۱. به نظر شما چرا در مصر «انقلاب» صورت گرفت؟ زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این انقلاب به چه مواردی بر میگردد؟
تحولات مصر در نتیجهی تغییراتی که در محیطهای داخلی و خارجی سیستم سیاسی این کشور روی داد، شکل گرفت. حرکتی که در ادامهی تحولات تونس بود و خود منشأ تغییرات بعدی در منطقه گردید. به نظر میرسد که کشورهای عربی مخصوصاً نسل جوان آن به دلایل مختلف به تغییری در حوزهی سیاسی خود میاندیشیدند. برخی از دلایل و علل به زمینههای اجتماعی ارتباط پیدا میکند و برخی نیز اقتصادی بودند. گسترش شبکههای اجتماعی و تاثیر آن در ایجاد همبستگی اجتماعی میان گروههای جوان و تحولطلب جامعه از یکسو و مشکلات جدی در حوزهی اقتصادی، مشکل بیکاری و ناتوانی در تأمین انتظارات از سوی دولت در نهایت به حرکتی در خیابان منجر شد که به سرعت دولت این کشور را با بحران سیاسی و اداری روبرو کرد و به فروپاشی دولت حسنی مبارک انجامید.
۲. انقلاب سال ۲۰۱۱ در مصر و سقوط دیکتاتور «حسنی مبارک» فضای بازی را برای نیروهای اجتماعی سرکوبشده جهت مشارکت در روند سیاسی مصر فراهم آورد. دراین میان نیروها وجریانات اسلامگرای «اخوان المسلمین» و «سلفیها» به ترتیب توانستند بیشترین بهرهبرداری را از این فرصتها داشته باشند و در انتخابات مجالس شعب و شورا، ریاست جمهوری و رفراندم قانون اساسی، این جماعت اخوان المسلمین بود که در صدر رقابتهای سیاسی قرار گرفت و نیروهای سکولار، لیبرالها و ناسیونالیستها، شکستخوردگان عرصهی سیاسی «مصر جدید» لقب گرفتند. از نگاه شما چرا صحنهی سیاسی مصر اینگونه رقم خورد؟
البته در ابتدا هیچیک از نیروهای سیاسی چه جریانات اسلامی و چه دیگران نقشی در پیشبرد جریان اعتراضها نداشتند. در آستانهی پیروزی جوانان و گروههای دیگر مردم در میدان تحریر، احزاب یادشده به حرکت پیوستند و آنرا جهت دادند. نحوهی برخورد اخوان المسلمین با تحولات یادشده چنانکه در تحلیلهای مختلف بیان شده است، در واقع زمینههای وقوع بحران در دولت انتخابی محمد مرسی را فراهم آورد. از اینرو میتوان گفت گروههای دیگر نیز از موفقیت نسبی برخوردار شدند. سلفیها که هیچ نقش مثبت سیاسی در این کشور نداشتند نیز در این جریان به قدرت رسیدند. حتی بسیاری از اعضای کابینهی محمد مرسی از احزاب دیگر بودند. طبیعی بود که گروههای مسلمان به علت نفوذ تاریخی و اجتماعی در میان مردم در انتخابات موفقیت بیشتری کسب کنند. اخوان با بیش از ۷۰ سال سابقهی سیاسی در جامعه مصری به عنوان گروهی که برخاسته از طبقه متوسط جامعه است، ریشههای عمیقی در جامعهی مصر داشته و دارد.
۳. آثار و پیامدهای تغییر آرایش سیاسی در مصر به نفع اسلامگرایان و «اخوان المسلمین» چه بود و چه عکسالعملهایی را در دو اردوگاه پیروز و شکستخورده برانگیخت که در مراحل بعدی خالق تحولات غیرقابل پیشبینی در آیندهی مصر گردید؟
گروههای سیاسی غیرمذهبی، ناسیونالیستها و هواداران رژیم گذشته، در ابتدای راه با طرح این موضوع که دولت منتخب احتمالا گرایش شدید مذهبی به خود میگیرد و در صدد اسلامی کردن قدرت و اجرای شریعت بر میآید، با اقدامات دولت مخالفت کرده و کم کم در برابر یکدیگر جبهه گرفتند.
