هاى پدر و مادر خود در ارتباط باشند، و گرنه آنان نيز احساس كمبود عاطفى خواهند كرد.