حتی امروز هم، روایت رسمی از تاریخ فلسفه پر است از گفتههای ضدزن فیلسوفان. در چنین فضایی، مری الن وایت كه خود از نسل اول اساتید فلسفه بوده است و شاید مثل همه ما گمان میكرده زنان فیلسوف در قرن بیستم ظاهر شدهاند، از سر اتفاق متوجه میشود فهرستهایی از زنان فیلسوف در طول تاریخ وجود دارد و پیگیر میشود تا شاید از این رهگذر مقالهای منتشر كند. وایت فراخوانی میدهد و نتیجه این میشود كه مقاله تبدیل میشود به مجموعهای چهارجلدی كه از اولین مجموعههای منتشرشده درباره تاریخ فلسفه زنان است و متخصصان مسلط به متون زبان اصلی در آن دست داشتهاند. نویسنده در این كتاب به مشكلات عظیمی برمیخورد و خودش و تیم همكارش همتی ستودنی داشتهاند. مثلا او اشاره میكند كه دست یافتن به اسنادی درباره هایپاتیا بسیار سخت بوده است. زندگی تراژیك هایپاتیا بسیار معروف است، ولی وایت برای دستیابی به اسنادی درباره این زن مجبور شده به بخش ریاضی كتابخانه برود و از روی اسناد مربوط به پدر و همكلاسیها هایپاتیا را متولد كند. از سوی دیگر، صرفا برای اینكه ویكتوریا لیدی ولبی از خاندان سلطنتی بوده است، حتی نقاشی كودكیاش را هم نگه داشته بودند. از این رو، قفسهای پیش روی او بوده و باید با بررسی این حجم از آثار مقاله بنویسد؛ یعنی كارش دشوار بوده است. زنان با استراتژیهای متفاوتی با تاریخ فلسفه مواجه شدهاند. یكی اینكه تاریخ حذفشدگان را بنویسیم؛ یعنی تاریخ كسانی را كه با جریان غالب فلسفه همراه نبودهاند. دیگر اینكه به سراغ تاریخ فلسفه میرویم تا جنبه مغفولماندهای را در آن برجسته كنیم، مثلا به سراغ رسالهها یا مواضع فكری تاكنون بیاهمیت انگاشته شده او. برای نمونه، اشاره به برابری زن و مرد در «جمهوری» برای سدههای پیاپی موردتوجه نبوده است. درحالی كه این رساله مهمترین و موثرترین رساله در فلسفه سیاسی است، ولی حتی آن مفسران نیز از اشاره افلاطون به برابری زنان و مردان میجهیدند. بنابراین، عجیب نیست كه این فیلسوفان زن گم شدهاند و حالا كسانی با این سختی تاریخ را باستانشناسی و بازكاوی كردهاند و این شخصیتها را بیرون كشیدهاند و چنین تاریخی برایمان درست كردهاند. استراتژی سوم، بازخوانی تاریخ فلسفه به شیوههای خیلی مدرن است، مثلا روانكاوی افلاطون یا بیرون كشیدن استعارههای درون متون و تحلیل آنها. منتها این كار كلاسیك است و در واقع وایت خواسته به موازات تاریخ فلسفههای موجود تاریخ فلسفهای ارایه بدهد كه به مرور جذب تاریخ فلسفه موجود شود، چراكه بسیاری از این افراد بسیار مهمند. در میان این متفكران كسانی هستند كه درباره مالكیت ایدهشان بحث است یا چون زن بودهاند دیده و شنیده نشدهاند، به خصوص در دورهای كه به زنان مدرك دكترای فلسفه نمیدادند. الن وایت در تالیف و تدوین این مجموعه نخست با زنان فیلسوف فیثاغوری در شش قرن پیش از میلاد مواجه میشود. او متوجه میشود كه آثاری از این زنان برجای مانده است، اما در حدی بیاهمیت انگاشته شدهاند كه حتی به انگلیسی ترجمه نشدهاند. وایت به مركز فیثاغورسشناسی مراجعه میكند و درباره این آثار از اساتید این حوزه میپرسد. این اساتید او را مطمئن میكنند كه اینها آثار ارزندهای نیستند و فقط حرفهایی درباره آشپزخانهاند. وایت این قضیه را رها میكند، اما بعد دوباره برمیگردد و خودش متون را میخواند. اینجاست كه متوجه میشود گفته اساتید فیثاغورسشناسی نادرست بوده و این آثار دستكم گرفته شده نامهها، رسالههای كوتاه فلسفی درمورد همهچیزند، البته با رویكردی زنانه. بنابراین، وایت به جمعآوری این اسناد علاقهمند میشود. او قطعاتی از این آثار را ترجمه میكند و آثار این زنان را معرفی میكند. سقراط در رساله افلاطون اذعان دارد كه مفهوم عشق را از معلمش دیوتیما، كاهن معبد، آموخته است و حرفهای او را تكرار میكند. اما وقتی وایت تحقیق درباره دیوتیما را شروع میكند، با گزاره تخیلی بودن این شخصیت مواجه میشود. اما این برای وایت جای سوال دارد، چراكه پژوهشگران هیچ یك از شخصیتهای دیالوگها را تخیلی ندانسته بودند و فقط برای دیوتیما استثنا قائل شده بودند. او در این زمینه بیشتر تحقیق میكند و متوجه میشود كه مفسران افلاطونی با این استدلال كه تصور زنی تا این اندازه حكیم احمقانه است، دیوتیما را تخیلی دانستهاند! در ادامه هم این فرض به قدری تكرار شده كه واقعی تصورش كردهاند. وایت در جلد دوم این مجموعه به سراغ قرون وسطی میرود. قرون وسطی در تاریخ مطالعات زنان ویژگی منحصربهفردی دارد و آن صومعههایی است كه راهبههایشان میتوانستند باسواد شوند و به حكمت دسترسی داشته باشند. در همین دوره، فیلسوفانی بودهاند كه زمینه كاریشان بیشتر الهیات بوده و نسبتا شبیه همان راهبهها میاندیشیدند. در دوره مدرن متقدم نیز فیلسوفهایی از تاریخ حذف شدهاند. برای نمونه فیلسوفی كه روی دكارت تاثیر زیادی گذاشته است یا فیلسوف دیگری كه لایبنیتس به قدری از او متاثر بوده كه كلمه مناد را از او گرفته است. وقتی ترجمه این كار را شروع كردیم احساس میكردم این كار خیلی لازم است. اولین خاطرات من در كلاس فلسفه پس رانده شدن از قلمرو مردانه آن بود. برای همین باید ثابت كنیم زنان در عرصه فلسفه حاضر بودهاند، از زمانی كه لباس مبدل پوشیدند تا وارد آكادمی شوند، زمانی كه آرا و افكار فیثاغورس را طوری تفسیر كردند كه بتوانند آن ایدهها را در حوزههای تحت تسلطشان مثل خانه و خانواده و روابط دوستی میان خودشان بازیابی كنند. این كارها باید دیده شود. شاید این كارهای كلاسیك بتوانند نرمنرم دید ما را به تاریخ فلسفه و به یكه بودن روایت غالب از غیاب زنان در تاریخ فلسفه عوض كند.
اخلاقپژوه و مدرس فلسفه
نظرات