اشاره:
قرآن کریم تنها کتاب تحریفنشدهی آسمانی و مهمترین و اساسیترین متن و منبع معارف نزد مسلمانان است و به همین دلیل سنگ بنیادین تمدّن و فرهنگ اسلامی و سرچشمهی اصلی اندیشه یک چهارم جمعیت جهان است که عمدتاً در شرق زندگی میکنند.
بالطّبع اوّلین گام لازم برای آشنایی غربیان با اندیشههای مسلمانان و تمدن شرق، آگاهی از محتوای این کتاب آسمانی است.
قرنهاست که بسیاری از شرقشناسان و اسلامپژوهان غربی به ترجمه قرآن و پژوهش دربارهی آن پرداخته و نظریههای گوناگونی ابراز داشته و هزاران کتاب و مقاله منتشر کردهاند. از اینرو، گفتگویی با مرتضی کریمینیا- قرآنپژوه و مترجمِ کتابِ مشهور«مفهوم النّص» روشنفکر مصری «نصر حامد ابوزید» که تحت عنوان«معنای متن» توسط «طرح نو» به چاپ رسیده است- درخصوص مطالعات قرآنی اسلامپژوهان غربی انجام دادهایم که در پی میآید.
سؤال اول من درباره نگاه خاورشناسان به قرآن است.
ما یک خاورشناس واحد نداریم، بنابراین یک نگاه هم نداریم، در یک دورهی زمانی هم نایستادهایم. اولاً آن دسته از محققان غربی که به مطالعات قرآنی پرداختهاند، افراد متعدد و از فرهنگهای مختلف بودهاند و ثانیاً در دورههای مختلفی زندگی کردهاند و مطالعات، پیشزمینه، فضای زندگی، داوریها، علوم و دانشها، تجربه، و زمانهی زندگیشان متفاوت بوده است، بنابراین دستاوردهایشان هم متفاوت است.
اما به طورکلی میتوان گفت نگاه خاورشناسان به قرآن تغییر کرده است؛ به این معنا که در روزگاری (قرون وسطی) نخستین کسانی که به مطالعات قرآنی روی آوردند، گروهی از عالمان مسیحی بودند که صرفاً به قصد جلوگیری از نفوذ اسلام، به شناخت قرآن پرداختند.
آنها قرآن را به زبان الکن و اندک لاتینی خود ترجمه میکردند و با این کار میخواستند به عالمان خودشان بشناسانند که قرآن چیز خطرناکی است. این نگاه که کاملاً جدلی بود، عمدتاً در مرزهای جامعه اسلامی وجود داشت. در این نگاه نقاط ضعف دین ما و اثبات برتری دین آنها بر دین ما موج میزند. در این نگاه غرضورزی خیلی راحت وجود دارد؛ یعنی حتی در آن قصد شناخت یک دین به معنای یک پدیده هم وجود ندارد. به همین دلیل در منظر این افراد، این پیشفرض وجود دارد که قرآن یک کتاب آسمانی دست اول نیست؛ یعنی کپیشده و رونویسیشده از کتابهای دیگر است و این یعنی آنکه نسخه کاملتر قرآن پیش ماست.
چنین ویژگیهایی در قرآنپژوهی مبلغان مسیحی، در دورههای نخست، وجود داشته و طبیعی هم بوده است؛ اما امروزه این دوره به یک اثر تاریخی تبدیل شده و خود محققان غربی آن دوره را به عنوان تاریخ مورد بررسی قرار میدهند.
در دورههای بعدی کسانی بودهاند که از این اندیشه که پیامبر دعاوی دروغین داشته، دست برداشتهاند؛ مثلاً «نولدکه» در کتابش صریحاً اعتراف میکند که پیامبر در بیان دعاویاش کاملاً صادق بوده است و نوعی وحی یا الهام را دریافت میکرده است. نولدکه در قرن نوزدهم این حرف را میزند و این یک پیشرفت است.
اما امروزه، به راحتی، میتوان کسانی را پیدا کرد که به دلیل نزدیکی به جامعه اسلامی، نگاهشان بسیار عوض شده و حس همدلی دارند؛ یعنی این ذوق را دارند که فیالمثل در حوزهی زیباییشناسی قرآن فعالیت کنند و همان حس و ذوق هر مسلمان را هنگام قرائت قرآن دریابند؛ چه از نظر معنوی و چه از نظرزیباییشناختی.
