نگاهی به ترکیب متنوع معترضان به جنایات اسراییل در جهان
تکرار تاریخ با یک تفاوت بزرگ
ایده عنوان این نوشته را از شعاری مارکسیستی گرفتهام که در دهههای قبل در ایران ما -و البته شاید در سایر کشورها نیز- بسیار تکرار میشد. اینکه گفته میشد «مارکسیسم، علم مبارزه است.» شعاری که با آن بسیاری از جوانان از خانوادههای مذهبی و متدین - و به اصطلاح بچه مسلمان - جذب گروههای مارکسیستی شدند با این توجیه که مارکسیسم، علم مبارزه است و برای رهایی از دولت زورگوی وابستهای چون پهلوی راهی جز مبارزه نیست.
دشمن مشترک
به نظر میرسد اسلام سیاسی و مارکسیسم بهرغم تمام تفاوتها و اختلافات عمیق و بنیادی که با یکدیگر دارند در برخی از بزنگاههای حساس، نیروهای هر یک از آنها به صورت کاملا طبیعی به یکدیگر نزدیک میشوند. طبیعی بودن ماجرا به دشمن مشترکشان برمیگردد که همانا نظام سلطه و امپریالیستی غرب است با محوریت ایالاتمتحده امریکا؛ نظامی که ادعای سیادت بر جهان دارد و میخواهد از سبک زندگی تا قوانین مدنی، نظام اجتماعی و شیوه حکمرانی جوامع مختلف را برمبنای الگوها و قواعد خود -و به بیان دقیقتر منافع خود- بسازد.
طبیعی است که آن دسته از گروههای اجتماعی مخالف یا وفاداران به ایدئولوژیهای رقیب، در مواجهه با این اراده ناعادلانه به یکدیگر نزدیک شوند و حتی در مواردی به پشتیبانی و همافزایی یکدیگر بپیوندند.
تجربه قرن بیستم
اتفاقی که نمونههای متعدد آن را میتوان در قرن بیستم نشان داد از حمایت روشنفکران سوسیالیست چون سارتر از مسلمانان الجزایر گرفته تا قرابت تاکتیکیای که برای دورهای در میان مبارزان مسلمان انقلابی در ایران با برخی گروههای مارکسیستی در تقابل با نظام فاسد و وابسته پهلوی شکل گرفت.
مسلمانان انقلابی و مارکسیستها در ایران اگرچه از پایه و اساس با یکدیگر تفاوت ماهوی داشتند اما دشمن مشترک آنها را به طور طبیعی برای مقاطعی محدود به یکدیگر نزدیک کرده بود، منتها در دورهای که مارکسیسم سکه رایج روشنفکری در جهان بود از جهاتی دست بالا را توانسته بود بیابد و با تاکید و تکرار این نکته که «مارکسیسم، علم مبارزه است» توانسته بود بسیاری از بچه مسلمانها را نیز در برابر این شعار تسلیم کرده با خود همراه کند. چنانکه آنها حاضر شده بودند مبارزات خود را در سایه مبارزات مارکسیستی دنبال کنند.
این وضعیت البته پایدار نماند - بهویژه در ایران- و نیروهای اسلامی در ایران به رهبری آیتالله خمینی(ره) توانستند به سرعت نقش اختصاصی و منحصر به فرد خود را بازیابی کنند و نهایتا با پیروزی انقلاب اسلامی خط افتراق میان مارکسیسم و اسلام سیاسی را به طور جدی پررنگ و پررنگتر کنند.
اما به نظر میرسد پس از هفتم اکتبر بار دیگر این مرز در حال رنگ باختن است و نیروهای چپ -یا دستکم گروههایی از آنها- که طبیعتا در تقابل با نظام سلطه و امپریالیستی قرار دارند به مراتب بیش از قبل خود را در قرابت و نزدیکی با نیروهای سیاسی اسلامی مشاهده میکنند.
اعتراضات ضد اسراییلی در غرب
وضعیتی که این روزها در بسیاری از شهرها و دانشگاههای غربی - و حتی امریکایی- شاهد هستیم، گواهی بر این مدعا است.
عموم شهروندان یا دانشجویانی که به جنایات رژیم صهیونیستی و بیارادگی دولتهایشان در برخورد با آن واکنش نشان میدهند تنها شامل اتباع مسلمان این کشورها نیست، بلکه طیف وسیعی از افرادی را نیز تشکیل میدهد که لزوما مسلمان نیستند و تنها براساس مسوولیت اخلاقی و انسانی خود را در پیوند با مردم مظلوم غزه قرار دادهاند. البته چنانکه در برخی اخبار، تحلیلها و حتی اظهارات مقامات رسمی کشورهای غربی دیده میشود بخش قابلتوجهی از این اعتراضات توسط گروههای چپ، مارکسیستی و حتی در مواردی فمنیستی سازماندهی میشود.
