محمّد عماره مصطفی اندیشمند بزرگ جهان اسلام در هشتم دسامبر ۱۹۳۱م در یکی از روستاهای مرکز قلین در استان کفر الشیخ به دنیا آمد، در مکتب روستا قرآن کریم را با تجوید حفظ نمود. در سال ۱۹۶۵م در دانشکده دارالعلوم دانشگاه الازهر لیسانس زبان عربی و علوم اسلامی را دریافت کرد، سپس در سال ۱۹۷۰م در‌‌ همان دانشکده مدرک فوق لیسانس در رشته فلسفه اسلامی را دریافت نمود و در سال ۱۹۷۵م در رشته فلسفه اسلامی موفق به اخذ مدرک دکتری شد. 

محمّد عماره جوایز و تقدیرنامه‌های فراوانی از جمله: جایزه‌ی «جمعیة اصدقاء الکتاب» [انجمن دوستان کتاب] در سال ۱۹۷۲م و در سال ۱۹۷۶م جایزه‌ی «الدولة التشجیعیة» [تشویقی امور خارجه] دریافت کرد و در حال حاضر عضو آکادمی تحقیقات اسلام در قاهره و عضو مؤسسه بین‌المللی اندیشه‌های اسلامی است. 

تولد محمّد عماره در برهه‌ای از سخت‌ترین مراحل تاریخ اسلامی به طور عام و تاریخ مصر به طور خاص نقش مهمی در تشکل و تکوین افق فکری و شناختی‌اش داشت، این تاریخ فاصله زمانی بین جنگ جهانی اوّل و دوّم بود و هم‌چنین هم‌زمان با حوادث دیگری از جمله حوادث سیاسی جهانی مانند: طرح بالفور یهودیان اروپا برای ایجاد کشوری یهودی در سرزمین فلسطین، سقوط خلافت اسلامی عثمانی و ظهور تعدادی از فلسفه‌های فراگیر مانند کمونیسم در کشور روسیه و فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان بود. 

اما در رابطه با امور داخلی این مرحله از تاریخ، مصر شاهد عقب‌گرد سیاسی چشمگیری بود. از جمله اشغال آن توسط انگلیس و خواسته‌های استقلال و زد و خورد با کاخ سلطنتی و ظهور تعدادی از جریان‌ها و احزاب سیاسی دارای عقاید و ایدئولوژی‌های مختلف. 

همه‌ی این‌ها عوامل تأثیرگذار بر رشد [فکری] محمّد عماره و تشکیل حوزه‌ی فعالیت‌های او بودند؛ لذا می‌بینیم که تولید فکری نخست او عبارت بود از مقاله‌ای که روزنامه‌ی «مصر الفتاة» [جوان مصر] آن را با عنوان «جهاد و دفاع از فلسطین» چاپ کرد. محمّد عمّاره داستان تکوین و رشد خویش را برای ما چنین حکایت می‌کند: در سال ۱۹۴۵م داخل دانشگاه الازهر گردیدم و چشمانم بر حرکت میهنی و خواسته-های آزادی و استقلال باز شد. او در سال ۱۹۴۶م در تظاهرات علیه انعقاد معاهده صدقی با انگلیس شرکت نمود، فعالیت‌های سیاسی بر اهمیّت مطالعه و تنوع آن دلالت می‌کند لذا به حزب «مصر الفتاة» پیوست و شروع به مطالعه‌ در تفکر غربی کرد. 

در مورد محمّد عماره گفته شده که زندگی فکری خود را با افکار مارکسیستی شامل نظریات ماتریالیستی و مادی تاریخی در تفسیر تاریخ و رصد حرکت تحولات اجتماعی آغاز کرد، شاید تأکید مارکسیسم بر ایده‌ی عدالت اجتماعی و هم‌گرایی آن با اندیشه‌ی اسلامی علاوه بر آنچه که عماره از وضعیت ظلم و فساد اجتماعی در دوره-ای که از آن سخن می‌گوییم، می‌دید، عامل اصلی تمایل او به مارکسیستی بوده است. 

