نوشته: دکتر طارق رحمان
مترجم: یوسف محتشمی
زبان دره ایندوس(پاکستان کنونی) در دوره قبل از اسلام چه بوده؟ آیا در این ناحیه یک زبان تکلم میشده یا چندین زبان؟ به کدام خط یا خطها نوشته میشدهاند؟ ایا این حوزه تمدنی دارای یک خانواده زبانی بوده یا چندین خانواده زبانی؟ این سؤالات سؤالهایی هستند که فقط بوسیله یک زبانشناس نمیتوانند پاسخ داده شوند. برای جواب دادن به این سؤالات بایستی از علوم مختلف باستانشناسی، تاریخ و مردمشناسی استفاده کرد. اجازه بدهید با مدارکی در مورد تمدن دره ایندوس شروع کنیم که نخست به وسیله باستانشناسان کشف شده است.
تمدن دره ایندوس
تمدن دره ایندوس یا همانهاراپا در سال 1920-21 زمانی که مهرهای حکاکی شدهای در نزدیکی ساهیوال کنونی در محلی به نام هاراپا کشف شدند.
بعدها Rakhal dasBanerjee، john marshal، E. J. Hmacksy و m. s. vats حفاریهایی را در موهنجودارو در ایالت سندآنجام دادند و بقایای یک تمدن مدفون شده را با یک خط تصویری (هیرو گلیف) کشف نمودند. بسیاری از باستانشناسان ازجمله sir morttimer wheelerدرباره این تمدن به دانستهها در مورد تمدن این دره افزودند. ما اکنون میدانیم که این تمدن تا yamunaدر امتداد بستر رودخانه Ghgger در راجستان، گجرات و تا دهانه رودخانههای NarbadaوTapatiگسترش داشته است.
اگرچه به نظر میرسد که محل اصلی این تمدن درپاکستان است. این محوطهها در یک مرحله بعد بین سالهای57- 1955 زمای که یک باستانشناس پاکستانی F. A. Khanیک شهر پیش از دوره ایندوس (3300-2800 قبل از میلاد) را درکوت دیجیkot diji واقع در خیر پور سند کشف کرد. همچنین محوطههایی بوسیله رفیق موگال در بهاول پورBahawalpur خصوصا در بیابان Cholistanکشف شدند با این کشفیات مشخص شد محدوده این تمدن در کل منطقه پاکستان جنوبی گسترش داشته است. این منطقه به وسیله پرفسوراحمدحسین دانی باستانشناس و سانسکریتشناس معروف پاکستانی زمانی که وی آثار این تمدن را در gumla هفت مایل دورتر از دیره اسماعیل خان کشف کرد گسترش یافت. در واقع دانی شش دوره فرهنگی راشناسایی کرد و پرفسور فرزند علی درانی Farzand Ali Durrani رحمان دیریRahman Dheri که چهارده مایلی شمال شهر دیره اسماعیل خانِDere Ismail Khanواقع است مورد کاوش قرارداد و جزییات بیشتری در مورد گسترش تمدن شمال غربی در ایالت سرحد را در دسترس قرار داد.
باستانشناسان با این نظریه که آیا مصنوعات فرهنگی از نوعkot-Dijiتمدن جدا گانهای را بوجود می اورند یا یک مرحله زودتر اتمدن دره سند هستند موافق نیستند. رفیق موگال با ذکر شواهدی از حفاریهایی در Bahawalpur و زاخمهسف شد. نتیجه گرفت که تمام محوطههای مرتبط با kot –Dijiبا همدیگر یک مرحله اساسی تمدن دره سند و نوعی شهرنشینی اولیه را تشکیل میدهند.
اگرچهparpola استدلال میکند این اصطلاح بگونهای گمراه کننده از ناپیوستگیهایی خبر میدهد. مثلا اصطلاح قبل ازآریان درمقابل آریان. در واقع بسیاری از محققان فرهنگ بعدی راشکل تغییر یافته فرهنگ اولی تلقی میکنند. این مساله شگفت آوراست که اگر تاریخهای فرهنگ دره سند تقریبا2300-2000قبل از میلاد باشند. وتاریخهای kot –Diji2800-3300قبل از میلاد باشند. بنابراین قدمت دوران شهرنشینی در آسیای جنوبی یک هزارسال افزایش می یابد. محدوده این فرهنگ اولیه بوسیله موگال به صورت زیر ارائه شده است:
«نواحی شمال مرکزی بلوچستان، بخش اعظم سند و پنجاب. بخش کالیبنگان هند و بخش جنوب غربی ایالت سرحد نواحی هستند که احتمالا محدوده فرهنگی Kot-Diji را تشکیل می دادهاند. »بنابراین میتوان چنین فرض نمود که ناحیهای که اکنون پاکستان نامیده میشود شباهت فرهنگی با سه هزار سال قبل از میلاد دارد. اکنون سؤال این است آیا در این محدوده تشابه زبانی نیز وجود داشته است. این سؤالی است که نیاز به پاسخ دارد.
زبان دره ایندوس
اگر چه بیشتر از چندنشانه ازفرهنگ Kot-Dijiرمز گشایی نشدهاند. F. A. Durraniبا تبعیت از B. B. Lal وB. K. Thapur اظهار میدارد که این نشانهها ممکن است اغاز نوشتار در دره ایندوس باشد. با وجودی که 4000 نشانه از خط تمدن دره سند کشف شده است که روی سنگ،تکههای سفال و دیگر اشیا حک شدهاند. این علایم به شکل رضایت بخشی رمزگشایی نشدهاند، اما تاریخی از تلاشهایی برای چنین رمز گشاییهایی در تازهترین کتاب asko parpola درباره این موضوع در دسترس است.
این خطوط یا حد اقل تصویرها به نظر میرسد که هم شکل هستند اما برای این مساله دلایل کافی وجود ندارد که زبان مورد استعمال در این حوزه نیز یک زبان باشد در واقع مثل تمام قسمتهای جهان زبان باید به لهجهها یا به گونههای منطقهای تقسیم شده باشد با این وجود ممکن است که این گونههای زبان به یک خانواده زبانی متعلق باشند پس سؤال این است که این خانواده زبانی چیست ؟
از sir John Marshalشروع می کنیم وی اولین شخصی بود که اظهار داشت زبان تمدن ایندوس دراویدی بوده و بیشتر دانشمندان" فرضیه دراویدی"را جدی گرفتهاند piero Meriggi محققی که در رمزگشایی هیروگلیف hitit مشارکت نموده اظهارداشت که براهویی زبان دراویدی که حتی اکنون در بخشهایی از بلوچستان صحبت میشود بایستی زبان اصلی هاراپا Harrapa باشد. اگرچه زبان براهویی تغییرات بسیاری کرده و با زبان بلوچی مخلوط شده است بطوریکه Elfenbeinاشاره میکند نمیتواند دلیل واضحی در این زمینه باشد. محقق اسپانیایی دیگری بنام Jesuit Henry Herasبیش از 1800 متن ایندوس رابه زبان پروتو-دراویدی ترجمه نمود اما رمزگشایی و تئوریهای زبانشناسی او موردقبول واقع نشد. بعدا محققین روسی به سرپرستی Yurjjv knorozovتحلیل کامپیوتری موشکافانه ازتوزیع نشانههاآنجام دادند و به این نتیجه رسیدند که این زبان به خانواده زبانی دراویدی تعلق دارد.