این نگاه با نگاه اول خیلی فرق میکند. بنابراین ما با یک نگاه مواجه نیستیم، بلکه با تنوع نگاه در دورههای مختلف روبرو هستیم؛ نگاههای مغرضانه تا نگاههای مثبت. حتی در میان غربیان، نگاههای صرفاً علمجویانه و تحقیقهای جزئی و تفصیلی وجود دارد.
خاورشناسان از چه زمانی به مطالعات قرآنی پرداختهاند؟
دربارهی زمان مطالعات قرآنی خاورشناسان باید گفت که مطالعات قرآنی به معنای مدرن امروزیاش از اواخر یا اواسط قرن نوزدهم میلادی آغاز شده است؛ اما پیش از آن، حتی در قرن یازدهم، دوازدهم، سیزدهم و چهاردهم میلادی، تلاشهای زیادی برای شناخت قرآن انجام شده است؛ یعنی مسیحیان، ارباب کلیسا و روحانیون مسیحی تلاش میکردند که قرآن را بیشتر بشناسند تا برآن ردیه بنویسند. بنابراین مطالعات قرآنی در آن زمان به معنای مدرن امروزی وجود نداشته و کاملاً صبغهی جدلی داشته است.
به هرحال برای مطالعات قرآنی خاورشناسان نمیتوان زمان تعیین کرد. حتی برخی از محققان غربی گفتهاند از همان روزی که قرآن نازل شد، غیرمسلمانان (مسیحیان، یهودیان و کسانی که در جامعه اسلامی یا حاشیه جامعه اسلامی زندگی میکردند) درصدد برآمدند که قرآن را بشناسند؛ چون قرآن کتابی بود که بیشتر از هر کس دیگری درباره آنها سخن گفته بود؛ برخی از دعاوی آنها را رد، برخی را قبول و بعضی را تغییر داده بود و در مقابل بعضی از آنها موضعگیری بسیار شدیدی گرفته بود. بنابراین طبیعی بود که هم عالمان یهودیای که در شبهجزیزه زندگی میکردند و هم آنهایی که در مجاورت اسلام زندگی میکردند و در اثر فتوحات با اسلام آشنا شدند، از همان قرون اول (هشتم، نهم و دهم میلادی) به شناخت این دین و مطالعات قرآنی روی آوردند و به رد یا معرفی قرآن و اسلام پرداختند و رسالههایی در این باره نوشتند؛ مثل رساله کندی و رساله یوحنای دمشقی.
لطفاً درباره روش مطالعات قرآنی خاورشناسان هم توضیح دهید.
روشهای اولیه برای شناخت دین اسلام و قرآن خیلی خام بوده است. در قرون وسطی، قرآن به زبان لاتینی ترجمه میشد و این با زباندانیِ بسیار اندکی انجام میشد؛ اما امروزه شما میتوانید در دانشگاههای اروپا و آمریکا، مدرنترین، دقیقترین و کاملترین آموزشهای زبان عربی را کسب کنید. عالمان و دانشمندانی که امروزه در غرب عربی میدانند، اصلاً قابل مقایسه با دانشمندان و عالمان قرون اولیه نمیباشند.
بنابراین روش مطالعه در قرون وسطی خیلی ساده بوده و به همین خاطر هم اشتباهات آنها خیلی زیاد بوده است. هرچه که گذشته، علوم پیشرفت کرده و توانایی بشر بیشتر شده، در نتیجه روشها هم در همه زمینهها از جمله شناخت زبان و ادبیات عرب، شناخت تاریخ و دسترسی به منابع عوض شده است.
من در سؤالات قبلی هم گفتم که یکی از امور بسیار مهم که روی نگاه، انگیزه و نوع مطالعات غربیان تأثیر گذاشته، منابع است. به عنوان مثال کشیشی به نام پیر ونرابل در قرن دوازدهم، قرآن را، با کمک چند نفر عربیدان و بدون منبع، به زبان لاتینی ترجمه کرد.
