نویسنده: حمزه خانبیگی
چکیده
بدیهی است که قرآن علاوه بر بیان احکام و مسایل تعبدی، برای تبیین آنچه که در راستای تأمین سعادت دنیا و آخرت و راهیابی انسان در مسیر کسب فضایل عالیه و طلب رضوان الهی مربوط است، نازل شده و تنها برای بیان علوم نیامده است ولی میتوان گفت که قرآن اشاراتی علمی دارد که در راستای اهداف هدایتی و تربیتی خود از آنها استفاده کرده است. برخی مفسران در تفسیر علمی افراط کرده و از اهداف هدایتی و تربیتی قرآن غفلت کردهاند (همچون طنطاوی در الجواهر) ولی ممکن است در یک تفسیر، هم مطالب علمی قرآن بررسی شود و هم مقاصد عالی آن؛ مانند: هدایت، تربیت و. . . فراموش نشود. اگر مفسر، دچار خطا شود، دلیل خطا بودن شیوه تفسیری نخواهد بود، بلکه او افراط کرده ولی تفسیر علمی، به نحو معتدل و همراه با استفاده از روشهای دیگر تفسیر و توجه به اهداف عالی قرآن بلااشکال است.
این نوشتار تلاشی اندک است در جهت بیان ملاک و معیارهایی که مفسر لازم دارد تا در هنگام تفسیر آیات علمی قرآن آنها را مبنا قرار دهد تا از آفت تفسیر به رأی و خودباختگی در مقابل زرق و برق علوم امروز مصون ماند.
دلایل موافقان و مخالفان در حد ظرفیت مقاله مورد بررسی قرار گرفته و راهکارهای اساسی برای داشتن تفسیری صواب و معتدل از آیات علمی با توجه به تجربیات و نظریات اندیشمندان قرآنی ارائه و بیان شده است.
کلمات کلیدی: تفسیر علمی، معیار، علوم جدید، علوم تجربی، تفسیر به رأی.
تفسیر علمی قرآن
مقدمه
یکى از مباحث گسترده و عمیق در عصر حاضر، مبحث قرآن و علوم جدید است که ذهن بسیارى از مفسران شیعه و سنى و حتى برخى دانشمندان غیرمسلمان را به خود مشغول کرده است.
برخی نویسندگان در توضیح اصطلاح تفسیر علمی در آغاز به بیان مفهوم لغوی و اصطلاحی علم پرداختهاند و مثلاً گفتهاند: «علم از حیث لغوی، مصدری است مرادف با معنای فهم و معرفت، و نیز مرادف با جزم، آنگاه که از حیث معنا مقابلِ ظن، شک یا وهم باشد. » علم در نزد فیلسوفان یعنی: «صورتُ الشَّیءِ الحاصِلةِ فی العقلِ» و در نزد متکلمان یعنی « صِفةٌ یََتَجلَّی بِها الامرُ لِمَن قامَتْ به» و در نزد مادیون تنها منحصر به یقینیات مستند به حس است.
پیداست که پرداختن به این مباحث در این نوشته، باعث طولانی شدن مطلب و دور افتادن از موضوع اصلی بحث میشود، بنابراین از پرداختن به این مباحث چشم میپوشیم.
همچنین مباحث مربوط به ماهیت علم تجربى و رابطه آن با قرآن و قلمرو حوزههاى علم، قرآن و تعارضات پندارى و ابتدایى در این مورد، و از طرف دیگر علاقهی مردم و دانشمندان به این مبحث و دیدگاههاى متفاوت مفسران و از طرف سوم مثالهاى متنوع و زیاد که حدود هزار آیه قرآن را در بر مىگیرد، سبب شده که مبحثى گسترده به نام «تفسیر علمى» در روششناسى تفسیر علمى پیدا شود. هر چند در این باره موضوعها و مقدمههاى دیگرى هم وجود دارد که نیاز به کاوش و بررسی دارد. مانند: آیا همه علوم بشرى در قرآن وجود دارد یا نه؟ و هدف از آیات علمى قرآن چیست؟
این مقاله با بررسی تعاریف تفسیر علمی قرآن، و تاریخ آن، در نهایت به این نتیجه میرسد که انکار تفسیر علمی، ایدئولوژیک، اشاری یا نظایر آنها بیفایده است، بلکه باید روشن کرد که چرا اینکار را به لحاظ روشی منکر هستیم و چه ضوابط اساسی بر تعامل ما با متن بنیادی فرهنگ اسلامیمان حاکم هستند؟
تعریف تفسیر علمی
ابتدا باید معلوم شود که منظور از تفسیر علمی چیست؟ بدیهی است که منظور از علم، همان علم تجربی است که برای اثبات صحّت تئوریهای خود از روش آزمون و خطا بهره میبرد.
