س - تلقی شما از مقوله‌‌‌‌ی معنویت چیست‌‌‌‌؟

ج – لغت شناسان «معنویت» را در اموری خلاصه می‌کنند که «مقابل ماده، مقابل صوری و مقابل ظاهری» است. و یا آن را‌‌‌‌: «معنایی که فقط به وسیله‌‌‌‌ی دل شناخته می‌گردد و زبان را در آن بهره‌‌‌ای نیست» می‌دانند. چنان که مقامات «معنوی» را‌‌‌‌: «مراتب سیر باطنی، درجات سلوک به سوی حق و مقامات عرفانی» دانسته‌اند.(مراجعه شود به لغت‌نامه دهخدا)

حقیقت این است که میان معنویت و مادیت، تناقض و تضاد وجود ندارد، بلکه آن دو لازم و ملزوم هم دیگرند. انسان هم بعد مادی دارد و هم بعد معنوی، از این روی «معنویت» ضد «عقل» و یا «علم» نیست. بلکه معنویت هم نوا و هم آهنگ با «عقل» و «علم» است.

بخش‌‌های مختلف وجودی انسان از همدیگر قابل تفکیک نیستند، و بلکه حقیقت انسان، با توازن میان «معنویت» و «ماده» رقم زده شده است‌‌‌‌:

(وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا)[شمس:7-10]؛ «و سوگند‌‌‌‌: به نفس آدمی و به آن که او را ساخته و پرداخته است، سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است، کسی رستگار و کامیاب می‌گردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد و بپیراید، و کسی نا امید و ناکام می‌گردد که نفس خویش را آلوده سازد.»

آری هستی انسان از ایجاد توازن و تعادل نیروهای به ظاهر مخالف و متقابل تشکیل شده است. از این روی مقوله‌‌‌‌ی معنویت را نمی‌توان در تضاد با مادیت تحلیل نمود، بلکه هر کدام از ضروریات وجود آدمی در زمین است، چنان که جهان مادی مقدمه‌‌‌ای برای جهان آخرت به شمار می‌آید. بدیهی است در اندیشه‌‌‌‌ی غربی ماده غیر از معنویت است، زیرا در آن جا معنویت مسیحیت در تضاد با علم و عقل ظاهر گردیده و غربیان ناچار شده اند، آن دو را از هم دیگر تفکیک و جدا کنند.

اما در اسلام چنین نبوده و نخواهد بود، زیرا قرآن کریم علم و عقل را هم آهنگ و هم نوا با معنویت می‌داند‌‌‌‌:

(وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ)[عنکبوت:43]؛ «این مثال‌ها را که ما برای مردم می‌زنیم، جز اهل علم آن‌ها را با عقل خویش در نمی‌یابند.»

(إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ)[فاطر:28]؛ «فقط بند‌گان اهل علم از خدا، ترس همراه تعظیم دارند.»

(وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ)[روم:22]؛ «و از جمله نشانه‌‌های قدرت خدا، آفرینش آسمان‌ها و زمین و مختلف بودن زبان‌ها و رنگ‌‌های شما است، بی گمان در این آفرینش دلایلی است برای فرزانه گان و دانشوران.»

 

س‌‌‌‌: به نظر شما «معنویت» نزدیک یا مترادف کدام تعبیرات به کار رفته در قرآن یا سنت نبوی است‌‌‌‌؟

ج – یکی از تعبیرات به کار رفته در قرآن کریم که بیش از همه پیام‌آور «رویکرد معنوی» است، واژه‌‌‌‌ی «ربیون» است که در آیه‌‌‌‌ی 146 سوره‌‌‌‌ی آل‌عمران آمده است این واژگان جمع «ربی» است که به معنی دانشوران راسخ و وارسته، مردان خدا و مومنان مخلص می‌باشد‌‌‌‌:

(وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ)[آل‌عمران:146]؛ «و چه بسیار پیغمبرانی که مردان خدای فراوانی به همراه آنان کارزار می‌کرده‌اند، و به سبب چیزی که در راه خدا به آنان می‌رسیده است، سست و ضعیف نمی‌شده‌اند و زبونی نشان نمی‌داده‌اند. خدا شکیبایان را دوست می‌دارد.»

از مفهوم آیه مبارکه روشن است که مقصود از «ربیون» کسانی است که سستی و ضعف و زبونی به خود راه نمی‌دهند و اهل صبر هستند. مراد از این واژگان کسانی است که رویکرد معنوی دارند.

