هتّاکی فرد روانپریشی که عنوان «استاد ادبیات! دانشگاه» را به ناحقّ یدک می کشد، با هر سنجهای که بدان بنگریم، مشمئزکننده و محکوم است. توهین به قوم شریف و سربلند بلوچ و نیز مناسک پرشکوه شبهای رمضان مبیّن کینهی کوری است که او به دل گرفته است؛ صرفنظر از اینکه کدام سنخ تریبونها با چه اهدافی و به نمایندگی از کدام منظومهی گفتمانی، تنفّر و کینهتوزی هویّتی را در کشور دامن میزنند، مایلم نکاتی در باب این مورد ویژه، یادآور شوم:
١- عمل گستاخانه این فرد دایر بر تصویربرداری سلفی از گفتار نابهنجار و رونمایی از یک رویکرد حاقدانه، میتواند نهیبی برای همگان باشد که مبادا پروژهای کلید خورده است؛ خطرساز بودن چنان رفتاری و پرهزینه بودن چنان واژگانی آنهم برای کسی که در زاهدان زندگی میکند، نه برای او که جامهی استادی (!) دانشگاه بر تن دارد، بلکه بر هر کودکی هویداست. اینجاست که نباید از نیّات خطرناک وی و یا مجموعهی احتمالی هدایتکنندهاش و دامی که احتمالاً برای امنیّت و انسجام استان و کشور چیده شده است غفلت کنیم. هشدار بزرگان استان از جمله جناب مولوی عبدالحمید مبنی بر پرهیز از واکنشهای هیجانی از این زاویه بسیار بجا و شایسته توجه و اهتمام همگان به ویژه جوانان عزیز است.
٢- ما کُردها ضربالمثلی داریم به این مضمون که: «یارو سرراه مردم قضای حاجت میکند تا نفرین شود و از آن طریق به شهرت برسد.» عقل اقتضا میکند در چنان حالتی، شهروند یا شهروندان دلسوز و مسؤول و یا نهاد رسمی متولّی نظافت و سلامت شهر اقدام به زدودن نجاست نمایند و داغ حسرت شهرت را هم بردل آن فرد جامعهگریز خردستیز بگذارند. اینجا هم شایسته است از دست به دست کردن فایل توهینآمیز خودداری شود تا هدف احتمالی دیگر او در شکستن برخی حریمها محقّق نشود.
٣- آن بزهکار اکنون در چنگال دستگاه قضایی است؛ شیوهی رسیدگی به این پرونده مورد کنجکاوی بخشهای وسیعی از جامعه است. امید که روند و نتیجهی رسیدگی، هیأتمنصفه همیشه بیدار جامعه را اقناع کند.
٤- علاج چنین اختلالاتی منحصراً با داغ و درفش و حبس و تبعید میسّر نیست. تریبونهای نفرتپراکنی را باید باز شناخت و سرچشمههای خشونت فکری و گفتاری را باید خشکاند. اگرنه، خشونت رفتاری به مثابهی تالی فاسد رویهی موجود میتواند ثبات و امنیّت کشور را به مخاطره بیندازد. چنان مباد!
نظرات