هارونالرشید کاملا برخلاف آن چیزی است که مردم دربارهاش فکر میکنند و هیچگاه بهسان قذافی فرزندانش را بدون قید و بند رها نکرد و حتی حدود شرعی را بر آنان نیز اجرا میکرد؛ همانگونه که با مأمون چنان کرد. او تنها پادشاهی است که دو فرزند خود یعنی امین و مأمون را برای فراگرفتن (الموطا) نزد امام مالک فرستاد. هارون هیچگه مانند قذافی حدیث متواتر پیامبر (ص) را رد نکرد. هارون کسی بود که خواست عمویش را به خاطر مخالفت با حدیث پیامبر به قتل برساند و دستور داد او را زندانی کنند و رهایش نکرد تا اینکه مجبور به اعتراف به خطایش شد و از خداوند طلب بخشش کرد.
هارون الرشید همنشینی با علما و فقها را دوست داشت و از نصیحتهای زاهدان و پارسایان خرسند میشد. او بهسان معمر قذافی نبود که در نامهاش مفاهیمی را به نگارش در آورده که به هیچوجه در دایرهی دین نمیگنجد. هارون الرشید از مشاجره و جدل در امور دینی بیزار بود و اعتقاد داشت که این امر موجب تشویش اذهان عمومی و انسانهای ساده میشود. لذا دستور میداد تمام کسانی را که در مورد مسایل دینی به مجادله میپردازند، دستگیر کنند تا موجب ایجاد شک و تردید در میان تودهی مردم نشوند. او تا وقتی که از دنیا رفت، هر روز یکصد رکعت نماز سنت میخواند مگر هنگامی که مریض میشد و بسیار بر خواندن نماز صبح در اول وقت حریص بود. او بر خلاف قذافی هیچ ثروتی را به خانواده و بستگانش اختصاص نداد، بلکه از سرمایهی خودش علاوه بر پرداخت زکات، هر روز به میزان هزار درهم نیز به نیازمندان صدقه میداد. او از تمام مردم نسبت به کار خیر و نیکی مشتاقتر بود، در نقش انگشترش عبارتی جهت بزرگداشت خود ننوشته بود؛ بلکه بروی آن نوشته بود: بزرگی و قدرت تنها از آن خداست و از خدا پروا داشته باش.
روزی نامهای به دستش رسید که از طرف ابوسفیان بن سعید بن منذر ثوری برایش ارسال شده بود و در آن نوشته شده بود: «ای هارون در برخورد با رعیت تقوای خدا را داشته باش؛ در میان امت و پیروان رسول خدا(ص) از سنت ایشان پاسداری کن و امر پادشاهی را به نیکویی انجامده و بدان که اگر امر پادشاهی، ملک ابدی دیگران بود به تو نمیرسید؛ پس از تو نیز به دیگران خواهد رسید و روال دنیا بر همین منوال است و انسانها را یکی پس از دیگری، جانشین هم میکند.» زمانی که نامهی ثوری را خواند، آرام و قرار از او برگرفت و ناله سر داد و گفت: چرا باید پادشاهیم به این زودی از دستم برود؟ آنگاه قرآن را برداشت و در حالیکه اشک از دیدگانش فرو میریخت، هقهق کنان شروع به خواندن آن کرد.
هارون چنین مردی بود، او از اقتدارش استفاده نکرد و آرامش درونیش را نباخت و به سخن درباریان که سعی داشتند او را علیه ثوری خشمگین کنند، گوش نداد.
در سال 181 هجری هارونالرشید به سرزمین روم لشکر کشید و قلعهی (صفصاف) را که از بزرگترین قلعههای رومیان بود، فتح کرد. در سال 190 هجری ملکهای بر سرزمین روم حکومت میکرد که رومیان او را برکنار کرده و پادشاهی را به نام (نفقور) بر تخت نشانده بودند. نفقور نامهای به هارونالرشید نوشت که در آن چنین آمده بود: از نفقور پادشاه روم به هارون پادشاه عرب، ملکهای که پیش از من بر سرزمین روم حکومت میکرده، تو را بهسان دژی مستحکم و خود را بهسان سربازی ناچیز پنداشته است. از همینرو مالی را به تو میداد که در واقع باید تو چندین برابر آن را به او میدادی! اما این ناشی از ضعف و ناتوانی روحیه زنان است. در هر صورت پس از آنکه نامهام را خواندی هر آنچه را که از او دریافت نمودی، بازگردان و گرنه با تو پیکار خواهم کرد. هارون پس از آنکه نامه را خواند، سراسر وجودش را خشم و عصبانیت فرا گرفت و در پاسخ او چنین نگاشت: از هارونالرشید پادشاه مسلمانان به نفقور سگ روم! نامهات را خواندم. ای پسر آن زن کافر! پاسخت چیزی است که به زودی خواهی دید و کافران به زودی خواهند دانست که سرانجام از آن کیست؟! پس از آن، هارونالرشید با لشکری بالغ بر یکصدوسیوپنجهزار نفر رهسپار سرزمین روم شد و در «هرقله» یکی ازمناطق روم اقامت گزید و پس از سی روز محاصرهی آن، آنجا را فتح کرد و آنگاه سپاهش را در سراسر روم گسترانید و سرانجام نفقور نیز مجبور شد جزیه پرداخت نماید؛ آری هارون چنین بود.