محققان در مقام تعریف و توضیح تفسیر علمی دو دسته هستند:
تعاریف دسته اول اگرچه در صورت با هم مختلف هستنند، اما مرجع همهی آنها دارای یک محتوا و مفهوم است. این گروه تفسیر علمی را تفسیری دانستهاند که اشاراتی گذرا به بسیاری از اسرار طبیعت دارد که علم جدید به کشف آنها نائل شده است. (محمدهادی معرفت، التفسیر والمفسرون فی ثوبه القشیب، ج 2، ص 443)
همچنین گفتهاند: تفسیر علمی قرآن، تفسیری است که طبق آن، حقایق علمی ثابت در جهان تکوین و طبیعت از راه دلالت الفاظ بر معانی، با مقصد آیات الهی مربوط میشود. (محمد علی ایازی، المفسرون حیاتهم ومنهجهم، ص 93).
دسته دوم از اهل تحقیق، تفسیر علمی را به گونهای دیگر تعریف کردهاند. اینک به بیان سه تعریف از این گروه پرداخته و آنگاه اشاراتی در مورد آنها خواهیم داشت:
تعریف اول:
تفسیر علمی، تفسیری است که معتقد به آن درصدد استخراج علوم قدیم و جدید از قرآن است و قرآن را میدانی وسیع برای عرضهی علوم فلسفی و انسانی در طب، تشریح، جراحی، فلک، ستارهشناسی و اصول علم صنعت و معدن میداند. و همچنین، آیات قرآن را دربردارندهی تمامی این جهات میداند و اصطلاحات علمی را بر قرآن کریم حاکم میکند و تلاش بر استخراج این علوم از قرآن دارد. (امین الخولی، مناهج التجدید فی النحو والبلاغة والتفسیر والأدب، ص 287).
تعریف دوم:
تفسیر علمی، تفسیری است که اصطلاحات علمی را بر عبارات قرآن حاکم میداند و برای استخراج علوم مختلف و آرای فلسفی از آن تلاش میکند. (ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 474).
تعریف سوم:
تفسیر علمی، تفسیری است که قائلان به آن، قصد برقراری سازگاری میان عبارات قرآن با نظریات و اصطلاحات علمی را دارند و برای استخراج مسائل مختلف علوم و آرای فلسفی از آن، تلاش بسیار میکند. (عبدالسلام المحتسب، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، ص 247).
به خوبی پیداست که هر سه تعریف با تعاریف دسته اول از پژوهشگران، تفاوت بسیار دارد و درواقع بیانگر نظریهای افراطی در باب شمول قرآن بر مسائل علمی است. توضیح این که: میان دلالت قرآن بر برخی یافتههای علمی که دو تعریف نخست بیانگر آن بود با امکان استخراج همه علوم قدیم و جدید از قرآن، تفاوتی آشکار است.
سه تعریف اخیر، چنین نشان میدهد که قرآن شامل همهی علوم است، از آن حیث که علم هستند.
اما دو تعریف نخست، گویای آن است که قرآن هنگام بیان مظاهر هستی، از خورشید و ماه گرفته تا گیاهان و بارش باران، چنان لحنی به خود نمیگیرد که گویی درصدد آن است که قواعد علمی این مظاهر را در اختیار ما بگذارد.
نکته دیگری که میتوان درباره سه تعریف اخیر و تعاریف نظایر آن گفت این است که این نوع تعاریف، چندان با چهارچوبی که قائلان به تفسیر علمی ترسیم کردهاند، سازگار نیست. زیرا ایشان بر این باور نیستند که اصطلاحات علمی را حاکم بر عبارات قرآن کنند ـ اگرچه گروهی از ایشان چنین نیز کردهاند ـ بلکه قصد ایشان بیشتر بیان وجهی از وجوه اعجاز قرآن و نزدیک کردن فهم آن به عقول مردم با استفاده از علم است. (التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، ص 66).
پس از این نقد و توضیحها اینک میتوانیم تفسیر علمی را چنین تعریف کنیم:
تفسیر علمی، تفسیری است که مفسر در آن درصدد فهم عبارات قرآن و کشف سرّی از اسرار اعجاز قرآن در سایهی یافتههای علمی است. از این حیث که برخی آیات قرآن دربردارندهی این معلومات دقیق علمی است که هنگام نزول، بر بشر پوشیده بودهاند. این امر نشان میدهد که قرآن از سنخ سخن بشر نیست و آفریدهای الهی و آسمانی است.
اگرچه در این تعریف پیشنهادی نیز ممکن است نوعی جانبداری از تفسیر علمی به نظر آید، ولی حداقل با اقرار کسانی که قرآن را با این شیوه تفسیر کردهاند، سازگار است؛ چرا که هیچ یک از آنها به صراحت نگفتهاند که قصدشان از تفسیر علمی قرآن، تطبیق یا تحمیل دادههای علم جدید بر آن است. بنابراین، این تعریف دست کم با نیت اولیه این مفسران، مطابق است.
