تجربه زندگیم می‌گوید که در هر زمانی فن بیان و خطابه یکی از بزرگترین عوامل تأثیرگذار بر بشر بوده است. از مقوله‌های مشهور عرب است که می‌گویند‌: آغازگر هر جنگی کلام و سخن است. البته ناگفته نماند که آخر آن هم کلام و سخن است. چه چیزی مردم را به سوی جنگها سوق می‌دهد؟ چه چیزی جنگها را خاتمه می‌دهد؟ چه چیزی مردم و توده‌ها را به حرکت وا می‌دارد؟ طبیعتاً‌ کلام و سخن است.

هیتلر می‌گوید‌: علت تمام حوادث بزرگی که دنیا را به لرزه درآورده، سخنان منطوق (گفته و بر زبان آورده شده) بوده است نه سخنان مکتوب. این قضیه در بین انسانها معروف و مشهور است. بنابراین خیلی مهم است که بین سخنرانی‌ها و خطبه‌های موفق و تأثیرگذار و سخنرانی‌های فریبنده و بی‌تأثیر تفاوت قائل باشیم و از همدیگر جدا کنیم. از نسل جوان تقاضا دارم که این فن را به خوبی یاد بگیرند.

سخنرانی و خطابه، فن و علم بزرگی است. من آن را در کنار تحصیل در غرب یاد گرفته‌ام. وقتی در شرق بودم که تقریباً‌ تا پایان دبیرستان بود، سخنرانی را خوب نمی‌دانستم و حتی با آن آشنایی نداشتم. یادم می‌آید برای اولین بار در زندگی (فکر می‌کنم در اواخر دبیرستان بود) از روی برگه سخنرانی کردم در حالی که قلبم می‌تپید و دست و پایم می‌لرزید، خیلی ترسیده بودم و گفتم دیگر تمام شد؛ توبه کردم و دیگر هیچوقت‌ سخنرانی نمی‌کنم. شاید بعضی‌ها از این حرف تعجب کنند ولی واقعاً‌ اینجوری بوده‌ام. اصلاً‌ سخنرانی و خطابه را نمی‌دانستم و با آن آشنایی نداشتم. اما کار کردم و یاد گرفتم و همچنان هم در حال یادگیری هستم و آن قسمتی هم که یاد گرفته‌ام و کار کرده‌ام را در یک کتاب در موضوع فن بیان جمع‌آوری‌ کرده‌ام و به صورت نوار صوتی نیز در آورده‌ام، به هدف اینکه این کار را در جهان عرب به خوبی عملی کنیم.

جهان عرب با خطابه و سخنرانی آشناست و از آن تأثیر پذیرفته است اما همچنان بسیاری از ادوات و ابزارهای سخنرانی و خطابه عربی سنتی و قدیمی است. در حالی که سخنرانی و بیان، امروزه تبدیل به یک علم کارشناسی شده و دقیق، حاوی ابزارهای متقن‌ شده که تحقیقات و بررسی‌های شفافی در مورد آن انجام شده است که به بعضی از آنها اشاره خواهم کرد. هدف اصلی من این است که از این فن و مهارت به خوبی در دعوت الی الله استفاده شود. امروزه بسیاری از دعوتگران فکر می‌کنند که خطابه و سخنرانی را به خوبی می‌دانند. من یک مرکز آموزشی دارم تحت عنوان «الگوها» که در این مرکز کسانی را آموزش می‌دهیم تا در آینده تبدیل به الگو و شخصیت شوند، شخصیت‌هایی که به اسلام و دعوت نفع برسانند. در بخشی از آموزش و یکی از مهارتهای اصلی که به آنها آموزش می‌دهیم، مهارت بیان است. در این مرکز برادران بزرگواری مشارکت دارند مثل دکترهای متخصص در علوم شرعی، شعرا و... ولی به این نتیجه رسیده‌ام که همه آنها نیاز به آموزش عمیقِ فن بیان و سخنرانی دارند. مردم آمادگی یادگرفتن دارند اگر کسی باشد به آنها آموزش دهد. اما چرا ما در برنامه‌های تلویزیونی یا در خطبه‌های جمعه و غیره از همان روش و اسلوب و ادوات قدیمی استفاده کنیم؟ چرا این‌گونه‌ باشد در حالی که علم این کار وجود دارد و ما می‌توانیم با بهره‌برداری از آن در دعوت موفق باشیم.

از شما می‌پرسم: در چند خطبه جمعه شرکت کردید؟ حالا می‌پرسم شما از چند خطبه تا حالا تأثیر پذیرفته‌اید؟ یک بار با یکی از جوانان در یک خطبه جمعه حضور داشتیم که (ببخشید البته) خطبه در نهایت خستگی و ملالت اجرا می‌شد. این برادر در خطبه شرکت کرده بود و خسته شده بود، بعد از خطبه به او گفتم‌: ان‌شاءالله از خطبه استفاده برده باشی؟ گفت‌: بخدا دکتر، من فقط «ان الحمدلله» و «اقم الصلاة» را شنیدم و بقیه هم خواب بودم.