حال شما این را مقایسه کنید با یکصد سال اخیر که مهمترین متون تفسیری، تراجمی، تاریخی، سیره، رجال، حدیث و ادبیات عربی تصحیح و چاپ شده و در اختیار محققان غربی قرار گرفته بود.
بنابراین حجم ابزار و سلاحی که محققان غربی در صد سال اخیر داشتند، قابل مقایسه نیست با ابزار و سلاحی که مثلاً در هشتصد سال پیش وجود داشته است. پس همه اینها تأثیر میگذاشته و محصولاتشان هم به همین دلیل تنوع داشته است.
اسلامشناسان غربی در بعد علوم و معارف قرآنی چه پژوهشهایی انجام دادهاند؟
در میان محققان غربیای که به مطالعات قرآنی پرداخته و میپردازند، به ندرت پیش میآید که یک محقق غربی قصد تولید معارف قرآنی یا علوم قرآنی را به معنای امروزی داشته باشد.
بیشترین همتی که در غرب در زمینه مطالعات قرآنی انجام شده، معطوف به شناخت حوزه قرآن از نظر تاریخی است و این مسئله حوزههای بسیاری را شامل میشود. البته ممکن است در برخی زمینهها تلاقی پیدا کند با مجموعهای از علوم که در فرهنگ اسلامی به آنها علوم قرآنی گفته میشود.
به طورکلی، علوم قرآنی به تمام دانشهایی گفته میشود که دیدگاه کلی ما را درباره قرآن شکل میدهد. علوم قرآنی به کلیت قرآن میپردازند نه به جزئیات آن.
مثلاً علوم قرآنی هیچگاه به شأن نزول یک آیه خاص نمیپردازد، بلکه درباره تئوری کلی اسباب نزول بحث میکند که اسباب نزول چیست و چگونه ممکن است یک آیهای سبب نزول داشته باشد و آیه دیگری نداشته باشد.
مکی و مدنی، جمع قرآن، نزول قرآن، ترتیب قرآن، ناسخ و منسوخ، قرائات، اصول و مبانی تفسیر و اعجاز قرآن، همه اینها موضوعاتی هستند که نگاه کلی ما را نسبت به قرآن شکل میدهند. درباره این موضوعات بحثهای مختلفی در طول تاریخ، در میان عالمان اسلامی مطرح شده است و پرسشها و نظریاتی به وجود آمده که همه اینها بحثهای علوم قرآنی را به وجود آورده است.
هیچگاه یک محقق غربی مانند محققان اسلامی کتابی در باب علوم قرآنی ننوشته، همیشه نگاههای آنها برخاسته از نیازها و سنتهایشان بوده است؛ مثلاً آنها نیازی نداشتند که تئوری اعجاز را ثابت کنند، به همین خاطر هیچگاه دنبال اینگونه مسائل نبودهاند که قرآن از چه جهت معجزه است، اعجاز ادبی قرآن را بپذیریم یا اعجاز علمی آن را و.... یکی از مسائلی که آنها بسیار بدان پرداختهاند، نظم و ترتیب قرآن است؛ چون آنها در کتاب مقدس خودشان نظم و توالی و ترتیب تاریخی میدیدند؛ اما وقتی به سراغ قرآن میآمدند، چنین نظم و توالی و ترتیبی نمیدیدند.
برای مثال یکی از سؤالهای آنها این بوده که با توجه به اینکه سوره بقره اولین سوره نازله نبوده؛ چرا در اول قرآن قرار گرفته و چرا آیاتش ترتیب ندارند و تکرار و توالی و تنوع دارند.
آنها در این باره کتابها، مقالات و رسالههای فراوانی نوشتهاند. این بخشی از علوم قرآن است که یک محقق غربی نه به قصد اینکه فقط کتابی در این بخش علوم قرآن بنویسد، بلکه انگیزه و سؤال شخصیاش او را به اینجا کشانده است.
قبل از نولدکه محققان بسیاری به تاریخگذاری سورههای قرآن پرداخته بودند؛ ولی نولدکه تمام نظریات افراد قبل از خودش را جمعبندی کرد. جلد اول کتاب تاریخ قرآن نولدکه که امروزه به قلم شاگردش، شوالی، بازنگاری شده، به این موضوع اختصاص دارد.