از جمله الفاظ هم خانواده‌‌‌‌ی «ربی» واژه‌‌‌‌ی «ربانیون» است که در آیات 44 و 63 سوره‌‌‌‌ی مائده آمده است‌‌‌‌:

(... وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ...)[مائده:44]؛ «و خدا پرستان و دانشمندانی «به کتاب تورات» حکم می‌کردند که امانتدار و پاسداران کتاب خدا بودند.»

که در حقیقت پاسداران معنویت هستند.

(لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ)[مائده:63]؛ «چرا پیشوایان مسیحی و علماء یهودی آنان را از سخنان گناه آلود و خوردن مال حرام نهی نمی‌کنند و باز نمی‌دارند‌‌‌‌؟ آنان چه کار زشتی می‌کنند‌‌‌‌!»

عبارت «ربانیون» و هم چنین عبارت «احبار» از جمله الفاظی هستند که مفهوم معنویت را در بر دارند، و یا بار معنوی به همراه دارند.

از این جمله عبارت «ربانیین» است که در سوره‌‌‌‌ی آل‌عمران آمده است‌‌‌‌:

(مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّهِ وَلَٰكِن كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ)[آل‌عمران:79]؛ «هیچ کسی از پیغمبران را نسزد که خدا بدو کتاب و حکمت و نبوت بخشد، آن گاه او به مردمان بگوید‌‌‌‌: به جای خدا، بنده گان من باشید، بلکه با کتابی که یاد داده اید و درسی که خوانده اید مردمان خدایی باشید.»

«ربانیین» در این جا به معنی خداجویان و خداپرستان است، که مفاهیم معنویت را به همراه دارد.

 

س‌‌‌‌: مؤلفه‌ها و مبانی معنویت در اسلام چیست‌‌‌‌؟

ج: در قرآن کریم در خصوص مبانی و مؤلفه‌‌های معنویت اشارات ظریفی شده است‌‌‌‌. چون خدای متعال اراده‌‌‌‌ی آفرینش آدم را نمود، خطاب به مقربان درگاه خویش «فرشته‌گان» فرمود‌‌‌‌:

(إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً)[بقره:30]

از آدم به عنوان «خلیفه» نام برد، خلافت و جانشینی از آفریده گار جهان، بیانگر مقام و منزلت معنوی آدمی است، که به او حق داده می‌شود در پدیده‌‌های جهان آفرینش به عنوان جانشین خدا دخل و تصرف کند، و به نمایندگی از خدا در این جهان ارزش‌‌های آسمانی را به اجرا بگذارد، چنان که حق دارد از پدیده‌‌های زمینی بهره‌برداری کند.

پس از آن به آدمی علمی را ارزانی کرد که فرشته‌گان از آن بهره‌‌‌ای نداشتند. می‌دانیم که فرشته‌گان موجوداتی نورانی هستند که فقط جنبه‌‌‌‌ی معنوی دارند. در این مورد خدای متعال فرموده است‌‌‌‌:

(وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ)[بقره:31-32]؛ «سپس به آدم نامهای (اشیاء و خواصّ و اسرار چیزهائی را که نوع انسان از لحاظ پیشرفت مادی و معنوی آمادگی فراگیری آنها را داشت، به دل او الهام کرد و بدو) همه را آموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می‌گوئید (و خود را برای امر جانشینی از انسان بایسته‌تر می‌بینید) اسامی (و خواصّ و اسرار) اینها را برشمارید. 

فرشتگان گفتند: منزّهی تو، ما چیزی جز آنچه به ما آموخته‌ای نمی‌دانیم «و توانائی جانشینی را در زمین و استعداد اشتغال به امور مادی را نداریم و معترفیم که آدم موجودی شایسته‌تر از ما است و» تو دانا و حکیمی.» 

پس از آن به فرشته‌گان فرمان داد‌‌‌‌: (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ)[بقره:34]؛ «و هنگامی (را یادآوری کن) که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده (ی بزرگ‌داشت و خضوع، نه عبادت و پرستش) ببرید. همگی سجده بردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبّر ورزید، و (به خاطر نافرمانی و تکبّر) از زمره‌ی کافران شد.»

سجده‌‌‌‌ی فرشته‌گان که وجودشان معنوی و روحانی است، بر آدم نشان گر منزلت معنوی آدمی است.

سپس نا فرمانی «ابلیس» که فقط به بعد مادی آدمی که از «گِل» آفریده شده می‌نگرد و خود را برتر از آن می‌بیند که در برابر آدم به سجده بیفتد می‌رساند‌‌‌‌: نخستین کسی که در شناخت مقام معنوی آدمی دچار اشتباه شد «ابلیس» بود، علت خطای او خود بزرگ بینی و تکبر بود، که او را از دیدن حقیقت معنوی کور کرد.

