برای کسانی که سنگسار ثریا را دیده‌اند چندین سؤال به ذهن می‌آید که لازم است بدانها پاسخ داده شود. اما قبل از آن ناگزیر از یک مقدمه‌ام تا ابعاد قضیه روشنتر شود. یکی از مهمترین سوره‌هایی که مربوط به داستان سنگسار است سوره نور است. اصولاً مجازات‌ها در تمامی ملل و نحل برای برقراری امنیت اجتماعی امری پذیرفته شده است و بعید می‌دانم که کشوری باشد که اجازه دهد به حریم خانواده‌ها تجاوز بشود. البته من در مورد شرایطی صحبت می‌کنم که در یک جامعه قوه قضاییه مستقل داشته باشیم و قضات آن جامعه از دو عنصر درست دانی و درست عمل کردن و به تعبیر اسلامی تقوا و اجرای حدود برخوردار باشند.

اولاً: جامعه اسلامی جامعه‌ای است که حاکمیت آن با تقواست، مجری قانون از خدا می‌ترسد، اگر کاری کند که به خدا و پیغمبر یا مردم به ناحق دروغ بندد خداوند بر او خشم می‌گیرد و مردم همگی خلیفه‌اند و هم بر اعمال خودشان ناظرند و هم بر اعمال موکل خود نظاره‌گرند و اگر چنین کند بر اساس همان قوانین اسلامی او را زیر سؤال برده و عدالتش سلب می‌شود. جامعه اسلامی، جامعه‌ای‌ نیست که آنقدر بسته باشد که مردم نتوانند بر اعمال حاکمان و مجریان مسلمان نظاره کنند. خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرماید: وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (توبه/105) بگو: (هر چه می‌خواهید) انجام دهید (خواه نیک، خواه بد، امّا بدانید که) خداوند اعمال (ظاهر و باطن) شما را می‌بیند (و آنها را به حساب شما می‌گیرد) و پـیغمبر و مؤمنان اعمال (ظاهر) شما را می‌بینند و (به نسبت خوبی و بدی، با شما دوستی یا دشمنی می‌ورزند. این در دنـیا، و امّا) در آخرت به سوی خدا برگردانده می‌شوید که آگاه از پنهان و آشکار (همگان و دیدنی و نادیدنی جهان) است و شما را بدانـچه می‌کنید مطّلع می‌سازد (و پاداش و پـادافره اعمال و اقوال شما را می‌دهد).

شرط دیدن همدیگر بازکردن چشم‌ها و گوش‌هاست تا مسئولیت دل ایفاد شود که اگر خلاف ببیند و خلاف بشنود در آن صورت در پیشگاه خدای جبروت باید پاسخ دهد، خدایی که فاصله میان او و مظلوم ذره‌ای‌ بیش نیست. مردم ظاهر اعمال را می‌بینند و اتفاقا اسلام به ظاهر سر و کار دارد و باطن مربوط به ایمان است و قضاوت در مورد آن به خدا مربوط است و شخص باید در روز قیامت در دادگاه الهی پاسخگو باشد. اما هر کس در برابر مردم با توجه به همان اعمال ظاهر پاسخگو باشد، مردم حق دارند که وقتی کسی را به عنوان مجری قانون خدا تعیین می‌کنند از او بپرسند حال که ما به تو این وکالت را داده‌ایم تا به صلاح باشی هم اینک که ناصالح شده‌ای تو را عزل می‌کنیم تا صالح دیگر را به جای تو بگذاریم. حاکم مسلمان تمام تلاش خود را به کار می‌بندد که مسلمانان دارای درک، فهم و عزت باشند. آنها را خوار نمی‌کند، چنانچه خواری و پایمال کردن کرامت آنان امری است که کسی نمی‌تواند آن را از آنها بستاند زیرا کرامت بخشیده شده الهی است: وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا(اسرا/70) ما آدمیزادگان را (با اعطاء عقل، اراده، اختیار، نیروی پندار و گفتار و نوشتار، قامت راست، و غیره) گرامی داشته‌ایم، وآنان را در خشکی و دریا (بر مرکبهای گوناگون) حمل کرده‌ایم، و از چیزهای پاکیزه و خوشمزه روزیشان نموده‌ایم، و بر بسیاری از آفریدگان خود کاملاً برتریشان داده‌ایم. سید قطب شهید قرآن ذیل این آیه می‌نویسد: از جمله بزرگداشت انسان این است که انسان سرپرست خود باشد، و مسئولیت رویکرد و عملکرد خود را داشته باشد. رئیس خود بودن و مسئولیت پیامدکردار و رفتار خویش را داشتن، نخستین صفتی است که انسان با وجود آن انسان بوده است. چه آزادی رویکرد و مسئولیت فردی است که از انسان واقعا انسان می‌سازد. در پرتو همین امر است که انسان در سرای کار به خلعت خلافت رسیده است و مفتخر به جانشینی گردیده است. عدالت و دادگری خواهد بود اگر در سرای حساب وکتاب هم سزا و جزای رویکرد خود و ثمره و میوه عملکردخویش را ببیند: یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلا یُظْلَمُونَ فَتِیلاوَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلاً ».. روزی همه انسانها را همراه با نامه اعمالشان فرامی‌خوانیم. آنگاه هرکس نامه اعمالش به دست راستش داده شود (جزو سعادتمندان است) و آنان نامه اعمالشان را (شادان و خندان) می‌خوانند و کمترین ستمی بدیشان نخواهد شد. و هرکس در این (جهان) کور (دل و گمراه) باشد، در آخرت کورتر و گمراه تر خواهد بود. (چرا که وجود اخروی انسان، درخت روئیده از دانه زندگی دنیوی او است). » این برتری از جانب هیچ کس سلب کردنی نیست. انسانی که خلیفه شده است باید کاری کند که ملاکهای کرامت انسان در جامعه تقویت شود و آنها عبارتند از: عقل، اراده، اختیار، پندار و گفتار و نوشتار و قد و قامت و روزی پاک. همانگونه که دیده می‌شود مطابق این آموزه‌ها تعرض به هر کدام از موارد فوق مخالف کرامتی است که خداوند انسان را بر سایر مخلوقات برتری داده است و اگر کسی بخواهد کرامتی را که خداوند قسمت انسان کرده است بگیرد تنها آبروی خود را برده و نزد خلایق شرمسار کرده است، زیرا این تنها خداست که می‌دهد و می‌گیرد: (قُل الْلّهُمّ مالِکَ الْمُلْکِ، تُؤتی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزَعُ الْمُلْکَ مِمّنْ تَشاءُ، وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاء ُوَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ، بِیَدکَ الْخَیْرُ، إنّکَ عَلَى کُلّ شَیءٍ قَدیرٌ).. بگو: پروردگارا! ای همه چیز از آن تو! تو هر که را بخواهی حکومت و دارائی می‌بخشی و از هر که بخواهی حکومت و دارائی را باز پس می‌گیری، و هر کس را بخواهی عزّت و قدرت میدهی و هر کس را بخواهی خوار می‌داری، خوبی در دست تواست و بیگمان تو بر هر چیزی توانائی... 

