شايد در اين عصر مملو از وسوسه هاي شيطاني و تبليغات فريبنده عليه شخصيت و ارزش واقعي زن، و مي توان گفت گوي سبقت نيز با مبلغان و پيروان آنهاست، خواندن چكيده اي از سرگذشت شيرزنان صدر اسلام كه به معناي واقعي، رسالت زنانگي خود را انجام داده و فراتر از آن نيز در صحنه اي اجتماع حضور سازنده داشتند، خالي از لطف نباشد. در این بخش در نظر داریم هر روز زندگی یک بانوی موفق صحابی را معرفی کنیم.

 بانوی صحابی که امروز قصد داریم به معرفی شخصیت و زندگیش بپردازیم، ام ايمن است.

 اسمش بركه بنت ثعلبه بن عمروبن حصن بن مالك بن سلمه بن عمروبن نعمان بود. زني حبشي كه در جاهليت كنيز مادر رسول اكرم، آمنه بنت وهب بود و بعد از آن كنيز پيامبر بود. 

در زندگي ام ايمن نكته هايي وجود دارد كه جاي بسي تأمل و تفكر بوده و لازم به يادآوري هستند، ايشان زني بودند كه با ايمان و عقيده خود توانستند از كنيزي ساده و خدمتكاري به مقام مادري پيامبر برسند، پيامبراكرم (ص) در مورد ايشان مي فرمايند: «ام ايمن امي بعد امي» «بعد از مادرم، ام ايمن مادرم بود.»

خدمت ام ايمن در خانه‌ي رسول اكرم (ص) به عنوان كنيزي كه در خانه آقايش خدمت مي كند، نبود، بلكه وي احساس مي كرد كه از مقام و شرف بزرگي برخوردار شده و بايستي تمام توانش را براي رعايت و پرورش وي بكار ببرد و بسيار با مهرباني و عطوفت با محمد (ص) رفتار مي كرد. زماني كه حضرت شش سال بيشتر از عمر مباركش نمي گذشت مادر خود «آمنه» را از دست داد، در اين هنگام تنها آغوش گرم «بركه» بود كه توانست جاي خالي مادر را براي ايشان پر كند. محمد نيز شفقت و دلسوزي بركه را از ته دل احساس مي كرد و با او انس شديدي گرفته بود. پيامبر (ص) به پاس خدمت شايسته ام ايمن، او را مورد احترام قرار مي داد و در جمع  به ايشان «مادر» مي گفت. در ميان خدمتگزاران پيامبر تنها ام ايمن بود كه به مقام و شرف مادري ايشان نايل گشت. و پيامبر در بيشتر مجالس ايشان را در كنار خود مي نشاند و نگاه مباركش را معطوف مادر دوم خود مي كرد و مي فرمود: «هذِهِ بَقيةُ أهْلِ بَيتي» «اين بازمانده‌ي خانواده‌ي من است.» حضرت بعد از آنكه با خديجه ازدواج كرد، ام ايمن را آزاد كرد تا ايشان نيز بتوانند براي خود تشكيل خانواده دهد. پس از مدتي بركه با مردي از اهل يثرب به نام «عبيد بن زيد» ازدواج كرد و از او صاحب پسري به نام ايمن شد. با مبعوث شدن پيامبر (ص) ام ايمن جزو اولين كساني بود كه پيام وحي الهي را لبيك گفت، مجاهدانه در كنار پيامبر ايستاد و در رساندن پيام الهي به مردم و همچنين شركت در غزوه‌هاي مسلمين، نقش بسزايي ايفا كرد، در جنگ هاي احد و خيبر، خالصانه در راه خدا تلاش كرد، مجروحان را مداوا و با مشك پر آب خود، مسلمين را سيراب مي كرد و آنان را به پيكار عليه كفار تشويق و ترغيب مي كرد. همراه ديگر زنان صحابه در ميدان نبرد حق عليه باطل گامهاي سازنده اي برداشتند.

