مقدمه مترجم:
مقاله پیش رو، با عنوان "ناسیونالیسم در دیازپورا" نوشته‌اندی کرتیس، از دانشگاه اتراخت هلند است. ‌مقاله اگر چه از نظر زمان در سال 2005 نوشته شده است، اما به علت آنکه حاوی تحلیلی روان جامعه‌شناختی از پدیده مهاجرت با تأکید بر جنبش کردی است اهمیت ویژه‌ای دارد. ‌مفاهیم کلیدی مقاله دو واژه "ترانس ناسیونالیسم" و "دیازپورا" است. ‌البته پایه تحلیل حول مفاهیمی ‌چون جهانی شدن، تکنولوژی اطلاعات و شبکه‌های مدرن اجتماعی در گستره جهانی و به شکل خاص "بحران دمکراسی در کشورهای در حال توسعه" می‌گردد. ‌در واقع می‌توان گفت که از دید نویسنده، "ترانس ناسیونالیسم" و "دیازپورا" برآیند شرایطی است که مفاهیم پایه‌ای بالا در دو سطح ملی و جهانی آفریده‌اند. ‌
از نظرلغوی دیازپورا به معنی پراکندگی است. ‌از نظر جامعه شناسی به شرایط گروهی گفته می‌شود که از کشور خود دور بوده، در شرایط خاصی که برخی از ویژگی‌های آن در زیر آمده زندگی می‌کنند:

1- ‌به دلایلی مجبور به ترک سرزمین خود شده و در نقاط مختلف پراکنده شده‌اند. ‌

2- ‌درآرزوی بازگشت به کشور خود بوده، هدفی مشخص دارند و در این راه باهمدیگر همکاری می‌کنند. ‌

3- ‌هدف آنها بالاتر از آرزوهای شخصی آنهاست. ‌

ترانس ناسیونالیسم نیز مرحله بالاتری از زندگی در دیازپورا می‌باشد. ‌یعنی وقتی است که فرد مهاجر در کشور میهمان، بدون جذب در فرهنگ غالب، در هوای بازگشت به سرزمین اصلی خود بسر می‌برد و در این راه فعالیت موثر هم انجام می‌دهد. ‌در واقع نوعی میهن دوستی و ناسیونالیسم از فاصله دور است. ‌اما به مدد جهانی شدن و تکنولوژی اطلاعات، مهاجر در دیازپورا احساس می‌کند که درخانه است و برای آن دل می‌سوزاند و با خیال بازگشت به آن زنده است. ‌

بحران دمکراسی، استبداد و انسداد فضای سیاسی در کشورهای در حال رشد و در این میان کشورهای خاورمیانه، عامل موثری درمهاجرت اجباری گروه‌های اجتماعی است. ‌نخبگان، فعالان سیاسی و اجتماعی، نویسندگان، روشنفکران و حتی برخی از مردم عادی که تحمل شرایط سخت زندگی در زیر قدرت سیاسی استبدادی و توتالیتر را ندارند، گروه‌های قومی‌و مذهبی که به علت نابردباری قدرت سیاسی مجبور به کوچ و مهاجرت دستجمعی می‌شوند ؛ همه مثالهای برای مهاجرت اجباری هستند و معمولا کشورهای مقصد آنها هم دمکراسی‌های غربی است. ‌با این امید که حداقل در این کشورها کسی برای پیگیری حقوق سیاسی، مدنی،قومی‌و ملی و حتی مذهبی خود، تهدید نمی‌شود و جان و مالش به خطر نمی‌افتد. ‌