با نگرش کلی بر دیدگاههای مفسران درمییابیم که توجه به تفسیر علمی از دو چیز مایه میگرفته است:
الف) اهمیت و اعتبار علم در کشف حقایق
ب) تأثیر علم در رشد و تعالی جوامع
در نتیجه مفسرانی که درصدد فهم درست آیات مربوط به قلمرو علوم بودهاند، ناگزیر نیمنگاهی نیز به دستاوردهای علمی داشتهاند، زیرا برداشتهای پیشینیان از اینگونه آیات، پایهی محکم علمی نداشته و مفسران دورههای جدید ناچار به اصلاح برداشتهای پیشینیان شدهاند. برای نمونه:
1 ـ اصلاح تصور پیشینیان در باب شهابها و آسمانهای هفتگانه. (المیزان، ج 17، ص 124)،
2 ـ رد نظریه غیر علمی مرکزیت زمین. (تفسیر مراغی، ج 13، صص 67-63).
3 ـ کشف حرکت واقعی خورشید و نه حرکت ظاهری روزانه آن به دور زمین.
4 ـ کشف کوههای یخ در آسمان و. . . (اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 284).
اینها از مواردی هستند که واقعیتهای علمی، مفسران را به ارائه تفسیری دیگر از آیات وا داشته است.
نقش علوم در توسعه و پیشرفت جوامع، عامل دیگر بهرهگیری از کشفیات علمی در تفسیر قرآن است. قائلان به تفسیر علمی چنین وانمود کردهاند که هستهها و مبادی پیشرفتهای اجتماعی، در متن کتاب دینی مسلمانان وجود داشته است.
طنطاوی را که میتوان از بارزترین چهرههای گرایش علمی در تفسیر قرآن در قرون اخیر دانست، در بیان انگیزهی روی آوردن به تفسیر علمی ضمن آرزوی تعالی جامعه اسلامی در زمینههای علمی، به این نکته اشاره میکند که آنچه از آیات مربوط به علوم در قرآن آمده است، بیش از 57 آیه است، در حالی که آیات فقهی ـ آن مقدار که صریح است ـ از صد و پنجاه تجاوز نمیکند. (الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص۳).
یکی دیگر از پژوهشگران بر این باور است که رویکرد مفسران به تفسیر علمی برای بیان اعجاز علمی قرآن بوده است و پرداختن به این مفاهیم در قرآن، بهترین روش توجه دادن نسل جدید به قرآن در عصر علم است. (محمد احمد الغمراوی، الإسلام فی عصر العلم، ص 174).
پیشنهی تاریخى تفسیر علمى و علل رشد آن
قبل از بیان پیشینه تاریخی تفسیر علمی باید به این نکته اشاره کنیم که اگر چه همهی قائلان به تفسیر علمی اذعان داشتند که قرآن دربردارندهی علوم اولین و آخرین است و همه چیز قابل استخراج از قرآن است، اما در چگونگی و اسلوب تطبیق این ایده بر مفاهیم قرآن با یکدیگر اختلاف داشتهاند، مثلاً؛ غزالی قرآن را مشتمل بر تمام علوم میدانست و در عوض فخر رازی بیشتر در جست وجوی ردپای دو علم فلک و هیئت در آیات قرآن بود. زرکشی نیز تنها به نقل قول عالمان پیشین در این باره اکتفا میکرد و با اضافه کردن برخی شواهد به سخن خود، استنباط مفاهیم علمی از قرآن را به بعضی دانشمندان نسبت میداد (التفسیر العلمی. . . ، ص 145).
و بالاخره سیوطی نیز در این امر تفاوت چندانی با زرکشی نداشت. او نیز اقوال پیشنیان را به همراه برخی شواهد نقل میکرد و آنگاه در پایان سخن خود به گونهای کلی چنین میگفت: «وانا اقُولُ قَدْ اشْتَمَلَ کتاب اللهِ العزیز علی کل شیءٍ. (الاتقان، ج 2، ص 1035).
اینک به اختصار سخن دو تن از قائلان به تفسیر علمی و نقش هریک در پدید آمدن این روش را ذکر میکنیم:
۱. ابوحامد غزالی: غزالی شاید نخستین کسی است که دست مایههای اولیهی روشی که اینک آن را تفسیر علمی مینامیم، ترویج کرد و بر آن پای فشرد. اگرچه گروهی بر این اعتقادند که خاستگاههای نخستین این روش تفسیری به عصر صحابه باز میگردد. (التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، ص 146).
اما بررسی نشان میدهد که نقل برخی سخنانِ صحابه در باب اشتمال قرآن بر همه علوم، دقیقاً همان چیزی نیست که اینک و در قرون معاصر آن را به نام تفسیر علمی میشناسیم، اگر هم چنین باشد باید آن را به عنوان ایدهای که در آن روزگار به جریان تفسیری نیرومند بدل نشد، بپذیریم و نه بیشتر.
غزالی در احیاء علوم الدین با نقل روایتی (مَنْ أرَادَ عِلمَ الاولِّینَ و الاخَرِینَ فَلْیَتَدبَّرْ القرآنَ) از ابن عباس: بر این عقیده است که قرآن دربردارندهی 77 هزار و دویست علم است. (احیاء علوم الدین، ج 1، ص 289).