اگرچهkamil Zvelebilیک محقق روسی به این نتیجه رسید که قرابت دراویدی زبانproto –indianفقط یک فرضیه جذاب وکاملا قابل قبول باقی میماند. در واقع قابل قبول بودن این فرضیه اینگونه است که بسیاری از اشخاص مثلIravatham Mahadevanیک محقق زبان تامیل قدیم ازان برای پیشنهاد متنهایی از خط ایندوس استفاده کرده است.
F. C. SouthworthوD. M. C. Alpinاز ریشههای زبان دراویدی برای بازسازی زبان دره ایندوس استفاده کردهاند. Walter. A. Fairservisمتخصص دیگری در این زمینه با اطمینان قابل توجهای اظهار داشت که زبانهاراپا اساسا یک زبان ابتدایی دراویدی است. حتی Parpalaبعد از بررسی خیلی دقیق ومفصل این مدارک اظهار میدارد که زبانهاراپااحتمالا به خانواده زبان دراویدی تعلق دارد.
تأثیر زبان دراویدی بر زبانهای پاکستانی
اگرخانواده زبانهاراپا دراویدی بوده پس اولین زبانهای منطقه کنونی پاکستان ایندو-آریان نبوده بلکه دراویدی بودهاند. چنین ادعایی به صورت افراطی و بی پایه واساس به وسیله عین الحق فرید کتی یک لغتشناس پاکستانی در چند مورد از آثارش مطرح شده است. دیگر محققان از تئوری انتقال زبانی یا تداخل"برای توضیح حضوراجزای دراویدی در زبانهای پاکستان استفاده کرهاند که کلا گفته میشود دختران سانسکریت هستند که یک زبان ایندو-آریایی است.
(انتقال یا تداخل: تأثیر قواعد دستوری یک زبان اول بر زبان دیگری که یک شخص یاد میگیرد اشاره میکند. بنا بر این اگر پاکستانیها انگلیسی یادبگیرند آنها آنرا کما بیش طبق قواعد دستوری زبان اول صحبت میکنند. مادامیکه آنها بیشتر و بیشتر در معرض قواعد دستوری انگلیسی قرار می گیرند آنها آنرا مثل گویندههای بومی صحبت میکنند. اگرچه بعضی خصوصیتهای زبان مادری گوینده باقی میماند که همان چیزی است که ما انرا تکیه(لهجه)پنجابی، پشتو، سندی یا اردو مینامیم.
گاهی اوقات یک زبان قدیمی میمیرد و تمام گویندگان زبان جدیدی یاد میگیرند. اما روشی که آنها از این زبان استفاده میکنند تحت تأثیر قواعد دستوری زبان قدیمی قرار میگیرد. )
اگرما این تئوری را بر زبان هند واریایی قدیم اجرا کنیم، میتوانیم فرض نمائیم که زبان هاراپا که احتمالا دراویدی بوده، آریایی قدیم را تحت تأثیر قرار داده است. بنابراین زبانهای پاکستانی بنیادی دراویدی دارند. دلیل حضوراین اساس طبق گفته
Beail Takknanحضور صامتهای برگشتی است که در اعضای ایرانی یا اروپایی خانواده هندو- اروپایی وجود ندارد. دلیل دیگر ممکن است وجود خوشههای (گروههای) صامتی در اول واخر کلمات ایرانی، اروپایی وزبانهای دردیکDardicو حتی سانسکریت باشد بنا براین سانسکریت/prem/را دارد که به معنی عشق است. اما گویندگان هندی-اردو آن را/pirem/میگویند. انهامصوتi//را بین دوصامت ابتدایی/p/و/r/قرار میدهند زیرا قوانین دستوری تلفظ آنها (که قواعد واجشناسی نامیده میشود)
صامتهای دستهای اول کلمات را اجاره نمیدهند. به طورمشابه گویندگان اردو پنجابی و سندی صامتها را در کلمهای مثل: school، stoolوsmall وغیره جدا میکنند. ممکن است به این دلیل باشد که این جداکردن دستههای صامتها در بعضی زبانهای جنوب آسیا که قدیمیتر از سانسکریت هستند وجود دارد. اگرچه این یک پیشنهادی از طرف نویسنده کنونی است که نیاز به تحققیق بیشتر به وسیله زبانشناسان برای شناخت اصل دارد.
ورود زبانهای ایندو-آریان
بر خلاف تصوری عمومی در پاکستان آریاییها به مانند یک موج بزرگ بر کوهستان شمالی که دراویدیها بر آن ساکن بودند مسلط نشدند. بلکه براساس گفته محققین آنها حداقل با دو موج عمده به وارد پاکستان امروزی شدند. موج اول تقریبا 2000سال قبل از میلاد ودومی تقریبا 6 قرن بعد پس ازموج دوم و زمانیکه غلبه آنان زبان آنها را در سرتاسر هند شمالی گسترش داده بود. ان زبان رایج یا تعدادی از لهجههای که برای سهولت کار آنها را هندو-آریان باستان مینامیم. زبان موج اول که کوههای پامیر محدود میشد به عنوان دردیکDardicشناخته میشود در صورتی که دومی ممکن استindic نامیده شود.
زبانهایی که در پاکستان استعمال نمیشوند عموما حذف شدهاند این چارت عنصر دراوید ی را مورد توجه قرار نمیدهد اما نمیتوان درصورت وجود دلایل قابل توجه از آن چشم پوشی نمود دلیل چنین عنصری در واژگان نسبت به نحو... یا تلفظ واضح است. برای مثال کلمات قرضی دراویدی درزبان ریگ ودیک وجود دارد.
شامل Phalam(میوه رسیده)همینطور mukham(دهن) وkhala(کف کوبیده شده) در هاراپا فقط از یک گاوآهن استفاده میکردند و کلمه ریگ ودیک برای گاوآهن langala است که احتمالا از کلمه پروتو-دراویدی nangal گرفته شده است. تعداد دراویدی گراها در تمام زمینههای زبان شامل واجشناسی دردوره پسا ریگ و دیک (post Regvedic)افزایش یافته.
طبق گفته burrow:
اکثریت بزرگی ابتدا درزبان کلاسیک ظاهر میشوند اما در مرحله ابتداییاش که ابتدا درPanini، Patajaili، mahabharata، srautasutraوغیره ثبت شد اکثریت همچنین درPaliظاهرمیشوند که برای تاریخ سازی مهم است زیرا متنهای اصلی را به 300-500سال قبل از میلاد عقب میبرد طبق گفته Parpolaدر 1800سال قبل از میلاد mohenjo-daro متروک شد و زوال کامل فرهنگی در دره بزرگ ایندوس اتفاق افتاد. موقعی که این اتفاق افتاد زبانهاراپا به عنوان یک پایه برای زبان تمدن اریان در دره ایندوس حدود 1000-قبل از میلاد باقیمانده که در این زمان ریگ ودا در دشتهای پنجاب نوشته میشد.
میراث سانسکریت
سانسکریت تقریبا بمدت1000سال بعنوان زبان بزرگان دره ایندوس بکارمیرفت که عموما در زمینههای مذهب و حکومت تا پیروزی مسلمانان و جایگزینی فارسی بکار میرفت. بنابراین اگر چه Pratrisکه سرانجام به زبان بومی مردم پاکستان تبدیل شد هم بطورهمزمان استفاده میشدند که بعدا در این مورد بحث خواهیم کرد.