در این بین کردها به عنوان یکی از گروه‌های بزرگ مهاجر مطرح اند و بحق مورد توجه نویسنده قرار گرفته‌اند. ‌مردمی ‌که در حال حاضر در مرزهای داخلی چهار کشور مطرح خاورمیانه زندگی می‌کنند و به دلیل برخورد تند دولت‌هایی که سرزمین کردها در حوزه قدرت آنان واقع شده است با جنبش اجتماعی کردها، همواره در بحران بسربرده و در بسیاری موارد ناچار از ترک وطن شده راهی دیار غربت غرب شده‌اند. ‌بررسی زندگی کردهای مهاجر مانند همه گروه‌های مهاجر، آنگونه که در مقاله تحلیل شده است نشان از آن دارد که رانده شدن کردها از سرزمین مادریشان، نه موجب ثبات سیاسی کشورهایی شده است که کردها در آن زندگی میکنند، نه به استحاله و فرسایش فرهنگی مهاجران در فرهنگ غرب انجامیده است؛ بلکه آنگونه که نویسنده آشکار کرده است، به مدد امنیت فردی و اجتماعی موجود در غرب(اروپا و آمریکا و... ‌) برای مهاجران کرد وجود دارد و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی سریع، شرایطی فراهم آمده است که ناسیونالیسم کردی در دیازپورا بازسازی شده و به صورت چند بعدی بر خود مهاجران مخصوصا نسل دوم آنها به بعد، برکشور میزبان(غرب) و برمردم و کشور اصلی تأثیر می‌گذارد. ‌البته این مهم از دیدگاه نویسنده به لحاظ روان جامعه شناختی دور نمانده که مهاجران کرد در اروپا یا آمریکا از آرامش کامل برخوردار نیستند. ‌اگر چه آنها از لحاظ مالی وجانی تهدید نمی‌شوند، اما با مشکلات خاص خود نیز مواجه‌اند. ‌از جمله اینکه تحت فشار فرهنگ غالب کشور میزبان قراردارند. ‌زیرا آنها نمی‌خواهند که این فرهنگ را کاملا بپذیرند و بلکه با استفاده از فرصت‌های حقوقی، اجتماعی و سیاسی کشور میزبان،در صدد ترویج و شناساندن فرهنگ خاص خود نیز برمی‌آیند. ‌در عین حال دوری از سرزمین مادری و آرزوی بازگشت به آن، فشارهای روانی هستند که نزد مهاجر به صورت احساس عصبانیت عجز و بیگانگی از وضع موجود بروز می‌کند. ‌در حالیکه به اعتقاد نویسنده که من آنرا واقع بینانه توصیف می‌کنم، کردها در کشورهای محل سکونتشان مورد انواع تهدید جانی و مالی (به درجات متفاوت)بوده و بنابراین احساس آنها (ترس، گرسنگی، درد، استرس و نگرانی )متفاوت از مهاجران کرد است. ‌علیرغم تفاوت در احساس، نویسنده معتقد است که هر دو گروه جامعه کردی، ساکنان کردستان به طور عام و دیازپورا، به علت اینکه آرزوی مشترک دارند، دارای نوعی همبستگی ملی تأثیرگزار هستند. ‌امری که به ایجاد تغییرات بیشتر در سرزمین مادری کردها منتهی می‌شود. ‌نویسنده با بررسی موردی حزب کارگران کردستان " PKK" در ترکیه و آلمان، نشان می‌دهد که اگر امکان فعالیت قانونی در ترکیه به دلیل اجرای سیاستهای یکسان سازی ملی،برای آنها فراهم نیست، اما در اروپا و مشخصا در آلمان آنها به بازسازی سازمانی خود پرداختند و فعالیت‌هایی را نیز انجام دادند. ‌از محتوای آنچه نویسنده در تحلیل خود آورده است می‌توان نتیجه گرفت که جنبشهای اجتماعی حتی در شرایط بحرانی در داخل سرزمینشان، قابل استحاله از درون، اضمحلال از بیرون یا سرکوب کامل نیستند، بلکه دو عامل جهانی شدن و تکنولوژیهای ارتباطی نوین آنها را بازسازی کرده و اثربخش می‌سازد. ‌به نظر می‌رسد که برای چاره کار تنها بازشدن فضای سیاسی کشورهای در حال توسعه خاورمیانه از جمله ایران، ترکیه، عراق و سوریه از طریق به رسمیت شناختن حقوق اقلیت‌های ملی و مذهبی، تکثرگرایی فرهنگی و دمکراتیزاسیون حوزه قدرت و سیاست امکان پذیر است. ‌جنبش کردی نیز در این بین، علیرغم چالشهای موجود، در حال پیشروی به سمت اهداف دور و نزدیک خود است. ‌

در ترجمه مقاله سعی بر آن داشته ام که محتوای متن را بیان دارم. ‌هر جا لازم بوده است به صورت توضیح داخل متنی و بین دوکمان( ) توضیح لازم را آورده ام. ‌در مورد برخی از اطلاعات ارائه شده توط نویسنده نیز در آخر متن توضیحاتی برای روشن کردن وضعیت فعلی در مقایسه با زمان انتشار مقاله داده ام. ‌بدون شک ترجمه عاری از خطا نیست، از دوستان نیک نظر و منتقد می‌خواهم که خطاها را یادآوری کنند به دیده منت می‌پذیرم. ‌برای این منظور لینک متن اصلی مقاله را نیز در توضیحات ذکر کرده ام. ‌اینک متن ترجمه را مطالعه فرمایید. ‌



متن مقاله:

مردم جهان دیگر در کناره‌های دور افتاده کره زمین زندگی نمی‌کنند. ‌جهانی شدن، دنیای کوچکی ساخته است، امّا این دنیای کوچک یک فرهنگ خاص و زبان واحد ندارد. ‌پیوند میان مردم به شکل گیری و تمایز هویت‌های ملی و گروههای قومی‌انجامیده است. ‌علاوه بر آن، جهانی شدن دنیای قومیت‌ها را پراکنده کرده است. ‌کشورها چند قومی‌شده‌اند و کشورهایی که از نظر قومی‌یکسان هستند بسیار نادرند. ‌

ناسیونالیسم در دنیای کنونی، به منطقه خاصی محدود نمی‌شود، جهانی شدن ملل را پراکنده و آنها را در مورد سرزمین آروزهایشان تحت فشار قرارداده است. ‌مردم پراکنده و مهاجر بدنبال فرم جدیدی از ناسیونالیسم هستند که خارج از مرزهای کشور محل سکونتشان را اداره کند. ‌واژه "دیازپورا"Diaspora اگر چه برای توصیف پراکنده شدن مردم یهود در جهان بکار برده شده، امّا در حال حاضر برای بیان وضعیت مردمی‌که از سرزمین اصلی خود دور شده‌اند، بکارمی‌رود و معمولاً شامل یک هویت قومی‌گسترده می‌شود که آرزوی بازگشت به سرزمین اصلی خود را دارند. ‌دورافتادگان از سرزمین مادری، در گذشته در موطن خود تحت ‌فشار بوده‌اند، امّا درغربت آنرا فراموش نکرده‌اند. ‌آنها به دلایل مختلف وبدون در نظرداشتن موقعیت فعلی خود در کشور میزبان، درک و احساس ملّی قدرتمندی نسبت به سرزمین مادری دارند. ‌