تکوین فرهنگ‌شناختی

شاید عوامل زیر در تکوین ساختار فکری محمد عماره نقش تعیین‌کننده‌ای داشته‌اند: نخست: زندگی ساده‌ی روستایی با فرهنگی اسلامی و حفظ قرآن در مکتب روستا. دوّم: برخورد او با فرهنگ غربی در حین فعالیت‌های سیاسی‌اش مانند مارکسیسم. سپس در قیامش چنان‌ که او مایل بود آن را به جریان‌های چپی نام نهد که شاید به این دلیل است که برگشت از آن در نظرش حتمی بود. 

این تنوع در موارد‌شناختی سبب شد که او شخصیتی روشن‌فکر و متخصص و مسلط بر افکار و ایده‌های خود به بار بیاید و آنچه که برخی از مدعیان تفکر غربی در ارتباط با نظریات خود تبلیغ می‌کنند، او را نَفریبد. به طوری که حفظ قرآن سبب شد که او روشن‌فکری به بار بیاید که به میراث اسلامی خود توجه خاص داشته باشد و هرگاه برای او برخی از آراء روشن‌فکری غربی بیان ‌شود، بتواند در دفاع از دین خود حرفی برای گفتن داشته باشد و مطالعاتش در غرب‌شناسی سبب آن نشد که از تمدن و میراث امتش غافل بماند که فقط توجه به یکی از هر دو مورد از دیدگاه عماره مذموم و مردود می‌باشد. 

به گفته‌ی دکتر عماره: هنگامی که به اهمیّت خواندن و نوشتن پی‌برد، شروع به تشکیل کتابخانه‌ی تخصصی خود نمود، تا این‌که کتابخانه‌ی شخصی او چهار هزار جلد کتاب را در خود جای داد که شمارگان مجله‌ی الازهر به صورت کامل و مجله‌ی «العروة الوثقی» از نسخه‌ی اصلی آنکه جمال الدین افغانی و محمد عبده منتشر کرده بودند و مجله‌ی «الرسالة» و بسیاری از منابع تفکر اسلامی از قبیل شعر، ادبیات، تاریخ و حدیث و... و تعدادی از دیوان‌های شعر مانند شعر متنبی و سقط الزند معری و دیگر رساله‌ها و کتاب‌ها در آن نگهداری می‌شد. 

نشانه‌ی پروژه نزد محمّد عماره

محمد عماره تصمیم گرفت وقت و تلاش خویش را در راستای پروژه‌ی فکری‌اش به کار بگیرد، لذا نخواست به سیستم آموزشی موظفی و دانشگاهی بپیوندد، بلکه خود را وقف برپا داشتن پروژه‌ی فکری‌اش نمود، اما مضمون این پروژه به گفته‌ی محمد عماره هدف آن، تکوین و ترقی خرد عربی و مسلمان بنیادگرا می‌باشد به معنی اصلی کلمه‌ی بنیادگرا، یعنی بازگشت به منابع پاک و اصیل این دین و امّت. خردی که احکام و واقعیت را درک کند و آن دو را با هم مرتبط می‌کند. عماره معتقد است که مشکل جامعه‌ی اسلامی ما این است که ما کسانی را داریم که احکام را می‌فه‌مند اما واقعیت خویش را درک نمی‌کنند و ما کسانی را داریم که واقعیت خویش را درک می‌-کنند. اما فرهنگ خویش و فرهنگ امت و دینشان را درک نمی‌نمایند و در بین ما کسانی هستند که بر فقه واقع و فقه احکام فرق قایل هستند. 

از این‌جاست که اهتمام اوّلیه‌ی دکتر عماره در پروژه‌ی فکری‌اش این بود که میراث علماء و رهبران و طلایه‌داران بیداری جدید اسلامی را تحریک نماید و از میراث قدیم، نصوص و شخصیت‌هایی را برگزیند که خدماتی را انجام داده‌اند که هنوز هم می‌توان از آن به عنوان زیربنای شایسته و محکم، به عنوان نقطه‌ی شروع برای نهضت اسلامی مورد نظر، استفاده نمود، همه‌ی آن‌چه دکتر عماره آرزوی آن را می‌نماید این است که این فاصله و شکاف بین اصول تمدن و واقعیت زندگی و آینده‌ای که آرزوی آن را داریم، از میان برداشته شود. 

