مقدمه: 

حملات تروریستی اخیر در فرانسه، اگرچه با نوعی همصدایی در آلمان روبرو شد و بدنبال آن دیگران نیز با آن همدردی کردند، اما روندی برخلاف نظم و منطق اروپایی و روش دموکراتیک زندگی طی کرد. این پدیده، نیازمند تحلیلی همه جانبه است تا بتوان آثار و نتایج آنرا برای جامعه و کشورهای اروپایی، مورد بحث و بررسی قرار داد. سوال این است که روند فعلی فرانسه که نشانه‌هایی از ظهور روشهای غیر دموکراتیک دارد، آیا به کشورهای دیگر اروپا نیز سرایت می‌کند؟ و شاید سؤال مهم‌تر اینکه چه کسان یا کشورهایی بیشترین سود را از این رویداد‌ها می‌برند؟ قبل از پرداختن به سوالات یادشده، مروری بر وقایع اخیر پاریس ضروری به نظر می‌رسد. 

 

مرور رویدادهای اخیر پاریس: 

در حمله و تیراندازی دو فرد مسلح به دفتر مجله طنز شارلی ابدو که روز چهارشنبه هفدهم دیماه در پاریس صورت گرفت، ۱۲ نفر کشته و ۱۰ نفر زخمی شدند. مهاجمین دو برادر به نامهای سعید و شریف کواشی پس از گریختن از دفتر مجله، فردای آن روز به چاپخانه‌ای در شهر دمارتن در۳۵ کیلومتری شمال پاریس پناه بردند که با یورش ماموران به چاپخانه، برادران کواشی کشته شدند. در این بین فردی دیگر به سوپرمارکت یهودی‌ها در پاریس، حمله کرد و اقدام به گروگانگیری نمود. پس از این حمله تروریستی، گزارش‌هایی از حمله به چند مسجد و تعدادی از اماکن متعلق به مسلمانان در فرانسه منتشر شد. 

روز یکشنبه بیست و یکم دیماه راه‌پیمایی سراسری همبستگی در میدان «جمهوری» پاریس با حضور جمع گسترده‌ای از رهبران کشورهای مختلف، خانواده کشته شدگان و تعداد زیادی از مردم انجام شد. علاوه بر رئیس جمهوری و نخست وزیر فرانسه، رهبران نزدیک به ۴۰ کشور جهان از جمله نخست وزیر بریتانیا، صدراعظم آلمان، نخست وزیر اسپانیا، رئیس جمهوری اوکراین، نخست وزیر اسرائیل، پادشاه اردن، رئیس دولت خودگردان فلسطینی و نخست وزیران ایتالیا و ترکیه در راهپیمایی حاضر بودند. در این راهپیمایی نمادی از واقعه ساخته شد و عمومیت یافت که حاوی این پیام بود: من شارلی هستم. ماجرا به این ختم نشد جنبشی به نام «پگیدا» با هدف مخالفت با حضور مسلمانان در اروپا با ورود به خیابان‌ها ابراز وجود کرده و نارضایتی خود را از مهاجرت غیراروپاییان به این قاره بیان کردند. آنان خواهان بازگشت مهاجرین به کشورهای خود شدند و به طور همزمان در آلمان، با راهپیمایی در بخشی از این کشور، به حمایت از این جنبش پرداختند. ضمن اینکه برخی هم به حمایت از اقدام تروریستی یاد شده برخاستند. در این شرایط در فرانسه وضعیت فوق العاده اعلام و همگام با نیروهای پلیس، ارتش حضور پررنگی در خیابان‌ها پیدا کرد. امری که در اروپای بعد از جنگ چندان سابقه نداشته است. بعد دیگر این مسئله، دادن اجازه‌ی انتقال چهار جسد یهودی به اسرائیل بود که طی تشریفات رسمی و با مراسمی مذهبی- سیاسی، ضمن به خاک سپاری آن‌ها در اسرائیل؛ نخست وزیر این کشور اعلام کرد که اسرائیل وطن همه‌ی یهودیان است و از هر کجای دنیا که باشد آن‌ها حق دارند به وطن خود باز گردند. در ‌‌نهایت تحریریه‌ی شارلی ابدو، بعد از التهابات اجتماعی و روانی حادثه‌ی تروریستی حمله به دفتر مجله؛ در روز چهارشنبه درست یک هفته بعد از حمله شماره‌ی جدید مجله را در تیراژی بالا (سه میلیون نسخه) و باز با کاریکاتوری دیگر از پیامبر منتشر کردند در حالیکه افکار عمومی مسلمانان به این موضوع حساس شده بود و انتظار می‌رفت حتی نسبت به آن اعتراض نمایند. 