گویی هفتم اکتبر و مبارزه مجاهدان حماس - و از آن مهمتر مقاومت ملت فلسطین تحت شدیدترین و طولانیترین حملات وحشیانه صهیونیستی- توانسته به الگویی جدید و حتی الهامبخش برای فعالان مارکسیستی و فمنیستی با دولتهای غربی تبدیل شود.
اقبال زنان «نسل Z» به اسلام
چنانکه چندی پیش وبسایت «AboutIslam» با انتشار مقالهای درصدد پاسخ به این پرسش بود که «چرا زنان « نسل Z » به صورت گسترده به اسلام روی میآورند؟»
این مقاله ادعا کرده بود که تعداد فزایندهای از زنان نسل هزاره (میلیال) و نسل Z در حال مسلمان شدن هستند و میگویند با دیدن ایمان استوار مردم فلسطین در مواجهه با جنگ غزه، تصمیم به این کار گرفتهاند.
این موج اخیر پیوستن به اسلام، پس از رویدادهای ۷ اکتبر و آغاز جنگ اسراییل علیه غزه شروع شد، جنگی که تاکنون حدود 60 هزار فلسطینی را کشته است (ترجمه این مقاله در صفحه یازده شماره 6023 روز یکشنبه تاریخ 31 فروردین 1404 روزنامه اعتماد منتشر شد). اما نسبت اسلام و گروههایی که به نوعی اپوزیسیون نظام غرب محسوب میشوند تنها محدود به پیوستن افراد به این دین نیست، بلکه این نسبت بسیار عمیقتر با ابعادی پیچیده است که هر روز بیشتر میتوان رد آن را در ظهور و بروز اعتراضات دانشجویی یا غیردانشجویی کشورهای غربی مشاهده کرد.
تجربه اخیر جامعه ایران
این مساله حتی به ایران ما نیز کشیده شد و با اینکه جامعه ما از جهاتی از وضعیتی استثنایی برخوردار است که شکل و ترکیب اعتراضات به رژیم صهیونیستی در جامعه ایران اساسا بروز و ظهور متفاوتی دارد اما در این مورد دیدیم که به طرز بسیار جالب توجهی شاهد تکرار همان تجربهای بودیم که در کشورهای غربی ماهها است در حال مشاهده آن هستیم. چنانکه دیدیم افرادی با تیپهای متنوع -از بالاترین سطوح حجاب گرفته تا دختران و زنانی که اساسا بدون پوشش اسلامی در کنار آنها قرار گرفته بودند با یکدیگر در مرکز پایتخت و مقابل دانشگاه تهران- مظلومیت فلسطینیان را فریاد میزدند. پدیدههایی از این دست هر چند در حال افزایش و تصاعد است اما به هیچ وجه کماهمیت نیستند. پیوندی که میان گروههای مختلف غیراسلامی
- مارکسیستی و... - با گروههای اسلامی در سطح جهانی در حمایت از مردم مظلوم غزه شکل گرفته احتمالا تبدیل به الگویی قوی و حتی موفق در رویارویی با دولتهای غربی خواهد شد که دیر یا زود برای آنها گرفتاریها و دردسرهای بزرگ و کوچکی را رقم خواهد زد.
تکرار تاریخ با یک تفاوت بزرگ
به نظر میرسد تاریخ بار دیگر در حال تکرار شدن است؛ اسلام سیاسی و مارکسیسم در تقابل با نظام سلطه و امپریالیسم در حال نزدیک شدن به یکدیگر هستند اما برخلاف تجربه پیشین، اینبار این اسلام است که دست بالاتر را دارد و گروههای چپ، فمنیستی و... زیر بیرق مسلمانان، مبارزات خود را تعریف میکنند و تحقق میبخشند.
شاید برای آنها سالها است که شعار «مارکسیسم، علم مبارزه است» از رونق افتاده باشد و اکنون به این واقعیت پی برده باشند که اسلام، روش مقاومت است.

نظرات
عبد الله خراسانی
08 مرداد 1404 - 08:25سلام و تشکر به خاطر یادداشت تان به نظر من این مطلب به هیچ وجه نمی تواند درست باشد، اسلام نه روش مقاومت است و نه می تواند با چپ گرایان در یک جبهه قرار گیرد. در رابطه با مبارزه با غرب و مسئله ی فلسطین نیز روشی کاملا متفاوت با چپ گرایان و جبهه ی مقاومت دارد. چرا که جبهه ی مقاومت روش ناسازگاری مطلق و خصومت رادیکال را بر عهده گرفته و اسلام گرایی روش مخالفت متعادل و رابطه ی متوازن را انتخاب کرده است. نگاهی به سیاست های ایران به عنوان نماینده ی جبهه ی مقاومت و ترکیه و قطر به عنوان کشورهای نزدیک به تفکر اسلامگرایی، تفاوت را آشکار می کند.