اجازه بدهید ابتدا به توسعه سانسکریت نگاه بیندازیم:
خود ریگ ودیک به زبان اهمیت میدهد بطوریکه یک الهه در متون ریگ ودا درترجمه Esa Itkane ازخودش بصورت زیرتجلیل میکند: «من بر سرزمین جهان پدر را به دنیا آوردم. رحم(زهدان)من در آبها داخل اقیانوس است. ازآنجا من بر تمام موجودات جهان گسترده شدهام و آسمان را باتاج سرم لمس کردم. من تنها کسی هستم که مثل باد میوزد وهمه موجودات را در بر میگیرد. ورآی آسمانها، ورآی زمین. این از بزرگی من است. »
زبان سانسکریت مقدس بود وتغییر در آن بعنوان فساد در تلقی میگردید اما تمام زبانهای زنده دچارتغییرمیشوند و زبانهای گفتاری مردم یعنی praktrisهمیشه درحال تغییربود. این تهدید که زبا ن را دچار رکود میکرد بوسیله ساختن قواعد دستوری خنثی شد.
مشهورترین این گروه قواعد بوسیله دستورنویس بزرگPaniniساخته شد که در Salaturaمتولد شد تقریبا 12مایلی جهانگیرا نزدیک پلAttockواقع در شمالغربی ایالت سرحد پاکستان. درآن روزها این روستا بخشی از gandara(گندهارا) بود که براساس گفتهPainiمشتمل بر دره رود کابل بود و پایگاه مرزی در takhshasils(تاکشاسیل).
دستور زبانPainiشامل 4000 قاعده دستوری میشود که بصورت شفاهی به مدت 200سال حفظ و منتقل میشدند و اصلا نوشته نمی شدند. زبان متنهای مذهبی آنقدر مقدس بود که خود گرامر تقریبا یک مقام مرکزی و بیچون و چرا در سیستم آموزشی آریاییهای دره ایندوس کسب میکرد.
چونPaniniدر پاکستان امروزی زندگی میکرد این زبان مخصوص بزرگان همین ناحیه بود که زبان مبنا قرارگرفته بود و به همین دلیل بود که وی در این مورد می نوشت. در واقع متنهای سانسکریت این فرضیه را تأیید میکنند. نقل قولهای زیر از آنها درترجمه Hockوجود دارند:
1)در منطقه شمالی زبان به خصوص به صورت مجزا صحبت میشود. مردم به شمال میروند تا زبان یاد بگیرند. اگر کسی ازآنجا بیاید آنها دوست دارند زبان او رابشنوند یا یادبگیرند.
2)از طریق Pathyla Savasti منطقه شمالیشناسایی شد بنابراین درآنجا تلفظ زبان بهتربود زیرا زبان واقعی همانجا بود(Satapatha-Brahmana).
دستآورد
Panini به تنهایی حفظ نمیشدKatayanaوPatajaliکه تفاسیری درباره آثار او نوشتند نیز بخشی از احکام شرعی بودند که محققان آرزومند در مراکز بزرگ یادگیری برهمنی مثل Taxilaتاکسیلا مجبور بودند یاد بگیرند.
ظهورپراکتریس Praktris
به احتمال زیاد هندو آریاییها به یک زبان واحد و استاندارد صحبت نمیکردند بلکه به لهجههای غیراستاندارد قابل فهم و دوجانبهای صحبت میکردند. مرحله استاندارد شدن بوسیله برهمنها بایستی زودتر از Paniniشروع شده باشد. اما وی آنرا در 400سال قبل از میلاد تکمیل کرد. تا این که زبان بی عیب ونقص سانسکریت به حالت ثابت ماند و نسبت به لهجههای در حال تغییری که بوسیله مردم صحبت میشد بعنوان ملاک در نظر گرفته شد. همانگونه که بزرگان عامه مردم را به دیده تحقیر مینگریستند زبان آنها را نیز تحقیر میکردند. بنا براین Praktrisنشانه دهاتی بودن و بیسوادی بود همانگونه که امروزه هم زبان افراد عادی درنظر گرفته نمیشوند. اما لغتPrakrritiبمعنی ریشه یا اساس" است بطوریکه kate می گوید از زمانیکه سانسکریت در حال استاندارد شدن بود استعمال میشده است. در سایه همین بینش است که ما میتوانیم توسعه Prakritiرا در زبانهای بومی که امروزی صحبت میشود را مورد مطالعه قرار بدهیم.
براساس گفته Georg Griesonپراکتریت Prakritsابتدایی در روزهای Vedicودایی زبانهای زندهای بودند. بعدها آنها بوسیله دستورنویسان که گرامر رانوشتند ثابت ماند و زبانهای زنده مردم prakritsدوم یا "Sauraseniنامیده شدند. حتی زمانیکه این زبانها بوسیله دستورزبان نویسان از بین رفتندPrakrit سوم یا Apabhramasas"متولد شدند تا 1000سال بعداز میلادمسیح حتی Prakritsسوم نیز منسوخ شد ند و از این زمان به بعد همانطوریکه خواهیم دید زبانهای پاکستانی مدرن ظهور کردند. اما قبل ازآن که ما ظهور واقعی زبانهای پاکستانی را بررسی کنیم اجازه بدهید زبان Gandhara رابررسی کنیم.
زبان گنداره
براساس گفته A. H. Daniگرایشهای فرهنگی قرون جدید در درههای سواتSwat دیرهDir وپیشاورشناسایی شدند. وبه خاطر محل اصلی آن در این منطقه به"فرهنگ گوری،گنداره نامگذای شد. ساکنان آن Dasasبودند که مارها را پرستش میکردند و قبل از تسلط آریاییها تا هزاره اول قبل از میلاد باید به زبانهای دراویدی سخن گفته باشند.
با این حال اغلب جمعیت این نواحی ازشبه قاره بصورت کامل آریایی درآمدند همانگونه که دیدیم بزرگان این منطقه از زبان سانسکریت استفاده میکردند. اما مردم عادی ازprakrit شمالغربی یا «زبان گنداره» نامیده میشد استفاده میکردند. همانگونه که Gakovskyاظهار میدارد این زبان از عناصر زبانهای مردم محلی قبل از هند و اروپایی و قبایل هند و آریان وهمچنین عناصر نژادی ایرانی شرقی و دردیک تشکیل شده است. از بین زبانهای قبل از دردیک زبانهای دردیک موج اول آریاییها که در کوههای پامیر ساکن شدند قبلا ذکرشده است.
این زبانها همانطوریکه زبانGadhari Dhammapadaتأیید میکند زبان هندو آریایی گنداره را تحت تأثیر قرار دادند متن بودایی به خطkharoshtiنوشته شده که در ترکستان چین کشف شده وازArmaicگرفته شده که بعدا باجزییات بیشتری بحث خواهد شد. تاریخ این متن 269بعد از میلاد است و این زبان به طور نزدیک با کتیبههایKharoshtiبعد از Asokaآشوکا در شمال غربی هند تطابق دارد و تقریبا کمتربه بخش پرکریت Dhammapadaشبیه است. علاوه براین با زبانهای دردیک مدرن خصوصیتهای مشترک کافی دارند که به طور یقین میتوان آنرا به این گروه نسبت داد و از بین این زبانها به نظر میرسد که بیشتربا توروالیTorwali همخانواده باشد. Torwali هنوز هم در ناحیه کوهستان پاکستان صحبت میشود اما دردیکDardicتنها بر زبان گندهاری تأثیر نگذاشت بلکه پارسی را نیز متاثر کرد.