آنگاه در کتاب جواهر القرآن پس از تقسیم علوم قرآن به دو دستهی علم ظاهر (علم الصدف و القشر) و علم باطن (علم اللباب) میپذیرد که ریشههای این علوم خارج از قرآن نیست و همهی آنها برآمده از یک دریای بی ساحل است. غزالی سپس نمونههایی از آیات را میآورد و آنها را مطابق این تقسیمبندی دوگانه خود شرح میکند. (جواهر القرآن، صص 30-21).
میبینیم که غزالی بر آن نیست مدعی شود که تفصیل همه علوم در قرآن موجود است، بلکه معتقد است که موازین و کلیدهای راهیابی به آنها را میتوان در قرآن بازیافت (القسطاس المستقیم، ص 70 و 91).
۲. فخر رازی: اگر غزالی را ـ با تسامح ـ مروج مبانی نظری روش علمی در تفسیر قرآن بدانیم، رازی نیز مفسری است که آن مبانی را در عمل با آیات قرآن مطابق و سازگار دید و در تفسیر خود بر همین شیوه رفتار کرد. رازی بر این اعتقاد بود که قرآن لبریز است از استدلال بر قدرت، علم و حکمت الهی که به وسیله بیان احوال آسمان و زمین و پی در پی آمدن روز و شب و دیگر مظاهر علمی جهان تکوین، بیان میشود. اگر بحث در باب این امور و تأمل در آنها جایز نبود (استدلال به روش علمی) ذکری از این امور در قرآن نبود. تفسیر رازی باتوجه به گرایش کلامی که او به آن وابسته بود، دربردارندهی بسیاری از معارف و علومی است که در روزگار رازی مطرح بوده است. نتیجه این گرایش نیز وجود اشارات علمی بسیار در تفسیر اوست که آنها را از میراث علمی یونان و عرب برگرفته است.
در عین حال باید این نکته را در باب گرایش علمی رازی در تفسیر قرآن تذکر دهیم که: او هرگز معتقد نبود که قرآن بالفعل شامل همه علوم و معارف است، بلکه بر این اعتقاد بود که قرآن ما را به دقت در قوانین و سنن گوناگون پراکنده در هستی فرا میخواند و ما تنها در سایهی آگاهی از برخی علوم و معارف میتوانیم به درک جامع و درستی از این قوانین الهی نایل شویم. بنابر عقیده رازی، گرایش به این شیوه در تفسیر قرآن، تنها به قصد بیان معارف علمی نیست، بلکه بیان یافتههای علمی و اثبات سازگاری آنها با قرآن، اثری عظیم در تقویت یقین و ازاله شبهات دارد. (تفسیر کبیر، ج 14، ص 122).
اقسام تفسیر علمی از جهت شکل و شیوهی تفسیر
تفسیر علمی، روش تفسیری است که خود دارای روشهای فرعی متفاوتی است که بعضی به تفسیر به رأی و شماری دیگر به تفسیر معتبر و صحیح منجر میشود و همین مطلب موجب شده، تا برخی تفسیر علمی را رد کنند و آن را نوعی تفسیر به رأی یا تأویل بنامند و گروهی آن را قبول کنند و بگویند تفسیر علمی، یکی از راههای اثبات قرآن است. ما در این جا شیوههای فرعی تفسیر علمی را مطرح میکنیم، تا هر کدام جداگانه به معرض قضاوت گذارده شود و از خلط مباحث جلوگیری شود.
الف: استخراج همه علوم از قرآن کریم
طرفداران قدیمی تفسیر علمی، مانند: ابن ابی الفضل المرسی، غزالی و. . . کوشیدهاند تا همه علوم را از قرآن استخراج کنند. زیرا عقیده داشتند که همه چیز در قرآن وجود دارد و در این راستا، آیاتی که ظاهر آنها با یک قانون علمی سازگار بود، بیان میکردند و هرگاه ظاهر قرآن کفایت نمیکرد، دست به تأویل، میزدند و ظاهر آیات را به نظریهها و علومی که در نظر داشتند، بر میگرداندند. از این جا بود که علم هندسه، حساب، پزشکی، هیأت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج میکردند.
برای مثال: از آیه شریفه «اذا مَرَضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ». (سوره شعراء- آیه 80).
آن جا که خداوند از قول حضرت ابراهیم (ع) نقل میکند که «و هنگامی که بیمار شوم او مرا شفا میدهد،» علم پزشکی را استخراج کردند. (ابو حامد غزالی، جواهر القرآن، ص 27، فصل خامس)
علم جبر را از حروف مقطعه اوایل سورهها استفاده کردند. (التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 481، از ابن ابی الفضل موسی نقل میکند. )
از آیه شریفه (إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا) (الزلزلة/1)
زمینلرزه سال 702 ق را پیشبینی کردند. (البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 181 - 182).
روشن است که این نوع تفسیر علمی، منجر به تأویلات زیاد، در آیات قرآن بدون رعایت قواعد ادبی، ظواهر و معانی لغوی آنها میشود. از همین روست که بسیاری از مخالفان، تفسیر علمی را نوعی تأویل و مجازگویی دانستهاند. البته در این قسم از تفسیر علمی، حق با آنان است. (التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 485 - 494).