کردها بزرگترین ملتی هستند که درچنین شرایطی بسرمی‌برند. ‌بیشتر کردها تحت تأثیر روشها و سیاستهای خشونت آمیز سرزمین اصلی شان بوده و با آن زندگی کرده‌اند و به همین علت از سرزمین خود دور افتاده‌اند. ‌من مورد کردها را به عنوان واحد مطالعه ‌وآزمون نیروهایی برگزیده ام که نوعی ناسیونالیسم از فاصله دور را ایجاد و حمایت کرده‌اند. ‌

1) ‌شکل گیری دیازپورا:

کردستان متعلق به سنت‌های سرزمینی کردها است، سرزمینی که هیچگاه به تنهایی به کردها تعلق نداشته است. ‌در طول قرن 16 میلادی، کردستان ‌میان امپراطوری ایران وعثمانی تقسیم شده بود و مجدداً بعد از پایان جنگ جهانی اوّل با جدا شدن از امپراطوری عثمانی، میان کشورهای ترکیه، ایران، عراق و سوریه تقسیم شد. ‌

امروز نیمی ‌از جامعه کردها در مرزهای داخلی ترکیه زندگی می‌کنند. ‌عدم امنیت وتهدید علیه کردها در ترکیه همواره نقش بزرگی در ایجاد دیازپورای کردی بازی کرده است که در مورد آن بحث خواهم کرد. ‌

کردهای بدون دولت، هیچوقت جایی برای دولت خود نداشته‌اند تا بتوانند سرزمین تاریخی خود را تحت کنترل و حاکمیت درآورند. ‌ترکیه با در نظر داشتن آنکه همه ساکنان ترکیه ترک هستند، به شدت تصور وجود هویت‌های قومی‌دیگر در مرزهای این کشور را رد کرده است. ‌(1)

درعراق، دولت توتالیتر این تصور را که کردها می‌توانند حق اداره مناطق خودشان را داشته باشند، هرگز نپذیرفته است. ‌(2) ازدهه 1920 میلادی، ترکیه درمقابل اقلیت کرد خود، فعالانه سیاست حذف آنها را اجراکرده است. ‌مثلاً در سال 1924، قانون اساسی ترکیه تغییر یافت تا با ممنوعیت نامگذاری ‌اسامی‌کردی برای کودکان کرد یا جلوگیری ازهرگونه آموزش کردی در مدارس، امکان استفاده از زبانهای غیر ترکی را ازمیان ببرد. ‌کردهای مهاجرامروز، نتیجه مستقیم سیاستهای ملت سازی (ترکیه و کشورهای هم جوار)هستند. ‌مردم کرد در حال حاضر مردمی‌دور افتاده از سرزمین خود هستند. ‌بنابراین شگفت انگیز نیست که کردها در برابر اقدامات ترکیه در دهه 1930 میلادی دست به مقاومت زدند. ‌مقاومتی که نتیجه سیاستهای خشونت آمیز دولت ترکیه بود. ‌درسال1934 میلادی، دولت ترکیه قانونResettlement ‌ را به تصویب رساند که هدف اولیه آن اجرای سیاست یکسان سازی مردم فرهنگهای دیگر با فرهنگ ترکیه بود. ‌قانونی که در ابتدا برای یکسان سازی کردها بود. ‌درنتیجه اجرای این قانون، تعداد زیادی از قبایل کرد به اجبار از شرق ترکیه رانده شدند. ‌سیاستهای فعلی ترکیه و عراق منجر به جابه جایی‌های نامطلوب جمعیتی شده است وچند میلیون کرد را زیر فشار قرارداده تا سرزمین خود را ترک کنند. ‌در مجموع روشها و سیاست‌های ملّت سازی، تعداد زیادی از مردم کرد را مجبور به زندگی در دیارغربت کرده است. ‌مردم کرد نمی‌توانند میراث و فرهنگ ‌کردی خود را در سرزمین سنتی کردستان آشکار نمایند، اگرچه دردولتهای لیبرال غربی، فرصت‌هایی برای این کار یافته‌اند. ‌این امربه پیدایش دیازپورای کردی با حضور جوامعی از کردها که در کشورهای اروپایی زندگی می‌کنند، انجامید است. ‌مورد کردها نشان می‌دهد که چگونه جامعه دیازپورایی (مهاجر) می‌تواند شکل بگیرد. ‌یه طور کلی، جامعه دیازپورایی ( مهاجرنشین ) اغلب از آوارگان جنگی شکل گرفته است. ‌در نتیجه مهاجرت اجباری از سرزمین مادری، گروههای مهاجر، ناسیونالیسم ویژه ای را بوجود آورده‌اند که می‌توان آنرا "ترانس نشنالیسم" یا ناسیونالیسم انتقالی نامید. ‌

2) ملل پراکنده:

مردم کرد متأسفانه همیشه مجبور بوده‌اند افراد خود را بگونه ای بار بیاورند که هرگز کردستان را ترک نکنند. ‌این تناقض که چگونه مردم پراکنده شده کرد می‌توانند تشکیل دهنده یک ملّت باشند؟ در ابتدا قابل درک به نظر نمی‌رسد. ‌برای پاسخ به این سئوال، من ابتدا فاکتورهایی را مورد بحث قرار می‌دهم که به تشکیل جامعه دیازپورایی (مهاجر) می‌انجامد. ‌