 روايت است هنگامي كه ام ايمن به تنهايي از مكه به طرف مدينه هجرت نمود، در بيابانها و شنزارهاي طولاني با زبان روزه، از شدت گرما و تشنگي در حالت بيهوشي به سر مي برد كه ناگاه از آسمان جامی سفيد پر از آب آويزان شد، بركه از آن نوشيد و نوشيد تا اينكه سيراب شد و از قول ايشان روايت كرده اند بعد از آن در طول زندگيش، تشنگي، به سراغش نيامده و در روزهاي گرم تابستان مي توانست روزه بگيرد. پس ايشان در همين دنيا از نعمت هاي آسماني و بهشتي برخوردار شده اند. 

بعد از فوت همسرش دوباره به خانه‌ي پيامبر بازگشت و پيامبر ايشان را ناراحت و غمگين مي ديد ولي بركه چيزي بروز نمي داد. به همین خاطر روزي پيامبر (ص) به ميان اصحاب رفت و فرمود: «من سره أن يتزوج امراة من اهل الجنة فتليتزوج ام ايمن... «كسي كه مي خواهد با زني بهشتي ازدواج كند با ام ايمن ازدواج كند.»

پس زيد بن حارثه حاضر شد كه با ام ايمن ازدواج كند. پيامبر (ص) خوشحال شد و آن پیوند را مبارك خواند. آن دو زندگي پر از ايمان و صميمت را آغاز كردند و صاحب فرزندي به نام اسامه بن زيد شدند و بعدها وي محبوب پيامبر گشت و او را فرمانده لشكر مسلمين قرار مي داد. زيد نيز در غزوه موتا به شهادت رسيد، ام ايمن با ايمان قوي خود توانست اين مصيبت را تحمل كند چون همسر ايشان در راه خدا شهيد شده بودند، بركة فرزندانش ايمن و اسامه را بر پايه اسلام، تربيت مي نمود و مي خواست كه آنان نيز خدمتگزار دين اسلام باشند. بركة خود و خانواده ي خود را وقف اسلام كرده بود و از هيچ كوششي دريغ نمي كرد او در مدينه با اخلاق و منش خود توانست زنان زيادي را جذب آيين اسلام نمايد و در خانواده هاي انصار تاثير بسزايي نهاد. حضرت ابوبكر و حضرت عمر(رض) بعد از فوت پيامبر (ص) طبق عادت آن حضرت به ديدن ام ايمن مي رفتند، روزي به خانه ايشان رفتند، ديدند كه ام ايمن مي گريد، عرض كردند چرا گريه مي كني؟ آنچه نزد خداوند است براي پيامبرش بهتر است، ام ايمن عرض كرد: گريه مي كنم؛ زيرا وحي آسماني كه هر روز و هر شب تازه به تازه، آيه‌ي جديدي به زمين مي آورد، اكنون قطع شده است و آن دو بزرگوار نيز با شنيدن سخن بركة همراه ايشان شروع به گريه كردند. اين امر، عمق فهمش از اسلام و شناخت او نسبت به مقام پيامبر را مي رساند و اينكه معناي دريافت وحي چيست و حمل رسالت به چه معناست. ام ايمن تا خلافت حضرت عثمان در قيد حيات بود و سپس با زندگي دنيا كه سرشار از حوادث بود، وداع گفت و به جمع مقربين بارگاه الهي پيوست. 

«خداوند از ايشان راضي و خشنود باد.»

اما تو اي خواهر مسلمانم!

در هر خطه و سرزميني كه زندگي مي كني، سعي كن زندگي ام ايمن را اسوه و چراغ راه خود قرار دهي و چه خوب است همه بدانيم اسلام بود كه مقام يك فرد عادي و يك زن را چنان بالا برد كه هيچ كس غير از او نتوانست اين مقام را كسب كند، بي گمان اسلام براي ما راه نجات را مشخص كرده است و در غير اسلام هيچ راه نجاتي وجود ندارد!