اگر خطبه خسته کننده باشد و تأثیرگذار نباشد واقعاً‌ تلاش‌های بزرگی را به هدر داده‌ایم. یادم می‌آید یک آمریکایی به من گفت‌: شما یک چیز، یک وسیله، یک ادات نادری در اختیار دارید چطوری از آن استفاده نمی‌کنید؟ گفتم چیه؟ گفت‌: خطبه جمعه. خطبه جمعه‌ای که بر مردان واجب شده در آن شرکت کنند و همچنین بر آنها واجب شده ساکت باشند تا وقتی که خطبه تمام می‌شود. حتی کسی با چیزی بازی نمی‌کند. چطور از آن استفاده نمی‌کنید؟ قسم به خدا از شما می‌پرسم. تصور کنید. در کل جهان اسلام، چند خطبه تأثیر گذار داریم؟ این فرصت بزرگی را که خداوند آن را واجب کرده و در اختیار دعوتگران گذاشته، چرا از آن استفاده نمی‌شود؟ این یکی از موضوعات مهمی است که باید بر آن تمرکز کنیم. سخنرانی تأثیرگذار، فقط خطبه جمعه نیست. سخنرانی مؤثر می‌تواند در خطبه جمعه باشد یا در برنامه‌های تلویزیونی، سخنرانی در مدرسه یا دانشگاه یا در مناسبتها و انتخابات یا در هر وقت دیگری باشد. چقدر ما از سخنرانی‌ها استفاده می‌کنیم؟ با یک بررسی سریع در مورد ادوات و مهارتهای مربوط به سخنرانی می‌فهمیم که بیشتر آنها قدیمی و بی‌تأثیر است چون بر یک روش و سبک علمی نیست. در حالی که این کار یک علم است. شایسته است که همه ما به آن اهتمام داشته باشیم خصوصاً‌ کسانی که هم و غم دعوت دارند باید که به استواری و خوبی این علم را فرا بگیرند. طبیعتا در این مجال کوتاه نمی‌توانیم از همه این مهارتها و ادوات با شما صحبت کنیم اما بعضی از قواعد اصلی آن را به شما خواهم گفت تا شاید بتوانیم با کمک آن سخنرانی‌ها و علی‌الخصوص خطبه‌های جمعه‌مان را ارتقا دهیم.

یک خطبه‌ی موفّقیّت‌آمیز مثل مسافرت با هواپیماست. پرواز هواپیما با یک اوج‌گیری موفق که خطرناکترین قسمت آن است شروع می‌شود. به همین نسبت یک خطبه موفق هم باید یک شروع متقنی داشته باشد. بررسی‌های علمی نشان می‌دهد که خطیب در ابتدای صحبت نه یک دقیقه که فقط ٤٠ ثانیه فرصت دارد تا توجه‌ها را جلب کند و اگر نتوانست نگاهها را معطوف و اهتمام را برانگیزاند خطبه را از دست داده است.

بعضی، دقایق ابتدایی خطبه را از دست می‌دهند. در این دقایق باید به صورتی متقن‌ و غیرعادی توجه‌ها را جلب کرد. باید برای مخاطبان نسبت به یک قضیه یا یک نظریه تعلق خاطر ایجاد کرد، باید این احساس را در آنها به وجود آورد که سخنان جدید، مهم و زیبایی را خواهند شنید که می‌تواند حاوی فایده‌های بسیاری باشد. ثانیه‌های ابتدایی، سرنوشت‌سازترین لحظات یک سخنرانی است. این حساسیت هم در ارتباط با ظاهر سخنران، هم طریقه‌ی ادا و هم هر آنچه که می‌گوید وجود دارد. بعضی‌ها مثل خودروی دیزلی هستند که آرام آرام حرکت می‌کند تا گرم شود و بعد راه بیفتد. این وضعیت برای سخنرانی و خطابه خوب نیست. بعضی‌ها می‌گویند: من اول با آرامی و سردی شروع می‌کنم و بعد گرم می‌کنم. این امر موجب هدر رفتن فرصت‌ها می‌شود. پس اوج‌گیری موفق یا همان شروع خوب مهم است.

سخنرانی تأثیرگذار مثل مسافرت با هواپیما، باید لذّت‌‌بخش، راحت و بدون تکان و لرزش باشد. منظور ما در اینجا، ارائه و ادای متقن و قوی سخنرانی است که در ادامه در این رابطه بیشتر خواهم گفت.

بخش سوم از این سفر موفق، فرود امن است. که در مهارت سخنرانی می‌توان آن را پایان موفقیت آمیز بنامید. پایان و نتیجه، هم قواعد و اصولی دارد و باید به آن اهتمام داشت. همه ما می‌دانیم که بیشترین بخشی که در اذهان مردم می‌ماند بخش پایانی سخنرانی است.

مطلق ادعای کسانی که می‌گویند‌: اگر سخن از جنس نقره است، سکوت هم از جنس طلاست، صحیح نیست. چقدر حقوق ضایع شده و هتک حرمت‌های صورت گرفته، به سبب سکوت در جایی بوده که اقتضای سخن بوده است. همیشه سکوت از جنس طلا نیست. بلکه فراتر از این معتقدم؛ ممکن است سکوت به صاحب آن نفع برساند، اما این سخن تأثیرگذار است که مردم و توده را به حرکت وا می‌دارد و زندگی را متحول می‌کند و گاهاً حق را به پا می‌دارد یا برعکس باطلی را ایجاد می‌کند.

کلام تأثیرگذار باید با معیارهایی سنجیده شود که مهمترین این معیارها همانگونه که سیدنا علی بن ابی طالب از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل می‌کند این است که «با مردم آنگونه که می‌اندیشند سخن بگو» آیا می‌خواهی که مردم خدا و رسولش را تکذیب کنند؟ یعنی‌: معانی و مفاهیمی را انتخاب کنید که با مخاطبان همخوانی داشته باشد. من گاهی یک موضوع را شش بار ارائه می‌دهم. برای دانشجویان، اساتید، بزرگان یا اولیاء دانش آموزان مطرح می‌کنم، ولی امکان ندارد یک موضوع را دوبار شبیه به هم مطرح کنم. بنا بر این قانون مهم، این است که من مخاطبانم را می‌شناسم و در مورد آنها فکر می‌کنم، لذا معانی، سخن و مثال‌هایی را انتخاب می‌کنم که با طبیعت همان مخاطبان تناسب داشته باشد. بنابراین اینها قوانین اصلی هستند که قبل از سخن گفتن در مورد جزئیات مهارت‌های خطابه، بیان کردم.