1-2) تشکیل ناسیونالیسم انتقالی:

مارتین وان برونسن می‌نویسد" نسل دوم بچه‌های کارگران مهاجر که در اروپا متولد و بزرگ شده‌اند علاقه بسیار زیادتری به نسبت والدین خود به هویت کرد و سیاست کردی دارند. ‌4 ادعایی که غیر ممکن به نظر می‌رسد. ‌آیاکردهایی که در آلمان رشد کرده، آلمانی صحبت می‌کنند و مشارکت در فرهنگ آلمانی دارند، نمی‌خواهند خود را ازکردهایی که در سرزمین اصلی بزرگ شده‌اند، کمتر "کرد" بدانند؟

به نظرمن، سه دلیل برای بیان اینکه نسل دوم مهاجر بیشتر از والدین خود ناسیونالیست هستند وجود دارد. ‌همین دلایل نیز در واقع پاسخ این سئوال است که چرا ناسیونالیسم انتقالی بوجود آمد وعمل هم می‌کند؟

دلیل اول آن است که مشکلات روز افزون ‌همگرایی در جامعه مدرن، مهاجران را وادار می‌کند که ‌علاقه کمتری به جذب کامل یا حتی بخشی از فرهنگ ‌جامعه جدید داشته باشند. ‌همگرایی لزوماً سخت نیست، بلکه کافی است به عنوان امری دشوار یا ناخواسته تلقی شود. ‌اینکه"آنها"نمی‌خواهند "ما " را بپذیرند، اعتقاد فرد مهاجری است که تنها بی میلی یا اکراه خود را نسبت به همگرایی برجسته می‌کند. ‌چنین فردی زیر فشار جامعه ای بوده که او را نمی‌پذیرد. ‌جامعه ای که به نوبه خود او را وادار می‌کند تا کشور میزبان جدید خود را نیز نپذیرد و به جای دیگری یعنی سرزمینی که از آن مهاجرت کرده است (مثلا به کردستان موطن اصلی کردها) نظرداشته باشد. ‌

نسل دوم مهاجران به دلایلی، بسیارعلاقه مند به بازگشت به سرزمین مادری خود هستند. ‌یک مهاجر نسل دومی، با آگاهی کامل از موقعیت خود به عنوان "دیگری" بزرگ می‌شود. ‌او می‌بیند که خشونت والدنیش، هم مربوط به سرزمینی است که از آن ‌مهاجرت کرده و هم به محل سکونت جدیدش ارتباط می‌یابد، از این رو معتقد است که وجود یک دولت برای مردم او، همه آنچه را که او و والدنیش در معرض آن بوده‌اند را حل خواهد کرد. ‌علاوه برآن، همزمان که او رشد می‌کند، اخبارسرزمین خود را می‌شنود که یک هویت قومی‌شکل گرفته است. ‌او همواره آگاه و بیدار می‌شود، در نتیجه حس ناسیونالیستی بیشتری دارد و امیدوار می‌شود که یک روز به سرزمین خود باز می‌گردد. ‌من اعتقاد دارم که تصور بازگشت در ابتدا یک خیال است. ‌یک کرد دور افتاده ومهاجر برای مشارکت و حضور در دیازپورای کردها، لازم نیست که بخواهد به کردستان برگردد. ‌او تنها نیازمند آن است که معتقد باشد وجود کردستان مستقل، برای همه مردم سودمند است. ‌دومین دلیل برای وجود ناسیونالیسم انتقالی همان است که برای وجودناسیونالیسم وجود دارد. ‌یک ملّت برای زنده نگهداشتن تأثیرات پراکنده ناشی از مهاجرت، باید همه منابع موثر خودشان را ثبت و ضبط نمایند. ‌آنتونی اسمیت Anthony Smith سه منبع را که فرد بوسیله آنها می‌تواند عمق اهمیت یک ناسیونالیسم را بررسی کند، ارائه کرده است. ‌12

به اعتقاد من ما می‌توانیم این سه منبع را همزمان برای بررسی توانایی یک ملّت در حفظ و نگهداری خود هنگامیکه در گستره جهانی پراکنده می‌شود، نام ببریم. ‌سه منبع مذکورعبارتند از:

1- ‌مجموعه خاطرات گذشته، مخصوصاً وجود یک دوره طلایی. ‌

2- ‌اعتقادات مذهبی و تصور اینکه جامعه مورد نظر برگزیده هستند. ‌

3- ‌سرزمین اجدادی. ‌

جامعه مهاجر از سرزمین اجدای دور افتاده است. ‌امّا اسطوره ی وجود آن، به آنها استواری می‌بخشد و مرکز ثقل همبستگی آنها است. ‌علاوه برآن، چنانکه جاشوا کالدور رابینسون J. Kaldor Robinson اشاره می‌کند، جامعه مهاجر می‌تواند همدیگر را به شکلهای مختلف در چهارچوب یک ملّت مجزا دربربگیرد. ‌7 آنها می‌توانند داستان "این ملت" را بسرایند و بر گستردگی ملّت خود با نپیوستن به جامعه جدید (میزبان) تاکید کنند. ‌حتی سنتها را دوباره بیافرینند. ‌مهمترازهمه، ممکن است که جوامع مهاجر بر اندیشه و عمل ناسیونالیستی در سرزمین مادری خود تأثیر بگذارند. ‌