علاوه بر مقام «خلافت» که در قرآن کریم به آدمی ارزانی شده، خدای تعالی آدمی را کرامت نیز بخشیده است‌‌‌‌:

(وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ...)[اسراء:70]؛ «ما آدمیزادگان را (با اعطاء عقل، اراده، اختیار، نیروی پندار و گفتار و نوشتار، قامت راست، و غیره) گرامی‌داشته‌ایم.»

بارها آدم و آدمیان از جانب آفریدگاری که «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...» است مخاطب قرار می‌گیرد‌‌‌‌: «یا آدم...» «یا بنی آدم...» «یا ایها الانسان...» و... 

همه‌‌‌‌ی این موارد بیانگر جایگاه معنوی انسان در عین محفوظ بودن بخش مادی او است.

آری آدمی با دریافت مقام خلافت و دریافت علومی که خدا به او آموخت و استعدادی که از جانب خدا در پیمودن مقام علمی دریافت کرد، و این که مسجود فرشته‌گان شد، و ابلیس به خاطر مقام و منزلت آدمی مطرود گردید، و سپس در بهشت جای گرفت، همه‌‌‌‌ی این‌ها این پیام را به همراه دارد که معنویت از جانب خالق هستی به انسان هدیه شده است و آدمی مکلف به پاسداری از این هدیه‌‌‌‌ی گران‌بهای الاهی است، در عین حال مؤلفه‌‌های خلافت – کرامت – مقام علمی، سجده فرشته‌گان (موجودات معنوی محض) در برابر مؤلفه‌‌های معنویتی است که اسلام پیام‌آور آن است.

و در این راستا می‌طلبد که مبانی ذیل مورد عنایت قرار گیرد‌‌‌‌:

1.  توحید که اساس جهان‌بینی خلیفه‌‌‌‌ی خدا در زمین است. بدیهی است بدون باور و اندیشه‌‌‌‌ی توحیدی، انسان از ربانیت و یا معنویت به دور می‌افتد‌‌‌‌: (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)[نحل:36]؛ «ما میان هر ملتی پیغمبری را فرستادیم که‌‌‌‌: خدا را پرستش کنید و از طاغوت بپرهیزید.»

2. خلوص‌‌‌‌: کرامت آدمی زمانی حفظ می‌شود و موجودات معنوی برایش ادای احترام می‌کنند که آدمی، قول و عمل و عبادت و همه و همه کار را فقط برای خدا انجام دهد و بس. این عین معنویت است.

3. حفظ فطرت‌‌‌‌: (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ)[روم:30]؛ «روی خود را خالصانه متوجه آیین خدا کن، این فطرتی است که خدا مردمان بر آن سرشته است و نباید خدا را تغییر داد. این است آیین محکم و استوار ولیکن بیشتر مردم چنین چیزی را نمی‌دانند.»

4.  باور به جهان غیب از جمله آخرت، که این ایمان است که به آدمی معنویت می‌بخشد و بی آن زندگی پوچ و خالی از معنویت می‌گردد.

5.  اعتقاد و باور به همه‌‌‌‌ی ارکان ایمان از جمله ایمان به کتاب‌‌های آسمانی، ایمان به پیامبران، ایمان به فرشته گان، ایمان به قضا و قدر الاهی همه و همه اساس و بنیان معنویت آدمی را استحکام می‌بخشد.

 

س‌‌‌‌: به نظر شما چه تمایزات یا امتیازاتی، معنویت قرآنی اسلامی بر سایر معنویت‌‌های امروزی دارند‌‌‌‌؟

ج: از آن جایی که معنویت امروزی یا دچار افراط شده هم‌چون معنویت بودائیسم و هندوئیسم و یا دچار تفریط گردیده همانند مادیگرایی محض غربی، اسلام آئین میانه است، و این میانه‌روی و اعتدال و توازن در امور مادی و معنوی از جمله امتیازات بزرگ معنویت اسلامی و قرآنی بر سایر معنویت‌‌های جهان امروز است‌‌‌‌:

(وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا...)[بقره:143]؛ «بی‌گمان شما را ملت میانه روی کرده ایم (نه در دین افراط و غلوی می‌ورزید و نه در آن تفریط و تعطیلی می‌شناسید، حق روح و حق جسم را مراعات می‌دارید و آمیزه‌‌‌ای از حیوان و فرشته‌اید) تا گواهانی بر مردم باشید (و بر تفریط مادیگرایان لذائذ جسمانی‌طلب و روحانیت باخته، و بر افراط تارکان دنیا و ترک لذائذ جسمانی کرده، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را از جاده‌‌‌‌ی اعتدال مشاهده نمایید) و پیغمبر نیز بر شما گواه باشد.»