فن بیان و سخنوری، فن و مهارتی است که در همه امور زندگی به ویژه در امر دعوت به سوی خداوند به آن نیاز داریم. چقدر مایه مسرت‌ است وقتی دعوتگرانی را می‌بینی که در علم شرعی تسلّطی‌ عمیق و قوی دارند و در مقابل چقدر ناراحت می‌شوم از اینکه همین دعوتگران ماهر و قوی به سبب عدم توانایی در ارائه یک سخنرانی مؤثر نمی‌توانند این علم سرشار خود را به مردم منتقل کنند. چرا باید اینگونه باشد در حالی که این موضوع دشواری نیست و انسان می‌تواند آن را به خوبی یاد بگیرد و ادا کند. من برای این کار ابتدا چهارماه شروع کردم برای آموزش فن بیان و ادای خوب آن و سپس چهارماه دیگر برای تمرکز و تقویت بیشتر کار کردم، مابقی دیگر تمرین است. تمرین فقط به توانایی تو می‌افزاید ولی قواعد اساسی در فن خطابه فطری نیست بلکه علمی اکتسابی است که قواعد و اصول و مراحل و ادواتی دارد که در ادامه در مورد آن برای شما صحبت خواهم کرد.

وقتی در آمریکا بودم آموختم که ٣ قاعده اصلی برای خطابه و سخنرانی تأثیرگذار و کارآمد وجود دارد.

قاعده اول‌: آمادگی

 قاعده دوم‌: آمادگی

قاعده سوم‌: آمادگی است.

اگر کسی سعی کند فی‌البداهه و بدون آمادگی مؤثر، سخن بگوید غالباً‌ سخنرانی خوبی هم نخواهد داشت مگر کسی که کارش سخنرانی باشد و به نوعی این کار برای او به عادت تبدیل شده باشد، مثل اصحاب رسانه، یا کسانی که هر روز با روزنامه‌نگاران و رسانه تعامل دارند که این کار برایشان آسان شده است، اما بیشتر مردم نیاز به آمادگی دارند و بدون آمادگی کارا غالباً‌ سخنرانی ضعیف خواهد بود. حتی خود من، علی‌رغم‌ توانایی در فن بیان، هیچ وقت بدون آمادگی نبوده‌ام. چرا؟ برای اینکه این کار مهم است. قبل از هر چیز به خاطر احترام به مخاطبان است. درست نیست که بیاییم همیشه افکار، دیدگاهها و داستانها همیشگی و تکراری را جلو مردم بریزیم. بنابراین آمادگی عمیق، بخشی از این احترام است. اشاره شد که سخنرانی مثل مسافرت است، در اینجا آمادگی برای اطمینان از سلامت قسمتهایی مثل موتور و دستگاههای دیگر است. مطمئن شویم که همه چیز سالم است و بعد مسافرت کنیم، نه اینکه اول سفر را شروع کنیم و بعد از سلامت دستگاهها اطمینان یابیم. این کم عقلی است و اگر خلبان اینگونه عمل کند‌، با مشکل مواجه خواهد شد و جان مردم را به خطر خواهد انداخت. در سخنرانی و خطابه هم همین‌طور‌ است، کسی که به خود و مردم احترام می‌گذارد باید که این کار را انجام دهد. به ما یاد داده‌اند که ١ دقیقه صحبت خوب، نیاز به ٣٠ دقیقه آمادگی همراه با تأمّل‌ و تأنّی‌ دارد. این به نسبت دقیقه است. اما ١ ساعت به نسبت، نیاز به وقت کمتری برای آمادگی دارد. برای ١ ساعت سخنرانی خوب، به طور متوسط نیاز به ١٠ ساعت آمادگی است. غالباً‌ ١ ساعت سخنرانی، حدود ٢٠ الی ٣٠ ساعت از وقت مرا می‌گیرد. به خاطر احترام به مردم و همچنین احترام به خودم است و اینکه این کار، برای منفعت‌طلبی یا تلاش برای روحیه دادن نیست. بلکه باید توجه داشت که در مقابل ما امتی قرار دارد که به عقب‌ماندگی مبتلاست و ما می‌خواهیم آن را به حرکت واداریم. پس باید همه کارها را به درستی انجام دهیم.

به ذهن بسپارید‌: برای آمادگی ١ دقیقه سخنرانی به ٣٠ دقیقه و ١ ساعت به ١٠ ساعت وقت نیاز است.

عجیب است آیا این معادله به این معناست که سخنرانی مختصر، سخت‌تر است؟ بدون شک، سخنرانی مختصر، سخت‌تر است. سخنی از علامه شیخ علی طنطاوی (رحمه الله و احسن الیه) به یاد دارم‌: یکبار به او گفته شد ما از شما درخواست ارائه درسی داریم به مدت ١ ساعت. گفت‌: پس به من یک هفته وقت بدهید تا آماده کنم. گفتند: نه.... یک هفته، زیاد است. این همه نیاز نیست... علی کل حال می‌شود خلاصه کرد و به ١٠ دقیقه اکتفا کنیم. گفت: اگر اینجوری است پس من نیاز به یک ماه وقت دارم تا آماده شوم. بله، درست گفته اند. فکر می‌کنید یک نفر بخواهد در ١٠ دقیقه صحبت کند کار راحتی است؟ ١٠ دقیقه صحبت کردن سخت‌تر از صحبت کردن در ١ ساعت است. در یک ساعت، من فرصت دارم هر چی که می‌خواهم بگویم ولی در ١٠ دقیقه، تا من شروع کنم و مقدمه را بگویم و به موضوع وارد شوم وقت تمام شده است و من باید آن را تمام کنم. لذا اگر اینجا من آمادگی خوبی نداشته باشم وقت می‌گذرد بدون اینکه چیزی گفته باشم. هم من ضرر می‌کنم و هم مردم. بنابراین باز هم تأکید می‌کنم آمادگی، آمادگی، آمادگی.

سخنران موفق، معیارها و ویژگیهایی داردکه به اهم موارد آن اشاره می‌کنم.

سخنران موفق:

 ١- صادق است.

چیزی که به آن باور ندارد یا نمی‌تواند آن را عملی کند نمی‌گوید. سبحان الله مردم احساس و شم عجیبی دارند، از خلال سخنان سخنران‌، راستگویی یا دروغگویی او را تشخیص می‌دهند.