دکتر محمد عماره از جمله‌ی کسانی نیست که به دنبال فرهنگ دور کردن می‌باشند، بلکه همیشه سخنگری اصیل بوده که حق بقاء و اختلاف نظر را به مخالف خود می‌-دهد و او در این مورد معتقد به فردگرایی و ابداعی از خود یا آفرینشی بدون مثال نبوده است، بلکه نظر او بر منهج اصیل اسلامی و تقلید از منهج قرآن در طلب دلیل از دیگران است. آرای مختلف آنان را با حجت و دلیل بررسی می‌کند و از ایشان برهان و دلیل می‌طلبد (قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین) بگو اگر راست می‌گویید، برهان و دلیلتان را بیاورید. سپس قرآن به گفته‌های آنان اکتفا نمی‌کند، بلکه گفته‌های آنان در قرآن باقی مانده و ما به نیّت عبادت خداوند آن را می‌خوانیم و اگر در حال حاضر، در محافل فکری و اجتماعی عربی و اسلامی بسیاری از جریان‌های فکری از مراجع غیراسلامی وجود دارد، راه حل این نیست که آن را از خود دور کرده یا نفی نماییم، بلکه راه حل این است که با آن به گفتگو بپردازیم و تلاش نماییم تا آن را در سایه قرآن ببینیم و قرآن را در پرتو آن متصور باشیم. 

در بین مکاتب متعدد اسلامی محمد عماره منتسب به مکتب میانه‌رویی است و آن را به عنوان مکتبی میانه‌رو می‌شناسد در قالب جدید با سابقه‌ای بیش از چند دهه عناصر عدالت و حقیقت را از جهات مختلف کنار هم قرار می‌دهد خوبی‌های آن‌ها را جمع و از اشتباهات آن‌ها چشم‌پوشی کرده و پیوسته آنچه که پروژه‌ی عماره را متمایز می‌نماید، دفاع بی‌شائبه‌ی وی از اتحاد مسلمانان و دفاع از دین اسلام به صورت مساوی در سطوح شریعت و عقیده و نیز تلاش برای ایجاد رویکردی جدید و حمایت از دین اسلام به عنوان فلسفه‌ای برای زندگی علیه کسانی است که برای سلب مشروعیت از آن با رویکرد سکولاریسم معاصر تلاش می‌کنند. 

بنابراین اهمیت میانه‌روی از دیدگاه محمد عماره از آنجا سرچشمه می‌گیرد که پیوسته صاحبش را به سویی می‌کشاند که با دو جبهه یعنی جبهه‌ی افراط‌گرایی دینی و افراط‌گرایی بی‌دینی مبارزه کند؛ زیرا میانه‌روی دینی انواع مختلف افراط‌گرایی را مردود می‌شمارد. 

مسلمان معاصر چنان‌که دکتر عماره توضیح می‌دهد، دو جریان مختلف او را به سوی خود می‌کشاند، نخست جریان سکولاریسم با ادعای عقلانیت و دیگری بنیادگرایی با ادعای سلفی‌گری و بازگشت به اصول، رویکرد عقلانی بنفسه دارای مشکل نمی‌-باشد چنان‌که اصولی و سلفی به ظاهر خود عیبی ندارد و مسأله این‌جاست که ما امتی هستیم با میراثی فرهنگی که با عقلانیتی نشأت گرفته از نقل، متمایز می‌-شود، معجزه‌ی عقلی اسلام این است که خرد انسان را به فعالیت وادار کند نه این‌که آن را با معجزات مادی متحیر نماید مانند آنچه در ادیان گذشته بوده است. 

دکتر عماره معتقد است که سلفیت فی نفسه عیب نیست، اما می‌گوید باید ‌پرسید کدام سلفیت مورد نظر است؟ سلفیت زمان‌ علم و تمدن، یا سلفیت زمان انحطاط؟ اشکال این رویکرد‌ها این است که مستدعی سلفیت زمان انحطاط و جمود و تقلید است. 

هنگامی که سکولار‌ها عماره را صورت ظاهری حرکت اسلامی نامیدند، با زیرکی جواب داد: آن شرفی است که من ادعای آن را نمی‌نمایم و آنان از این سخنشان قصد مدح را نداشته‌اند بلکه از روی عداوت و دشمنی آنان علیه من است. 