 

تحلیل مسئله با تکیه بر تاریخ گذشته: 

بر اساس شواهد موجود، در سالهای اخیر از مجموع رویدادهای تروریستی مختلفی که در اروپا صورت گرفته است، بیشترین حجم این رویداد‌ها در فرانسه بوده است. کشوری که دارای نظام لاییک است و در عین حال دارای چند دین رسمی است. اسلام و پیروان آن در فرانسه دومین دین این کشور است و حدود شش میلیون مسلمان در این کشور زندگی می‌کند. به قول خانم مرکل، صدراعظم آلمان، اسلام بخشی از زندگی اجتماعی این کشور است. 

باید در نظر داشت که از نظر تاریخی، فرانسه مهد آن چیزی است که در قرن هجدهم؛ به عصر روشنگری معروف است. روحیه کلی حاکم بر این جنبش، مخصوصا در فرانسه، اصالت دادن به عقل و استفاده از آن در تمام مسائل مربوط به جهان و انسان بود. آن‌ها اعتقاد داشتند که قوه عقل، به تنهایی و بدون آنکه به دین یا منابع دیگر نیازمند باشد، می‌تواند برای انسان رفاه، سعادت، آزادی و پیشرفت به ارمغان آورد. به عبارت دیگر مقصود کلی نویسندگان عصر روشنگری از عقل، عقلی بود که اعتقاد به وحی، تسلیم در برابر قدرت، احترام به آداب و سنن و نهادهای اجتماعی مانعی در راه آن نباشد. از نتایج آن مشخص این جنبش، گسترش آزادی و نظریه‌ی قرارداد اجتماعی ملهم از دیدگاه‌های جان لاک انگلیسی و ژان ژاک روسوی فرانسوی بود. در ادامه‌ی این روند فکری، فرانسه تجربه‌ی دیگری و در جهت مخالف با روشنگری صورت گرفته است. رمانتیسیسم در ادبیات، هنر، سیاست و فلسفه حاصل این تجربه‌ی متفاوت بود. 

فرهنگ اینترنتی ویکی پیدیا در مورد رمانتیسیسم نوشته است که «همانطور که از نامش پیداست، آنرا باید نوعی واکنش احساسی در برابر خردمحوری به‌شمار آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رویا، به سوی گذشته تاریخی و به سوی سرزمین‌های ناشناخته. از دید انسان رمانتیک، جهان به دو دسته خردگرا و به دسته احساسات و یا به‌طور دقیق‌تر، والاترین‌ها و زیبایی‌ها تقسیم می‌شود.» رمانتیسم در بعد اجتماعی و سیاسی تا حدودی بر ضد جامعه اشرافی و دوران روشنگری و خردورزی بود. 

یکی از مولفه‏‎های اساسی رمانتیسم، تفوق عاطفه و تخیل بر عقل بود. دوره‏ی ما قبل رمانتیسم را می‌توان دوران خردگرایی در اروپا نامید. در این دوره همه چیز به محک عقل سنجیده می‌شد و یگانه منبع مورد اطمینان در حوزه‏ی شناخت عقل بود. به عنوان مثال، دکارت که در سرآغاز این دوره قرار داشت با جمله‏ی معروف «می‌‏اندیشم پس هستم» عقل و اندیشه را به عنوان بینادی‌ترین ویژگی انسانی معرفی کرده بود. بنابراین رمانتیسم شیوۀ اندیشۀ جامعۀ جدید و بیان جهانبینی نسلی بود که دیگر به ارزشهای مطلق باور نداشت، دیگر نمی‌توانست هیچ ارزشی را بی‌آنکه دربارۀ نسبیّت آن و محدودیّت تاریخی آن بیندیشد باور کند. هر چیزی را بسته به فرضهایی تاریخی می‌دید، زیرا به عنوان قسمتی از سرنوشت شخصی خود، سقوط فرهنگ کهن و ظهور فرهنگ نو را تجربه کرده بود. (تاریخ اجتماعی هنر۱۳۶۱، ص۱۸۴) 