مباحث دیگرعلوم قرآنی مثل جمع و تدوین قرآن، رسمالخط و قرائات، موضوعاتی هستند که به شناخت و درک کلی ما از قرآن کمک میکنند و مورد توجه غربیان هم بودهاند؛ مثلاً جلد دوم تاریخ قرآن نولدکه به موضوع جمع و تدوین قرآن و جلد سوم آن به رسمالخط و قرائات قرآن اختصاص یافته است.
منظور من این است که غربیان موضوعاتی را مورد تحقیق قرار داده و میدهند که برخاسته از نیازهای علمی، سوابق و عادتهای آکادمیک آنها باشد و هر لحظه و هر روزگار که گذشته، به تنوع آنها افزوده شده باشد.
در زمان حاضر، به دلیل نزدیکی بیشتر غربیان با مسلمانان، بسیاری از مسائلی که در بیست سی سال اخیر مورد توجه مسلمانها قرار گرفته، به محیطهای غربی هم انتقال یافته و موضوعات حتی از این نظر هم جدید شده است.
از دیگر موضوعاتی که در میان تحقیقات قرآنی غربیان دیده میشود، رابطه قرآن با کتابهای مقدس دیگراست که از منظرهای مختلف به بررسی آن پرداختهاند، یکی منظر زبانی است؛ مثلاً چه واژههایی در قرآن هست که بار معنایی مسیحی دارد یا ریشههای سریانی دارد و... به این موضوع از منظر غیرزبانی (تاریخی و قصههای قرآنی) هم میتوان توجه کرد؛ یعنی مقایسهای بین شباهت و تفاوت قصهها و گزارشهای تاریخی قرآن با قصهها و گزارشهای تاریخی که در تورات و انجیل آمده است.
پس نگاه کلی، نگاه تطبیقی - مقایسهای بین قرآن و عهدین است؛ اما گاهی از منظر زبانی، تاریخی، مفاهیم، ارزشها، باورها، اعتقادات و... نیز بررسی میشود. حتی جالب است بگویم این پرسش در غرب مطرح است که آیا واقعاً ما میتوانیم برای مطالعات قرآنی از همان روش مطالعات عهدین استفاده کنیم.
در اینجا لازم است بگویم که در غرب برای شناخت و مطالعه درباره عهدین روشهای مختلفی وجود دارد؛ از جمله تاریخی، زبانی، معناشناختی، سبکشناختی و ادبی، و این روشهای مختلف نتایجی میدهد.
حال این سؤال در میان محققان غربی مطرح است که آیا این روشها عیناً قابل تطبیق بر مطالعات قرآنی است؛ یعنی آیا میتوان از این روشها برای مطالعات قرآنی هم استفاده کرد.
جواب برخی از غربیان به این پرسش مثبت است؛ اما برخی از آنها معتقدند که نمیتوان عیناً همان روشی را که برای مطالعات عهدین به کار میبریم، درباره مطالعات قرآنی هم استفاده کنیم. بنابراین این پرسش بسیار پیچیده است و جواب آن صرفاً بله یا خیر نیست. شایان ذکر است که این پرسش بسیار جدید است و در کنفرانسهای ده سال اخیر در غرب مطرح شده است.
اگر امکان دارد به برخی از مستشرقان برجستهای که به مطالعات قرآنی پرداختهاند، اشاره کنید و آثار آنها را هم ذکر کنید.
ما مستشرق کم نداریم؛ هم در شرایط امروز و هم در گذشته. البته امروزه ما چیزی به نام مستشرق نداریم، بلکه اسلامشناسان و قرآنپژوهان غربی داریم. قرآنپژوهان غربی هم مختلف هستند؛ برخی در گذشته زندگی میکردند و به چند رشته میپرداختند؛ مثل نولدکه که درباره تاریخ ساسانیان، شاهنامه و ادبیات فارسی، تاریخ قرآن و دستور و نحو زبان سامی کتاب نوشته است، پس او صرفاً تلاش قرآنپژوهانه نکرده است، بلکه یک خاورشناس است؛ یعنی او تا جایی که برایش مقدور بوده به همه اموری که به خاور مربوط میشده، پرداخته است.