تأثیر زبان پارسی
جای تعجب نیست که ناحیه گندهارا در قرن ششم قبل از میلاد تحت حکومت پارسیان بوده است. این مساله درکتیبههای داریوش آنجایی که یادآوری واضحی از Hinduیعنی خطه پنجاب بعنوان قلمرو شده است نشان داده شده است. دلایل بیشتر از روی کتیبه آرمانیک-یونانی آشوکاasokaگرفته شده است. این اثر متعلق به شاه بزرگ بودایی حدود سال 250ق م در چند مایلی غرب قندهار کنونی در آوریل1957کشف شد.
Carraelliبا نوشتن این کشف اظهار میدارد که این ناحیه یک استان قدیمی ایرانی بوده و منطقی است فکر کنیم که زبان هخامنشی مورد استفاده در اداره ساتراپ باقیمانده باشد. درطول حکومت مقدونی ا ستفاده از آن ادامه یافته بود و زبان یونانی نیز به آن اضافه شده است. پس از پیروزی موریا Maurya اهمیت Armaicبرای اهداف دولتی دراستانهای قبلی ایرانی به وسیله تاکسیلا وکتیبههای پل درنتهPul-i-Duruntehثابت میشود آرمائیک بشکل موفقیت آمیزی در امپراتوری آسیریان assyrianوسیله عمده ارتباط بین امپراتوری ایران شد. این زبان یک زبان میانجی درگنداره و باکتریا(قسمتی از افغانستان فعلی) که شاه آشوکا احتمالا از ان استفاده میکرد زیرا مردم قندهار در آنزمان آرمائیک میفهمیدند اگرچه همانطوریکه Gankovskyاشاره دارد زبان مردم عادی فارسی نشد. با این وجود خطی که پرکریت را بوسیله آن خط نوشته میشد از امپراتوری ایران گرفته شده بود وآن Kharoshtiبود.
این خط مثل سایر خطوط نوشتاری خاورمیانهای از راست به چپ نوشته میشد وA. H. Daniارزش این نشانهها رادر کتاب مقدماتی اش با حروف عربی مقایسه میکند. این خط نه تنها به وسیله شاهان ایرانی که بر این بخش حکومت میکردند استفاده میشد بلکه به وسیله موریانها که بر آنها پیروز شده بودند مورد استفاده قرار گرفت. در واقع خط فرمانهای مشهور آشوکا در شهباز گره، shahbazgarhi منصوره Mansera (پاکستان)Kharoshti (احتمالا منظور زرتشتی میباشد) بود در حالی که فرمانهای سابر نقاط هند برهمایی هستند. این خط به طور عمده در جاهایی که استان شمال غربی پنجاب وگنگا جمنا شناخته میشوند از قرن سوم قبل از میلاد رایج بوده است. بعدها این خط در ترکستان چین برای تقریبا یک قرن مورداستفاده قرار گرفت. اما این خط هرچه باشد فرمانهای آشوکا به زبان پرکریت گنداره هستند و نه به زبان ایرانی. قبل از اینکه ما به زبان سند بپردازیم اجازه بدهید نگاهی به تأثیرزبان یونانی در این منطقه بنماییم که از نظرسطح زبانی آنرا پاکستانی مینامیم.
تأثیر زبان یونانی بر زبانهای پاکستان باستان
در اردو برای کلمهGreekیونانی(Yuani)بکار میرود این کلمه ازکلمه فارسیYaunaبه معنی یونان گرفته شده است. بطوریکه یونانیان گریکGreekیونانیانی بودند که در یونا در ترکیه امروزی مستقر شدند واینان برای اولین بار با ایرانیان روبرو شدند و دراثر استعمال این واژه به کل یونانیان تعمیم یافت. از این ریشه کلمه سانسکریتYavanaمیآید که در منابع سانسکریت قدیم شامل گرامر Panini به آن برخورد میکنیم. بنابراین طبقAgrawala حکمYavananiفقط در گنداره و شمال غربی در زمان Paniniشناخته می شد.
این امر تعجب آورنیست زیرا در زمانیکه اسکندر درسال 327ق. م وارد این منطقه شد نمایندگان خود را در این مکان گذاشت وآنان درکوههای هندو کش به حیاتشان ادامه میدادند و حکومتشان را در باکتریاBactria مستقر کرده بودند. در قرن سوم قبل از میلاد شاهان Mauryan(حکومت در180-317ق. م) که از این سلسله آشوکا از همه مشهورتر بود. آنان تسلط خود را بر قسمت شمالی شبه قاره از دست دادند.
شاهان یونانیBactria ایالات موریا را در سال 180 ق. م. فتح کردند و زبان یونانی از آنزمان شروع به استفاده در بعضی زمینهها مثلا: در سکهها شد. شاه مناندرMenander(130ق. م) پنجاب غربی وگنداره را تا ایندوس به ارث برد و پایتخت خود را تاکسیلا قرار داد. تحت حکومت اوpushkalavati درcharsadd کنونی نزدیک پیشاور دوره رشد و شهرت خود را بعنوان یک مرکز یونانی شروع کرد. چون سکههای این شاهان یونانی به زبانKhoroshtiاست وبعضی وقتها به خطBrahmiاست و واضح است که این خط هرگز متوقف نشده است و به طور مشابه زبانهای محلی هم استفاده شدهاند.
اگرچه زبان یونانی جایگاه برجستهای داشت وحداقل به وسیله اعیان بکار برده میشد طبق گفته woodcockحداقل به مدت یک قرن و نیم زبان یونانی نه تنها زبان بازرگانی بلکه زبان اشرافی دره کابل وگنداره حداقل تا تاکسیلا باقی ماند بازرگانان وشاهان به صورت متون درسی آموزش داده میشدند همانطوریکه به وسیله تجربیات Appdoniusکه به تاکسیلا سفر کرده بود نشانداده میشود. در اواسط قرن اول پیش از میلاد عمر حکومتهای یونانی در گنداره به پایان رسید به استثنای یک قلمروکوچک در اطراف پیشاور.
سکاها که ازآسیای مرکزی آمده بودند و به یک زبان ایرانی سخن میگفتند برحکومت گنداره مستولی شدند32 ق. م. بعدها آنان زبان خویش را رها کردند و از حامیان قوی سانسکریت شدند. اگرچه آنها استفاده اززبان Khoroshtiویونانی دست برنداشتند در واقع حاکم محلی Ujjanنامهای به اگوستین سزاردرسال24ق. م به زبان یونانی فرستاد. شاهان سکایی اشکال اساطیری یونانی وهم افسانههای Khoroshtiرا در سکههایشان حک می نمودند. همچنین گزارش میشود که زنانSurastaتامدتها اززبان یونانی برای احوالپرسی استفاده میکردند سکاها هم پس از مدتی تحت تأثیر هندیها قرار گرفتند و زبان آنان را منعکس کردند بر طبق chattapadhayaya: کتیبههای جانشینان Rudradma هم بیشتر به زبان سانسکریت نوشته شدهاند. برعکس کتیبههای Starakanus معاصر به زبان Prakritنوشته شدهاند که به نظر میرسد زبان عامه مردم بوده باشد.
