تاریخ در کشور مصیبتزدهی مصر تکرار میشود، این روزها شاهد خشنترین برخورد و سرکوب مدنیترین و پر طرفدارترین و در عین حال منسجمترین، منضبطترین و قدیمیترین تشکّل سیاسی خاورمیانه توسط نظامیان فاشیستی آن کشور هستیم. تشکّلی که بعد از هشت دهه فعالیت مدنی و با تحمل انواع زجرها و شکنجهها و زندان و تقدیم شهدای بسیاری که سرقافلهی آنان، بنیانگذارش، شهید امام حسن البنا بود، توانستند یک سال پیش در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک حکومت را به دست بگیرند و دولتی تشکیل دهند که کمترین وزیر و معاون وزیر اخوانی در آن شرکت داشتند؛ اما انگار طی شصت و چند سال حکومت نظامیان در مصر، زندان و اخوان، اعدام و اخوان، مظلومیت و اخوان، مأنوسترین و مترادفترین لغات و کلمات تاریخ معاصر مصر میباشند. تشکلی که ترور بنیانگذارش و اعدام دیگر رهبران و بسیاری از طرفدارانش باعث نشد دست به خشونت بزنند و آنها را از اهداف مبارزات مدنی خارج کند و به رغم انحلالش، بطور مستقل در مبارزات پارلمانی شرکت میکردند. طی یک سال حکومت، اخوان هیچ تجمع اعتراضآمیزی علیه خود را به هم نزد. نه دفاتر مخالفان خود را آتش زدند، نه تعطیل نمودند و نه آنان را زندانی کردند. اما در مدت کمتر از یک ماه با انواع دسیسهها، دموکراتیکترین حکومت تاریخ در خاورمیانه برآمده از رأی مردم، سرنگون میشود؛ رئیس جمهور منتخب و مردمی آن زندانی میشود. به چه اتهامی؟ جالب است! فرار از زندان! زندان چه کسی؟ زندان رژیم حسنی مبارک! آری این فاشیستها انتقام میگیرند، انتقام از سرفرازترین و مقاومترین فرزندان مصر که در زندان، همیشه این حاکمان فعلی را که آن موقع زندانبان این مبارزان بودهاند، مورد تحقیر قرار دادهاند. اتهام دیگر، حمایت از مبارزان فلسطینی است، چه اتهام نابخشودنیای! برای تمامی آزادگان مایهی افتخار میباشد و برای این مظلومان تاریخ معاصر جرم!
مقایسه کنید دموکراسی یک سال حکومت اخوان را با یک ماه دموکراسی سکولارها و رقاصههای سیاسی امثال البرادعی.
باید فریاد زد: ماندلا بیدار شو! جایزهی صلح نوبل خود را به اهدا کنندگانش پس بده و ننگ در کنار البرادعی بودن را از خود بزدای، که اینهمه خونریزی و کُشت و کُشتار نتیجهی همراهی این رقاصهی سیاسی و امثال او با نظامیان فاشیست است. دم از آزادی میزنند و آزادترین حکومت برآمده از رأی مردم تاریخ خاورمیانه را سرنگون میکنند. دم از حقوق بشر و آزادیهای مدنی میزنند! طی حاکمیت یک ماه و چند روزهی خود، تعداد کشته و زخمیها از جنایتهای خمرهای سرخ در کامبوج طی یک سال فراتر رفته است.
