اشاره‌: به‌ تأکید می‌توان گفت ریشه‌ی بسیاری از مشکلات اجتماعی را باید در بنیان ساختارهای فرهنگی جامعه‌ و نوع تربیت افراد در بستر خانواده‌، مدرسه‌ و جامعه‌ جستجو نمود؛ فلذا توسعه‌ی فرهنگی، شاید یگانه‌ راه‌ تحول جامعه‌ در راستای تکوین اشخاص و ایجاد جامعه‌ای توسعه‌یافته‌، اخلاقی و مسئول به‌ حساب می‌آید. در این میان نقش گروه‌ها و جماعتهای اسلامی که‌ داعیه‌ی اصلاح فرهنگی، دینی و اخلاقی جامعه‌ را دارند، بسیار حایز اهمیت است. با این وصف، هستند افرادی که‌ از پذیرش مسئولیتها و وظایف محوله‌، با دلیل‌تراشیهای ناموجه‌، شانه‌ خالی‌ می‌کنند. گفتار حاضر می‌کوشد به‌ مسأله‌ی مسئولیت‌پذیری و مسئولیت‌گریزی از نظرگاه‌ روان‌شناختی بپردازد و راه‌کارهایی را در راستای حل این پدیده‌ی اجتماعی عرضه‌ می‌نماید:  

مسؤولیت و مسؤولیت‌پذیری فقط مفهومی تجریدی و انتزاعی نیست، بلكه یك ارزش است، ارزشی كه اخلاق فردی و اجتماعی، وجدان كاری، صداقت و درستی و انضباط و بسیاری دیگر از ارزشهای مثبت پشتوانه آن می‌باشد ولی متأسفانه شاهدیم كه امروزه مسؤولیت‌گریزی و از آن بدتر مسؤولیت‌ستیزی به نحوی از انحاء جایگزین مسؤولیت‌پذیری شده است.
اشاره: چند بیمار در بیمارستان به دلیل استفاده از داروی بیهوشی جان باختند، بیماران روانی در خیابان رها هستند، متكدیان و معتادان و زنان ویژه از خیابان جمع آوری نمی‌شوند و صدها نفر به دلیل استفاده از خونهای آلوده به ویروس ایدز و هپاتیت آلوده شده‌اند و...
اگر بخواهیم همه اتفاقاتی را كه  در گذشته‌ به وقوع پیوسته و هیچكس مسؤولیت آنرا نپذیرفته بشماریم سر به دهها مورد می‌زند.
می‌توانیم هنوز انتظار داشته باشیم كه بالاخره روزی مسؤولان وقایع ناخوشایند معلوم شوند. جان بیماران در بیمارستانها حفظ شود، داروهای غیراستاندارد وارد نشود و معتادان و بیماران روانی جمع آوری شوند و ... اگر هر دستگاه، نهاد و شخص مسؤول، به‌جای فرار از زیر بار مسؤولیت، مسؤولیت اعمال و اقدامات خود را بپذیرد و پاسخگو باشد.
مقاله زیر مسأله مسؤولیت‌پذیری را كه این روزها در جامعه ما حكم كیمیا را پیدا كرده، مورد بررسی قرار داده است، با هم می‌خوانیم.
فرهنگ عمید مسؤولیت و وظیفه را چنین تعریف نموده است: مسؤولیت: آنچه كه انسان عهده دار و مسؤول آن باشد از وظایف و اعمال و افعال.