می‌گویند: با بررسی علمی ثابت شده که یکی از دلائل اصلی موفقیت اوباما در اولین حضورش در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همین مورد بوده است. احساس مردم اینگونه بوده که حرفهای او اعتبار و مصداقیت دارد، احساس مردم اینگونه بوده که او صادق است و نقش بازی نمی‌کند. این‌که بعدها در عمل به سخنانش صادق یا کاذب بوده این مسأله‌ دیگری است. ولی حداقل مردم در همان ابتدای امر به این احساس رسیده بوده‌اند لذا او را انتخاب و تأیید کردند.

٢- توانایی و تسلط دارد.

توانایی و تسلط بر دو چیز‌: ١- در موضوعی که مطرح می‌کند ٢- در فن بیان و اداوت آن.

٣- طبیعی و عادی است. حرکات و ظاهر ارائه و ادایش طبیعی است. مردم احساس نمی‌کنند که او نقش بازی می‌کند. مبالغه نمی‌کند، حرکات‌های ناموزون انجام نمی‌دهد، حرکت‌های ربات‌گونه ندارد. طبیعی است و به‌گونه‌ای صحبت می‌کند که گویی با دوستش صحبت می‌کند. سخنران هر چه بیشتر با این فضا صحبت کند، تأثیرگذاری او هم بیشتر خواهد بود. البته عوامل دیگری هم است ولی این موارد جزء مهمّ‌ترین عوامل و ویژگیهای یک سخنران تأثیرگذار و موفق است.

یک خطبه‌ی تأثیرگذار که خستگی نیاورد باید از دو شرط اساسی برخوردار باشد.

شرط اول‌: حسن ادا: یعنی در آن فنون بیان به خوبی رعایت شده باشد.

دوم‌: در آن فایده‌ای برای مردم نهفته باشد.

من به شما یک فرمول یا راهکار می‌دهم که از آن استفاده کنید، فرقی ندارد که یک برنامه‌ی تلویزیونی را دنبال می‌کنید یا خطبه جمعه را می‌شنوید یا به یک درسی در دانشگاه گوش فرا می‌دهید. مهم نیست.

فرمول این است‌: یک کاغذ سفید را بردارید(حتی برای خطبه جمعه هم می‌شود این کار را انجام داد) و فقط هر چیز جدیدی را که یاد می‌گیرید در آن بنویسید. اگر داستان معروفی است آن را ننویسید، اگر آیه، حدیث و یا تفسیری است که قبلا شنیده‌اید ننویسید، فقط هر چیز جدیدی را بنویسید، چیزهایی که قبلا نشنیده اید. معنا یا حکمت یا حکم شرعی جدیدی یا تفسیری که قبلا نشنیده‌اید و امثال این چیزها. سپس در پایان خطبه به آن برگه نگاه کنید، اگر برگه خالی یا شبه خالی بود، شما استفاده نبرده‌اید و نتیجتاً خطبه هم خسته کننده بوده است. اما اگر برگه پر شد و نیاز به دو یا سه برگه یا بیشتر داشتید این نشان می‌دهد که تمام وقت استفاده بردید و خطبه هم تأثیرگذار بوده و توجه‌ها را جلب کرده است.

گفتم که خطبه‌ی تأثیرگذار، همیشه همراه با آمادگی است. اجازه بدید همراه با شما به یک فرمول و معیار اشاره کنم که ما آن را قانون اصلی و طلایی در فن بیان و القا می‌دانیم.

قاعده می‌گوید‌: (اول بگو آنچه که به آنها خواهی گفت، سپس به آنها بگو، سپس به آنها بگو که چه گفته‌ای.)

تکرار می‌کنم‌: ابتدا بگو آنچه که لحظاتی بعد به آنها خواهی گفت؛ یعنی در مقدمه، آنها را تشویق کن و توجه‌شان را جلب کن که من در مورد فلان چیز صحبت خواهم کرد و اهمیت و تأثیر آن اینگونه است.

سپس به آنها بگو، یعنی شروع به اصل صحبت کن و سخن بگو از آنچه که به آنها در مقدمه وعده داده‌ای.

 سپس به آنها بگو که چه گفته‌ای، یعنی نتیجه‌گیری کن. سخنانت را خلاصه کن ولی با با یک فن و اسلوب جدیدی غیر از اسلوبی که سخنانت را شروع کردی و ادامه دادی. این یک قانون طلایی در فن بیان است. همچنین قوانین جزئی و مفصلی وجود دارد که مشخص می‌کند، چگونه ما هر سخنرانی و درسی را تقسیم‌بندی کنیم و بر اساس آن گام به گام حرکت کنیم.

در مورد مهارت سخنرانی خوب، راهها، گامها، ادوات، فرمول‌ها و آمارهای عجیبی وجود دارد. اجازه بدهید به یکی از مهمترین آمارها در مورد مهارت سخنرانی اشاره کنم.

بررسی‌ها می‌گوید‌: هر سخنرانی (اعم از تدریس، خطبه، برنامه تلویزیونی) به سه بخش اصلی تقسیم می‌شود. محتوی‌، حرکت، اسلوب. البته برنامه‌های رادیویی استثناست چون در آن حرکتی مشاهده نمی‌شود. اما مادامی که من سخنران و خطیبی را مقابل خودم می‌بینم حال چه در تلویزیون یا در خطبه و کلاس درس و غیره این سه بخش اصلی بر من به عنوان یک بیننده یا شنونده تأثیرگذار خواهد بود.

محتوی یعنی: چه می‌گویم؟

حرکت‌ها عبارت است از‌: حرکت‌های بدن، صورت و واکنش‌ها.

و اسلوب که در آن از صدا صحبت می‌شود، زیر و بم و سرعت و کندی آن، مکث بین کلمات و امثال این موارد.

نسبت تأثیرگذاری هر کدام از این موارد چقدر است؟ در این مورد، پژوهش‌هایی انجام شده که میزان تأثیرگذاری هر کدام از این موارد در مخاطبان چقدر است. این آمار عجیب به دست آمده که‌: تأثیر محتوی فقط ٧ درصد است. ٣٨ درصد از میزان تأثیرگذاری بر مخاطبان مربوط به اسلوب (صدا، مکث ها، زیر و بم صدا و بالابردن صدا) است و ٥٥ درصد به تأثیر حرکت‌ها مربوط است. در حرکت، دو بخش مهم‌تر است‌: حرکت دست‌ها و نوع نگاه‌ها و فعل و انفعالات صورت. این‌ها اموری است که در بخش حرکت موثر است.

