نوشته: عبدالله ناصح علوان
مترجم: ابراهیم تیموری بازگری
شریعت اسلام برنامهی استوار، دقیق و حسابشدهای را پیش روی هریک از زوجین قرار داده است، که وظایف و مسؤولیتهای هریک از آنها را مقابل شریک زندگیاش، مشخص میکند، و نیز بیان نمودیم که هرگاه زن و شوهر این رهنمودها را بهگونه دقیق و جدّی در زندگی مشترک خود، پیاده کنند، زندگی زناشویی توأم با سعادت، خوشبختی و آرامش و امنیت خواهند داشت و غم مشکلاتِ حاصل از نارساییهای متعدد خانوادگی و دعوی و جدالهای احتمالی، باعث دلگیری و ناراحتی ایشان نمیشود.
اما همیشه اینطور نیست، مواقعی پیش میآید که زن یا شوهر، یا هر دو از اصل و برنامهای که اسلام برای اداء حقوق و حسن معاشرت، تنظیم کرده، کوتاهی میکنند و کار به خصومت و جنجال میکشد و به تِبع آن اسباب مشکلات فراهم شده و در نهایت زوجین نسبت به یکدیگر، بغض و کینه پیدا میکند و گاهگاهی اختلافات و مشاجرات بحدّی بالا میگیرد که کار به جدایی و طلاق میرسد.
حال چنانچه، فرض بر ناسازگار و سوء معاشرت زن باشد، آیا شرعاً برای مرد جایز است که فوراً مبادرت به طلاق نماید؟! یا باید قبل از تصمیمگیری برای طلاق، بهمنظور اصلاح و بهبود معاشرت و رفتار زن، برنامههای شریعت اسلام را اجرا نماید؟! و اگر فرضاً مرد با زنش سوءرفتار داشته باشد، آیا شرعاً جایز است که زن بلافاصله خواستار فرقت و جدایی شود؟! یا اینکه باید برنامهی اسلام قبل از تقاضای طلاق را، امتحان کند؟!
در واقع اسلام برای ممانعت از وقوع طلاق، احتیاطهای لازم را در نظر گرفته تا جز در مواقع ضرورت حتمی، طلاق واقع نگردد، لذا آن را ناپسندترین حلالها نزد خداوند متعال محسوب میکند، «ابنماجه و ابوداوود» از پیامبر اکرم(ص) روایت کردهاند که فرمودند: «مبغوضترین و ناپسندترین حلال نزد خداوند، طلاق است».
اینک به بررسی احتیاطها[پیشگیریها] قبل از ازدواج و اقدامات بعد از ازدواج میپردازیم: اما تدابیر و اقداماتی که زن و شوهر قبل از انجام عقد زناشویی باید رعایت کنند تا کانون خانوادهشان از گزند خطرات احتمالی محفوظ و مصون بماند و کار به طلاق نینجامد عبارتند از:
1- اسلام به زن و مرد دستور داده تا در انتخاب شریک آینده زندگی خود، نهایت دقت و وسواس را به خرج دهند و اساس انتخابشان را بر صفت تدیّن و اخلاق، استوار سازند [نه جاه و مقام یا مال و جمال].
2- به دختر و پسر توصیه شده، پیش از عقد همدیگر را ببینند [و با میزان زیبایی و ظاهر یکدیگر بهطور مشروع و شایسته آشنا شوند، زیرا دیدار آنان در آن شرایط و آشنا شدن با تفکر و خصوصیات فردی، در آن موقعیت، زمینهساز عشق و محبّت و انتخاب آگاهانهتر میشود].
در فصول گذشته، این اقدامات و احتیاطهارا بهطور مفصّل عرض کردیم، که با مطالعه آنها جای هیچگونه بحث و مناقشهای نمیماند.
شکی نیست، که اگر دختر و پسر هنگام انتخاب شریک آینده زندگی خود، اصول و راهکارهایی را که بیان نمودیم، در نظر داشته باشند، آرامش خانوادگی آنها، کانون اختلاف و نزاع نمیشود.