ب: تطبیق و تحمیل نظریههای علمی بر قرآن کریم
این شیوه از تفسیر علمی، در یک قرن اخیر رواج یافته و بسیاری از افراد، با مسلم پنداشتن قوانین و نظریههای علوم تجربی، سعی کردند تا آیاتی موافق آنها در قرآن بیابند و هر گاه آیهای موافق با آن نمییافتند، دست به تأویل یا تفسیر به رأی زده و آیات را بر خلاف معانی ظاهری حمل میکردند.
برای مثال در آیه شریفه « هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا». (الأعراف/189)
اوست خدایی که همه شمار ا از یک تن آفرید و از آن نیز جفتش را مقرر داشت »، کلمه نفس را، به معنای پروتون و زوج را الکترون معنی کردند و گفتند منظور قرآن، این است که همه شما را از پروتون و الکترون که اجزای مثبت و منفی اتم است آفریدیم و در این تفسیر، حتی رعایت معنی لغوی و اصطلاحی نفس را نکردند. (عبدالرزاق، القرآن و العلم الحدیث، ص 156).
اینگونه تفسیر علمی در یک قرن اخیر در مصر و ایران رایج شد و موجب بدبینی بعضی دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق علمی گردید و یکسره تفسیر علمی را به عنوان تفسیر به رأی و تحمیل نظریهها و عقاید بر قرآن طرد کردند. چنان که علامه طباطبایی تفسیر علمی را نوعی تطبیق اعلام کرد. (ر. ک: مقدمه تفسیر المیزان، ج 1، ص6).
البته در مورد این نوع تفسیر علمی، حق با مخالفان آن است; چرا که مفسر در هنگام تفسیر باید از هر گونه پیش داوری خالی باشد، تا بتواند تفسیر را صحیح انجام بنویسد و اگر یک نظریه علمی را انتخاب و بر قرآن تحمیل کند، پا را در طریق تفسیر به رأی گذاشته که در روایات وعده عذاب به آن داده شده است.
ج: استخدام علوم برای فهم و تبیین بهتر قرآن
در این شیوه از تفسیر علمی، مفسر با دارا بودن شرایط لازم و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، اقدام به تفسیر علمی قرآن میکند و سعی میکند با استفاده از مطالب قطعی علوم که از طریق دلیل عقلی پشتیبانی میشود و با ظاهر آیات قرآن - طبق معنی لغوی و اصطلاحی ـ موافق است، به تفسیر علمی بپردازد و معانی مجهول قرآن را کشف و در اختیار انسانهای تشنهی حقیقت قرار دهد. این شیوه تفسیر علمی، بهترین نوع و بلکه تنها نوع صحیح از تفسیر علمی است.
در این شیوه تفسیری، باید از هر گونه تأویل و تفسیر به رأی، پرهیز کرد و تنها به طور احتمالی از مقصود قرآن سخن گفت: زیرا علوم تجربی به سبب استقراء ناقص و مبنای ابطالپذیری - که اساس آنهاست – نمیتوانند نظریههای قطعی بدهند. برای مثال از آیه شریفه «وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا». (یس/38).
«خورشید در جریان است تا در محل خود استقرار یابد» مردم همین حرکت حسی و روزمره خورشید را میدانستند، در حالی که حرکت خورشید، از مشرق به مغرب کاذب است. زمین در حرکت است. از این رو ما خورشید را متحرک میبینیم. همان طور که شخص سوار بر قطار، خانههای کنار جاده را در حرکت میبیند. با پیشرفت علوم بشری و کشف حرکت زمین و خورشید، روشن شد که خورشید هم، خود دارای حرکت انتقالی است - نه حرکت کاذب، بلکه واقعی- و نه تنها خورشید بلکه تمام منظومه شمسی و حتی کهکشان راه شیری، در حرکت است. دکتراریک اوبلاکر، فیزیک نوین، ص 45 - 48).
پس میگوییم اگر به طور قطعی اثبات شد که خورشید در حرکت است و ظاهر آیه قرآن هم میگوید که خورشید در جریان است، پس منظور قرآن حرکت واقعی، حرکت انتقالی و. . . خورشید است. علاوه بر آن، قرآن از «جریان» خورشید سخن میگوید نه حرکت آن، و در علوم جدید کیهان شناسی بیان شده که خورشید حالت گازی شکل دارد که در اثر انفجارات هستهای مرتب زیر و رو میشود. (همان. )
و آن در فضا جریان دارد و همچون گلولهای جامد نیست که فقط حرکت کند بلکه مثل آب در جریان است.
در ضمن از این نوع تفسیر علمی، اعجاز علمی قرآن نیز اثبات میشود.
برای مثال، قانون زوجیت تمام گیاهان، در قرن هفدهم میلادی کشف شد، اما قرآن حدود ده قرن قبل از آن، از زوج بودن تمام گیاهان بلکه همهی موجودات سخن گفته است. (مضمون این معیار را آیت الله مکارم شیرازی در کتاب قرآن و آخرین پیامبر، ص 147) آوردهاند و در کلمات بسیاری از معتقدان به تفسیر وجود دارد.