۴. به نظر میرسد موفقیت چشمگیر اخوان المسلمین در عرصه سیاسی مصر جدید و بُرد صندوقهای رأی، انسجام نیروهای انقلابی مصر را دست خوش تغییر نمود و منجر به «شکافی عمیق و غیرقابل برگشت» در مناسبات جریانهای سیاسی گردید. آیا این شکافها معلول نتایج انتخابات متعدد مصر طی دو سال گذسته است یا اینکه شکافها، ریشههای عمیقتر تاریخی و اجتماعی هم دارد؟
این شکافها در گذشته نیز وجود داشتند اما به علت اینکه احزاب به طور کلی در شرایط سرکوب بسر میبردند و فشار وارده بر آنها زیاد بود، مجالی وجود نداشت تا شکافها خود را نشان دهند. با استقرار دولت محمد مرسی در واقع زمینهی لازم برای بروز شکافها فراهم شد و به مرور اما در زمان کمی، افراد بیشتری به صف مخالفان و منتقدان پیوستند و به این ترتیب، در مقابل دولت؛ ارادهای خیابانی قد علم کرد. تحولات منطقه و مصر نیز البته تأثیر داشت.
۵. در طی یک سال ریاست جمهوری «محمد مرسی» رئیس جمهور برآمده از جماعت اخوان المسلمین، نوعی اپوزیسیون مرکب از سایر جریانات سیاسی علیه مرسی و اخوان شگل گرفت. به نظرشما چرا این اپوزیسیون جدید با دولت محمد مرسی به بنبست رسیدند؟
به نظر میرسد که یک نوع اسلامهراسی در نیروهای سیاسی مصر و حتی منطقه وجود دارد که مانع از آن گردید این نیروها بتوانند با دولت جدید همکاری نمایند. مخصوصاً اینکه گروه اخوان المسلمین را به عنوان یک گروه اسلام گرای بنیادگرا تلقی میکنند.
۶. شما عملکرد یک ساله دولت «محمد مرسی» را در بعد سیاست داخلی، چگونه ارزیابی مینمایید؟
از جمله مسائلی که مورد توجه محمد مرسی بود مشکل اقتصادی و بیکاری بود. برای این کار در بعد سیاست خارجی در سطح منطقه مرسی اقداماتی را انجام داد تا بتواند با کاهش تنشها از یک سو و جذب کمکهای خارجی از سوی دیگر، تا حدودی بر مشکلات اقتصادی غالب آید. تا حدودی هم موفق به دریافت کمکهای خارجی شد. اما مشکلات بیشتر از آن بود که مرسی بر آنها غلبه یابد، در عین حال وضعیت در حال تغییر بود. اعتراضها از سوی هواداران مبارک و مخالفان جدید که اغلب جوانانی بودند که به وجههی اسلامی دولت اعتراض داشتند، دامنهی گستردهتری پیدا میکرد در حالی که دولت تلاش داشت با آنها برخورد نکند. البته دولت گامهای نادرستی را برداشت که موجب تداوم و تعمیق بحران شد.
۷. بن بست سیاسی در مصر و تغییر رویهی ارتش مصر به نفع یکی از طرفهای نزاع، مصر را در آستانهی تحولاتی غیرقابل پیشبینی قرار داد که در نهایت منجر به کودتای نظامی ارتش علیه رئیس جمهور منتخب و قانونی کشور گردید. به نظرشما چرا این کودتا که دستاوردهای دمکراتیک دو سال اخیر را در معرض نابودی قرار داد، شکل گرفت؟
ارتش مصر سابقهی دخالتهای ناموجه را در حوزهی سیاسی دارد. این بار هم به کانون مخالفت با دولت منتخب تبدیل گردید. با توجه به اینکه هواداران دولت سابق نیز در خیابان بودند و دوشادوش مخالفان دیگر حرکت میکردند، هنگامی که احساس کردند گروههای سیاسی دیگر نیز موافق دخالت ارتش هستند، اقدام به کودتا نمودند. توجیه رهبران و گروههای سیاسی و مذهبی (قبطیها، الازهر و سلفیها) برای حمایت از کودتا آن بود که ارتش برای دفاع از حقوق مردم اقدام کرده و نظامیان نیز به زودی عرصهی سیاسی را به سیاستمداران میسپارند.
۸. بعضی از ناظران سیاسی از رابطهی مناسب ارتش با محمد مرسی و اخوان، در ابتدای کار سخن میگویند و مدعیاند که در ادامه این رابطه دستخوش تغییر گردید. شما بطور کلی نقش ارتش را در تحولات مصر و در حدّ فاصل انقلاب تا کودتا، چگونه ارزیابی مینمایید؟
البته فکر میکنم که تلاش ناموفق محمد مرسی برای جابجایی فرماندهان ارشد یا برکناری برخی از آنها، زمینهساز مخالفت بیشتر و سازمانیافتهی ارتش علیه مرسی بود. کشور مصر یک کشور عمدتاً در حال رشد است و در این کشورها ارتش معمولاً بیش از آنچه که میباید در حوزهی قدرت و سیاست وارد میشود.