وظیفه: كاری كه انسان مكلف به انجام آن است. در فرهنگ معین مسؤولیت چنین تعریف شده است: «كسی كه فریضه‌ای بر ذمه دارد كه اگر به آن عمل نكند از او بازخواست شود.» در سراسر این نوشتار منظور از مسؤول و مسؤولیت بر طبق تعاریف فوق است. به عبارتی خود را محدود به مسؤول یك سازمان دولتی و یك اداره نكرده‌ایم، بنابراین طبق این نظر تمامی افراد جامعه و خدمتگزاران دولتی و غیردولتی همگی مصداق این تعریف می‌باشند و فرمایش: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» تأییدی است در این جهت. مسؤولیت یكی از ارزشهای اخلاقی نیرومند و در عین حال درونی شده است كه جزیی از وجدان شخصی به حساب می‌آید كه نقض آن احساس شرم و خطا را به دنبال دارد و در جریان این تعهد وجدانی، جامعه باید شرایط ایفای این تعهد را فراهم نماید. مسؤولیت و مسؤولیت‌پذیری فقط مفهومی تجریدی و انتزاعی نیست بلكه یك ارزش است، ارزشی كه اخلاق فردی و اجتماعی، وجدان كاری، صداقت و درستی و انضباط و بسیاری دیگر از ارزشهای مثبت پشتوانه آن می‌باشد. ولی متأسفانه شاهدیم كه امروزه مسؤولیت‌گریزی و از آن بدتر مسؤولیت ستیزی به نحوی از انحاء جایگزین مسؤولیت‌پذیری شده است كه این جایگزینی نامناسب خود آفات ارزشی منفی دیگری چون: دروغگویی، تهمت، سهل انگاری در انجام وظایف را در بردارد. در بعضی موارد گوشزد كردن و توجه دادن به مسؤولیت و وجدان كاری به برخی افراد و مسؤولینی كه از این موضوع به سادگی می‌گذرند مساوی است با مورد غضب ایشان قرار گرفتن و طرد از اجتماع. شاید این جمله «ویل دورانت» تأیید در این جهت باشد كه گفته: «هر رذیلتی زمانی فضیلت بود و ممكن است باز روزی فضیلت شود.» رشوه دادن و رشوه گرفتن و پارتی بازی نتیجه دردناك این موضوع است كه در بسیاری موارد به صورت یك عادت اجتماعی جلوه نمایی می‌كند.
بسیاری از مسؤولان به این نتیجه نرسیده‌اند كه انجام مسؤولیت و آنچه بر عهده دارند منتی را بر فرد و یا افراد متقابل شامل نمی‌شود. چاپلوسی و چرب‌زبانی و مدح و ثنا گفتن مسؤول از جانب ارباب رجوع، این ذهنیت را در فرد مسؤول ایجاد می‌كند كه انجام مسؤولیت یك وظیفه نیست بلكه یك عمل از روی لطف و همراه با منت است (و بدون شك اینان از كسانی هستند كه توقع ستودن اعمال خودشان را دارند ولی تحمل نكوهش اعمال بدشان را ابداً! )


رشوه دادن و رشوه گرفتن و پارتی بازی، نتیجه دردناك این موضوع است كه در بسیاری موارد به صورت یك عادت اجتماعی جلوه نمایی می‌كند. ذهنیت و رویكرد اكثر مردم به این مسأله و «معضل اجتماعی- تاریخی» چنین است كه حل این مسأله و مشكل از عهده و توان یك فرد با توان عادی انسانی خارج است و برای حل آن حضور ابر مردی لازم است كه وقت و سرمایه اقتصادی كلانی داشته باشد و مجهز به نیروهای مافوق طبیعی و انسانی. نگرش به موضوع را می‌توان ناشی از احساس عدم كنترل بر موقعیت دانست، كه خود می‌تواند ناشی از تلاشهای به ثمر نرسیده ایشان باشد. (پدیده‌ای كه در روانشناسی زیر عنوان «درماندگی آموخته شده» از آن یاد می‌شود). نتیجه چنین نگرشی خونسردی كاذب و بی خیالی (افسردگی نهفته و اضطراب) از یك طرف و رفتارهای پرخاشگرانه ناگهانی از طرف دیگر است. جملات و واژه‌های «بی خیالش درست خواهد شد»، «تا حالا كه این طوری بوده تا بعد چه پیش آید» و بسیاری از جملات توجیه كننده