سکههای بعدیDamaghasadaوپسرشRudradmanبه زبان سانسکریت خالص هستند و کاربرد افسانههای سانسکریت و سکههای بوسیله پسرشSatyadamamنیز ادامه یافت. Rudramanحدود سال 130میلای حکومت میکرد و در دوره حکومت او بود که ناحیهSindhu-Suriraکه بعدا با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد که سند مدرن وپنجاب جنوبی پاکستان شناخته شده است ازKushanaکه قبلا برآنهاحکومت میکرد گرفته شد خلاصه حدود سال 200میلادی سانسکریت درسطوح بالایی ترویج میشد و داستانهای کلاسیک سانسکریت در حال گسترش بودند. تا سال 295میلادی سکاها فرمانبردار شاهان ساسانی ایران بودند وتا سال400 میلادی شاهان گوپتا جایگزین ساسانیان شدند و از سانسکریت حمایت کردند.
طبق گفته A. H. Daiگنداره وپنجاب به وسیله سه خانواده تا اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم حکومت کردند.
Kidara Kushuasبرهندوکش مسلط شد ممکن است که وی بصورت خودمختار زیرنظرساسانیان بوده است ویاشاید تحت سلطهchadraGupta Vikradamita(375-413بعداز میلاد). نکتهایکه برای ما واضح است اینکه فرایند هندی شدن در حال افزایش بود وبرهمایی جایKhoroshtiرا بر روی سکهها میگیردد و مذهبهای غیربودایی هندی جایگزین بودایی وائین جین میشود که قبلا در پراکتیا وجود داشتند.
هونهای سفید حتی گنداره را که یک مرکز تمدن بودایی بود درسال450میلادی ویران کردند وSungYunجهانگرد چینی که در سال 520میلادی از این منطقه دیدن میکرد متوجه شد که در تاکسیلا mihirrkula(حدود532. م)حکم رانی میشود که الهه هندو شیوا راپرستش میکردند و از خط برهمایی استفاده میکردند. در قرنهای8تا10میلادی همانگونه که Daniاظهار میدارد ردستShahisافتادShahisهندو که برقسمتی ازافغانستان هم حکومت میکرد احتمالا به زبان پرکریت رایج در بخش شمال غربی شبه قاره صحبت میکرده است. که میتواند جانشین زبان قنداره باشد که آشوکا حدود 250ق. م به ان صحبت میکرد. اجازه بدهید اکنون به زبان سندی بپردازیم که ما را راهنمایی می کند به سوی زبانهای پاکستانی حدود 1000 میلادی زمانیکه حکومت اسلامی در این مناطق برقرار گردید.
زبان سند
اگرچه عربها زودتر به سند حمله کردند اما این محمدبن قاسم بود که این خطه را قبل از احظار وکشته شدنش فتح کرد حدود سال (712-715م). فتح شمال به وسیله ترکها اندکی قبل از 1000میلادی توسط محمود غزنوی که ابتدا وارد هند شمالی شد آغاز شد برای قرنهای متمادی قبل از فتوحات مسلمین روند توسعه فرهنگی بخشهای شمالی وجنوبی پاکستان مسیرهای مختلفی را پیموده است اگرچه آسان نیست این ادعا را بکنیم که سند مسیر متفاوت از پنجاب و سرحد داشته است. زیراهمیشه مشخص کردن معنی سند آاسان نیست. کشوهای SindhuوSauviraدرمهاباراتا ذکرشدهاند وتقریبا استان کنونی سند وپنجاب جنوبی(سرائیکی)در نظرگرفته شدهاند. گرچه بعضی از صاحبنظران آنها را کشورهای همسایه پنجاب وسندوSindhuدر غرب وSaviraدرشرق ایندوس در نظر میگیرند. A. H. Daniتقریبا Sandhuرا دراستان سندو Saviraرا به نظر وی به طورقطع در شرق روخانه ایندوس وخیلی بالاتر قرار داده است این نظریه به فرضیه جالب زبانشناسی میآنجامد که به طور بهتری در سخنان خود Ddaniبه صورت زیر آمده است:
اگر ما این پیشنهاد را بپذیریم فهمیدن این مطلب که چرا زبان سندی به ایندوس پایینی محدود میشود مشکل نیست. در صورتی که سرائیکی اکنون بیشتر درهمان جایی که SavieraتوسطAlberuniتعیین کرده است صحبت میشود با این درک از منطقه سرائیکی زبان اکنون میتوانیم بگوییم که اسم دقیق سراییکی احتمالا تغییر یافته کلمه اصلی یعنی سُویراکیSauirakiاست که در دورههای مختلف تاریخ مرزهای سند تغییر کردهاند. شاهان هخامنشی 2500سال پیش درکتیبه سنگی به حدود 30 نام از 16 استان آریایی را ارائه دادهاند. ازبین آنها ما هندو(سندو)و صفتش هندویا(سندی) را داریم اگرچه مورخین مسلمان بین هند و سند فرق قائلند اما در متون آنها سند تا پاکستان شمالی گسترش یافته است. برای مثال ابن خردادبه و المسعودی قندهار، ملتان وکنوجKanaujرا از کشورهای سند بحساب می آورند. رشید الدین که کار اوبر اساس کار ابوریحان بیرونی است میگوید: هند از شرق محصور است به چین وماچین از غرب به سند وکابل و از طرف جنوب به دریا و از شمال به کشمیر و کشور ترکان و کوههایmeruقرار دارند. اما کشمیر طبق شواهد Hsien Tsingبه نظر میرسد که بزرگتر از حالا باشد. حدود 640میلادی حتی پنجاب یا قسمتی از آن وابسته به آن شاهنشاهی بود همانگونه که شاهKamishka درآنجا حکومت میکرد وتاکسیلا خراجگذارKia-shi-mi-lo(کشمیر) بوده است این شواهد نشان دهنده آنست که به مدت چند قرن قبل از فتح سند وملتان به توسط اعراب وحدود سه قرن پس از ان ما بایستی دنبال نوعی توسعه فرهنگی جداگانه در سند ونوع دیگری در کشمیروقسمتهایی ازپنجاب و شمال غربی ایالت سرحد باشیم
در سند سلسله رای سپس Brahmin Chach، s تا قرن هشتم ودرافغانستان وبخشی از پنجاب Shahisهندوحکومت میکردند. تا اینکه سبکتکین ترک حدود 922میلادی جی اپلاJea upalaرا شکست داد و بر تمام قلمرو غربی ایندوس شامل پیشاور غلبه کرد درکشمیر یک ماجراجوی مسلمان راجپوت بنام شاه میر(معروف به شمس الدین ) در حدود1339میلادی به تخت نشست. در این دوره زبانهای بومی پاکستان در حال ظهور بودند.