تکرار می‌کنم محتوا فقط ٧ درصد تأثیر دارد. یعنی مردم از حرکات و اسلوب بیش از محتوی تأثیر می‌پذیرند. به نظرتان چه نتیجه‌ای حاصل خواهد شد و تاثیرگذاری آن چگونه خواهد بود اگر خطیب، محتوای عمیق خود را با حرکت و اسلوب همراه کند؟

امروز مشکل بزرگ ما این است که علمایی سرشار از علم و محتوای عمیق داریم اما این علم با اسلوب و حرکات تأثیرگذار همراه نیست. این شخصیت‌ها تأثیری نخواهند گذاشت. آنها فقط بر طلاب و دانشجویانی که تنها هدفشان فراگیری علم است تأثیر خواهند گذاشت. طبعاً‌ در بین امت، چنین مخاطبانی که فقط به دنبال محتوای علمی باشند، کم هستند. عموم مردم و اکثریت قریب به اتفاق آنان از وعاظ و آشنایان به فن بیان بیش از علما تأثیر می‌پذیرند. امیدوارم که دانشجویان خصوصا دانشجویان علوم شرعی، فنون سخنوری را بیاموزند تا به محتوای سخنان خود مهارتهای حرکتی و مهارتهای مربوط به اسلوب و صدا را بیافزایند.

در اینجا می‌خواهم به دو موضوع اساسی اشاره کنم. در این مجال اندک تنها به بعضی از قواعد اصلی اشاره می‌کنم شاید بتوانم توجه‌ها را جلب کنم و با ارائه اسلوب‌های تأثیرگذار به طور ویژه هم و غم دعوت به سوی خدا را در شما برانگیزانم. به یک مطلب مربوط به حرکت و یک مطلب مربوط به اسلوب اشاره می‌کنم.

در ارتباط با حرکت باید به این قاعده مهم اشاره کنم که‌: طبیعی و عادی باش. یعنی حرکت‌های غیرعادی نداشته باش. یکبار در سخنرانی یکی از دعوتگران شرکت کرده بودم که در حرکات خود بسیار مبالغه می‌کرد. او حرکتهایی انجام می‌داد که به موضوع ربطی نداشت. می‌گفت‌: این شخصیت اسلامی (در حالی که حرکت دست او شکل یک طناب را در ذهن تداعی می‌کرد) بعد از جلسه سخنرانی به او گفتم‌: این شخصیت اسلامی... این شکل یک طناب است نه یک شخصیت اسلامی... حرکتی غیرطبیعی و بی‌ارتباط با سخن بود.

بخش تأثیرگذار در سخنرانی از جهت حرکت این است‌: طبیعی باش. حرکاتت طبیعی باشد. انفعالات طبیعی باشد. البته در ابتدا به افراد مبتدی آموزش می‌دهیم که نقش بازی کنند اما بعد از مدتی باید این اداها را کنار بگذارند و حرکات طبیعی جزئی از سخنرانی آنها شود بدون اینکه به آن فکر کنند. در ابتدای کار ممکن است کمی تکلّف‌ باشد و نقش بازی شود اما بعد از مدتی که آموزش داده شد این کار کنار گذاشته می‌شود و حرکات طبیعی می‌شود.

اما در مورد اسلوب‌: گفتم که اسلوب مربوط به صدا و زیر و بم آن و عدم محافظت بر یک ریتم خاص است. اما قسمت اساسی آن که دوست دارم در این بخش بر آن تأکید کنم بحث مربوط به مهارت مکث‌هاست. وقتی از اسلوب یک سخنرانی خوب حرف می‌زنیم مرادمان این است که نباید یک سر و بدون وقفه حرف بزنیم. ممکن است بعضی از افراد به سبب اخلاصی که دارند یا نوری که در سخنانشان نهفته است تأثیرگذار باشند اما این موارد مربوط به خداوند عزوجل است، اینکه خداوند عزوجل بر دل کسی نظر کرده و در آن اخلاص قرار داده و هر آنچه از دلش برمی‌آید را بر دلی هم می‌نشاند، محل بحث ما نیست ولی اگر به این نعمت خدادادی، بعضی از مهارتها افزوده شود بدون شک سخنرانی بهتری خواهد شد.

 واژه وقفات (مکث‌ها) به این معنی است که کجا و چه وقت سکوت کنیم. این یک فن و مهارت است. یکی از دانشمندان علم بیان می‌گوید: سخنرانی تأثیرگذار در مهارت مکث‌ها خلاصه می‌شود. اصلاً‌ کل سخنرانی تأثیرگذار همان مهارت مکث‌هاست.

مکث‌های تأثیرگذار سه نوع است: مکث مربوط به کلمه، مکث مربوط به جمله و مکث مربوط به محور و موضوع.

چگونه؟

در هر جمله‌ای یک کلمه وجود دارد که مهم‌تر است و باید بر آن تمرکز شود. خطیب تأثیرگذار باید قبل و بعد از آن کلمه‌ی حساس و مهم، مکث و سکوت کوتاهی کند و بر آن کلمه فشار و انرژی خاصی وارد کند. در هر جمله‌ای این‌گونه‌ با یک کلمه مهم و حساس تعامل می‌کنیم. این‌ها را مکث‌های کوتاه می‌نامیم.