اگر به تصور وجود و ادامه‌ی همزمان ارزشهای عقلانی و رمانتیک در فرهنگ سیاسی فرانسه بیندیشیم، رویدادهای کنونی فرانسه را می‌توان در چهارچوب تفوق ارزشهای رمانتیک بر عقلانی مردم فرانسه تحلیل کرد. 

از اصول بنیادی دمکراسی در فرانسه، آزادی و برابری در نظامی لائیک است که در آن تبلیغ مذهبی به صورت عمومی ممنوع شده است. ضمن اینکه آزادی بیان در سطح بالایی مورد احترام است. به استناد این اصل است که کاریکاتوریست‌های شارلی ابدو بر موضع خود در ترسیم کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام که مفاهیم خشونت آمیزی را دربرداشته‌اند یا مضمونی که دربردارنده‌ی بی‌احترامی به مقام ایشان در نزد مسلمانان بوده است، پای فشرده‌اند. در گذشته به همین علت مورد حمله قرار گرفته‌اند، به دادگاه کشانده شده‌اند و البته از سوی مراجع قضایی نیز به استناد آزادی بیان تبرئه گردیدند. در عین حال مورد نقض آن را نیز دیده‌ایم. هنگامی که در مرداد سال ۸۷، آقای سینئه، طنز‌پرداز چیره دست و کهنه کار نشریه شارل ابدو به دلیل نوشتن مطلب طنزآمیزی درباره‌ی ازدواج پسر سارکوزی از نشریه اخراج شد. 

نویسنده هشتاد ساله شارلی ابدو، در متنی کوتاه نامزدی پسر رئیس جمهوری فرانسه با یک دختر یهودی را موضوع طنز خود قرار داد و همین باعث اخراج وی از کار شد. وی در این طنز، به نامزدی ژان سارکوزی با دختری یهودی پرداخته و نوشته بود که معلوم است بچه سارکوزی هم یاد گرفته برای رسیدن به پول و ثروت چگونه باید خودش را به جامعه یهودی بند کند. پس از انتشار این طنز در نشریه شارلی ابدو که هجمه یهودیان و لابی آن‌ها را در پی داشت و بعداز آنکه نویسنده حاضر نشد به خاطر مطلب طنزش عذر خواهی کند از کار برکنار و اخراج شد. (سایت خبری عصر ایران/ مرداد۱۳۸۷) در این ماجرا هیچ حمایت عمومی از کاریکاتوریست یادشده نشد و حتی از کار برکنار شد، در حالی که در مورد کاریکاتورهایی از پیامبر که برای جامعه‌ی شش میلیونی مسلمانان در فرانسه و جهان مهم بود و به اعتقادات آن‌ها بی‌احترامی می‌کرد، هیچ توجهی نکردند، و از آن‌ها حمایت کردند. 

این مورد نشان می‌دهد که عقلانیت انتقادی مورد توجه در دمکراسی و لیبرالیسم فرانسه، یا از مبانی اولیه‌ی خود دور شده است یا اینکه بر حسب ملاحظات سیاسی دوگانه عمل می‌کند. امری که نافی ارزشهای دمکراتیک است. باید دید که آیا جامعه و فرهنگ سیاسی فعلی فرانسه اجازه می‌دهد که سیاست در سطح وسیع، خیابانی شود یا خیر؟ به نظر نمی‌رسد که کشورهای دیگر اروپایی، اجازه دهند در این موارد مردم به خیابان‌ها بیایند و موجب غیرمدنی شدن فضای جامعه شوند نمونه‌ی آن آلمان است که با وجود حمایت از خشونت علیه مهاجران و مسلمانان در ناحیه‌ی «درسدن»، آنگلا مرکل اعلام کرد که مسلمانان بخشی از جامعه‌ی سیاسی آلمان هستند. شرایط فعلی فرانسه نشان از آن دارد که در اثر شوک ترورهای صورت گرفته در پاریس، جامعه‌ی فرانسوی با ایجاد حساسیت بیش از اندازه، موجبات گسترش ترس و وحشت عمومی را فراهم کرد. نتیجه‌ی اولیه‌ی این امر، کشیده شدن نظامیان در سطح وسیع به خیابان‌ها و امنیتی کردن فضای سیاسی و اجتماعی بود. حمله به مراکز مسلمانان در پی این شرایط رویداد. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد تنها دولتی که از این موقعیت بیشترین سود را برد، دولت اسرائیل بود که با دخالت در این ماجرا، از کشته شدگان ماجرا به نفع خود استفاده کرد و آن‌ها را در اسرائیل به خاک سپرد. این عمل و پذیرش آن از سوی فرانسه، گواه دیگری بر غلبه‌ی رفتار احساساتی از نوع رمانتیک آن است. 