زبانهای پاکستانی در دوران فتح مسلمانان
یکی از عواملی که تعیین اسامی زبانهای شبه قاره را مشکل میسازد اینست که مسلمانان عادت داشتند همه این زبانها را بعنوان هندی، هندوی وهنداوی اشاره کنند. برای مثال طبق گفته البدائونی فرمانده قلعه کالینجار شعری به زبان هندی برای تمجید از سلطان محمود سرود وآنرا برای او ارسال کرد. بعدا در دوره سلطنت نوه سلطان محمود شاعرانی چون مسعود سعدسلمان و استاد عبدالفرج رونی هر دو مجموعههای شعری (دیوان)به زبان هندی وهمینطور فارسی وعربی داشتهاند. هردوی این شاعران حداقل مدت زمانی از زندگیشان درحدود 1114میلادی در لاهور زندگی میکردند واگر آنها به زبان لاهوری مینوشتند به سختی میتواند چیزی باشد که ما اکنون آنرا زبان هندی میدانیمBadaniهمچنین میگوید که شمس الدین ایلتمیش با کمک صاحبنظران هندو 32 داستان درباره خودش را که یک رابطه جالب و موقعیت عجیب از زبان هندوایی به زبان فارسی ترجمه کرد وآنرا "نمای خردافزا نام گذاشت در این کتاب چیزی که تا کنون کشف نشده است اینست که آیا اصلا همانگونه که GeorgRakingمترجم تاریخ Badaoniمیگوید از سانسکریت است یا یک اثربه زبان پرکریت بوده است. اگرچه اثردیگر مجمع التواریخ بوسیله ابوصالح ابن شعیب ابن جامی از زبان هندوایی به زبان عربی در سال1026م. ترجمه شد اینجا احتمالا منظور از هندوانی همان سانسکریت است.
اگرچه مسلمانان تفاوتهای بین بعضی از زبانهای هندی را می دانستند علاوه بر استفاده از کلمه هندی در بعضی ازآثار به این تفاوتها اشاره میکردند برای مثال المسعودی به ما میگوید که زبان سند با زبان هند فرق میکند درحالی که ابن حوقل به مامیگوید که بعد از فتوحات مسلمانان زبان منصوره، ملتان وبعضی از آن قسمت عربی و سندی است در مکران از فارسی و مکرانی استفاده میشود خلاصه زبان سندی کمی بعد از پیروزی مسلمین در پاکستان جنوبی بعنوان یک زبان جداگانه شناخته شده است.
طبق گفتهGriesonمادر زبان سندی verchdaبوده است که آن زبا ن محاورهای یا Apabhramsaکشور اطراف ایندوس جنوبی بوده است همچنین مادر انچه را که Grieson، lahndaمینامد بوده است که اکنون انرا سرائیکی یاهندو کو مینامیم طبق گفته همان نویسنده تا سال 1000میلادی هند مرحله پراکریت را پشت سر گذاشته وبه مرحله پرکریتس سوم یعنی زبان محلی هندو –آریان مدرن رسیده است پس همانطورکه A. L Jurnerاظهار میدارد ممکن است زبان سندی بایستی از گروه زبانهای مرتبط به هم بین سالهای 250ق. م وقرن اول میلادی جدا شده باشد.
John Bardreبا استفاده ازشواهد زبانشناسی درباره فقدان کلمات خاصی در هر هزار سال اظهار میدارد که زبانهای سندی و پنجابی بین سالهای 750تا1400م از هم جدا شدهاند و اینکه صداهای انفجاری زبان سندی جلوتر از سال 1400و بعد از جدایی سندی از گروه زبانهای مرتبط به هم بوجود آمده است چون زبان سرائیکی هم صداهای انفجاری دارد آن هم ممکن است تقریبا دراین دوره یک زبان جداگانه شده باشد اما زبان سرائیکی با واژگان یا حد اقل قسمت عمده واژگان اصلی با زبان پنجابی شریک است بطوریکه نویسنده کنونی مطمئن نیست که آیا سرائیکی خواهر پنجابی است که بعضی از خصوصیات سیستم صوتی سندی را قرض گرفته یا خواهر زبانی سندی است همانطوری که Griersonاظهارمیدارد کلمات پنجابی را قرض گرفته است به نظر Grierson زبان پنجابی جانشین زبان takaزبان محاورهای قسمت شمال مرکزی پنجاب وزبان محاورهای پنجاب جنوبی است اگرچه این زبان تا بعد از پیروزی مسلمانان با این نام ذکرنشده است در واقع کلمه پنجاب از زبان فارسی گرفته شده است(که معنی پنج آب است)چون پنج رود در این ناحیه جریان دارد وقایع نگاران ایرانی آنرا پنجاب نامیدهاند و این اسم جایگزین اسامی قبلی این منطقه شده است اگر چه امیرخسرو در نوشتههایش درسال 1317 زبان لاهور را پنجابی ننامیده بلکه انرا لاهوری گفته است خسرو همچنین از سندی و کشمیری نامبرده نه از پشتو وبلوچی.
این ابوالفضل است که از افغانی(پشتو)درعین اکبری در قرن شانزدهم نام برده است خلاصه اینکه سندی، پنجابی وسرائیکی وبعضی از اشکال هندوکو و همینطور زبانهای دردیک درمنطقهایکه الان پاکستان را تشکیل داده است صحبت شده است پشتو و بلوچی جزو این موضوع نیستند زیرا آنها فقط در حاشیه مرزهای پاکستان کنونی بودهاند و در قرن دهم موقع ای که پیروزیهای مسلمانان بوقوع پیوست اگرچه اینجا بصورت جزیی ذکر خواهند شد طبق گفتهGankovskyپکتونها به دشتهای پیشاور کهات وپانو درقرن سیزدهم و چهاردهم در سواتکُرم وپنجکُره وهمینطوربه زابZhobو لورالایی Loralaiوکویته ودرقرن پانزدهم و شانزدهم مهاجرت کردهاند زبان بلوچی که همچنین از شاخه ایرانی زبانهای هند و اروپایی بوجود آمده است دیر به موقعیت کنونی خود رسیده است اگر چه در قرن دهم زمانیکه عربها بر قسمتی از بلوچستان حکومت میکردند آنها کلات را که احتمالا مردم ان هنوز به زبان براهویی سخن میگفتند تسخیر کردند بلوچی هم ممکن است دراطراف وجود داشته باشد اما این زبان در سراسر بلوچستان پاکستان ودیگر نقاط با حملات غزنویان وغوریان گسترش یافت.
نتیجه
پاکستان وارث بعضی ازکهنترین تمدنهای جهان است زبانهای آن که بخشی از فرهنگ مردم این ناحیه بوده ریشههای باستانی دارد این زبانها بطور کلیدی در قلمرو قدرت استفاده نشدهاند زیرا حاکمهای این ناحیه عموما خارجی بودهاند اما خارجیها چه هخامنشیان ایرانی، یونانیان،عربهای مسلمان، ترکها و افغانها و همینطور بریتانیایها هم زبانهای بومی را غنی کردهاند بطوریکه واژگان آنها چند زبانه و متنوع است موقع ایکه مردم این منطقه به اسلام گرویدند کلمات عربی و فارسی بخشی از هویت اسلامی آنها شده و تا هنوز هم باقی ماندهاند در یک مفهوم حضور آنها همینطور رسم الخط عربی تمام زبانهای پاکستانی یک نوع یگانگی فرهنگی به آنها میدهد از نظر زبانشناسی پاکستان با دو جهت روبروست. هند: زیرا ریشههای زبانی آن دراویدی و همینطور هندو آریایی است وخاور میانهای: چون رسم الخط و واژگان ان خیلی مدیون عربی و فارسی است برای انکار هر یک ازاین جهتها خارج از شور ایدئولوژیکی حداقل از نظر تاریخی صحیح نیست. از نظرزبانشناسی نمودار داده شده درشکل دو یک تصویر دقیق تری از توسعه زبانهای پاکستانی نسبت به نموداری که جلوتر براساس نظر Griesonتنظیم شده نشان میدهد.