بعد از آن، مکث‌های متوسط داریم. مکث‌های متوسط چیست؟ بعد از هر جمله‌ای و قبل از هر جمله جدید یک توقف متوسطی خواهد بود تا مردم بدانند که یک جمله تمام شده و جمله جدید شروع شده است. ناگفته نماند بعضی‌ها مکث‌های زیادی دارند که همه‌ی آنها اشتباه است. بعضی‌ها در تلویزیون، کلمه کلمه حرف می‌زنند. این طبیعی نیست و مهارتی در القا به حساب نمی‌آید. این را من در بیشتر گویندگان عرب مشاهده کرده‌ام. اینگونه صحبت می‌کنند... چرا اااا؟ اگر می‌خواهی فکر کنی، در مغزت فکر کن. تلفظ (ااااا) ضعف در القا به حساب می‌آید و ما آن را ضعف در القا می‌دانیم.... بزرگان سخن مثل لَری کینگ و اُپرا این کار را انجام نمی‌دهند. من فن بیان را در یکی از بزرگترین دانشگاههای فن بیان (دانشگاه پنسلوانیا) آموخته‌ام. همه سیاستمداران بزرگ آمریکا در این دانشگاه فن بیان آموخته‌اند. همه به اجماع می‌گویند که این کار اشتباه است. فقط عرب‌زبان‌ها فکر می‌کنند که این کار قشنگی است. این خلل و نقص است.

بعد از مکث متوسط، مکث طولانی داریم. بعد از اتمام یک محور و ورود به محور جدید، مکث، طولانی‌تر خواهد بود. وقتی می‌گوییم طولانی‌تر منظورمان یک دقیقه یا ٣٠ ثانیه نیست. مکث کوتاه به اندازه یک یا دو ثانیه است، مکث متوسط به اندازه ٣ الی ٤ ثانیه و مکث طولانی به اندازه ٥ الی ٦ ثانیه است. اما اینکه بین یک یا دو یا سه ثانیه فرق بگذاریم خود یک مهارت است. این سخت ترین چیز در یک سخنرانی است. اما کسی که این کار را خوب بلد باشد می‌تواند توجه کسانی که مقابلش نشسته‌اند را جلب کند. تصور کنید اگر خطبای جمعه و برادران و خواهران دعوتگر و اساتید مدرسه و دانشگاه این مهارتها را به کار ببرند، سخنرانی‌ها چگونه خواهد بود.

اما محتوای سخن نیز قوانینی دارد. قانونی داریم تحت عنوان »قانون ٣ تا ٥» این قانون جزء قوانین اصلی و مهم مهارت بیان است. قانون ٣ تا ٥ هم در فن بیان و هم امروزه در فن تألیف کتاب به کار می‌رود. هر سخنرانی مثل تألیف یک فصل کتاب است. اگر یک دوره آموزشی ٤ الی ٥ روزه داشته باشیم من برای آماده سازی آن در استفاده از قانون ٣ تا ٥، دقیقاً‌ مثل تألیف یک کتاب تعامل می‌کنم. این قانون چه می‌گوید؟ در یک موضوع ٣ تا ٥ محور اصلی را بدون مقدمه و خاتمه تعیین کن. در فن تألیف می‌گوییم: ٣ تا ٥ باب اصلی. در فن بیان می‌گوییم: ٣ تا ٥ محور اصلی. در دوره‌ها مثلاً‌ به هر محور یک روز وقت داده می‌شود. در خطابه به هر محور حدود ١٥ الی ٢٠ دقیقه وقت داده می‌شود. خطبه هم به ٣ تا ٥ محور اصلی تقسیم می‌شود. هر محور اصلی به ٣ تا ٥ فصل اصلی تقسیم می‌شود. هر کدام تقریباً‌ ٣ تا ٥ دقیقه وقت می‌برد. پس، محورهای اصلی به فصل‌ها تقسیم می‌شود و برای انتقال از یک نکته فرعی به یک نکته فرعی دیگر، ١ دقیقه وقت در نظر می‌گیریم و هر نکته فرعی را به ٣ تا ٥ نکته جانبی و حاشیه‌ای تقسیم می‌کنیم. بگذارید به سرعت تکرار کنیم. اگر کتاب بود ٣ تا ٥ باب و هر باب به ٣ تا ٥ فصل و هر فصل به ٣ تا ٥ فرع و هر فرع به ٣ تا ٥ نکته جانبی تقسیم می‌شود و همراه هر نکته جانبی دلیل و شاهد آورده می‌شود. به این معنا که با آن یک آیه یا حدیث یا نقل قول یا شعر یا آمار یا گزارش یا جدول یا نقشه یا تصویر آورده می‌شود. همین کارها در برنامه تلویزیونی و در خطبه جمعه نیز انجام می‌شود. بدون شک ممکن است بعضی چیزها مناسب خطبه جمعه باشد ولی مناسب برنامه‌های تلویزیونی یا ارائه درس نباشد یا برعکس. درست است که هر کدام از سخنرانی‌ها شکل خاص خود را دارد ولی در همه این‌ها قواعد اصلی همین‌ها هستند. تصوّر‌ کنید اگر سخنران، منظم و مرتب باشد و مخاطبان هم این نظم را دنبال کنند، این دنبال کردن چگونه خواهد بود و چقدر مورد استفاده قرار خواهد گرفت. این‌ها بعضی از قواعد اصلی در فن بیان زیبا بود که امید است مورد استفاده قرار بگیرد.

فن بیان، فن مهمی است. این فن، وسیله و ابزاری خیلی مهم برای دعوت است. آرزو می‌کنم این مهارت و فن فراگیر شود و دعوتگران از آن استفاده نمایند تا ادایشان بهتر و تأثیرگذاریشان در مخاطبان بیش از آنچه تابحال دیده‌ایم شود.

