خواهری که گم کرده‌ای خودت را و خدایت را...

امشب به یاد تو گریستم. به یاد گم‌شدگی‌های هر روزت...

خواهر زیبای من؛ امروز روزیست که فرصت برگشت داری، بیا با من دوست شو که من برایت هر شب می‌گریم، برای فراموش شدگی‌هایت...

خواهرم خدایی را که رب و پرروردگار جهانیان است به سخره نگیر؛ که تنها تکیه‌گاه ما زنان زمینی‌ست تنها دوست‌دار همیشگی ماست.

به سخره نگیر قانونش را، که سنت‌های خدا در زمین تا ابدیتی که ما دیگر نیستیم پا برجاست.

خواهرم؛ این دین پناهی برای زیبایی‌های من و توست، زیبایی‌هایش برای من و تو آمده، به تقلید فریاد مزن که اسلام در حق زن ظلم کرده است. 

خواهرم؛ من هم زنی از این دیارم و من هم حس ظلم می‌کنم. فرق من و تو این است که تو از خدا و اسلام می‌بینی و من از انسان‌ها. من خود اسلام را خواندم و تو دیگران برایت خواندند. بگذار این را برایت بنویسم شاید سببی شود برای لحظه‌ای تأمل... .

خواهرم اسلام به ما زن‌ها بدی نکرده

اسلام من می‌گوید: که خود را بپوشان تا دیگری گناه نکند، دردآور نگاهش نکن؛ زیرا تو دوست نداری زنی عریان، زیباتر از خودت نزد همسرت باشد هر چقدر هم همسرت پرهیزکار باشد؛ پس تو نیز هر چقدر هم زیبایی نزد همسران امروز و فردای دیگری عریان نگرد که دیگری نزد همسر تو بی‌عفت نباشد.

اسلامی که من باورش دارم، می‌گوید با کسی که از آن تو نیست خلوت نکن، او را لمس نکن و دوری معقولانه بجویی که به تو تعدی نکند و تو اگر همسرت را با کسی تنها ببینی با نگاه‌های عاشقانه هر چقدر هم امین باشد باز هم بر دلت لرزه می‌افتد؛ پس خدای تو نمی‌خواهد بر دل تو حتی لرزه‌ای بیافتد و تو شاید آن دیگری باشی برای کسی دیگر.

خدای من می‌گوید؛ پنهانی از جنس مخالف دوستی نگیرید، خواهرم اگر روزی بدانی همسرت پنهانی دوستی گرفته است از زنان یا نه! بدانی با کسی دوست بوده‌، چقدر دلت می‌شکند؛ آزردگی در دلت حاکم می‌شود، پس تو با کسی پنهانی و نامشروع دوست مشو که دل دیگری را روزی آزرده نکنی.

رب من به من می‌گوید به خدا پناه ببرید که او می‌بیند و می‌شنود؛ پس هنگامی که چشمانم را می‌بندم و به تنها ماندن و درماندگی در دنیا می‌نگرم، نگران رفتن و مردن یارم، تکیه‌گاهم نمی‌شوم؛ تا بترسم؛ چون ایمان دارم در همین نزدیکی همیشه خدایی هست و او همیشه می‌ماند؛ تا زمانی که برمی‌گردیم، و اندوهناک به درگاهش می‌رویم و او هست تا من احساس تنهایی نکنم.

پروردگار من می‌گوید که خیانت نکن، رابطه‌ی بی‌قاعده نداشته باش تا فرزندی بی‌قاعده به دنیا نیاید و می‌گوید فرزندی که حاصل یک گناه است را ارث مده تا خود آن کودک قبح را احساس کند و این امر نامشروع بودن را داستانی تکراری در تاریخ نکند. خدا می‌داند چه دوست داری، او می‌داند فرزند بی‌پدر یعنی چه و پس تو نیز نه دوست داری خود فرزندی بی‌پدر باشی نه فرزند بی‌پدر دنیا بیاوری پس برایت مرد را به تعهد می‌بندد که تو نگران نباشی.

خالق هستی من می‌گوید که وظیفه‌ی من کار و شغل و درآمد نیست؛ چون تن نحیف من برای زیبایی‌ست نه کار و اقتصاد، خدا را گواه می‌گیرم اگر می‌گفت وظیفه‌ی مرد کار نیست، هرگز برایش جنگ نمی‌کردند، در کار زن‌ها مانده‌ام؛ که کار در بیرون چه لذتی دارد که نداشتن آن را ظلم به زن می‌پندارند، درست است اجازه‌ی مرد شرط است برای کار؛ اما این وابستگی به مرد او را عاشق‌تر می‌کند پس برای عشق، زن حتی می‌میرد؛ چه برسد به در خانه نشستن، پس او خالق است و می‌داند چرا این قانون را برای ایمان‌داران گذاشته، او خود می‌داند و من و تو ای خواهرم می‌دانیم که دوست نداریم کار کنیم و پولی را که به دست می‌آوریم، خرج خانه کنیم؛ پس چرا در برابر خواست الله آنقدر مقاومت می‌کنیم، نمی‌دانم.