اما معمر قذافی که کشورش لیبی در این اواخر با بزرگترین هجوم دریایی و هوایی در تاریخ معاصرش مواجه شده است و از جانب زیردریاییها و ناوهای جنگی آمریکایی و اروپایی و هواپیماهای جنگنده که پایگاه نظامی لیبی و هواپیماها و راهها و بندرها و پالایشگاههای نفت و توپخانهها و تانکها و ماشینهای زرهی و گردانها را نابود میکنند و مورد اصابت هزاران بمب و موشک قرار گرفته است، تنها واکنش او، نامهای بود که در 15 آوریلماه جاری به باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نگاشت.
متن نامهی او چنین است:
آقای اوباما رئیس جمهور ایالات متحدهی آمریکا، آنچه که شما در گفتار و کردار بر ضد ما انجام دادید، باعث پدید آمدن ضربهی روحی به مراتب بالاتر از ضربهی جسمی به ما شد. با این وجود هم شما را فرزند خود میدانم. با تمام آنچه که علیه ما انجام دادهاید برایتان از صمیم قلب دعا میکنم که برای بار دوم به کرسی ریاست جمهوری ایالات متحدهی آمریکا دست پیدا کرده و در انتخابات آینده پیروز شوید. من اطمینان دارم شما شخصیتی شجاع هستید و توان متوقف کردن حملات را بر کشورمان دارید و نیز یقین دارم که شما نیرومندترین رئیس جمهور در جهان امروز هستید. ناتو در واقع جنگ ناعادلانهای را بر ملت لیبی تحمیل کرده و آنها را در فشار و تنگنا قرار داده است. بهویژه که مردم لیبی بر اثر حملهی نظامی در زمان ریاست جمهوری ریگان نیز متحمل سختیهای فراوانی شدند. به این خاطر معتقدم که شما باید در راستای خدمت به صلح جهانی و دوستی میان کشورهایمان و نیز برای ایجاد همکاریهای اقتصادی و امنیتی علیه جنگ و تروریسم، به عنوان اقدامی پسندیده، تجاوز نیروهای نظامی ناتو به خاک لیبی را متوقف سازید؛ چرا که شما در جایگاهی قرار دارید که این کار از دستتان بر میآید. همان طور که میدانید پیریزی دمکراسی و جامعه مدنی از طریق موشک و هواپیما و یا حمایت از اعضای مسلح القاعده در بنغازی، هرگز میسر نخواهد بود. شما در مناسبتهای بسیاری از جمله کنفرانس مجمع عمومی سازمان ملل متحد که من خود شاهد آن بودم، گفتید: آمریکا هیچ مسئولیتی در قبال امنیت ملتهای دیگر ندارد، بلکه تنها وظیفهی آمریکا همکاری است و راه درست نیز همین است.
جناب آقای رئیس جمهور، ضروری است که شما به نام ایالات متحدهی آمریکا در این مسأله دخالت کنید و نیروهای ناتو از خاک لیبی عقبنشینی کنند و سرنوشت لیبی را به مردمش واگذار کنند تا در چهارچوب اتحادیهی آفریقا برایش تعیین سرنوشت کنند، چون درحالحاضر ما با دو مشکل مواجهیم: 1- دخالت نظامی و سیاسی دولتهای شرکت کننده در پیمان ناتو
2- گروههای تروریستی القاعده که مشغول انجام دادن عملیاتهای تروریستی هستند؛ و اجازه را به حکومت نمیدهند که شرایط بازگشت مردم به زندگی روزمره اشان را برایشان فراهم سازد.