در نهایت باید گفت تکنولوژی ماشینی است که ناسیونالیسم مهاجران را پیش می‌برد. ‌ایده‌های دیگر در موردتأثیرگذاری ناسیونالیسم انتقالی وجود آنرا اثبات می‌کنند، امّا تکنولوژی چگونگی وجود آنرا بیان می‌کند. ‌ارتباطات سریع جهانی بقدری گسترده است که به شکل موثری راه جوامع را برای برقراری ارتباط بازسازی می‌کنند. ‌چاپ و نشر مطبوعات، ارتباطات را در چهارچوب یک جامعه شکل می‌دهند، امّا تلویزیون، رادیو و اینترنت ارتباطات را به طور کامل در شبکه‌های گسترده اطلاعات انتقال می‌دهند. ‌برای درک کامل اینکه تکنولوژی چگونه جوامع مهاجر را قادر به رشدکرده است، با بررسی شبکه‌هایی که زیر مجموعه روابط انسانی اند، از یک روش بسیار انتزاعی استفاده می‌کنم. ‌

2-2 محلی گرایی مجدد:

انسانها اغلب دارای ارتباطاتی هستند. ‌افرادی هستند که اطلاعات را باهم باشتراک می‌گذارند، امّا در سالهای اخیر تعداد ارتباطات هر فرد در هر درجه ای بطور مداوم افزایش یافته است و نسبت آن بین 400 تا 1000 مورد ارتباط برای هر فرد برآورد شده است. ‌13 آنچه بیشتر از افزایش یک ارتباط ساده اهمیت دارد آن است که مردم اکنون توانایی حفظ ‌ارتباط بادیگری را بدون توجه به بعد مسافت یافته‌اند. ‌در برقراری ارتباط گسترده و سریع جهانی، انسانها موقعیت شبکه‌های ارتباطی اجتماعی فرد را با دیگری مشخص و روشن کرده‌اند. ‌

شبکه‌های اجتماعی با شخصیت اطرافیان، یعنی گروههایی که به صورت گسترده بهم پیوسته‌اند و با ارتباط از دور مشخص شده‌اند. ‌عامل جغرافیا درایجاد یک شبکه اجتماعی، نقش موثری دارد و محدودیتهای چغرافیایی، شبکه‌های اجتماعی را از ساختار متفاوتی برخودارمی‌کنند. ‌دو دوست احتمال دارد که دوست سومی‌هم داشته باشند. ‌گروههای دوستی با قرارگرفتن در کنار یکدیگر، خوشه ای در شبکه را دربرمی‌گیرند، به گونه ایکه هر یک از اعضای خوشه نسبت به دیگری شناخت و آگاهی دارد (بدون توجه به اینکه هر یک اعضای خوشه در کجا زندگی می‌کنند) این همسایگی یا همجواری اکنون نیز در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد و احتمالاً برای همیشه وجود خواهدداشت، هر چند ارتباطات از دور در سالهای اخیر به شکلی دراماتیک تغییر کرده‌اند. ‌نمودار شماره یک، نشان می‌دهد که یک شبکه اجتماعی در حدود 200 سال پیش چگونه بوده است. ‌در صورتیکه نمودار شماره 2 یک شبکه اجتماعی مدرن را نشان میدهد. ‌مقایسه این دو نمودار تغیرات ایجاد شده در ساختار شبکه ای اجتماعی را بیان می‌کند. ‌اولین تغییری که در یکصد سال گذشته روی داده افرایش شمار زیادی از ارتباطات از دوراست. ‌انسانها اکنون می‌توانند با دیگران به صورت نامحدود و فارغ از فاصله‌های فیزیکی ارتباط برقرارکنند. ‌این امر موقعیتی را ایجاد می‌کند که در آن مردم دوستان زیادی در خارج از همسایگی خود خواهند داشت و می‌توانند اطلاعات خود را به سرعت در جامعه منتشر کنند. ‌بدون اینکه به جزئیات موضوع وارد شوم، این امر نشاندهنده آن است که ساختار جدید شبکه‌های اجتماعی، سرعت ‌انتقال اطلاعات را به شکل گسترده ای بهبود بخشیده‌اند. ‌1و 8