منبع مطلب اصلی:
http://www.allempires.net/peoples-and-languages-of-pre-islamic-indus-valley_topic19445. html
منابع:
REFERENCES
1. Called 'Indus Valley' by John Marshall. ed.، Mohenjodaro and the Indus Valley Civilization i-iii (London، 1931)، and 'Harappan' by Stuart Piggott، Prehistoric India (London: Pelican Books، 1950)، p. 132.
2. John Marshall، Annual Report of the Archaelogical Survey of India 1923-24 (Calcutta: Superintendent of Govt. Printing، 1926)، p. 47.
3. Ibid، pp. 47-48. See E. J. H. Mackay، Further Excavations at Mohenjodaro i & ii (Delhi، 1936); Marshall op. cit. 1931; Also see M. S. Vats، Excavations at Harappa 2 vols. (Delhi، 1940).
4. R. E. M. Wheeler، The Indus Civilization (Cambridge: Cambridge University press، 1968).
5. B. B. Lal & B. K. Thapar، 'Excavations at Kalibangan'، Cultural Forum (Jul 1967)، p. 79. A. Ghosh، An Encyclopaedia of Indian Archaeology i-ii (New Delhi، 1989)، pp. 94-95.
6. H. D. Sankalia، Prehistory and Protohistory of India and Pakistan 2nd ed. (Poona، 1974)، pp. 384-385. For a brief survey of the excavations see B. K. Thapar، 'Six Decades of Indus Studies'. In B. B. Lal & S. P. Gupta (eds). Frontiers of the Indus Civilization (New Delhi: Indian Archaeological Society، 1984)، pp. 1-25.
7. F. A. Khan، Excavations at Kot Diji (Karachi: Dept. of Archaeology، Govt. of Pakistan، 1965).
8. M. Rafique Mughal، 'New Archaeological Evidence from Bahawalpur'. In A. H. Dani (ed)، Indus Valley: New Perspectives (Islamabad: Quaid-i-Azam University، 1981)، pp. 33-42.
9. A. H. Dani، 'Excavations in the Gomal Valley'، Ancient Pakistan Vol. V (1971)، pp. 1-77.
10. F. A. Durrani، 'Indus Civilization: Evidence West of Indus'. In Dani 1981، op. cit.، pp. 133-137.
11. Rafique Mughal، in Dani 1981، op. cit. p. 35.
12. Asko Parpola، Deciphering the Indus Script (Cambridge: Cambridge University Press، 1994)، p. 21.
13. F. A. Khan، 'Kot Diji Culture -- its Greatness. ' In Dani 1981، p. 20.
14. Durrani in Dani 1981، op. cit. p. 136.
15. For a good concordance of the texts see Indus Corpus of Texts in the Indus Script (Helsinki: Dept. of Asian and African Studies، University of Helsinki، Research Reports، 1، 1979). Also see K. Koskenniemi، Materials for the Study of the Indus Script، 1: A Concordance to the Indus Inscriptions (Helsinki: AASF، B 185، 1973). Some of these pictographs are given by Rasheed Akhtar Nadvi، Pakistan Ka Qadeem Rasmul Khat Aur Zaban [Urdu: Pakistan's Ancient Script and Language] (Islamabad: National Institute of Historical and Cultural Research، 1995)، pp. 52-153.
16. Parpola، op. cit.
17. J. Marshall، 'First Light on a Long-forgotten Civilization'. The Illustrated London News (20 Sept 1924). Reprinted L. Possehl (ed)، Ancient Cities of the Indus (New Delhi، 1979)، pp. 105-107.
18. Piero Meriggi، 'Zur Indus-Scrift' [German: On the Indus Script] Zeitschrift der deutschen Morgenlandischen Gesselschaft 87; No. 12 (1934)، pp. 198-241.
19. J. H. Elfenbein، 'Baloci'. In Rudiger Schmitt (ed)، Compendium Linguarum Iranicarium (Wiesbaden، 1989)، pp. 350-362 (p. 360).
20. Henry Heras، Studies in Proto-Indo-Mediterranean Culture، 1 (Bombay: Studies in Indian History of the Indian Historical Research Institute، St. Xavier's College، 1953)، p. 59.
21. Yu. V. Knorozov; M. F. Al' Bedil and B. Ya. Volchok، Proto-Indica: 1979. Report on the Investigation of the Proto-Indian Texts [English version] (Moscow، 1981).
22. Kamil Zvelebil quoted from Parpola، op. cit. p. 60.
23. Iravatham Mahadevan، 'Dravidian Models of Decipherment of the Indus Script: A Case Study'، Tamil Civilization 4: 3-4; pp. 133-134.
24. David W. Mc Alpin، Proto-Elamo-Dravidian: the Evidence and its Implications (Philadelphia: Transactions of the American Philosophical Society، 1981); F. C. Southworth، 'The Reconstruction of Prehistoric South Asia Language Contact'. In E. H. Benedict (ed)، The Uses of Linguistics (New York: The New York Academy of Sciences، Annals 583، 1990).
25. Walter A. Fairservis، The Harappan Civilization and Its Writing: A Model for the Decipherment of the Indus Script (New Delhi، 1992).
26. Parpola، op. cit.، p. 174.
27. Ainul Haq Faridkoti، Urdu Zaban ki Qadeem Tareekh [Urdu; The History of Ancient Urdu] (Lahore، 1972); Also see Faridkoti، Pre-Aryan Origins of the Pakistani Languages: A Monograph (Lahore: Orient Research Centre، 1992).
28. Tariq Rahman، Pakistani English (Islamabad: National Institute of Pakistan Studies، 1991).
29. Bertil Tikkanen، 'On Burushaski and Other Ancient Substrata in North Western South Asia'، Studia Orientalia [Helsinki] 64، pp. 303-325.
30. For a linguistic explanation see Tariq Rahman، 'Pakistani English: Some Phonological and Phonetic Features'، World Englishes Vol. 10: No. 1 (1991)، pp. 83-95.
31. Allchin، Bridget & Allchin، Raymond، The Rise of Civilization in India and Pakistan (Cambridge: Cambridge University Press، 1982)، pp. 301-303.
32. Parpola، op. cit.، p. 168. Also see T. Burrow، The Sanskrit Language (London: Faber & Faber، 1973)، p. 386.
33. Burrow، ibid، p. 386.
34. Parpola، op. cit.، p. 24 & p. 26.
35. A. C. Woolner، 'The Rigveda and the Punjab'. In J. Bloch; J. Charpentier and R. L. Turner (eds)، Indian Studies: Volume in Honour of Edward James Rapson (Delhi: Sri Satgura Publications، 1931)، pp. 549-554.
36. Esa Itkonen، Universal History of Linguistics: India، China، Arabia، Europe (Amsterdam/ Philadelphia: John Benjamins Publishing Company، 1991)، p. 6.
37. V. S. Agrawala، India as Known to Panini: A Study of the Cultural Material in the Ashtadhyayi (Lucknow: University of Lucknow، 1953)، p. 37.