اقدامات و احتیاطهای پیشگیرانه بعد از عقد ازدواج
1- معاشرت نیکو
اسلام به زوجین دستور داده، با هم رفتاری شایسته و محبّتآمیز داشته باشند. مخصوصاً مرد را به اعتبار اینکه زمام طلاق در اختیار اوست، خطاب قرار داده و فرموده: «با زنان خود به گونهی پسندیده رفتار کنید! و چنانچه (بهخاطر چیزی) از آنان دلخور شدید (شتاب نکنید و زود عکسالعمل نشان ندهید) چه بسا از چیزی بدتان بیاید و در عین حال خداوند خیر فراوانی در آن برایتان قرار داده باشد».[1]
2- نصیحت و راهنمایی
هنگامی که شوهر احساس کرد همسرش، حقوقش را رعایت نمیکند و در انجام وظایفی که برعهده دارد از قبیل؛ کارهای خانه و رسیدگی به فرزندان کوتاهی میکند، در این مرحله اسلام به شوهر دستور داده که همسرش را با نصیحت و موعظه، تذکر دهد و وظایفش را به او گوشزد نماید. و از عاقبت بدرفتاری و رابطه نامطلوبش، وی را برحذر دارد. بهگونهای که عذاب خداوند، مرگ و روز قیامت و حساب را به او یادآوری میکند، امید است تحت تأثیر واقع شده، رفتارش تغییر کرده و اخلاق و معاشرت را با شوهرش اصلاح نماید و وظایف و مسؤولیتهای خود را درست انجام دهد و حقوق همسر و فرزندانش را حفظ کند.
3- ترک همبستری
اگر نصیحت و ارشاد سودی نبخشید، مرد باید در بستر از زن دوری کرده و با وی همبستر نشود. امید است از این طریق اصلاح شده و نسبت به انجام وظایف زناشویی و مسؤولیتهایش در قبال خانواده، اقدام کند.
4- تنبیه بدنی [که جنبهی تادیب و تربیت روانی دارد]
اگر ترک همبستری مؤثر واقع نشد، جایز است شوهر، همسرش را تا حدّ معین بهمنظور اصلاح و تأدیب، کتککاری نماید. البته به اندازهای که منجر به فتنه و مصیبت بدتری نگردد و نیر نیابد مواضعی چون صورت، شکم یا سینه را مورد ضرب قرار دهد که باعث ایجاد عیب و نقص و یا تلف شدن عضوی شود. چون این نوع زدن تأدیب و تهدید است نه آزار جسمی و اتلاف و زیان وی چنانکه معاویهبن حیده میگوید: گفتم ای رسول خدا(ص) حق همسر بر ما چیست؟ فرمودند: «حق زن بر شما این است که هرگاه خودت طعام خوردی به وی نیز بدهی و هرگاه خود لباس پوشیدی به وی نیز لباس بپوشانی [برایش لباس تهیه کنی]، بر صورتش نزنی و به وی حرف زشت نگویی [مثلاً نگویی خدا تو را زشت گرداند] و او را ترک نکنی مگر در خانه خود [یعنی از منزل بیرونش نکنی]».
نظر فقها در مورد زدن و تأدیب همسر
هرگاه شوهر تمرّد و عدم اطاعت همسرش را مشاهده کرد، لازم است او را با نصیحت و راهنمایی اصلاح نماید، [اگر مؤثر واقع نشد] بهعنوان تأدیب، از زن خود در بستر دوری گزیند.
هرگاه هیچیک از این راهحلها مفید نبود، جایز است همسرش را تا حدّ معینی بهمنظور اصلاح و تأدیب به آرامی کتک بزند، به اندازهای که منجر به فتنه و مصیبت بدتری نگردد.