 

س‌‌‌‌: از منظر اسلام، چگونه می‌توان معنویت را در فرد و جامعه ایجاد و تقویت کرد‌‌‌‌؟

ج – مرکز «معنویت» دل آدمی است، اگر دل اصلاح گردد، رفتار و گفتار و پندار همه تصحیح می‌گردد، بنابراین راه ایجاد و تقویت «معنویت» اصلاح دل است.

پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرموده است‌‌‌‌: «... الا و ان فی الجسد مضغة اذا صلحت صلح الجسد کله و اذ افسدت فسد الجسد کله الا و هی القلب»[ابن ماجه /3984]

«بدانید که در جسم پاره گوشتی است که اگر اصلاح گردد، همه‌‌‌‌ی جسم اصلاح می‌شود و اگر خراب شود، همه‌‌‌‌ی جسم خراب می‌شود، بدانید که آن دل است.»

بنابراین باید دل‌ها از آنچه با معنویت سازگاری ندارد، پاک‌سازی شود، پیامبران، کار را با بارور کردن ایمان در دل‌ها آغاز می‌کرده‌اند. آری فساد جامعه و فرد ریشه در فساد دل‌ها، و اصلاح فرد و جامعه ریشه در اصلاح دل‌ها دارد.

خدای متعال برای اصلاح دل ذکر و یاد خود را توصیه می‌فرماید‌‌‌‌:

(...أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)[رعد:28]؛ «بدانید که با یاد خدا دل‌ها به آرامش می‌رسد»

بسیاری از فلاسفه بر این باورند که‌‌‌: یکی از اهداف ایجاد و رشد معنویت رسیدن به آرامش است ولی راه‌هایی که پیشنهاد می‌کنند، بنیادین نیستند. اما قرآن کریم راهی پیشنهاد می‌کند که در عمل و اجرا اساسی است و فقط جنبه‌‌‌‌ی تئوری و نظری ندارد.

بنابراین ایجاد و تقویت معنویت بستگی به اصلاح دل دارد و اصلاح دل فقط با ذکر و یاد خدا تحقق می‌یابد. پس اگر بتوانیم همواره خدا را به یاد داشته باشیم و از یاد خدا غافل نشویم، همواره معنویت در وجود ما تجدید و تقویت می‌گردد، و بدیهی است اصلاح فرد مسلمان و خانواده مسلمان و جامعه‌‌‌‌ی مسلمان زمانی تحقق می‌یابد که خداجویی در دل‌ها به وجود آید. راه‌‌های رسیدن به این مهم در کتاب و سنت و تألیفات اندیشمندان به طور مفصل ذکر شده است.

 

س‌‌‌‌: مهم ترین پیام‌‌های معنوی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم) کدام‌اند‌‌‌‌؟

ج: همه‌‌‌‌ی زندگی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم) پیام‌‌های معنوی است، هنوز به دنیا نیامده بود، که پدرش در گذشته بود و او یتیم به دنیا آمده بود‌‌‌‌: (أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى)[ضحی:6]؛ «آیا تو را خدا یتیم نیافت و پناهت داد.»

دیری نپایید که مادرش در گذشت چنان که در همان کودکی پدربزرگش در گذشت و تحت کفالت عمویش قرار گرفت، فرصت درس خواندن نداشت و از امکانات و رفاه برخوردار نشد‌‌‌‌: (وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى)[ضحی:8]؛ «و تو را فقیر و بی‌چیز نیافت و بی‌نیازت کرد» 

همه‌‌‌‌ی این‌ها برای آن بود که خدای جهان اراده فرموده بود، او را از وابستگی به غیر خود حفظ کند، تا او حامل امانت خدا و پرچم‌دار معنویت در جهان باشد، پس رهانیدن او از وابستگی به کسان و خویشان زمینه‌ساز کمالات و معنویات او شد. زمانی هم که یاران فداکارش حاضر بودند همه‌‌‌‌ی آن چه دارند به پای او نثار کنند، او از آن خودداری می‌فرمود، و زندگی بسیار ساده‌‌‌ای را برای خویش برگزید. وقتی همسران او، تقاضای برخورداری از امکانات مادی را پیشنهاد دادند، برای تأدیب‌شان از آنان مدتی فاصله گرفت، و سپس آنان را آزاد گذاشت که میان او و جهان مادی یکی را بر گزینند، اما آنان پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم) را برگزیدند. همسرش عائشه(رضی‌الله‌عنها) می‌گوید‌‌‌‌: گوسفندی را ذبح می‌کردیم، جز اندکی به اندازه‌‌‌‌ی یک وعده باقی نمی‌گذاشت و همه را به همسایه‌ها و خویشان و نیازمندان می‌بخشید.