ساختار جدید شبکه‌های اجتماعی به طور گسترده جوامع مهاجر را تحت تأثیر قرار می‌دهند. ‌در ابتدا فاصله‌های کوتاه میان افراد، به اعضای دیازپورا امکان درک یکدیگر را می‌دهند. ‌ساختار شبکه ای، شرایطی فراهم می‌کند که اطلاعات به سرعت در میان دیازپورا منتشر شود و در خلال آن، اعضا به آسانی با دوستانشان و با گذشته سرزمین مادری ارتباط پیدا می‌کنند. ‌این مهم است که ساختار جدید شبکه‌های اجتماعی، در واقع عضو دیازپورا را قادر می‌سازند تا از جامعه جدید بگریزند و تحت تأثیر سرزمین خود باشند. ‌حتی اگر یک عضو دیازپورا تمام ارتباط خود را با جامعه و سرزمین مادری ‌قطع کند، ارتباطات محلی با همسایگان؛ او را در تماس با حوادث سرزمین مادری قرارمی‌دهد. ‌چون هر عضو شبکه (به صورت مجازی)تنها چند قدم با دیگری فاصله دارد، ارتباط در جامعه از نزدیک و به سرعت بر قرارمی‌شود و از این طریق ایده‌ها به سرعت بسیج میشوند. ‌یک اندیشه می‌تواند محدود شود، امّا اندیشه محدودشده، به آسانی و به صورت کامل در ارتباط متقابل با جامعه منتشر شود. ‌علاوه برآن، از وقتی جامعه دیازپورایی به صورت آزاد با مردم در سرزمین مادری خود ارتباط بر قرارکرده است، دو گروه توانسته‌اند اهداف مورد توافق خود را حفظ نمایند و به کمک این ارتباط نزدیک اندیشه‌های دیازپورایی مجال یافته تا سیاستها وگفتگوهای سرزمین مادری را تحت تأثیر قراردهد. ‌از یک نظر، ارتباطات در دیازپورا را میتوان با ارتباطات در یک حوزه پژوهشی مشخص مقایسه کرد، زیرا دو شبکه ویژگیهای اساسی مشابه با هم دارند. ‌اندیشه‌های جدید در یک حوزه پژوهشی سریع منتشر می‌شود، از این رو نظریه برخی از پژوهشگران بیشتر و رساتر از دیگران شنیده می‌شود. ‌این دو ادعا درمورد دیازپورا نیز به یکسان صادق است. ‌علاوه برآن اعضای دیازپورا برای کسب مشروعیّت خود مبارزه می‌کنند. ‌

تکنولوژی از راههای دیگر، بیش از بازسازی شبکه‌های اجتماعی، به ناسیونالیسم انتقالی یاری می‌رساند. ‌از آنجا که کردها فاقد دولت ملی بوده‌اند،زبان استاندارد کردی نیز فرصت رشد پیدا نکرده است. ‌در سالهای اخیر، برخی ازپایگاههای اینترنتی کردی به سرعت رشدکرده‌اند. ‌بسیاری از مقالات روزنامه ای و علمی‌در مورد موسیقی کردی؛ تبلیغات سیاسی، اخبار و مجموعه کتابها (به زبان کردی) در حال حاضر به صورت آنلاین بر روی شبکه اینترنت هستند و هرکس می‌تواند آنها را دریافت نماید. ‌جالبتر آنکه، گسترش ادبیات کردی در اینترنت ممکن است به شکل گیری زبان استاندارد کردی بیانجامد. ‌در این زمینه، تکنولوژی بسیاری از جنبه‌های جنبش ناسیونالیستی را نامتمرکز می‌کند. ‌ناسیونالیسم لزوماً پدیده ای محلی نیست، اینترنت مشخصاً به هر کس اجازه می‌دهد تا با علاقه خود و بدون توجه به موقعیت فیزیکی (جغرافیایی) در آن مشارکت داشته باشد. ‌

3) تأثیرات دیازپورا:

تا اینجا دیدگاههایی را در مورد شکل ‌گیری دیازپورا را مطرح کردم. ‌اینکه چرا جوامع دیازپورایی وجود دارند و چگونه می‌توانند تأثیر گذارباشند. ‌دراینجا با بررسی مورد کردها، از تأثیرات احتمالی ناسیونالیسم در دیازپورا بحث می‌کنم. ‌

1-3) تأثیر بر سرزمین مادری:

در ایجاد ارتباط متقابل و گسترده جهانی چنانکه در بالا اشاره کردم، تعجب ندارد که جوامع مهاجر در دیازپورا تأثیر گسترده ای برگفتاروسیاستهای سرزمین مادری خود داشته باشند. ‌این موضوع یقیناً در مورد کردهای مهاجر نیز صادق است. ‌

یک فرد کرد در دیازپورا، با استفاده از تکنولوژی ارتباطی درگفتگوهای ملی خود مشارکت می‌کند. ‌او ممکن است نامه الکترونیک بنویسد و در سایت‌های مختلف اینترنتی منتشر نماید، یا از امکانات رادیو و تلویزیون‌های اینترنتی استفاده کند وآنرا در معرض دید دیگران قرار دهد. ‌به این ترتیب او به ایجاد گفتگوی ناسونالیستی کمک می‌کند، در واقع او بازیگری مجازی در یک بازی دشوار است. ‌البته جوامع مهاجر در معرض تهدید مشابه جامعه مادر خود قرارندارند. ‌بنابراین دو گروه، بحث‌های متفاوتی را دامن می‌زنند. ‌"ژول دموس"((Jolle Demmers می‌نویسد که گروههای بومی‌(در سرزمین مادری) احتمالاً حالاتی چون ترس، گرسنگی، درد، استرس و نگرانی را تجربه می‌کنند، همچنانکه از لحاظ فیزیکی نیز در درگیری و بحران زندگی می‌کنند. ‌همزمان گروههای مهاجر احتمالاً احساس عصبانیت، عجزو بیگانگی می‌کنند. ‌5 این تفاوت بر دیدگاه و تلقی‌های دو گروه تأثیر می‌گذارد، بنابراین اهداف و آروزهای آنها متفاوت است، امّا در واقع به علت وجود ارتباط گسترده میان آنها، بهم پیوسته‌اند. ‌اینگونه است که جامعه اصلی توسط جامعه مهاجر بازسازی می‌شود. ‌روی هم رفته، در غیاب وجود تهدید برای امنیت فرد، تحقق حداکثر ایده آلها آسانتر است. ‌