البته همانطور که گفتیم نباید صورت یا موضعی مثل شکم یا سینه را مورد ضرب قرار دهد که باعث عیب و نقص یا تلف شدن عضو میشود و در هر صورت این مورد فقط بین زن و شوهر میباشد. بهتر است مرد متوسل به کتککاری و زدن زن نشود و روش رسول خدا(ص) را پیشه خویش سازد، آنچه که ابنسعد از عایشه ل در این مورد روایت نموده که پیامبر(ص) هیچگاه زنان و خادمانش را کتک نزده و هیچگاه چیزی را با دست مضروب نساخته است، مگر در جهاد [در راه خدا]».
همچنین ابنسعد در طبقاتش، ماجرای هفتاد تن از زنانی را آورده که نزد رسول خدا(ص) آمده و از شوهران خود بهخاطر کتک زدن، شکایت نمودند. پیامبر(ص) از این موضوع غضبناک شده و فرمودند: «من هرگز دوست ندارم این وضعیت را ببینم!».
و موقعی که زنی از شوهرش کتک خورده بود به ایشان شکایت نمود، پیامبر(ص) فرمودند: «چگونه یکی از شما همسرش را مانند برده کتککاری مینماید و سپس در آغوشش میگیرد و گردن به گردن او میگذارد و (از این عملش) حیا هم نمیکند؟!»[2]
[در این حدیث نهی شده از اینکه مردی با زنش معامله خواجه و کنیز کند، و پس از آن در برابر وی وضع عاشق و معشوق اختیار نماید.(مترجم)]
5- حکمیت: [داوری]
هرگاه اختلافات مابین زن و شوهر چنان شدتی پیدا کرد که هیچکدام از راهحلهای قبلی مؤثر واقع نشد و زن و شوهر نتوانستند با هم به تفاهم برسند، چارهای نیست جز اینکه افراد عاقل و خیراندیش از طرف دو خانواده با هم بنشینند و مشکلات موجود بین زوجین را بررسی و ریشهیابی نمایند و راهحلهای عملی را برای برگرداندن مجدد تفاهم، صلح و سازش را به زوجین پیشنهاد کنند تا منجر به جدایی نشود و از بلای طلاق و مصیبت و بدبختی فراق، دورشان سازد.
بر مرد واجب است، که قبل از اقدام به طلاق، مراحل فوق را که از اصول و مبادی قرآن کریم در تربیت اجتماعی و برای وفاق و همدلی و اصلاح بین زوجین میباشد، اجراء نماید. در این رابطه، باز هم گوش میسپاریم به آیات حکیمانه قرآن کریم که برای اصلاح و برگشت زن به طریق حق و کانون صفا و صمیمیت زندگی، به ترتیب برایمان بیان فرموده:
«زنانی را که از نافرمانی و ناشزه بودنشان بیم دارید، با موعظه و نصیحت اصلاح کنید، اگر نصیحت فایدهای نداشت، رختخوابتان را از آنها جدا کنید و آنان را بزنید و اگر از شما اطاعت کردند بهانهجویی نکنید و آنان را بیخود اذیت نکنید، همانا خداوند عظیمالشأن و بزرگوار است. ای مسلمانان! اگر بیم جدایی آنها را داشتید حَکَمی از نزدیکان مرد و حَکَمی از نزدیکان زن نزد ایشان بفرستید، اگر نیت اصلاح داشته باشند خداوند آنان را توفیق میدهد، به درستی که خداوند آگاه و کاردان است».[3]
بنابراین فقهای کرام مقرر کردهاند در صورتیکه شوهر در هریک از مراحل مذکور [به ترتیب] به نتیجه رسید، نباید متوسل به موارد شدیدتر شود. یعنی اگر موعظه و نصیحت مفید واقع شد، دیگر جایز نیست که شوهر با زن ترک همخوابگی نماید. همچنین اگر ترک همخوابگی مؤثر بود، جایز نیست همسرش را بزند یا طلاقش دهد.