میگویید مرسی نتوانسته به وضعیت اقتصادی مصر طی یک سال حکومت سر و سامانی بدهد، البته پرسش بسیار به جایی میباشد، ولی قبل از پاسخ به این پرسش، باید جوابگوی چند سؤال اساسی باشید:
۱- در طول حاکمیت شصت سالهی نظامیان با توجه به اینکه تمامی تصمیمگیریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، داخلی و خارجی را در یَد قدرت خود داشتید و با توجه به اینکه سالانه ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار کمک بلاعوض از آمریکا دریافت میکردید، چه دستاورد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... را برای مردم مصر به ارمغان آوردهاید؟
۲- ارتباط در سطح بسیار بالایی با جهان آزاد داشتهاید و منافع ملی و دراز مدت غرب را به خوبی تأمین کردهاید، در تأمین امنیت مرزهای اسرائیل از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نکردهاید، در مقابل اینهمه امتیازی که تقدیم نمودهاید و در واقع از دست دادهاید! چه امتیازی گرفتهاید؟ و از این امتیازات، مردم مصر چه بهرهای بردهاند؟
۳- دستاوردهای نظامی که گاهاً به آنها میبالید قابل تأملند! جنگ شش روزه با شرکت مصر، اردن، سوریه و حضور لشکرهایی از دیگر کشورهای عربی؛ اشغال بلندیهای جولان، نوار غزه و قسمتی از صحرای سینا و بیتالمقدس توسط اسرائیل را به همراه داشت و در مرحلهی دوم مگر نیروی هوایی مصر کاملاً در یک هجوم غافلگیرانهِ اسرائیل از بین نرفت؟ و از بس مصر و ارتش و مردم آن تحقیر شدند، ناصر، رئیس جمهور وقت مجبور به استعفا شد. در جریان جنگ رمضان که منجر به شکستن خطوط افسانهای بارلو گردید و در نهایت و در بیابانهای صحرای سینا در پی ساخت و پاختهای سیاسی سادات و دار و دستهاش با اسرائیل و آمریکا، دستور عدم پیشروی ارتش و توقف جنگ صادر گردید و دلایلِ غلط بودن این تصمیم از طرف ژنرال سعدالدین شاذلی فرماندهی وقت ستاد کل ارتش و ژنرال عبدالمنعم وائل فرماندهی یکی از لشکرها در صحرای سینا مؤثر واقع نشد و کار به آنجا رسید که آنان را در صورت عدم اطاعت، تهدید به دادگاهی نمودن کردند. جزئیات خیانتهای نظامیان در این شش دهه را میتوان در لابلای نوشتههای حسنین هیکل از سادات به بعد و کتاب جنگ رمضان و خاطرات سعدالدین شاذلی مشاهده نمود و فداکاری و ازخود گذشتگی و حماسهسازی در این جنگ از طرف اخوان، از زبان فرماندههای ارتش مصر شنیدنی است که چگونه ساعاتی قبل از جنگ در ساحل رود نیل غُسل شهادت نموده و مشغول آخرین راز و نیازها با خدای خود بودهاند. پاداش دلسوزان و فداکاران ارتشی، بازنشستگی اجباری یا تبعید محترمانه در قالب رایزن فرهنگی و سهم اخوان، طبق معمول، زندان یا زندگی مخفی و زیرزمینی بود و یا در قالب نهادهای مدنی به خدمات خیریه به محرومان مبادرت نمودند.
۴- ادعا میکنید به ندای بیست میلیون نفری که به خیابان آمدند، رئیس جمهور منتخب را برکنار کردید! هر کسی که کمترین آشنایی با الفبابی سیاست داشته باشد خوب میداند هرکس یا هر نهاد و تشکّلی با اینهمه هوادار نیازی به برخورد قهرآمیز با رقیب سیاسی خود ندارد و از طریق صندوقهای رأی آنچنان شکست سیاسی به رقیب وارد میکند که برای چند دهه نتواند در جامعه حیثیت خدشهدار خود را ترمیم کند، آنهم به جریانی که هشتاد سال است ادعا میکند که اسلامِ مورد ادعای او برای ادارهی جامعه حرفهایی برای گفتن دارد. ای کاش اجازه میدادید در عمل و در وقتِ قانونی خود ادعای خود را به اثبات میرساندند و در صورت عدم توانایی در اثبات مدعای خود برای همیشه و در خاورمیانه، اسلام سیاسی و مدعی حکومت دینی به حاشیه کشیده میشد و خلاصه میشد در انجام عبادات شخصی و بس. مگر اثبات این مسأله نهایت آرزوی مخالفین اسلامگراها نمیباشد؟ چرا اجازه ندادند شکست خودشان بوسیله خود آنان و بدون هیچ هزینهای انجام میگرفت، که جبران شکست سیاسی بسیار سختتر از شکست نظامی است و سؤالهای بیشمار دیگری که مجال مطرح شدن آنها نیست.