رهبر انقلاب، معمر قذافی
5 آوریل، 2011 میلادی
نامهی قذافی اشتباهات نگارشی و املایی بسیاری داشت و هر یک از غربیها که آن نامه را بخواند آن را به باد تمسخر میگیرد. (جی کامری) یکی از مسئولان رده بالای کاخ سفید میگوید: نامهی قذافی به اوباما مانند نامه پیشین او در تاریخ 19 مارس و پیش از شروع حملات هوایی به لیبی نیست؛ در آن نامه قذافی خطاب به اوباما چنین نوشته بود که اگر خدای ناکرده آمریکا و لیبی هم وارد جنگ شوند، تو باز پسر من خواهی ماند!!
تفاوت فاحش
تفاوت اساسی که بین این دو نامه وجود دارد، این است که: نامهی نخست عزت و اقتدار اسلام و مسلمانان را میرساند و نامه دوم بیان کنندهی ذلت و خواری است. نامهی اول را پادشاهی نوشته است که یکسال به مناسک حج میپرداخت و یکسال به دفاع و جهاد و مبارزه. ولی نامهی دوم را شخصی که فقط به دنبال جایگاه شخصی خود بود و در نهایت چیزی جز پستی و خواری نصیبش نشد، نوشته است. نامهی اول از طرف پادشاهی است که ایمانش او را به چنان منزلتی رسانده که پادشاه دوم را کافر خطاب کرده، ولی نامهی دوم از طرف سرهنگی است که به پای دشمنش افتاده و ذلیلانه از او میخواهد که او را از شر دشمنان برهانند. در واقع این سرانجام و پایان کار خودپرستی و دنیاخواهی است.
منابع:
1- احمد ابراهیم خضر، این مطلب از سلسله مطالب (من التراث) با عنوان( جواب چیزی است که میبینی نه آنچه میشنوی) که از سوی انتشارات طائر العلم، جده، عربستان سعودی، به سال 1994 میلادی به چاپ رسیده است.
2-Prof james petras Libya and Obama s Defennse of the reblel uprising by global research april 4 2011. www. global research. ca/index php?context=va&aid24142
3- Text of New Qaddafi letter to Obama thelede. blogs. nytimes. com/…/text-of-new-qaddafi- letter- to-obama/
نظرات
با نهایت احترام به نویسنده متن بسیار ضعیف بود و تحلیل در حد کلاس مسجد برای بچه های حداکثر مقطع راهنمایی!
سلام.فعالیت سایت جدید رو به همه تبریک میگم و از همه ی برادران و خواهران عزیزی که برای این پایگاه زحمت کشیدن و میکشن صمیمانه متشکرم...جزاکم عندا... .فقط یه مسئله ای تو ذهنمه که دوست دارم خدمتتون عرض کنم.اولا نمیدونم بین خودتون نظر خواهی داشتید یا نه ولی خیلی خوب بود اگه از مایی که هواداران شماییم و به تبع از شمابزرگواران داریم پیش میریم در باره ی کمّ و کیف سایت جدید یه نظرخواهی ناقابلی میکردین. به هرحال براتون از خدا آرزوی توفیق حقیقی در تمام مراحل رو دارم و خیلی خوب میشد اگه یه قسمت پرسش و پاسخ واسه ما کاربرهاحداقل در زمینه ی مسائل شرعی میذاشتید. *با تشکر و احترام*
موحد
13 تیر 1390 - 10:16السلام علیکم امیدوارم سانسور نکنید! اگر نامه ها و بیانیه های شیخ شهید امام اسامه بن لادن رحمه الله و شیخ دکتر ایمن الظواهری و دیگر رهبران جهادی معاصر را بخوانید و ببینید خواهید دانست که امثال هارون الرشید هنوز در امت اسلام وجود دارند و نمادهای عزت هنوز در امت زنده اند . البته ما مسلمین مقصریم که امثال سرهنگ قذافی را به عنوان رهبر و رییس جمهور تا به حال تحمل کرده ایم و امثال شیخ اسامه را همانند غرب کافر، تروریست نامیده ایم و از او بیزاری جسته ایم!
خالد
20 تیر 1390 - 02:34بن لادن و تیم او یه مشت تروریست و آدمکش بیشتر نیستند که تنها فایدهشان تخریب چهره اسلام و مسلمانان میباشد. توهم تا چه اندازه؟ هارونالرشید! بن لادن! ظواهری!