تجلیات پروژه

با نگاه به عناوین فعالیت‌های او به نتیجه می‌رسیم که همه‌ی این فعالیت‌ها هماهنگ با پروژه‌ی فکری‌اش و تطبیق عملی آن بوده است، آنجا که هر مجموعه‌ای از فعالیت-های او به رکنی از ارکان پروژه فکری‌اش اشاره دارد و بدون شک شمارش تألیفات او، که از دویست تألیف و تحقیق بالا‌تر رفته، مشکل است، اما تلاش می‌کنیم تا چارچوب کلی حاکم بر آن کتاب‌ها را بیان داریم. 

در بین این کتاب‌ها دکتر عماره تلاش کرده پروژه فکری یا دیدگاه روشنگرانه برای یک متفکر معاصر را روشن نماید که شاید با این راهنمایی تمدنی زنده را برپا سازیم که برای بیرون رفت امت از مشکلات فرهنگی مفید باشد. وی از جمال‌الدین افغانی در ارتباط با دروغ‌هایی که به او نسبت داده بودند، به نام «دروغ‌های لویس عوض» دفاع می‌کند، هم‌چنین دفاع از رفاعه طهطاوی، استاد امام محمد عبده و رشید رضا و شیخ قانونیین عبدالرزاق سنهوری باشا، شیخ محمد غزالی، مودودی، سید قطب، قاسم امین بخشی از فعالیت‌های وی می‌باشد. یا این‌که هدف وی از این فعالیت‌ها این است که از تاریخ اسلامی نمونه‌ای جمعی عقلانی برگیرد که بدین وسیله از اسلام و شبهه‌ی تقلید دفاع ‌نماید چنان‌که در کتابش به نام «المعزلة ومشکلة الحریة الانسانیة» این کار را انجام می‌دهد. 

علاوه بر آنچه بیان شد، در بین نوشته‌های وی به خطرهای احاطه‌کننده‌ی مسلمانان چه در رابطه با سطح تهاجم فرهنگی و‌شناختی و یا در سطح نفوذ جامعه اشاره شده است. چنان‌که در نوشته‌های خویش در رابطه با «تفسیر مارکسیست اسلامی» تحلیل مقولات نصر ابوزید از تاریخ قرآنی و کتاب‌های «نهضتنا الحدیثة بین العلمانیة والإسلام» [رنسانس مدرن ما بین سکولاریسم و اسلام] و «الغارة الجدیدة على الإسلام» [حمله جدید علیه اسلام] و «القدس الشریف رمز الصراع وبوابة الانتصار» [بیت‌المقدس به عنوان نمادی از جنگ و دروازه پیروزی] این کار را انجام داده است. 

علاوه بر تألیفات زیادش در زمینه مبارزات تاریخی و درگیری‌های فکری و عقیدتی می‌-بینیم که فعالیت‌های ویژه‌ی فکری از قبیل «الإبداع الفکری والخصوصیة الحضاریة» [خلاقیت فکری و حفظ حریم خصوصی فرهنگی] و «معالم المنهج الإسلامی» [رویکرد نشانه‌های اسلامی] و «هذا إسلامنا و خلاصات الأفکار» انجام می‌دهد. 

 محمد عماره نمونه‌ای از یک متفکر اسلامی روشن‌فکر می‌باشد که از تمدن‌های فراوان بهره گرفته است سپس همه‌ی آن‌ها را مورد تحقیق و بررسی قرار می‌دهد تا از آن با قالبی بیرون آید که با چهارچوب عقاید اسلامی منافات نداشته، بلکه دلیلی بر جهانی بودن دین و تمدن اسلامی باشد و چه بسا قدرت دکتر عماره بر جمع بین یک فکر و نقیض آن و برون رفت با قالب سومی به نام میانه‌روی -که فرا‌تر از هر دو فکر است- بهترین دلیل بر حسن بکارگیری مقولات فکری مختلف برای خدمت به قضایای فکری اسلامی است و چه بسا آن میراث مارکسیستی قدیم وی باشد.