جالب اینجاست در زمان حکومت مرسی تجمعات، اعتراضات، انتقادات، تبلیغات و... حق مردم، قانونی و مشروع بود! و اکنون و در قاموس حکومت نظامیان مخل امنیت کشور میباشد. در زمان مرسی تمامی رهبران مخالفان برای ابراز نظرات خود تمامی تریبونها را در اختیار داشتند و اظهار نظر مینمودند و افکار عمومی را علیه حکومت مرسی تحریک میکردند، که مصداق کامل آزادی شمرده میشد، ولی اکنون سخنرانی رهبران اخوان در جمع هواداران خود در اعتراض به حرکت کودتاگران را برخلاف منافع ملی تشخیص میدهند و آنان را زندانی میکنند و حتی نرسیده به زندان اعدام میکنند. آیا نباید تفاوت دموکراسیِ حکومتِ اخوانی با دموکراسی نظامیان سکولار و لیبرالها را، منصفانه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟ آیا وقت آن نرسیده تعصبات را به دور بیندازیم؟
نه به خاطر قرابت فکریام با اخوان، بلکه به خاطر مظلومیت آنان و به خاطر مظلومیت کلمهی آزادی و دموکراسی با آنان احساس همدردی میکنم و اگر همین ظلم را اخوان در حق مخالفان خود میکرد به خدا قسم موضوع سرسختانهتری علیه آنان میگرفتم. امیدوارم این ظلم باعث نشود اخوان را از مبارزهی مسالمتآمیز خود خارج کند و همچنان مبارزات مدنی را سرلوحهی کار خود قرار دهد. اگرچه یقین دارم عدهای تندرو همانند هشت دههی پیش راه خود را جدا میکنند و راه خشونت را بر میگزینند که نتیجهی عملکرد سیاستهای ظالمانه و تبعیضآمیز نظامیان، لیبرالها و سکولارهای مدعی دموکراسی میباشد و امیدوارم اخوان هم نقاط قوت خود را قویتر و ضعفهای خود (که کم نبودهاند) به نقاط قوت تبدیل نموده و ظرفیت تحمل و تسامح خود را بالا و بالاتر ببرند.
خدایا همگان را در خدمت به بشریت و انسان و انسانیت یاری فرما! (آمین)
نظرات
حیدر
03 شهریور 1392 - 04:00نوشته وزین و جالبی بود، چشم به راه نوشته های بعدی جنابعالي هستیم
بدوننام
03 شهریور 1392 - 04:17به نام خدا خدا را سپاس می گوییم که هنوز وجدان های بیدار در جامعۀ جهانی هستند و اینک آنها به دفاع از اخوان بر می آیند برادر عزیز تحلیل ارزشمندی ارائه داده اید که حکایت از این دارد که در سویدای دلتان به آزادی و عدالت که وجه اشتراک انسانهای آزاده است ایمان دارید توفیق روز افزون شما را از خداوند منان آرزو مندم . دوستی که به ایمان شما به آزادی ایمان دارد
ادریس
04 شهریور 1392 - 06:59سلام نوشته خوب و پرباری بود با تشکر از برادر عزیز و گرانقدر کاک محمدامین
فرهاد
05 شهریور 1392 - 02:08درود بر آقای امینی واقعا استدلال ها و مقایسه هایتان منطقی بودند امیدوارم بیشتر از قلم شیوا و رسایتان بخوانیم و استفاده نماییم.
بدوننام
04 شهریور 1392 - 06:03خدواند خیرتان دهد نوشته ی قابل استفاده ای بود