لذا لازم است شوهر به جهت اصلاح همسرش و برگرداندش به حق و هدایت، بر منهج و روشی که در قرآن کریم مقرر شده گام بردارد و در نحوه رفتار با همسرش متوجه مراقبت خداوند سبحان باشد و حدود الهی را رعایت نماید و نسبت به زنش ظلم و آزار بیحد روا ندارد. «پس اینها حدود الهی است، از آنها تجاوز نکنید. و هر کس از حدود و مرزهای الهی تجاوز کند، بیگمان این چنین کسانی ستمگرند».[4]
6- طلاق دادن در وقت مناسب
هرگاه هیچیک از راهحلهای مذکور مفید واقع نشد، و کوشش برای اصلاح و توافق بینتیجه ماند سازش زن و شوهر حاصل نشد و زن عناد و گردنکشی کرد و بر بدرفتاری و سوء معاشرتش مُسِر بود و از طرفی کاسه صبر شوهر هم لبریز گشت و طاقتش تاق شد، در این هنگام اسلام مراتبی دیگر برای اصلاح زن و بازگشتن به کانون خانواده و اصلاح معاشترتش با شوهر مقرر فرموده است، به این خاطر به شوهر امر کرده است که:
الف ـ زنش را در هنگام پاکی (نبودن در عادت ماهیانه) که در آن با وی آمیزش انجام نداده باشد، طلاق دهد. پس اگر زن در حالت ناپاکی (حیض) بود، شوهر باید از طلاق خودداری کند و تا وقت پاکی زن منتظر بماند و در صورتی که زن در عادت ماهانه نباشد ولی شوهر با او نزدیکی و آمیزش کرده باشد باید منتظر بماند تا حیض شود و بعد از حیض تا هنگام طُهر (پاکی) منتظر بماند (و پس از این مدت مرد میتواند اقدام به طلاق نماید).
(فلسفه اینکه شوهر باید برای طلاق دادن انتظار بکشد واضح است، زیرا اقدام به طلاق از جانب شوهر شاید نتیجه عواملی چون؛ تأثّرات روحی، انفعالات عاطفی و ... باشد، نه نتیجه تفکر و اندیشه و درک حقایق و واقعیتها. امید است در طی انتظار، شوهر با تعقّل از تصمیمش منصرف شود).
ب ـ شوهر نباید زنش را بیش از یک بار طلاق دهد، زیرا اگر پیشیمان شود، فرصتی داشته باشند تا دوباره زندگی مشترک را از سر بگیرند. این نوع طلاق با این شرایط که شریعت آن را مشخص فرموده، شرعاً «طلاق سنّت» نامیده میشود. و اگر مخالف شرایطی که شریعت برای طلاق مشخص کرده، اقدام به طلاق نماید، طلاق واقع میشود ولی شوهر با آن عمل خلاف شرع گناهکار خواهد شد.
مثلاً اگر شوهر زنش را در حالت قاعدگی (حیض) یا در فاصله طُهر (پاکیای) که با او نزدیکی کرده طلاق دهد، یا سه طلاق را در یک دفعه و با یک لفظ اجراء نماید (زنش را سه طلاقه نماید) یا بدون سبب و فقط جهت ضرر رساندن به همسرش او را طلاق دهد، اینگونه طلاقها هرچند واقع میشود اما مرتکب آن گناهکار میشود و در شریعت «طلاق بدعت» نامیده میشود.[5]
بعد از اینکه شوهر زنش را مطابق سنّت طلاق داد، بر زن لازم است تا وقتی که عدّهاش منقضی میگردد، در خانه شوهرش بماند، چون امیدواری است که (در این مدت خشم و عصبانیت شوهر فروکش کند و احساساتش تحریک شده، و مجدداً به زندگی برگردد.