از آنجا که جوامع مهاجر از خطر و تهدیدهای ناگهانی رها هستند، رفتار آنها باعکس العمل‌های متقابل، آنی و خشونت آمیز پاسخ داده نمی‌شود. ‌بدیهی است که برآیند منطقی توسعه ناسیونالیسم از دور در رفتار کشورهای پذیرنده (دمکراتیک) نسبت به جامعه دیازپورا درک می‌شود. ‌

2-3) تأثیر بر کشور میزبان:

جوامع دیازپورا بیش ازتأثیر بر سیاستهای سرزمین مادری، بر حکومت کشورهای میزبان خود تأثیرمی‌گذارند. ‌در بررسی این امر، کردهای ساکن آلمان را مورد بحث قرارمی‌دهم. ‌عقد یک موافقت نامه دو جانبه بین آلمان و ترکیه در سال 1961 میلادی، اولین جرقه تأثیر کردهای مهاجر ترکیه در آلمان را روشن کرد. ‌مشکل است که بتوان تعداد دقیق جمعیت کردهای مقیم آلمان را تخمین زد؛ امّا "لیون" Lyon و "اوکارر"Ucarer جمعیت کردها را حدود پانصد هزار نفر برآوردکرده‌اند. ‌10 حزب کارگران کردستان ترکیه" PKK" گروهی است که برای دستیابی به استقلال کردستان در سال 1978 تشکیل گردید. ‌در مدتی که PKK زیر ضربات دولت ترکیه بود؛ آنها موفقیت‌های کمی‌را در داخل مرزهای کردستان ترکیه بدست آوردند. ‌دولت ترکیه تلاش‌هایPKK ‌را برای بسیج مردم با روشهای خشونت آمیز پاسخ داد. ‌از آنجا که آلمان یک کشور لیبرال دمکراسی است، دراوایل دهه 1980 میلادی،PKK ‌یک جنبش مجزای کردی درآلمان ایجاد کرد. ‌از این زمان تا سال 1993، PKK با ارائه نمونه‌هایی از بحران و درگیری در ترکیه و جلب افکارعمومی‌آلمان، بر دیالوگ آلمانی تأثیر گذاشت. ‌PKK از طریق برپایی اعتصاب غذا، تظاهرات گسترده وحتی بستن بزرگراهها، تظاهرات اعتراضی برپا کرد. ‌PKK ابتدا در کسب همراهی و همدلی در قضیه خودشان موفق بود، با این حال در سال 1993 PKK ‌در نتیجه رفتارهای خشونت آمیز درآلمان توقیف شد. ‌دولت آلمان در ابتدا سیستم قانونی خود را برای برخورد حقوقی با اعضای PKK که در اعمال خشونت آمیز مشارکت داشتند بکار برد، امّا در سال 1993 کردها کنسولگری ترکیه را در مونیخ اشغال کرده و تعدادی را به گروگان گرفتند. ‌در کمتر از مدت شش ماه،PKK ‌به تعدادی از مراکز تجاری ترکیه حمله کرد و دولت آلمان در پی آن تشکیلات PKK ‌را به طورکلی غیرقانونی اعلام و توقیف کرد. ‌

طبیعتا توقیف PKK برای اعمال خشونت آمیز آنها کم بود وPKK ‌در طول سه سال بعد از اعلام توقیف خود، عملیات خود ودرگیری را به صورت واقعی شروع و افزایش داد. ‌توقیف PKK ‌ناخواسته بیانگر این است که یک کرد در آلمان در مبارزه برای هویت کردی خود، مورد فشار قرارگرفته است. ‌دیازپورای کردها در آلمان تأثیر جامعه مهاجر را بر جامعه و ملّت میزبان نشان می‌دهد. ‌زیرا نخست سیاست‌ها وخط مشی‌های داخلی آلمان، در نتیجه فعالیت کردها در این کشورتغییر یافته است، دوم اینکه کردهای آلمان سیاستهای بین المللی آلمان را نیز تحت تأثیر قرارداده و بر روابط آلمان و ترکیه ‌ فشار واردکرده‌اند. ‌هدف اساسی جوامع مهاجر، تأثیر گذاشتن بر سیاستهای کشور میزبان آنها است. ‌مثلاً یهودیان آمریکا در اوایل قرن بیستم میلادی به دولت آمریکا فشار آوردند تا از یک ‌دولت مستقل یهودی حمایت کنند. ‌با کسب حمایت لازم، گروههای مهاجر یهودی موفق شدند و توانستند بر سیاست‌های کشور میزبان خود تأثیر گذارند. ‌

4)نتیجه گیری:

در بررسی تأثیرات جوامع مهاجر کردی درسالهای اخیر، ابتدا نشان دادم که چگونه یک موقعیت خاص به تشکیل دیازپورا می‌انجامد. ‌در اثر اجرای سیاستهای ملّت سازی (در واقع یکسان سازی) کشورهایی که کردها در سرزمین مادریشان تحت حاکمیت آنها قرار دارند، مردم کرد در سطح جهان پراکنده شده‌اند. ‌به نظر من ؛ جوامع مهاجر نتیجه ناسیونالیسم متفاوت دیگری هستند. ‌یعنی تقریباً درنهایت سیاست تأسیس دولت – ملّت‌ها، همیشه به سیاست امحای اقلیت‌های ملی انجامیده است. ‌9 اگر عملیات ملت سازی دولت‌ها، اقلیت‌های ملی را در سطح جهان پراکنده می‌کند، امّا پراکنده شدن یک اقلیت خاص برای تشکیل جامعه دیازپورایی کافی نیست، بلکه مردم پراکنده و رانده شده بایستی معتقد باشند که نمیتوانند به ملّت میزبان و جامعه جدید شان بپیوندند. ‌دوم اینکه " منابع اصیل " اقلیت قومی ‌مهاجر یک ریشه ارتباط میان مهاجران ایجاد می‌کند. ‌