اما در دوره جدید تنوع مطالعات قرآنی کم است؛ مثلاً برخی فقط درباره ادبیات قرآن کار کردهاند و برخی دیگر فقط درباره تفسیر. پس باید بپذیریم که با تنوع شخصیتی و زمانی مواجه هستیم و من سعی میکنم مستشرقان را با توجه به حوزه زبانیاشان نام ببرم.
شاید مهمترین مستشرقانی که در گذشته، در زمینه قرآن کار کردهاند، آلمانی زبان باشند.
علتش هم این است که آلمانی زبانها از قدیم در زمینههای «فقه اللغة» و «زبانشناسی» (هم در زبان عربی و هم در زبانهای دیگر سامی) بسیار قوی بودند.
از افراد بسیار قدیمی آنها میتوان از بوهل، اشپرینگر، نولدکه و شاگردش شوالی، برگشترسر و پرتسل نام برد. اینها معروفترین محققان غربی آلمانی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم هستند.
از محققان غربی امروزی هم میتوان به اشپیتالر، فان اس، ویلد، خانم نویورت، آقای ناگل تیلمن و هارتموت بوبتسین اشاره کرد. البته تخصص هر یک از این افراد فرق میکند؛ مثلاً خانم نویورت بیشتر در حوزه زبان و تاریخ قرآن کار کرده است؛ اما تخصص آقای بوبتسین که مسلط بر چندین زبان شرقی و سامی است، بیشتر در حوزه شناخت تاریخ مطالعات قرآنی غربیهاست.
برخی از محققان غربی محقق به معنای پژوهشگر به حساب نمیآیند و بیشتر مبلغ و مترجم قرآن هستند. مثلاً رودی پارت محقق و زبانشناسی برجسته است که ترجمه قرآن او به آسانی یک معدن زبانشناسانه است؛ اما در کنار او مترجم دیگری مثل آقای عادل تئودور خوری که لبنانیالاصل ولی آلمانیتبار است، ترجمهای از قرآن فراهم آورده و حتی تفسیری بر کل قرآن در دوازده جلد نوشته است، بنابراین او بیشتر یک مبلغ و مفسر است تا یک محقق درجه اول زبانشناسی.
در سنت آلمانی دو نفر دیگر هستند که بیشتر در خصوص نسخهشناسی و رسمالخط قرآن فعالیت کردهاند؛ یکی از آنها آقای پوئین، استاد دانشگاه زاربروکن آلمان و دیگری آقای فان بوتمر است. همچنین آقای فان اس و آقای مادلونگ از اسلامشناسان بسیار معروف غربی هستند که تخصصشان بیشتر در حوزه تاریخ و فرق اسلامی است؛ اما مقالهها و آرای آنها در زمینه مطالعات قرآنی بسیار مورد توجه است.
در سنت فرانسوی هم اسلامپژوهان بسیاری وجود دارند که برخی از آنها امروزه به نام انسانهای مغرض و پراشتباه شناخته میشوند. ما در گذشته، در میان محققان فرانسوی، کمتر کسی را پیدا میکنیم که صرفاً به مطالعات قرآنی مشهور باشد، بلکه بیشتر آنها در مطالعات ادبی و اسلامشناسی و تاریخ تبحر دارند.
حتی در دورههای جدید، کسی مثل بلاشر از جمله محققانی است که به ادبیات عرب بیشتر تعلق دارد تا قرآن؛ هرچند بلاشر هم قرآن را به فرانسوی ترجمه کرده و هم کتابی در تاریخ قرآن نوشته است. همچنین آقای ژاک ژومیه (کشیشی مسیحی که در مصرساکن است) مقالات متعدد قرآنی نوشته و برخی از آنها در سنت فرانسوی تأثیر بسیاری گذاشته است. از دیگر افراد قدیمی میتوان از خانم دونیز ماسون نام برد که کتابش به تازگی به فارسی ترجمه و برنده کتاب سال جمهوری اسلامی شد. این کتاب به بررسی درونمایههای مشترک قرآن و کتاب مقدس میپردازد. همچنین خانم ماسون ترجمهای از قرآن به زبان فرانسوی انجام داده است.