در تمام مدتی که زن عدّه را سپری میکند، شوهر بدون عقد و مهریه نو میتواند به خانمش رجوع کند، همچنین برای رجوع رضایت زن شرط نمیباشد و به محض اینکه مرد به زنش الفاظی مثل: «به تو رجوع کردم»، «تو را به خانهام برگرداندم» یا «تو همسر من هستی» یا شبیه این کلمات بگوید، زنش به حبالهی نکاح او برمیگردد. این نوع طلاق در اصطلاح شرعی «طلاق رجعی» نامیده میشود.
اما اگر مدت عدّه به پایان رسید و شوهر به زنش رجوع نکرد و بعد از انقضای مدّت پشیمان شد و تصمیم گرفت او را برگرداند، در این صورت نیاز به نکاح مجدّد و مهریه جدید است، که مقصود از وضع این موارد توسط شارع مقدّس، امید به از سر گرفتن زندگی مشترک است. این نوع طلاق در اصطلاح شرعی «طلاق بائنه صغری» نامیده میشود.
اما چنانچه شوهر زنش را در سه طُهر (پاکی)، سه طلاق داد. بعد از مرحله سوم حق رجوع دوباره و نکاح مجدد از او سلب میگردد و چنین زنی برای شوهر سابقش حلال نیست تا این که زن شوهر کند و چنانچه با شوهر جدیدش سازش و تفاهم نداشت و طلاق گرفت میتواند با شوهر اولش ازدواج نماید.
این طلاق در اصطلاح شرعی به «طلاق بائنه کبری» که جدایی قطعی را به دنبال دارد، مشهور است. پس اگر زن مطلّقه با مرد دیگری بدون زور و اجبار و فقط با میل و رضایت خودش ازدواج نماید و شوهر جدیدش بدون اکراه و تبانی او را طلاق دهد، بعد از گذراندن عده با رضایت و میل خودش میتواند با شوهر اولیاش با مهر جدید و عقد مجدد ازدواج نماید.
به راستی که در اغلب اوقات، زندگی زناشویی زنی که همسر مردی دیگر شده، و به زندگی اولیهاش برگشته، از ثبات و دوام بیشتری برخوردار میگردد. چرا که چنین زنی با مردی غیر از شوهر اولش، زندگی زناشویی را تجربه نکرده و او را نیکوتر و بهتر ندیده [و به قول معروف هرجا که رود آسمان همین رنگ است] و اشیاء با اضداد خویش شناخته میشوند، خداوند رحمت کند شاعری که گفته است:
نقل فوادک حیث شئت من الهوی
ما الحب الا للحبیب الاول
کم منزل فی المعیش یألفه الفتی
و حنیته أبراً لأول منزل
با قلبت دنبال هر آرزویی که خواستی برو، نیست محبّت مگر برای اولین دوست.
چه بسیار منزلهایی است که جوان به آن انس میگیرد، ولی علاقه واقعی او نسبت به اولین منزل باقیست.