معیارهای تفسیر علمی معتبر
در روشهای تفسیری دو گونه شرط و معیار وجود دارد. یک قسم شرایط و معیارهای عام که باید در تمام روشهای تفسیری مراعات شود و قسم دوم شرایط و معیارهای خاصی که باید در هر روش تفسیر خاص، رعایت شود. در این جا هدف ما بیان شرایط و معیارهای قسم دوم (خاص) است.
معیارهای خاص روش تفسیر علمی قرآن
1 ـ ضروری است، تفسیر علمی با علوم تجربی قطعی صورت پذیرد.
الف: اگر علوم تجربی یقینی و قطعی بود، میتوان قرآن را بر اساس آن تفسیر کرد.
ب: اگر مطالب علوم تجربی به صورت نظریههای پذیرفته شده در علم باشد، میتوان به صورت احتمالی بیان کرد که شاید این آیه اشاره به این مطلب علمی باشد اما نمیتوان به طور قطعی مطلبی را به قرآن نسبت داد، چرا که این علوم قطعی نیست.
ج: اگر مطالب علوم تجربی به صورت فریضههای احتمالی در علم باشد، هنوز مورد پذیرش عام جامعه علمی قرار نگرفته و قطعی نشده است. نمیتوان قرآن را با آنها تفسیر کرد، چرا که این فرضیهها در معرض تغییر است و همان اشکالاتی را در پی دارد که مخالفان تفسیر علمی میکردند.
2 - دلالت ظاهر آیه قرآن بر مطالب علوم تجربی مورد نظر روش باشد و تحمیلی بر آیه صورت نگیرد. یعنی در تفسیر علمی باید تناسب ظاهر آیه با مسائل علمی مورد نظر رعایت شود، به طوری که معانی الفاظ و جملات آیه با علمی همخوان باشد و نیاز به تحمیل نظر بر آیه نباشد.
3 - استفاده از گونه صحیح تفسیر علمی، یعنی استخدام علوم در فهم و تبین و تفسیر قرآن و پرهیز از گونههای ناصحیح همچون: استخراج علوم از قرآن و تطبیق و تحمیل نظریههای علمی بر قرآن.
دلایل موافقان تفسیر علمی قرآن
گروهی چنین پنداشتهاند که موافقان تفسیر علمی لزوماً کسانی هستند که معتقدند قرآن دربردارندهی ریز و درشت مسائل علمی است. معلوم است که طرفداران این عقیده که چندان هم زیاد نیستند مربوط به دورههای معاصر در تاریخ تفسیرهستنند، یعنی دورهای که دستاوردهای نوین علوم تجربی در اختیار بشر قرار گرفت و پیش از این اساساً روشی به نام تفسیر علمی وجود نداشت. در دورهی معاصر نیز علاوه بر این که تفسیر علمی مخالفانی دارد، کسانی نیز روش میانه را در برخورد با تفسیر علمی اختیار کردهاند. (التفسیر العلمی. . . ، صص 270-219).
اینک دلایل موافقان تفسیر علمی رابا ملاحظات پیرامون آن میآوریم.
۱. مبنای عام موافقان تفسیر علمی به این نکته باز میگردد که قرآن دربردارندهی علوم گوناگون است و در اثبات این امر هم به آیه (مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیءٍ) (انعام / 38) و هم به این حدیث که از ابن مسعود نقل شده است: (انزلَ فی هذا القرآنِ کلُّ علمٍ و بین لنا فیه کل شی، ولکن عِلمُنا یقصِّر عمَّا بین لنا فی القرآن) استدلال کردهاند. این دلیل درواقع بیانگر جامع بودن قرآن نسبت به همه حقایقی است که در جهان هست. بخشی از این حقایق، چیزهایی است که به وسیلهی علم، کشف و شناسایی میشود. (تفسیر روح المعانی، ج 2، ص 471).
دربارهی این دلیل میتوان ملاحظاتی را یادآور شد:
اولاً:جامعیت قرآن لزوما به این معنی نیست که قرآن مشتمل بر همه چیز است، بلکه به این معناست که قرآن شامل عناصر هدایت بخش است و معلوم است که هر دیدگاه علمی حتماً به هدایت انسان منتهی نمیشود.
ثانیاً: همه یافتههای علمی در شمار حقایق مسلم نیستند، بلکه گاهی با تردید و احتمال آمیختهاند و گاه نیز ابطال و رد میشود.
در نقد این دیدگاه یکی از نویسندگان نوشته است: « بنابراین فرض که جامع بودن قرآن را با همان معنی گسترده بپذیریم، این مطلب هیچ گاه تجویزکنندهی تفسیر وحی به علم نمیشود. تکیه بر نظریههای علمی برای تفسیر متن دینی، نیاز به اجازه دارد. » (فصلنامه پژوهشهای قرآنی، ش 7 و 8، ص 120).