تصورسرزمین مادری، مهاجران را به سمت ناسیونالیسم انتقالی می‌کشاند. ‌در نهایت، تکنولوژی اجازه می‌دهد که مردم پراکنده شده، یک جامعه مهاجر را با برپایی و بکارگیری شبکه‌های اجتماعی خود تشکیل دهند. ‌اینگونه است که مهاجران پراکنده، یکدیگر را می‌یابند و متحد می‌شوند. ‌بدون این ارتباط‌ها که وسایل ارتباطی مدرن آنها را امکان پذیر ساخته است. ‌گروههای مهاجر بخش عمده ای ازتوان خود را از دست خواهند داد. ‌

ظهور گروههای مهاجر، شیوه‌های شکل گیری ناسیونالیسم را دوباره مطرح کرده است. ‌دولت – ملّت‌ها هنوز پا برجایند امّا تنها بازیگران عرصه سیاست جهانی نیستند. ‌چون مردم بیشتر انعطاف پذیر شده‌اند، ناسیونالیسم از دور احتمالاً گسترش می‌یابد. ‌بنابراین در بررسی موضوع ناسیونالیسم، ناسیونالیسم انتقالی یک موضوع پذیرفته شده است. ‌



توضیحات مترجم:

1- ‌در شرایط کنونی و با توجه به تغییرات رویداده در ترکیه، این تصور دیگر چندان پذیرفته نیست. ‌در حال حاضر کردها هویت خود را قبولانده‌اند و می‌توانند از ویژگی‌های ملی و زبانی خود بهره مند شوند. ‌

2- ‌اگر دولت عراق تا قبل از آزادسازی و فروپاشی رژیم کهن آن چنین سیاست سرسختانه‌ای در برابر کردها اجرا می‌کرد، در اثر عدم پذیرش مسالمت آمیز تغییرات و سرسختی ‌مورد حمله آمریکا و هم پیمانان آن قرار گرفت و فروپاشید. ‌این امر علیرغم وجود مشکلات زیاد موقعیت کردها را در عراق بسیار تغییر داده است و باز هم تغییر می‌دهد. ‌

3- ‌لینک مقاله به زبان انگلیسی:


http://www.tamilnation.org/selfdetermination/nation/kurdish-diaspora.pdf

4)منابع:

1- Wu, Fang, Huberman, Bernardo A. , Adamic, Lada A. and Joshua R. Tyler, 2004,

Information Flow in Social Groups, PhysicaA, Vol. 337, pp 327-335.

2- Anderson, Benedict, 1991, Imagined Communities, Verso, London and New York, pp

4-46.

3- Anderson, Benedict, 1992, Long-Distance Nationalism: world capitalism and the rise of identity politics, The Wertheim Lecture 1992, Centre for Asian Studies, University of Amsterdam, pp 1-14.

4- Bruinessen, Martin van, 2000, Transnational aspects of the Kurdish question, Working

paper, Robert Schuman Centre for Advanced Studies, European University Institute,Florence.

5- Demmers, Jolle, 2002, Diaspora and Conflict: locality, long-distance nationalism, and

the delocalization of conflict dynamics, The Public/Javnost Vol. 9, no. 1.

6- Gellner, Ernest, 1997, Nationalism, Phoenix, London, pp 1-36.

7- Kaldor-Robinson, Joshua, 2002, ’The Virtual and the Imaginary: The Role of Diasphoric

New Media in the Construction of a National Identity during the Break-up of Yugoslavia’, Oxford Development Studies, Vol. 30, No. 2, 2002, pp 177-187.

8- Kempe, David, Kleinberg, Jon, and Demers, Alan, 2001, Spatial gossip and resource

location protocols, Proceedings of the 33rd ACM Symposium on Theory of Computing,

2001.

9- Kymlicka, Will and Christine Straehle, 2000, Cosmopolitanism, Nation-States, and Minority Nationalism: A Critical Review of Recent Literature, European Journal ofPhilosophy 7:1, pp 65-88.

10- ‌ ‌ Lyon, Alynna J. and Emek M. Ucarer, 1998, The Transnational Mobilization of Ethnic

Conflict: Kurdish Separatism in Germany. Paper presented at the InternationalStudies Association annual meeting, Minneapolis, Minnesota, March 1998.

11- ‌ ‌ Wahlbeck, Osten, 1998, Transnationalism and diasporas: the Kurdish example, Paper

presented at the International Sociological Associations XIV World Congress of Sociology, Montreal, Canada, July 1998.

12- ‌ ‌ Smith, Anthony D. , 1996, ”The Resurgence of Nationalism? Myth and Memory in the

Renewal of Nations”, The British Journal of Sociology, Vol. 47, No. 4, pp 575-598.

13- ‌ ‌ Wasserman, Stanley and Faust, Katerine, 1994, Social Network Analysis, Cambridge, U. K.