آقای کلود ژیلیو یکی دیگر از محققان فرانسوی است که بسیار پر تأثیر و پر اثر است، پر تأثیر به این معنی که در فضای زبان انگلیسی و آلمانی، آثارش مورد توجه و نقد قرار گرفته است. او استاد دانشگاه اکس آن پروانس فرانسه است. مطالعات تفسیری او به خصوص در زمینه تفسیرپژوهی بسیار مورد توجه است، همچنین برخی از آثار او به فارسی ترجمه شده است.
اگرچه سابقه زبان انگلیسی، به اندازه زبان آلمانی کهن نیست؛ اما حجم مکتوبات در زبان انگلیسی خیلی بیشتر است؛ به خصوص امروزه که برخی محققان غربی فرانسوی و آلمانی تلاش میکنند آثارشان را به زبان انگلیسی بنویسند تا رواج و توجه بیشتری پیدا کند. بنابراین در زبان انگلیسی با تعداد بیشتری از محققان مواجه هستیم.
یکی از افراد بسیار قدیمی که در زبان انگلیسی محقق معروف مطالعات قرآنی بوده، ویلیام میور است که یک اسلامشناس است و در قرن نوزدهم و پیش از نولدکه زندگی میکرده و آرای مطالعات قرآنیاش در تاریخ قرآن نولدکه بسیار نقل شده است. او بخشی از قرآن را به انگلیسی ترجمه کرده است. بعد از او در قرن بیستم، باید از ریچارد بل، مترجم معروف قرآن، و آرتور جفری نام ببرم. ریچارد بل کتاب تاریخ قرآنش به فارسی ترجمه شده و آرتور جفری کتاب واژگان دخیلش. آقای ایزوتسو یکی دیگر از محققانی است که اگرچه انگلیسیزبان نیست؛ ولی کتابش در زمینه معناشناسی قرآن بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
در دورههای جدیدتر گروهی از محققان غربی داریم که اگرچه اهل انگلستان نیستند؛ ولی آثارشان در زبان انگلیسی بسیار تأثیرگذار بوده است؛ از جمله آقای لیمهاوس استاد دانشگاه خرونینگن هلند و دیگر آقای ورستیخ استاد دانشگاه نایمخن هلند. هر دوی آنها تعلقات ادبی دارند و بیشتر در زمینه ادبیات قرآن و تفسیر کار کردهاند.
در همین جا، جا دارد از آقای موتسکی، حدیثپژوه آلمانی هلندی نام برد که آرا و مطالعات قرآنیاش مورد توجه است. در سنت جدید، مترجمان و محققان قرآنی انگلیسیزبان بسیار هستند که من در اینجا فقط به تعدادی از آنها اشاره کردم. در انتها هم باید به سنتی در قرآنپژوهی انگلیسی اشاره کنم که آن سنت «تجدیدنظرطلبانه» است. این سنت در مطالعات قرآنی، توسط یک محقق آمریکاییالاصل به نام آقای ونز برو پایهگذاری شد. مکتب و مدرسه ونز برو در مطالعات قرآنی امروزی بسیار مهم تلقی میشود.
یکی از آثار قرآنپژوهی خاورشناسان، دایرةالمعارف لیدن است، لطفاً در مورد این اثر توضیحاتی بفرمایید.
اولاً ما باید بدانیم که عنوان «دایرةالمعارف قرآن» در زبان انگلیسی، حداقل به پنج یا شش کتاب اطلاق میشود، البته بعضی از این کتابها یک جلدی هستند و بعضیشان 25 یا 26 جلدی. دایرةالمعارف قرآن مجموعه مقالاتی است که به دست مسلمانان یا غربیان نوشته شده و به صورت کلی و عمومی و مرجع است. دونمونه از این دایرةالمعارفها در هندوستان چاپ شده که یکی شان 25 /26 جلد است و دیگری 5 جلد. البته کتابهایی که در هندوستان، توسط مسلمانان هند چاپ میشود، در غرب و در کشورهای اسلامی چندان مورد توجه قرار نمیگیرد.
از این دو دایرةالمعارف که بگذریم به دو دایرةالمعارف دیگر میرسیم که در غرب چاپ شده است، یکی دایرةالمعارف شش جلدی است که انتشارات بریل آن را به سرویراستاری خانم مک اولیف چاپ کرده و دیگری دایرةالمعارف یک جلدی است که انتشارات راتلج، به سرویراستاری آقای اولیور لیمن چاپ کرده است.