 

به عنوان نتیجه‌ی بحث: 

دموکراسی، لیبرالیسم و لائیسم در فرانسه، بر اساس اصل آزادی بیان و برابری انسانی در این کشور شکل گرفته است. آزادی در هیچ یک از جریانهای فلسفه‌ی سیاسی غرب، بدون حد و مرز نیست. زیرا چنین تصوری از آزادی نافی نظم و سامان سیاسی در نظامهای دمکراتیک است. غرب نیز وقتی در مسیر تحول افتاد که توانست این سامان سیاسی را بر پایه‌ی محدودیت‌های عقلی و قانونی آزادی بنا نهد. از این رو، رفتار دوگانه و متناقض دولت و جامعه‌ی فرانسه را در این بحران نمی‌توان منطبق با فرهنگ دمکراتیک دانست. این رویداد بیشتر به بازی طنزی شبیه است که بنیادگرایان (آن‌ها که لجوجانه اصرار دارند به ارزشهای دینی مسلمانان بی‌احترامی کنند، آن‌ها که با خشونت عریان و غیراخلاقی با آن‌ها برخورد کردند و آنهایی که مانند دولت اسرائیل بدون اینکه جریان به آن‌ها ربطی داشته باشد درصدد سواستفاده از موقعیت برآمده و آنرا به نفع خود مصادره نمودند) راه انداخته‌اند. 

در باب اهمیت آزادی به عنوان ارزش عالی جوامع غربی، «آندرو هیوود» معتقد است مزیت این دیدگاه این است که تعهد می‌کند تحقق و توسعه‌ی منافع انسانی و شکوفایی استعداد انسانی را دنبال کند. یعنی هدف آزادی شادی و آسایش فکری و جسمی است. از سوی دیگر، آزادی موهبت نا‌محدودی در نظر گرفته نمی‌شود. بسیاری میان آزادی و سوء استفاده تفاوت قائل می‌شوند که اولی قابل قبول و دومی به آزادی لجام گسیخته اشاره می‌کند (آندرو هیوود۱۳۹۱، ص ۱۵۹). بر این اساس، آنچه را در پاریس روی داد نمی‌توان در چهارچوب فرهنگ دمکراتیک و ارزشهای اساسی آن مانند اصل آزادی بیان قرارداد. نقد اساسی صورت گرفته بر رمانتیسم فرانسه در دوران انقلاب را مبنی بر اینکه «اگر صرف آزادی محض تا جایی باشد که پای بر تمام تعهدات زندگی ملموس بزند دیگر آزادی نیست» در اینجا نیز می‌توان وارد دانست. از این رو، ضمن اینکه با خشونت طلبی دینی و مذهبی هیچ همدلی نداشته و آنرا نیز محکوم می‌دانم، همزمان با «شارلی ابدو» نیز همراه نیستم.

منابع: 

http: //fa.wikipedia.org فرهنگ اینترنتی ویکی پدیا: - 

-هاوزر- آرنولد (۱۳۶۱)، تاریخ اجتماعی هنر، ترجمه‌ی امین موید، جلد سوم، نشر دنیای نو، تهران. 

http: //www.asriran.com/fa/news/۴۸۳۹۶ -

-هیوود-آندرو (۱۳۹۱)، مفاهیم کلیدی در سیاست، ترجمه‌ی حسن سعید کلاهی و عباس کاردان، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.