ناامیدانه به آسانی و شاید بدون تأمل و تعمق و ژرف اندیشی از طرف مردم و از آن بالاتر مسؤولین به طور مكرر توسط افراد جامعه به كار برده می‌شود چنان شده كه جزو بدیهیات روزمره قلمداد می‌شود و از سطح عادات فردی به عادات اجتماعی رسیده، این روحیه «باری به هر جهت بودن» كانال خطرناكی است جهت مسؤولیت‌گریزی و اجتناب و انكار كیفر ناشی از آن، چون قانون‌گریزی زیرمجموعه‌ای است از مسؤولیت‌گریزی، زیرا قانون در بسیاری از موارد جهت گریز از مسؤولیت كیفرهایی تعیین كرده است. بنابراین فرد جهت دوری از كیفر و تنبیه دست به انواع و اقسام راهبردهایی نظیر: توجیه عمل و موجه جلوه دادن آن، فرد یا افراد دیگری را مسؤول این خطا انگاشتن و پناه بردن به استدلالهای متنوع توجیه كننده اقتصادی- اجتماعی است: (من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود!) می‌زند در هر صورت و با توجه به آنچه كه آمد: برای این كه جامعه‌ای پویا، متكامل و روبه ترقی و توسعه داشته باشیم باید روحیه مسؤولیت‌پذیری كه اساس بسیاری دیگراز ارزشهای اخلاقی است «در سطح ملی و در پایه فرهنگی» عجین شود و بدین منظور نكات ذیل قابل تعمق و تأمل می‌نماید:


۱- خانواده اولین و مهمترین اجتماع انسانی است، كودكان خود را از همان ابتدا كه توانایی انجام كارهای شخصی و اجتماعی دارند «عادت دهیم» كه كارهایشان را خودشان انجام دهند (البته با ضمانت اجرایی مناسب) بنابراین با تقویت مسؤولیت‌پذیری در سطح فردی گامی مثبت و باارزش جهت مسؤولیت‌پذیری در سطح اجتماعی برمی‌داریم. والدین و بزرگترها الگوهای كودكان هستند بنابر این زمانی كودك مسؤولیت‌پذیر می‌شود كه والدین و اطرافیان مسؤولیت‌پذیر داشته باشد. شعار به مسؤولیت و عمل نكردن به آن نه تنها باعث مسؤولیت‌پذیری فرزندان نمی‌شود بلكه در بعضی موارد باعث مسؤولیت ستیزی و قانون ستیزی هم می‌شود.
۲- مدرسه دومین اجتماع بزرگی است كه كودك وقت زیادی را در آن به سر می‌برد و آینده وی در این مكان رقم می‌خورد بنابر این اولیاء و مربیان مدارس باید با استفاده از راهبردهای مناسبی نظیر گروه‌های بازی و گروههای هنری- فرهنگی در این جهت تلاش نمایند. همچنین برنامه ریزان كتب درسی باید توجه بیشتری در جهت ارتقاء آگاهی ارزشی دانش آموزان نمایند.
۳- همانطور كه بیان شد مسؤولیت یك تعهد وجدانی است كه در این راه جامعه و « مسؤولان جامعه » هم باید شرایط اقتصادی - اجتماعی این تعهد را فراهم نمایند.
۴- «وفاق اجتماعی و وفاق ملی در گستره وسیعتر یكی از عوامل بنیادین مسؤولیت‌پذیری است. به عبارت دیگر، همكاری و همراهی افراد در سطوح مختلف «و تقویت حس انتقادپذیری» از جمله عوامل برونی است كه در جهت درونی شدن این ارزش اخلاقی نقش دارد. آگاه نمودن افراد جامعه به موضوع مسؤولیت‌پذیری، كه همه جوانب زندگی فردی- اجتماعی انسان را در برمی‌گیرد؛ تك بعدی و یك نفره نیست و در حقیقت در تعامل با زندگی اجتماعی است كه صورت می‌پذیرد، گامی است جهت جلوگیری از مسؤولیت‌گریزی چون فرد خود را موظف می‌داند در انجام اموری كه بر عهده دارد به بهترین نحو عمل نماید و در صورت خطا به هر دلیل پاسخگوی آن باشد نه توجیه كننده غیرمنطقی.حال سؤالی كه پیش می‌آید این است كه: آیا بعد از اصالت خون و اصالت پول عصر ما به سوی اصالت بی مسؤولیتی پیش می‌رود؟!

 

فرهنگ مسؤولیت‌گریزی!