این دایرةالمعارف یک جلدی عمومی است و اسلامشناسان برای شناختن مفاهیم قرآنی، اطلاعات، اشخاص، اعلام، کتابها، مفسران و... به آن مراجعه میکنند؛ اما دایرةالمعارف شش جلدی کتابی است که شکل گیریاش از 1990 آغاز شده و حدود پنج شش سال طول کشیده تا طرحش پخته شود، سرویراستاران، مشاوران و نویسندگان از سراسر جهان پیدا شوند و مدخلها انتخاب شود. این مجموعه از سال 2001 تا 2006 منتشر شده است و حدود هفتصد مقاله دارد و به معرفی اعلام مفسران و کتابهای تفسیری نمیپردازد، بلکه فقط به اعلام و مفاهیم قرآنی توجه میکند.
من در اینجا نظرم را درباره این دایرةالمعارف شش جلدی بیان میکنم: در این دایرةالمعارف هم مقالات خوب و هم مقالات ضعیف پیدا میشود. منظور از مقاله خوب این نیست که نویسنده آن مقاله تمامی منابع و اطلاعاتی را که باید برای معرفی آن مدخل به خواننده ارائه میداده، آنها را دیده و جمعبندی نسبتاً کاملی از همه آنها انجام داده است؛ جدای اینکه آرایی که آنجا مطرح میکند، مورد پسند من خواننده باشد یا نه و از نظر فنی و حرفهای دقیق باشد.
حدود 20درصد مقالات این مجموعه، این ویژگی را دارند؛ اما برخی از مقالات این ویژگی را خیلی کمتر دارند و بعضیشان هم اصلاً ندارند. در دسته سوم، علت این است که بنای نویسندگان در بعضی مقالات، بر اختصار بوده و این اختصار خیلی ضرر زده است و حتی گاهی ننوشتن مقاله بهتر از نوشتن آن بوده است.
نکته دوم اینکه تصویری که به خصوص این کتاب در فضای قرآنپژوهی ایران ما ایجاد کرده، از نظر من خواننده، فوقالعاده نادرست است؛ یعنی کسانی که این دایرةالمعارف را شناخته و دیدهاند، با این تصورکه به اصل و امهات قرآنپژوهی در غرب دست یافتهاند و با خواندن ترجمههای مغلوط یا درست از این دایرةالمعارف میتوانند به رد و قبول تمام آنچه در غرب درباره قرآن نوشته شده، دست بیابند، وارد این کار شدند و این تصور رهزنی بوده و باعث شده بسیاری، به اشتباه، سرمنشأ و ریشههای مطالعات قرآنی در غرب را رها کنند و صرفاً خود را به چند میوه کال یا نرسیده یا گندیدهای که از این درخت قرآنپژوهی غربیان حاصل شده، مبتهج بدانند و فکر کنند که اگر اینها را نقد و بررسی کنند، کل قرآنپژوهی غربیان را نقد و بررسی کردهاند.
چنین تصوری از ریشه اشتباه است و بسیاری از نویسندگانی که در آن دایرةالمعارف مقاله نوشتهاند، واجد شرایط معرفی قرآنپژوهی در غرب نبودهاند و اصلاً بنای آنها بر این نبوده که قرآنپژوهی گذشته را معرفی کنند؛ مثلاً شما با خواندن این دایرةالمعارف نمیتوانید به مهمترین مسائلی که در غرب درباره موضوع خاستگاه قرآن هست، دست یابید یا به تمام نظریههایی که درباره جمع و تدوین قرآن، زبان قرآن، واژگان دخیل و... وجود دارد، پی ببرید. این مسائل در این دایرةالمعارف نیامده و اگر هم آمده، فقط یک گزارش است و تمام حق مطلب ادا نشده است و محقق از مراجعه به اصل آن مطالب بینیاز نیست.
منبع: روزنامهی اطلاعات، یکشنبه 16 فروردین 1388، 9 ربیع الثانی1430، 5 آوریل 2009، شماره 24434
نظرات