خداوند متعال میفرماید: «طلاق دو بار است (آن طلاقی که حقّ مراجعت در آن محفوظ است بعد از دو بار طلاق، یکی از این دو کار را باید کرد:) نگهداری (زن) بهگونهای شایسته و (عادلانه) یا رها کردن (او) به نیکی ... پس اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار دیگر باز هم) او را طلاق داد، از آن به بعد زن بر او حلال نخواهد بود مگر اینکه با شوهر دیگری ازدواج کند (و با او آمیزش جنسی نماید و ازدواج واقعی و جدّی صورت گیرد نه موقتی و فریبکارانه) در اینصورت اگر (شوهر دوم) او را طلاق دهد گناهی بر آن دو (زن و شوهر او) نخواهد بود که (به کانون زندگی زناشویی) برگردند (و زن با شوهر او مجدداً ازدواج نماید) در صورتیکه امیدوار باشند که میتوانند حدود الهی را (محترم بشمارند و) پابرجا دارند. و اینها حدود الهی است که خدا آنها را برای کسانی که آگاهند (و به شرع اسلام ایمان دارند) بیان مینماید».[6]
در این مبحث، ناگزیریم اشارهای هم به نکاح تحلیل داشته باشیم:
نکاح تحلیل به این معنی است که زن سهطلاقه شده یا ولیاش از جانب وی با مردی دیگر برای ازدواج یک یا چند شب، پیمان میبندد. (و بعد از طلاق) زن با شوهر سابقش ازدواج مینماید. این نکاح از دیدگاه شریعت مقدّس اسلام، باطل است. زیرا همانطور که بیان کردیم یکی از شروط صحّت عقد، پیمان زندگی مشترک زناشویی بصورت دائم و همیشگی است نه موقتی و زودگذر، لذا در هر نکاحی که این شرط رعایت نشود باطل است و هر کس این شرایط را نادیده بگیرد مرتکب گناه و عمل حرام شده است. رسول اکرم(ص) تحلیلکننده و تحلیلشونده را لعنت کرده، چنانچه در حدیثی که «احمد ترمذی و نسایی» از پیامبر(ص) روایت نمودهاند، پیامبر گرامی(ص) اسلام فرمودند: «آیا شما را نسبت به تیس مستعار [بُز نر عاریت کرده شده]» آگاه سازم؟! گفتند: آری یا رسول خدا(ص). پس فرمودند: «او تحلیلکننده است. خداوند لعنت کند محَّلل و محلَّل و محلَّلله را».
[محلَّل: کسی است که کار حلاله را انجام میدهد. یعنی با زن مطلّقه ثلاثه ازدواج نموده و پس از تحقق بخشیدن به شرایط حلاله، آن زن را طلاق میدهد تا برای شوهر اولش حلال گردد به عبارتی دیگر شوهر دومی.
محلَّلله: کسی که زنش را سه طلاق بدهد و بعد از آن زن مطلّقهاش را به ازدواج کسی درمیآورد مشروط بر اینکه آن شخص بعد از یک یا دو شب او را رها کند (طلاقش دهد) تا برای شوهر اولش حلال گردد.
لذا روشن است که ازدواج کردن و به ازدواج کردن به شرط حلال گناه و معصیت است. لکن با این وجود اگر کسی نکاح کند و پس از تحقق بخشیدن به شرایط حلاله، طلاق دهد. آن زن برای شوهر اول حلال خواهد شد. البته بهتر این است که فقهای محترم و بزرگوار دایره طلاق را مطابق مقاصد شریعت محصور و محدود کنند و بهقول ابنعباس «طلاق تنها باید در اثر ناچاری و ضرورت واقع شود» تا کار به حلاله و ... نکشد (مترجم) ]
آیا زن میتواند خواهان جدایی و فرقت شود (طلاق بگیرد)؟!
همیشه اینگونه نیست که تقصیر از زن باشد، بلکه در موارد زیادی مرد مقصّر است. حال اگر مرد با استفاده از حق طلاق که اسلام در اختیارش قرار داده است، میتواند از زن بداخلاق و بدرفتارش خلاص و رهایی یابد، اینطور نیست که زن برای رهایی از مرد بداخلاق و بدرفتارش هیچ راه خلاصی نداشته باشد.
در شریعت مقدّس اسلام به این زن این حق و اختیار داده شده که در مواردی اگر بخواهد میتواند از شوهرش جدا شود. مواردی چون مورد آزار و اذیت قرار گرفتن، ناتوانی جنسی مرد، عدم توانایی شوهر در تأمین نفقه و غیبت مستمر و طولانی او. پس چنانچه زن بر اثر ضرب و شتم دائم از طرف همسر، توانایی ادامه زندگی مشترک را از دست دهد یا همسرش حقوق وی را رعایت نکند و نفقهی او را تأمین نکند و امثال این موارد، زن میتواند به قاضی درخواست طلاق بدهد، اگر برای قاضی محرز شود که حق با زن است و ایجاد صلح و سازش مشکل است، اقدام به جدایی و مفارقت بین زوجین مینماید و آنها را از هم جدا میسازد. ولی اگر مشاهده کرد که اظهارات زن صحیح نیست، توجهی به شکایت و تقاضای جدایی وی نکرده و او را به زندگی زناشویی مشترک برمیگرداند.