بدون مبالغه هر هفته صدها هزار خطبه جمعه در جهان اسلام ایراد می‌شود. میلیون‌ها بلکه صدها میلیون نفر در این خطبه‌ها شرکت می‌کنند. تأثیر آن کجاست؟ من از این قضیه ناراحتم. علت این است که در آن ضعف‌های اساسی در بخش آماده سازی و توانایی علمی و فن بیان وجود دارد. دیگر بماند بحث اخلاص که هر کس به خودش ربط دارد. البته آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

فن بیان و خطابه تنها یک فن نیست بلکه هم فن است و هم علم و دارای قواعد مخصوص به خود است. یکی از مفاهیم اسلامی و معیارهای علمی که لازم است سخنران تأثیرگذار و خطیب منحصر به فرد به آن توجه کند این است که‌: اگر ناقل سخن هستی، درست نقل کن و اگر مدعی هستی، حتماً‌ دلیل بیاور. اگر از شخص دیگری یا از کتاب یا غیره نقل می‌کنی در این حالت باید از صحّت‌ آنچه نقل می‌کنی اطمینان حاصل کنی. به آیه یا حدیث یا داستان یا هر چیزی که استناد می‌کنی، دقیق باش و اگر در چیزی ادّعا‌ می‌کنی. مثلا می‌گویی من به فلان چیز ایمان دارم یا می‌توانم شما را قانع کنم. دلیلتان را بیاورید. (قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین)

در واقع خلاصه‌ی همه چیزهایی که عرض شد در صداقت خلاصه می‌شود. صداقت، سرمایه سخنران است. یعنی اینکه گفتارت با عملت یکی باشد. چیزهایی که ما می‌گوییم اگر نتوانیم آن را عملی کنیم، نباید آن را بگوییم. در این ارتباط، یکی از جوانان خوبی که الآن‌ یک چهره شده نزد من آمد و از من نصیحت خواست. گفتم: ببین پسرم خدا تو را حفظ کند و در تو برکت اندازد، کارهایت خوب است و ان‌‌شاءالله بر خیر خواهی بود، و ماشاءالله چیزهایی که مطرح کردی بسیار زیبا بود اما به تو یک نصیحت می‌کنم؛ چیزی که خودت به آن عمل نمی‌کنی نگو. اگر کاری است که خودت انجام نمی‌دهی گفتن آن را به تأخیر بینداز تا زمانی که بتوانی آن را انجام دهی، آن وقت بگو. این را قبل از هر کس از دین و از صحابه کرام (رضی الله عنهم) آموخته ایم.

مردی نزد عبدالله ابن عباس (رضی الله عنهما) آمد و گفت‌: می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم. شور و شعف دعوت الی الله دارم. همانند بسیاری از پسران و دختران جوان ما که شور و شوق دعوت الی الله را دارند. ابن عباس (رضی الله عنهما) گفت‌: اگر نمی‌ترسی که با سه آیه از قرآن رسوا شوی، انجام بده. یعنی خودت را به سه آیه عرضه کن. اگر آنها را عملی کردی پس با توکل بر خداوند امر به معروف و نهی از منکر کن و اگر نتوانستی آنها را عملی کنی در دنیا و آخرت رسوا خواهی شد. مرد گفت: آن آیات کدام هستند؟ ابن عباس گفت‌: این فرموده خداوند‌: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ»﴿البقرة: ٤٤﴾ «آيا مردم را به نيكوكاري فرمان مي‌دهيد و خود را فراموش مي‌كنيد.» آیا به این آیه فکر کردی؟ آیا این آیه را عملی کردی؟ یعنی آیا به هر آنچه می‌گویی عمل می‌کنی؟ بر این اساس است که من در مورد خیلی از مسائل دینی یا غیردینی حرف نمی‌زنم. نه به خاطر اینکه نمی‌دانم بلکه به خاطر این است که آن را عملی نکرده‌ام و تا زمان عمل کردن و خوب عمل کردن به آن، آن را به تأخیر می‌اندازم. نصیحت من به شما پسران و دخترانم و خصوصاً‌ کسانی که به امر دعوت الی الله ورود می‌کنند این است که‌: در مورد چیزهایی که به آن عمل نمی‌کنید یا به خوبی یاد نگرفته‌اید صحبت نکنید. مطلقاً‌ در مورد چیزهایی که به آن عمل نمی‌کنید صحبت نکنید تا زمانی که بر خودت اجرا کنی.

دوم اینکه در هر قضیه‌ای که در آن توانایی و اشراف ندارید صحبت نکنید تا زمانی که در آن توانایی پیدا کنید. چقدر از دانشجونماهایی هستند که در تلویزیون می‌آیند و از موضوعاتی صحبت می‌کنند که پر از اشتباهات علمی و شرعی است. عیب است. کمی خودتان را به زحمت بیندازید. عجله برای دیده شدن نداشته باشید در حالی که هنوز توانایی ندارید... داستان ابن عباس را تمام کنیم... آیه اول را گفتیم....

آیه دوم‌: ابن عباس گفت: این فرموده خداوند است‌: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»﴿الصف: ٢و٣﴾ «اي مؤمنان! چرا سخني (به ديگران) مي‌گوئيد كه خودتان برابر آن عمل نمي‌كنيد؟‏ ‏اگر سخني را بگوئيد و خودتان برابر آن عمل نكنيد‌، موجب كينه و خشم عظيم خدا مي‌گردد.» آیا به این آیه فکر کردی؟ مرد گفت‌: نه.

آیه سوم‌: ابن عباس گفت: این فرموده بنده صالح خدا شعیب علیه السلام است‌: «...وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ...»﴿هود: ٨٨﴾ «من نمي‌خواهم شما را از چيزي باز دارم و خودم مرتكب آن شوم» من پشت سر شما کارهایی را انجام دهم که شما را از انجام آن نهی کردم، من شما را از کاری نهی کنم و بعد مخفیانه آن را انجام دهم. آیا به این آیه فکر کردی؟ مرد گفت‌: نه.

ابن عباس گفت‌: پس ابتدا از خودت شروع کن.

لذا این یک مسأله‌ اساسی است. صداقت، صداقت و صداقت.

اگر بخواهم تنها بر دو مورد از مجموع مواردی که در فن بیان مطرح شد، تأکید و تمرکز کنم، آن دو چیز عبارت است از‌: صداقت و آمادگی.