ماه‌ها می‌گذشت و آتشی برای پختن غذا در خانه‌اش روشن نمی‌شد، و غذای خانواده‌اش و خودش آب و اندکی خرما بود. پیش از رحلت مبلغ 5 درهم که در خانه‌اش بود تا به مصارف خانواده برسد، به عائشه ام‌المومنین گفت‌‌‌‌: تا آن را بیاورد و بین نیازمندان تقسیم کند، و هیچ چیزی باقی نگذاشت...

آری همه‌‌‌‌ی زندگی او پیام‌آور معنویت بود، او با معنویت زیست و با معنویت جهان را بدرود گفت. تاریخ جهان هم چون او را بیاد ندارد که خوشی و حلاوت را در معنویت جستجو کند. شب‌ها در پیشگاه خدا قیام می‌کرد تا جایی که پاهای او متورم شده بود و آن کار را جهت ابراز شکر به پیشگاه خدا ترک نگفت. او همواره می‌فرمود‌‌‌: - «بی‌نیازی آن نیست که مال فراوان باشد بلکه بی‌نیازی حقیقی بی‌نیازی نفس است.»[بخاری کتاب الرقاق/باب غنی النفس]

- «متاع و ثروت دنیا میوه‌‌‌ای است که رنگش زیبا و طعم آن شیرین است، بهترین ثروت و مال انسان مسلمان آن است که‌‌‌‌: بخشی از آن به فقیر و یتیم و غریب تقدیم گردد.»[بخاری/کتاب الزکات/باب الصدقة علی الیتامی]

- «کسی که مهر نورزد مورد رحمت قرار نمی‌گیرد.»[بخاری/ کتاب الادب/ باب رحمة الولد]

- «بهترین شما کسی است که اخلاقش از همه بهتر و زیباتر باشد.«[بخاری/ کتاب المناقب/ باب صفه النبی(صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم)]

درود ملک بر روان تو باد

بر اصحاب و بر پیروان تو باد

 

س‌‌‌‌: به نظر شما معنوی شدن فرد چه تاثیری در شرایط و اوضاع اجتماعی می‌تواند بر جای گذارد‌‌‌‌؟

ج: بر همگان روشن است که جامعه از افراد تشکیل می‌شود، و هر فرد به منزله‌‌‌‌ی خشتی در بنای عظیم جامعه است. اگر فردی از معنویت بدور افتد، در پیکر بنای عظیم جامعه شکافی و خللی وارد می‌شود، در مقابل اگر فردی آراسته به زیور معنویت گردد، بر زیبایی و شکوه بنای بزرگ جامعه می‌افزاید. 

از این رو است که خدای متعال می‌فرماید‌‌‌‌:

(مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا)[مائده:32]؛ «هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه‌‌‌‌ی انسان‌ها را کشته است و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه‌‌‌‌ی مردم را زنده کرده است»

قتل انسان بی‌گناه در حقیقت تعدی و تجاوز به همه‌‌‌‌ی مردم است یعنی کشتن یک فرد معادل کشتن همه‌‌‌‌ی مردم است و زنده کردن یک فرد معادل زنده کردن همه‌‌‌‌ی مردم است.

معنوی شدن یک فرد را می‌توان مقدمه‌‌‌‌ی معنوی شدن جامعه دانست چنان که انحراف از معنویت یک فرد نیز بر کل جامعه اثر منفی می‌گذارد.

آری انسان موجودی اجتماعی است و هویت و شخصیت هر کسی در اجتماع تاثیر‌گذار است اگر مثبت باشد تاثیر مثبت و اگر منفی باشد تاثیر منفی. چنان که می‌دانیم یک انسان صالح می‌آید و جهان را متحول می‌سازد و رویکرد جهانی را تغییر می‌دهد، و یک انسان فاسد می‌آید و سیر تکامل انسانی را متوقف می‌کند که قرن‌ها زمان می‌برد تا به حالت نخستین بر گردد.

اینجاست که می‌بینیم یک فرد می‌تواند اثر بسزایی در اوضاع و احوال اجتماعی بر جای نهد.