درمییابیم که اسلام حق مفارقت را بهعنوان آخرین سلاح در اختیار زن قرار داده که چنانچه به سبب از شوهرش کراهت داشت و به آن راضی نبود یا شوهرش با او رفتاری نادرست داشته باشد، میتواند به این نوع سلاح که «طلاق خلع» میباشد متوسل شود.
خلع به این معنی است که زن در عوض پرداخت مقداری از مال یا پول یا بخشیدن تمام یا مقداری از مهریهاش به شوهر، تقاضای طلاق و جدایی نماید. دلیلی که این عمل را جایز دانسته قول خدای تعالی میباشد که میفرماید: «اگر بیم آن داشتید که اختلاف زن و مرد به حدّی رسیده که حدود قوانین الهی را رعایت نمیکنند، برای زن و شوهر در این حالت مانعی نیست که زن چیزی را بهعنوان فدیه و حقّ آزادی خود به شوهرش پرداخت نماید».[7]
این عمل، راهکاری است که شرع اجازه داده تا زن در بعضی مواقع خاص از شوهرش تقاضای طلاق کند، از این احکام عدالت اسلام، واقعگرایی و ارزش شریعت بینظیرش در اعطای حقوق زن و مرد، برای همگان آشکار میشود.
البته از دیدگاه شریعت اسلام، حرام است که زن بدون اسباب و عوامل اساسی و معقول که شرع تعیین کرده، برای طلاق گرفتن و جدایی از شوهر پیشقدم شود. در این مورد «ابوداوود و ترمذی» حدیثی از پیامبر اکرم(ص) روایت نمودهاند که تأکیدی است بر این مطلب، ایشان میفرمایند: «هر زنی که بدون بدرفتاری شوهرش، از او تقاضای طلاق کند، خداوند بهشت را بر او حرام مینماید».
همچنین با توجه به عام بودن حدیث «لا ضرر و لا ضرار» جایز نیست مرد بدون علت اساسی و دلیلی معقول زنش را طلاق دهد.
پس بر زن و شوهر لازم است که حدود الهی (اوامر و نواهی او را) در رفتار و معاشرتشان با یکدیگر به نحو احسن رعایت کنند و هریک به حقوق دیگری احترام گذاشته و مراعات یکدیگر را بکنند و از مسائلی که موجب بروز مشکلات و برانگیخته شدن کینه و نفرت و دشمنی و بالاخره منجر به طلاق و جدایی میشود جداً اجتناب نمایند.
و آن وقتی که زن و شوهر برای خوشبختی و سعادت خانواده و تربیت فرزندان و ایجاد خانواده فاضله در مقابل خداوند عزّوجل، احساس مسؤولیت نمایند، آن زمان است که خانوادههایمان مکانهایی میشود برای تربیت بزرگان و قهرمانان و بسان مدارسی میشود برای فارغالتحصیل کردن مردانی بزرگ و باغهایی میشوند که سایههایشان را بر دیگران میگسترانند تا آنان هم از برکاتشان بهرهمند شوند و در آن روز است که مؤمنین به نصرت و یاری خداوند شادمانند.
پاورقیها و مآخذ
----------------------------------------
[1]- نساء: 19.
[2]- ابن سعد، طبقات، ج8، ص 118.
[3]- سوره مبارکه نساء: آیات 34 و 35. در این سفارش حکیمانه خداوند متعال چند نکته لطیف وجود دارد که لازم به یادآوری است:
الف ـ برای اینکه عواطف و احساسات همسران جریحهدار نشود و اسرار خانواده به بیرون سرایت ننماید، توصیه فرموده دو داور از خانوادههای زن و مرد [خویشاوند] باشند.