محمد حسین
13 تیر 1390 - 07:10واقعا" زنده باشی از اینکه چنین مقایسه ای را در مورد هارون الرشید و قذافی بیان داشته ای هارونی که در کتب تاریخی درسی که تا به حال در دسترس ماها بوده در حد یک کافر و شراب خوار بود و متاسفانه آن چنان ذهن ساده من و امثال من را به این چرندیات مبتلا کردند که اگر کمی مطالعات بی طرف نبود شاید بنده نیز به این نتیجه می رسیدم که آن بنده خدا با آن همه خدمات شایان که به اسلام و مسلمین کردند ... فاسد و فاسق بوده اند
سلمانی
04 شهریور 1391 - 02:59در این نامه همه تمجید از هارون الرشید است چنانکه مورد قبول و تحسین و باور این خواننده محترم آمده است اما چند نکته در خور توجه است: 1. اولا معلوم نیست منابع این مقاله و تعریف ها از کجاست و از کدام اثر تاریخی مورد قبول نقل شده است، خوب بود که منابع نقل می شد. 2. ثانیا هرگز اینکونه نیست که انسانها، مکاتب یا اندیشه ها تماما باطل باشند. قطعا حتی جانیان تاریخ (فرضا چنگیز) نیز واجد نقاط مثبتی بوده اند وگرنه هرگز نمی توانستند به اهدافشان برسند. اما وجود نقاط مثبت هرگز به معنای قبول و پذیرش شخصیت افراد و چشم پوشی از نقاط منفی آنها نیست. 3. ثالثا: شیطان نیز 6 هزار سال عبادت کرد و تنها یک نقطه منفی (سجده نکردن بر آدم) او را مغضوب و رانده شده درگاه الهی نمود. آیا عبادت هارون به عبادت شیطان می رسد. 4. وانگهی شیطان با 6 هزار سال عبادت تنها به علت یک تمرد رانده شد آیا هارون با تمام خدماتی هم که داشته باشد به خاطر حبس و به شهادت رسانده پاره دل پیامبر(موسی بن جعفر) و انحراف جامعه از مسیر هدایت مستحق توبیخ و طرد نیست. 5. سخن آخر اینکه: مگر ما پراگماتیسم هستیم که حقانیت را فدای عملکرد کنیم: فرض بگیرید کسی صاحب فقیر مزرعه ای را در حبس نگاه داشته یا به قتل رسانیده است و سپس مزرعه غصبی وی را با وسایل مکانیزه و زحمات فراوان آباد کرده است آیا این آبادانی مجوز عمل حبس یا قاتل بودن وی می باشد؟ امیدوارم که در سابت این مطلب را قرار دهید.
بدوننام
14 تیر 1390 - 04:33مقایسه چندان درستی نیست چون لیبی توان دفاعی ندارد. البته قذافی بی کفایت است اما به هر حال هدف از حمله به لیبی استعمار مسلمانان بوده است و فرجام آن شکست خواهد بود.
حيدر
19 تیر 1390 - 05:42برادر گرانقدر به نكتهي جالبي اشاره كردهايد، اميد كه شاهد نوشتههاي پربارتر و وزينتر ديگرتان باشيم. ضمن تشكر، ذكر نكتهي زير را ضروري ميدانم: در بيان مطالب تاريخي (بخصوص مواردي كه مسلمانان را مستقيم يا غير مستقيم به پيروي يا الگو پذيري از آنها فرا ميخوانيم) علاوه بر اطمينان از صحت سند، ضروري است مطالبي را نقل كنيم كه با اصول قرآن و سنت پيام آور رحمت الهي تعارض نداشته باشند. در متن آمده است كه هارون الرشيد " هر روز يكصد ركعت نماز سنت ميخواند.."! آيا واقعا روزانه يكصد ركعت نماز سنت داريم؟! آيا ادب اسلامي حكم ميكند كه در پاسخ چنان نامهاي، حاكم قدرتمند سرزمينهاي اسلامي بنويسد: " از هارون الرشيد پادشاه مسلمانان به نفقور سگ روم..."! ؟ اگر هم نوشته باشد چنين ادبياتي نميتواند الگوي مسلمانان باشد...
خالد
20 تیر 1390 - 02:30واقعا باید برای آن نویسنده عقبمانده که برای عزت اسلام به امثال معمر قذافی امید دارد و بعد او را با هارون الرشید مستبد -که زندانهایش در تاریخ مسلمین معروف است- مقایسه نموده و به سیره او استدلال میکند، متاسف بود. برای مترجم و سایت اصلاح هم که درکشان از مسائل این قدر نازل است باید افسوس خورد. سایتی که یک مقاله ضعیف از نویسندهای متوهم و دستچندم ترجمه میکند واقعا معتبر است. چرا این خزعبلات را به خورد کاربران میدهید. مگر هرچه در عربستان نوشته و منتشر شده باشد معتبر است؟؟؟