هسته و مبنای مسؤولیت مفهوم انتخاب آزاد است و انتخاب آزاد را می‌توان «توانایی اراده شخص در انتخاب میان چند امر بدون این كه نیرویی از خارج در آن دخالت داشته باشد» تعریف نمود و یا «قدرت تعیین و تصمیم گیری بدون این كه علت دیگری جز اراده شخص در آن دخالت داشته باشد». بنابراین مسؤولیت مستلزم دو شرط است: تشخیص و آزادی داشتن. منظور از تشخیص دادن، توانایی تمیز و تفكیك میان خوب و بد است كه برای بعضی افراد تشخیص میان خوب و بد عبارتست از «تشخیص میان امور مجاز و امور غیرمجاز. به عبارتی عملی خوب است كه مجازاتی در پی نداشته باشد و عملی بد است كه توأم با سرزنش و مجازات باشد. بنابراین وظیفه شناسی در این سطح در حد تعریف قانونی آن تنزل پیدا می‌كند و وجدان شخصی (عاملی اخلاقی و درونی كه مانع كار بد است و راغب كار خوب) می‌شود و تحت الشعاع عامل بیرونی قرار می‌گیرد. «واژه‌های مسؤول و مسؤولیت را بارها در اداره‌ها و اماكن عمومی چون بقالی و نانوایی (كه مورد اخیر «باید» تأمین كننده اصلی‌ترین ماده غذایی ما در ایران باشد ولی...) شنیده‌ایم و به كار برده‌ایم ولی در اكثر موارد با همان سادگی بیان این واژه، از آن می‌گذریم «آیا این اداره مسؤول ندارد» آیا این مغازه مسؤول ندارد؟ مسؤولیت این بی نظمی برعهده كیست؟ و سؤالات متعدد دیگر بیانگر توجه مردم به این موضوع است ولی باز هم بااین كه مردم متوجه این معضل هستند مشكل همچنان باقی است، با نگاهی اجمالی به تاریخ اجتماعی ایران متوجه می‌شویم كه این مسأله جنبه تاریخی دارد. به عبارت دیگر، بسیاری از مشكلات امروز این مردم، مشكل دیروز هم بوده است ولی آیا طرح این موضوع در قالب «این مشكل اقتصادی است» و یا «این مشكل فرهنگی است» - كه بسیار هم «مد شده» است - مشكلی را حل می‌كند؟ مشكل واقعی فرهنگی ما این است كه عادت كرده‌ایم به جای به پا خاستن و چاره‌اندیشی در جهت حل آن، فوراً «مشكل فرهنگی» را مطرح كرده و از آنجایی كه به نظر بعضی «مشكل فرهنگی» پیچیده و همچون كلافی سر در گم است حل مسأله و مشكل در همین حد معدوم می‌گردد. این معضل «فرهنگی انگاشتن مسائل» كه هم از طرف مردم و هم از طرف مسؤولین بیان می‌شود به صورت آخرین و بهترین راه فرار مشكلات در نظر گرفته می‌شود و جلوی پیشرفت و ترقی را از همان ابتدا می‌گیرد زیرا از این نظر درگیر مسأله و مشكلی شده‌ایم كه دیگر راه چاره‌ای «جز سوختن و ساختن» نداریم و در این حالت است كه رفتارهای گروهی تبدیل به عادات اجتماعی می‌شوند و عادات هم با گذشت زمان و تكرار مبدل به عقاید و باورهایی می‌شوند كه این عقاید و باورها اركان سازنده فرهنگی اند و اینچنین است كه معضل «فرهنگی انگاشتن مسائل» خود تبدیل به یك فرهنگ ارزشی منفی دیگر می‌شود كه روحیه خود باوری و عزت و اتكای به نفس را در سطح فردی و اجتماعی ضعیف و سست می‌گرداند. از طرف دیگر، بسیاری از افراد دیگر كه «مثلاً » احساس وظیفه شناسی می‌كنند از ترس این كه به عنوان «عاشق غربی و یا كافر حربی» مطرح شوند و یا در دام بوروكراسی اداری بیفتند، خاموش می‌مانند كه این ذهنیت و رویكرد میراث شوم تسلط حكومتهای استبدادی سلاطین بر تمدن فرهنگ ایرانی است.
بنابراین، در بسیاری از موارد مسؤولیت‌گریزی جنبه كاملاً شخصی دارد.پدیده‌ای است كه در روانشناسی به فرافكنی معروف است و فرد «به صورت ناهشیار» ویژگی‌های ناخوشایند را در شكل اغراق آمیزی به دیگران نسبت می‌دهد تا بوجود آن در خود اعتراف نكند، یكی از راهها و شاید مهمترین راه در جهت اصلاح این ذهنیت «حاكمیت قانون با ضمانت اجرایی مناسب» است با حاكمیت قانون ذهنیت مردم نسبت به قانون عوض می‌شود زیرا بسیاری از مردم قانون را با مجازات و كیفر مساوی می‌دانند در حالی كه اصلی‌ترین وظیفه قانون «جنبه حمایتی» آن است و در این راه كیفر و مجازات ابزاری است كه نهایتاً و به عنوان آخرین راه باید به كار رود.