 این آمار را به شما بدهم . الان در آمریکا، طبق بررسی‌ها سالانه ٥ میلیون سخنرانی یا درس ارائه می‌شود. از این ٥ میلیون تنها یک میلیون سخنرانی مربوط به تاجران و کارآفرینان است که در دوره‌های مربوط به آنان اجرا می‌شود. اتفاقا امروزه جمعیت جهان عرب به جمعیت آمریکا نزدیک است. ما ٣٠٠ میلیون و خورده‌ای هستیم، آنها هم ٣٣٠ میلیون هستند. جمعیت جهان عرب به اندازه جمعیت آمریکاست. طبیعتا تعداد سخنرانی‌ها در نزد ما بیش از آمریکاست. چون برای ما سخنرانی و خطبه جمعه هر هفته در هر مسجد و محله‌ای الزامی است. تصور کنید چه تعداد سخنرانی است؟ غیر از مساجد، مدارس‌،دروس شرعی و دعوی و مراکز قرآن و غیره و غیره. متأسفانه ما آمار نداریم. تصور کنید ٥ میلیون. اصلا من فرض می‌کنم آنچه در جهان عرب است ٢٠ درصد آنچه باشد که در آمریکاست. پس باید از ١ میلیون خطبه در سال حرف بزنیم و من در نظر می‌گیرم به صورت میانگین هر خطبه نیم ساعت باشد نه یک ساعت یا دو ساعت. تصور کنید ما داریم از ٥٠٠ هزار ساعت سخنرانی حرف می‌زنیم. چقدر از این مقدار سخنرانی هدر می‌رود؟ حالا متوجه شدید که چرا من این قدر به این موضوع اهتمام می‌ورزم؟چقدر تلاش‌های دعوی به سبب عدم آگاهی نسبت به این مهارت و علم، ضایع می‌شود؟ و این موضوع مرا به حرکت واداشته تا چیزهایی را که آموخته‌ام ارائه دهم. من در فن بیان یک ماده درسی در دانشگاه گذرانده‌ام نه اینکه فقط دوره‌های کوتاه‌مدّت‌ شرکت کرده باشم. چند تا چهار ماه متوالی و به طور خاص آموزش دیده‌ام و در آمریکا گواهی قبولی و گاهی هم مردودی در فن بیان گرفته‌ام. همه اینها به اضافه مطالعه دهها کتاب در این زمینه، سپس تجربه عملی خودم که لطف خدا بوده، همه اینها را خلاصه کرده‌ام و به صورتی نظام‌مند‌ و علمی و مرتب و زیبا و ساده در کتابم تحت عنوان «مهارت سخنرانی جذّاب» جمع آوری کرده‌ام. قسم به خدا، نسل شما جوانان، نسل خوش‌شانسی‌ است. ‌ای کاش کسی بود که در جوانی این چیزها را به ما یاد می‌داد تا ما این همه اشتباه نکنیم و این همه تلاش‌ها ضایع نشود. شما امروز عذری ندارید. حتی برای بعضی‌ها که با مطالعه آشنایی چندانی ندارند یک دوره کامل را فیلم‌برداری‌ کرده‌ام و به صورت یک آلبوم درآورده‌ام و به همراه آن یک کتاب و چهار نوار قرار داده‌ام. برای کسانی که دوست دارند فنون حرکات را هم ببینند و بیاموزند. همه بر اساس یک برنامه و نظام است. استفاده کنید. هیچ کدام عذری ندارید. نه خطیب جمعه و نه مدرس و نه دعوتگران در مساجد عذری ندارند. هیچ عذری برای القای ضعیف خطابه و سخنرانی نیست. این علم امروز در دسترس شماست. پس خذ الکتاب بقوه... من برای خرید کتابم این حرفها را نمی‌زنم، به فضل خداوند از آن بی‌نیازم. من این کار را کرده‌ام چون از این موضوع ناراحت بودم و تصمیم گرفتم مهارت در دعوت را متحوّل‌ کنم. امیدها امروز به مردان و زنان صالح و مخلص است. این تنها امید باقی مانده در امت اسلامی است. اگر اینها از ادوات ضعیف استفاده کنند و آنچه را آموخته‌اند به خوبی ارائه ندهند چه مشکلاتی به بار خواهد آمد. خداوند دوست دارد اگر یکی از شما کاری انجام می‌دهد آن را به خوبی انجام دهد. کارهایتان را به درستی انجام دهید و آن را متحول کنید.

آمادگی و آماده‌سازی‌ را به درستی انجام دهید. همچنین فنون حرکات و صدا و مکث‌ها و زوایای دید را به خوبی یاد بگیرید. همه‌ی این‌ها فن و مهارت است. همه این‌ها را مفصل در کتاب و نوارهایم توضیح داده‌ام. حتی گفته‌ام که چی بپوشید و چی نپوشید، چی بگویید و چی نگویید. نکاتی که باید بگویید و نکاتی که نباید بگویید. دیگر هیچ کس عذری ندارد. علی‌الخصوص خطبا، دعوتگران و دانشجویان علوم شرعی باید این فن را به خوبی یاد بگیرند چون تنها امید امت اسلامی برای نهضت این امت و بازگشت آنها به سوی دین شما هستید. پس کارهایتان را به درستی انجام دهید.

ابوحامد غزالی رحمه الله نقل می‌کند می‌گوید‌: مالک بن دینار یکی از بزرگترین وعاظ تاریخ اسلامی می‌گوید‌: در بعضی از کتاب‌ها خوانده‌ام که «هیچ خطیبی نیست مگر اینکه خطبه‌اش بر عملکردش عرضه می‌شود» یعنی هر حرفی که در برنامه تلویزیونی یا در مسجد می‌زنیم در نهایت انسان با آن مورد محاسبه قرار می‌گیرد که آیا آنچه می‌گویی عملی می‌سازی یا نه؟ مکرّر‌ گفته‌ام که خطبه‌ی تو بر اعمالت عرضه می‌شود. آیا بین گفتار و کردارت تطابقی است؟ اگر اینگونه است پس تو‌ای برادر و خواهر محترم، شایسته دعوت هستی پس خدا را شکر کن و به آن ادامه بده و اگر اینگونه نیست پس فقط در آنچه که می‌دانید و آنچه که عمل می‌کنید حرف بزنید و هر وقت یاد گرفتید و عمل کردید آن را انجام دهید. دعا کنید که برای خداوند و امّت‌مان اخلاص داشته باشیم. اگر استفاده کردید ما را دعا کنید.