38. Itkonen، op. cit. p. 12.
39. J. F. Stall (ed)، A Reader on the Sanskrit Grammarians (Cambridge، MA: The MIT Press، 1972)، pp. 11-17.
40. Itkonen، op. cit، p. 12.
41. Hans Henrik Hock، 'A Critical Examination of some Early Sanskrit Passages Alleged to Indicate Dialectical Diversity'. In Bela Brogyanyi & Reiner Lipp (eds)، Comparative-Historical Linguistics: Indo-European and Finno-Ugric (Amsterdam/ Philadelphia: John Benjamins Publishing Company، 1993)، p. 217.
42. Stall، op. cit.، pp. 11-17.
43. Sumitra Mangesh Katre، Prakrit Languages and Their Contribution to Indian Culture (Poona: Deccan College، Post-Graduate and Research Institute، 1964)، p. 2.
44. George Grierson، Linguistic Survey of India Vol. 1، Part. 1: Introductory Ist ed. 1927 (Delhi: Motilal Banarsidas، 1967)، pp. 121-126.
45. A. H. Dani، The Historic City of Taxila (Paris: UNESCO، 1986)، pp. 38-39. Taxila was excavated by Sir John Marshall. See his Excavations at Taxila: The Stupas and Monastries at Jaulian (New Delhi: Memoirs of the Archaeological Survey of India، No. 7; 1921).
46. Ibid، p. 35.
47. Yu. V. Gankovsky، The Peoples of Pakistan: An Ethnic History. Trans. from the Russian by Igor Gavrilov (Lahore: Peoples' Publishing House، 1964)، p. 54.
48. S. Konow، 'Note on the Ancient North-Western Prakrit'، Bulletin of the School of Oriental and African Studies Vol. VIII: Pts. 2-3 (1936)، pp. 503-612.
49. Gankovsky، op. cit.، p. 58.
50. Katre، op. cit.، p. 33.
51. C. C. Das Gupta، The Development of Kharoshthi Script (Calcutta: Firma K. L. Mukhopadhyay، 1958)، p. 33.
52. G. Pugliese Carratelli & G. Garbini، A Bilingual Graeco-Armaic Edict of Asoka (Roma: Instituto Italiano per il Medio ed estremo Oriente، 1964)، p. 12.
53. Giovanni Garbini، 'The Armaic Section of the Kandahar inscription'، ibid، p. 61.
54. Gankovsky، op. cit.، p. 70.
55. A. H. Dani، Kharoshthi Primer (Lahore: Lahore Museum، 1979).
56. D. C. Sirkar، Inscriptions of Asoka (New Delhi: Ministry of Information & Broadcasting، Govt. of India، 1957. Rev. ed.، 1967)، p. 29.
57. Gupta، Kharoshthi op. cit. p. v.
58. George Woodcock، The Greeks in India (London: Faber & Faber، 1966)، p. 23.
59. Agrawala، Panini op. cit.، p. 466.
60. Woodcock، op. cit.، p. 97.
61. Ibid، p. 107.
62. Ibid، p. 88.
63. Ibid، p. 130.
64. Sudhakar Chattopadhyaya، The Sakas in India (Santiniketan، Visva Bharati، 1955. 2nd. ed. 1967)، p. 8 & p. 31.
65. Ibid، p. 72.
66. Woodcock، op. cit. p. 144.
67. Chattopadhyaya، op. cit.، p. 87.
68. Ibid، p. 70.
69. ibid، pp. 70-72.
70. Dani، Taxila، op. cit. pp. 74-75.
71. Samuel Beal، Si-Yu-Ki: Buddhist Records of the Western World، Translated from the Chinese of Hiuen Tsiang (A. D. 629) (1884. Repr. 2 vols. in 1; Delhi: Munshiram Manoharlal، 1969)، p. C.
72. Sung Yun calls the king 'Lae-Lih and says he 'loved to worship demons'، Ibid، p. C. Dani identifies him with Mihirakula who worshipped Siva in his book Taxila، p. 76.
73. Dani، Taxila، p. 78.
74. Chach Nama: Tarikh-i Hind wa Sind Eng. trans. Elliot، H. M & Dowson، J.، The History of India as Told by Its Own Historians: The Muhammadan Period Vol. 1 (London: Trubner & Co.، 1867. New York: Ams Press، Inc، 1966)، pp. 138-211.
75. See Elliot & Dowson، Vol. 2. Also see Al-Badaoni، Muntakhab-ut-Tawarikh. trans. from Persian by George Ranking. Vol. 1 (Delhi: Dairah-i-Adabiyat-i-Dilli، 1898. Repr. 1973). Also see Mohammad Qasim Firishta، Tarikh-e-Firishta. trans. from Persian to Urdu by Abdul Hai Khwaja (Lahore: Sheikh Ghulam Ali & Sons، n. d).
76. B. D. Mirchandani، 'Ancient Sindhu and Sauvira'، Glimpses of Ancient Sind: A Collection of Historical Papers (Bombay: S. M. Gulrajans، n. d)، p. 31. Also see D. C. Sircar، Cosmography and Geography in early Indian Literature (Calcutta: Indian Studies، 1967)، pp. 73-74.
77. A. H. Dani، 'Sindhu-Sauvira: A Glimpse Into the early History of Sind'. In Hameeda Khuhro (ed)، Sind Through the Centuries (Karachi: Oxford Univesity Press، 1981)، pp. 35-42.
78. Ali A. Jafarey، 'Sindh and the Sindhis in the Early Aryan Age'. In Khuhro، ibid، pp. 64-70.
79. Ibn Khurdaba، Kitabul Masalik wa-l Mamalik; Al-Masudi، Muruj ul Zahab in Elliot & Dowson، Vol. 1، p. 14 & p. 19.
80. Rashid ud Din، Jami ut Tawarikh in ibid، p. 45.
81. Beal، op. cit. p. 117; pp. 136-137 & p. 143.
82. H. C. Ray، The Dynastic History of Northern India (Early Medieval Period) (New Delhi: Munshiram Manoharlal، 1931-36. 2nd. ed. 1973)، Vol. 1، p. 84.
83. Ibid، p. 180.
84. Al-Badaoni، op. cit. p. 26.
85. Ibid، pp. 51-55.
86. Ibid، p. 95.
87. Ibid، p. 95، f. n. 6.
88. E. M. Reinaud in Elliot & Dowson، Vol. 1، op. cit. p. 100.
89. Al-Masudi، Murujul Zahab in ibid، p. 24
90. Ibn Haukal، Ishkalu-l Bilad or the Kitabu-l Masalik wa-l Mamalik in ibid، p. 39.
91. Grierson، ibid، p. 125.
92. Ibid، p. 125.
93. ibid، p. 125.
94. R. L. Turner، 'The Sindhi Recursives' Bulletin of the school of Oriental and African Studies Vol. III; Part II (1924)، pp. 301-315 (p. 315)..
95. John G. Bordie، 'An Inquiry into the Glotto-Chronology of Sindhi Phonology'. In Khuhro، op. cit. pp. 270-280 (p. 277).
96. Grierson، op. cit. p. 126.
97. Ibid، p. 1. Abul Fazal، Ain-e-Akbari [Urdu] trans. from the Persian by Fida Ali. Vol. 1، Part 2 (Lahore: Sang-e-Meel، n. d)، pp. 1036-1037.
98. Gankovsky، op. cit. p. 130.
99. Ibn Hauqal، Kitab al-Musalik wal Mamalik. In Elliot & Dowson Vol. 1، op. cit. p. 32-33.
100. Gankovsky، op. cit. p. 147.
نظرات