۲. برخی از استدلالهای موافقان را میتوان عقلی دانست. به چند وجه از این دلیلهای عقلی اشاره میکنیم: قرآن کریم معجزه الهی است و فهم این معجزه تنها منحصر به فصیحان عرب نیست، بلکه همهی انسانها مخاطب کلام الهی اند. از سوی دیگر اعجاز قرآن تنها جنبهی بلاغی ندارد و وجوه دیگری را نیز داراست که یکی از آنها وجه علمی اعجاز قرآن است. دریافت این وجه اعجاز قرآنی جز با آگاهی از دانشها نیست.
برخی از نویسندگان در رویکردی غیر تفسیری، پرداختن به اعجاز علمی قرآن را روشی برای تبلیغ دعوت اسلامی برای غیر عرب دانستهاند و البته تذکر دادهاند که نشر این حقایق و اثبات اعجاز علمی قرآن، اثر خاصی در مبارزه علیه الحاد و تثبیت ایمان در دلها دارد. (عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحدیث، ص 9).
میبینیم که در این دلیل، میان تفسیر علمی و اعجاز علمی تمایزی نهاده نشده است. باید تذکر دهیم که بطلان برخی نظریههای علمی که از آنها در تفسیر قرآن کمک گرفته شده است، نه تنها باعث تقویت ایمان نمیشود، بلکه شاید باعث ضعف آن نیز بشود.
وجه دیگر از دلایل عقلی اثبات تفسیر علمی این است که قرآن شامل بسیاری از آیات است که از آنها به « آیات الکونیة» نام میبرند. فهم این دسته از آیات تنها در سایه توجه به دادههای علمی روز ممکن است. برخی پژوهشگران باتوجه به دلیل فوق به نقش تفسیر علمی در فهم بهتر قرآن اشاره کردهاند. (یحیی سعید معجری، آیات قرآنیه فی مشکات العلمی، ص 11).
این دلیل نیز با این تأمل رو به روست که:
اولاً: باید قطعیت و ابطال ناپذیری دادههای علمی را اثبات کنیم.
ثانیاً: از صحّت انطباق آیات بر آنها مطمئن شویم.
موافقان تفسیر علمی قرآن، دلایل دیگری را نیز در اثبات مدعای خود آوردهاند که پرداختن به همه آنها به زمان و تحقیق بیشتری میطلبد. در پایان بحث مربوط به دلایل موافقان تفسیر علمی، این نکته را یادآور میشویم که مفسر قرآن در عصر علم نمیتواند به طور مطلق و یکسره از توجه به یافتههای علمی روی گرداند. توضیح این که برخی یافتههای علمی مثلاً میتواند برخی آرای نقل شده در تفاسیر مأثور را سامان دهد یا تصحیح کند، مثلاً در تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن).
در تفسیر آیه (فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ) (بقره / 19) چنین میخوانیم که: رعد نام فرشتهای است که ابرها را میراند و صدایی که از او به گوش میرسد، همان صدای راندن ابرهاست و برق نیز اثر تازیانهای است که ابرها با آن رانده میشوند. (الجامع لاحکام القرآن، ج 1، ص 217).
همچنین در تفسیر خازن در بحث مربوط به آیه (فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ)(لقمان / 16)
چنین میخوانیم که زمین بر پشت یک ماهی استوار شده است. (تفسیر خازن، ج 3، ص 484).
میبینیم که تفسیر ضابطه مند علمی حداقل میتواند در نقد و ابطال چنین آرایی موثر باشد.
دلایل مخالفان تفسیر علمی قرآن
برای رد ضرورت تفسیر علمی قرآن و اثبات بی اعتبار بودن این روش به دلایل زیر استناد شده است:
1 - قرآن برای بیان احکام و مسایل تعبدی و آن چه به آخرت مربوط است، نازل شده و برای بیان علوم نیامده است و آیات شریفه هم که ظهور در این مطلب دارد مانند:
(وَنَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیءٍ) (سوره نحل/ 89)
و نیز: (مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیءٍ). (الأنعام/38)
مربوط به تعبد و تکلیف است، بلکه منظور از کتاب در آیه دوم لوح محفوظ است. (شاطبی، الموافقات، ج 2ص 69 - 76; ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 485)
2 - اگرتمام علوم در قرآن وجود داشته باشد، اصحاب پیامبر اکرم (ص) و تابعان آن را متذکر میشدند، در حالی که کسی از آنان این مطلب را ادعا نکرده است. پس وجود همه علوم در قرآن اثبات نمیشود. (همان، ص 489).
3 - علوم تجربی قطعی نیست و نظریهها متزلزل است و بعد از مدتی تغییر مییابد و صحیح نیست که قرآن را با علوم متزلزل و غیر قطعی تفسیر کنیم; زیرا بعد از مدتی که آن نظریهها تغییر کند، مردم در مورد بیانات قرآنی شک میکنند و ایمان آنان متزلزل میشود.
4 - تفسیر علمی در بسیاری از موارد به تفسیر به رأی منجر میشود. زیرا افرادی که در صدد تفسیر علمی قرآن هستند، به دلایل متعدد، دچار این مسأله میشوند که عبارت اند از:
الف: بعضی افراد تخصص کافی در قرآن و تفسیر ندارند و بدون داشتن شرایط یک مفسر، اقدام به تفسیر علمی قرآن میکنند و این یکی از مواردی است که افراد به دام تفسیر به رأی میافتند.