ب ـ این داوران به علت روابط سببی یا نسبی و عاطفی که با دو خانواده دارند با سوز و علاقه بیشتری مشکل را پیگیری نموده و برای اصلاح آن تلاش میکنند تا از فروپاشی کانون خانواده و آوارگی فرزندان معصوم، جلوگیری شود.
ج ـ مشکل آمد و رفت و سایر معضلاتی که در رابطه با داوران بیگانه وجود دارد، در داوران خانوادگی وجود ندارد، البته باید در انتخاب داوران دقت شود، تا افرادی مجرّب، با درایت و با تقوی باشند. [مترجم]
[4]- بقره: 229.
[5]- در این که آیه طلاق بدعی واقع میشود یا نه؟! قول مشهور فقها این است که طلاق در حالت حیض واقع میشود ولی شوهر با این عمل خلاف، گناهکار خواهد شد (آنچه که مؤلف محترم بیان داشته). ولی جماعتی از فقهای اسلام بر این نظرند که طلاق در حالت حیض واقع نمیشود چون به هیچوجه شریعت به آن دستور نداده است و به کسی اجازه چنین کاری نداده، لذا خارج از شرع و قانون الهی است. پس چگونه حکم به صحت و اجرای آن حکم میشود؟!
این موضوع را فراموش نکنیم که: بسیاری از مسلمانان بجا و درست از قضیه طلاق استفاده ننموده، و در غیر جایگاه خود آن را بکار گرفته و بعنوان شمشیری برگردن زنان و تهدیدی برعلیه آنان و برای سوگند بهخاطر امور و اشیاء پست و ناچیز مورد استفاده قرار دادهاند. در همین رابطه بسیاری از فقها دامنه اسباب وقوع طلاق را گسترش داده و حتی ردی به وقوع طلاق آدم مست و خشمگین و مجبور شده دادهاند. و این علیرغم حدیثی است که میفرماید: «به هنگام در تنگنا قرار گرفتن طلاق واقع نمیشود». ابنعباس میگوید: «طلاق و جدایی بر اساس میل و اختیار است که انجام میپذیرد». حتی برخی گفتهاند کسی که با همسر خود هیچگونه اختلافی نداشته باشد، و در منتهای صفا و صمیمیت زندگی میکنند، و مرد دچار خشم شده و با لفظ طلاق ثلاثه بخواهد همسر خود را بترساند، طلاق او واقع میشود و همسرش بر او حرام میگردد؟!
اما رسالتی که نصوص و مقاصد شریعت حکیمانه و سازگار با فطرت، در ساختن ساختمان خانواده پیامآور آن است، تلاش برای دوام روابط خانوادگی و هرچه بیشتر تنگ گردانیدن دایره طلاق است، نه گسترش دادن اسباب و عوامل وقوع آن. و این موضوع را میرساند که جز با الفاظی معین و در اوقاتی معین و با قصدی معین طلاق واقع نمیشود. و معتقدیم که این رأی صحیحترین برداشت از دین خداوند است. و بسیاری از بزرگان و پیشنیان مانند امام بخاری، ابن تیمیه، ابن قیم و استاد قرضاوی و استاد غزالی و ... از دانشمندان اسلامی معاصر، و مؤیدین آنها آن را صحیح و سازگار با روح و حقیقت اسلام بهشمار میآورند.
اما بدفهمی و اجرای نادرست احکام اسلام به خود مسلمانان و صاحبنظران مربوط میشود، و ربطی با تعالیم تعالیبخش اسلام ندارد. برای مطالعه بیشتر، ن. گ. به فتاوای شیخالاسلام ابن تیمیه (رح)، فتاوای معاصره دکتر قرضاوی، تحقیقات استاد ملاعبدالله احمدیان، مسائل زنان بین سنتهای کهن و جدید استاد غزالی.(مترجم)
[6]- بقره: 229.
[7]- بقره: 229.
نظرات