۹. دولت محمد مرسی برای بقاء و حفظ قدرت، اصولاً باید چه تدابیری میاندیشید که نیندیشید و زمینهی کودتا را فراهم ساخت؟
نمیشود به یقین گفت، زیرا درک وضعیت دولت سابق مصر و جامعهای تحریکشده برای مخالفت آن هم بدون هیچگونه میانجیگری مسالمتآمیز از سوی احزاب سیاسی مؤثر، قدری سخت است. ارادهای در داخل و خارج مصر در واقع شکل گرفت تا دولت مُرسی را به سقوط بکشاند. به نظر میرسد کشورهایی چون عربستان سعودی و امارات متحدهی عربی که به طور سنتی از جمله کشورهایی هستند که با گروه اخوان المسلمین مخالفت و برخورد شدید دارند، در این بین نقش مهمی ایفا کردند. گروههای سیاسی هم موافق بودند و آتش اصلی را مردم با به خیابان کشانیدن سیاست برافروختند.
۱۰. از دیدگاه اندیشمندان سیاسی، وجود انتخابات آزاد و عادلانه، نشانگر حاکمیت دمکراسی بر مناسبات داخلی قدرت در هر کشوری است. به نظرشما رفتار سیاسی محمد مرسی و جماعت اخوان المسلمین در پایبندی به ارزشهای دموکراتیک در جریان فعالیتهای سیاسی مصر، در چه سطحی قرار داشت؟
به نظر من اخوان المسلمین و محمد مرسی، به صورت روشن وارد عرصه سیاسی نشدند. در برابر آن، بایستی به رفتار غیر دمکراتیک گروههای مخالف نیز اشاره کرد. مشکل دو سویه بود.
۱۱. بعضی از متفکران سیاسی معتقدند که میشود یک حکومت یا نظام سیاسی دمکراتیک باشد اما اصول لیبرالیسم سیاسی را زیر پا نهد. ارزیابیتان از دولت محمد مرسی از این منظر چیست؟
دولت محمد مرسی با انتخابات آزاد و با اکثریت ضعیفی به قدرت رسید. اگر حداقل دمکراسی را در این مورد لحاظ کنیم، میتوان گفت که دولت به صورت دموکراتیک شکل گرفت. ولی برخی از رفتارهای دولت محمد مرسی با مقتضیات دولت دمکراتیک هماهنگ نبود. البته شاید هر دولت دیگری غیر از مرسی و گروههای اسلامی حامی وی در ابتدای انقلاب به قدرت میرسید با این مشکلات مواجهه میشد. در واقع مشکل فقط گذر از برخی از اصول لیبرالیسم سیاسی نبود، بلکه با خیابانی شدن سیاست به نظر من، نوعی آشوبطلبی سیاسی حکمفرما شد که بسیاری از معیارهای سیاسی و اخلاقی را نیز پشت سر گذاشت. در این مورد احزاب مخالف نیز بسیار مسؤولیت دارند.
۱۲. علیرغم سرکوب و کشتار مخالفان و بازداشتهای گستردهی سران اخوان المسلمین توسط دولت کودتا و صدور حکم انحلال جماعت اخوان المسلمین از جانب مراجع قضایی مصر، استقرار و ثبات به مصر برنگشته است. به نظر شما راه حل واقعگرایانهی بحران سیاسی کنونی مصر چیست؟
فکر کنم که استقرار و ثبات سیاسی به آسانی قابل تحقق نیست. ارتش با کودتایی که انجام داد فقط دولت مرسی و هواداران آن را سرکوب نکرد، بلکه به موافقان خود نیز مجال آن چنانی برای دخالت در امور مصر بعد از کودتا نداد. به نظر میرسد که در حال تحکیم موقعیت خود برای آیندهی سیاسی مصر است. هم اخوان المسلمین، هم گروههای سیاسی مخالف آنها در حال حاضر با مشکلی مواجهه هستند که آنها را تا حدودی به خود مشغول داشته است. یعنی به بازخوانی رفتارهای خود مشغولند و این امر البته چالشهایی را برای آنها ایجاد کرده است. حتی ممکن است تغییراتی را در ترکیب این احزاب بدنبال داشته باشد.
۱۳. در نهایت شما آیندهی تحولات مصر را چگونه میبینید؟
بیثباتی سیاسی و اقتصادی ویژگی یک نظام سیاسی با سابقهی طولانی اقتدارگرایی است. از این رو، کشور مصر تا استقرار نظام سیاسی دمکراتیک و با ثبات از نظر اقتصادی و اجتماعی راه طولانی در پیش دارد. در عمل آنچه که با عنوان بهار عربی در این کشورها آغاز شد، فرجام چندان مطلوبی نداشته است. تغییری که تصور میشد از نظر رویکردی در میان احزاب سیاسی و گروههای مردم، در راستای گسترش ایدهی دموکراسی بوجود آمده، تحقق نیافته است.
نظرات