ب: ممکن است بعضی افراد مغرض با استفاده از آیات علمی قرآن، بخواهند نظریههای خود را ثابت کنند که گاهی این نظریهها انحرافی و حتی الحادی است، ولی این کار را با استفاده از تفسیر علمی انجام میدهند که از مصادیق بارز تفسیر به رأی است.
5 - تفسیر علمی، به مادیگری و دهری گری (اصالت طبیعت و ماده، و نفی خدا) منجر میشود. چنان که بعضی از ملحدان و منکران خدا و گروههای انحرافی که دارای چهرهی نفاق بودند، با تفسیر آیات علمی، نظریههای خود را اثبات میکردند و جوانان را به طرف الحاد فرا میخواندند.
6. تفسیر علمی قرآن به تأویل غیر جایز منتهی میشود. چنان که بعضی افراد برای تفسیر علمی قرآن، از حدود ظواهر الفاظ و آیات میگذرند و هر یک از آیات را که با یک نظریه، یا قانون علمی (که مورد نظر آنهاست) منافات و تعارض دارد، تأویل میکنند تا بتوانند آن نظریه را به قرآن نسبت دهند. (مسیح مهاجری نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، استاد مشکینی تکامل در قرآن، یدالله سحابی خلقت انسان در بیان قرآن).
7 - تفسیر علمی، امری ذوقی است و هیچ معیار مشخصی ندارد و نمیتوان قرآن را با چیزی که معیار ندارد، تفسیر کنیم. زیرا هر کس طبق میل و ذوق خود به تفسیر آیات میپردازد و به این ترتیب تفسیر از طریق صحیح خود خارج میشود.
8 - تفسیر علمی قرآن و آوردن مطالب علمی زیاد، در لابه لای تفسیر قرآن، موجب میشود که مقصد اصلی قرآن که تربیت، تزکیه و هدایت است، فراموش شود. چنان که بعضی از تفسیرهای جدید مانند طنطاوی این گونه عمل کردهاند.
9 - قرآن کتاب هدایت، نور و بیان است، ولی اگر تفسیر علمی کنیم، موجب میشود که قرآن در تفسیر خود، محتاج غیر شود و به جای این که بیان و نور باشد، از دیگران نور، بیان و هدایت طلب کند. در حالی که غیر قرآن محل اختلاف است و مرجع و پناهگاهی ندارد تا هنگام اختلاف، نجات یابد. پس نمیتواند هدایت کننده باشد.
10 - تفسیر علمی موجب میشود که حقایق قرآنی مجاز شود و معانی حقیقی خود را از دست بدهد و قرآن بر اساس لغت عرب صدر اسلام معنا نشود. پس تفسیر علمی صحیح نیست.
دکتر ذهبی در این باره نوشته است: «از نظر لغوی تفسیر علمی معقول نیست، زیرا معنای الفاظ در طول قرون و اعصار، تغییر میکند و معانی لغوی، شرعی و اصطلاحی پدید میآید و بسیاری از این معانی جدید است و در صدر اسلام نبوده است. با این حال، آیا میتواند معقول باشد که خداوند با همان الفاظ، این معانی را که نسلهای بعد، پیدا شده اراده کرده باشد؟ این مطلب را کسی قبول نمیکند مگر آن که عقل خود را انکار نماید. »
(التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 491 - 494)
11 - اگر تفسیر علمی را بپذیریم، بلاغت قرآن مخدوش میشود. زیرا بلاغت عبارت از مطابقت کلام، با مقتضای حال است در حالی که طبق تفسیر علمی باید بگوییم که اعراب نسبت به معانی و مفاهیمی که خداوند از الفاظ قرآن اراده کرده، جاهل بودهاند و این موجب میشود که یکی از خصایص مهم قرآن (بلاغت و مراعات حال مخاطب) را از آن سلب کنیم (همان).
12 - راههای زیادی، برای اثبات اعجاز قرآن وجود دارد. بنابر این، از اعجاز علمی با این پیامدها بی نیاز است (همان).
13 - تفسیر علمی، با اعجاز قرآن و تحدی آن منافات دارد. زیرا قرآن خطاب به اعراب صدر اسلام که اغلب خواندن و نوشتن نمیدانستند، میگوید:
«اگر میتوانید سورهای مانند قرآن بیاورید» اگر بنا باشد قرآن مطالب و کشفیات عالی علمی را بیان کند، مسلم است که مردم آن زمان، به دلیل عدم پیشرفت علمی، از آوردن مثل قرآن، عاجز بودهاند. با این مبنا تحدی قرآن باطل میشود؛ چرا که اگر مردم پیشرفت علمی داشتند، شاید میتوانستند مانند قرآن بیاورند. از این رو کسانی که همه علوم را به قرآن نسبت میدهند، توجه ندارند که اعجاز تحدی قرآن را باطل کردهاند، در حالی که قصد آنان این بوده که اعجاز قرآن را اثبات کنند.
ادامه دارد ...
نظرات