نکته دوم: مربوط به اساس بودن عدالت است. اگر در جامعه‌ای شرک گسترش یابد ستون عدالت مورد هدف قرار گرفته است زیرا شرک بزرگترین ظلم ممکن است و خداوند به شدت از آن بیزار است: وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ(لقمان/13) یادآور شو) زمانی را که لقمان به پسرش گفت: - در حالی کـه او را پند می‌داد - پسر عزیزم! (چیزی را و کسی را) انباز خدا مکن. واقعاً شرک ستم بزرگی است. پس برای برقراری عدالت باید که حاکم مسلمان توحید را در جامعه گسترش دهد و بساط اعمال شرک آلود و خرافی را بزداید و که اگر چنین نمود مردم هم عادل می‌شوند و هر کارشان از جمله شهادت و گواهی و سایر اعمال به عدل می‌شود. دو قاعده فوق از اساسی‌ترین پایه‌های اجرای حدود در اسلام اند و پیش نیاز انجام و اجرای امرند. 

دیدگاه اسلام در مورد زنا

1.زن و مرد زناکار حق ندارند که پس از زنا جز با با زناکار یا مشرک ازدواج کنند. الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ(نور/3) مرد زناکار (پیش از دست کشیدن از کار پلشت زنا، و توبه کردن از آلوده دامانی) حق ندارد جز با زن زناکار (فاحشه‌ای که از عمل زشت فاحشه گری دست نکشیده و از آلوده دامانی توبه نکرده باشد) و یا با زن مشرک (و کافری که هنوز بر شرک و کفر ماندگار باشد) ازدواج کند، همانگونه هم زن زناکار (پیش از دست کشیدن از کار پلشت زنا و توبه از آلوده دامانی) حق ندارد جز با مرد زناپیشه (ماندگار بر زناکاری و توبه ناکرده از آلوده دامانی) و یا با مرد مشرک (و کافری که هنوز شرک و کفر را رها نکرده باشد) ازدواج کند. چرا که چنین (ازدواجی) بر مؤمنان حرام شده است. عطف زناکاران و مشرکان و کافران با هم نشانگر هم طرازی شرک و کفر و زنا است همانگونه که در روایت آمده زناکار در هنگام زنا مومن نمی‌باشد.[2] اساس بر پوشیدن سِر است و اگر کسی مرتکب زنا شود اما 4 شاهد عادل یافت نشود که فاعل و مفعول را در حین ارتکاب جرم به گونه فرو رفتن آلت تناسلی یکی در دیگری ببیند یا مجرم اعتراف به زنا نکند مجازات اعمال نمی‌شود. خداوند متعال می‌فرماید: الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ(نور/2) (از جمله احکام سوره، یکی این است که) هر یک از زن و مرد زناکار (مؤمن، بالغ، حرّ، و ازدواج ناکرده) را صد تازیانه بزنید و در (اجرا قوانین) دین خدا رأفت (و رحمت کاذب) نسبت بدیشان نداشته باشید، اگر به روز قیامت ایمان دارید، و باید گروهی از مؤمنان بر (اجرا حکم ناظر، و به هنگام زدن تازیانه‌ها و) شکنجه ایشان حاضر باشند. شلاقی هم که زده می‌شود با این شرط باشد که: زدن به وسیله چیزی است که جِلد، یعنی پوست بدن را درد و الم برساند، بدون این که باعث شکستگی استخوان و یا پاره شدن گوشت بدن گردد. تازیانه هم باید به همه اندامهای لخت بدن بجز سر و صورت و اندام تناسلی زده شود. 

2.مجازات زن و مرد زناکار مجرد شلاق زدن و مجازات زناکاران متأهل سنگسار کردن است. مجازات سنگسار در قرآن نیامده و بلکه در سنت نبوی آمده است. صحیح بخاری6316 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُقَاتِلٍ أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا یُونُسُ عَنْ ابْنِ شِهَابٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو سَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَسْلَمْ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَحَدَّثَهُ أَنَّهُ قَدْ زَنَى فَشَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ فَأَمَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَرُجِمَ وَکَانَ قَدْ أُحْصِنَ. عبدالله انصاری روایت می‌کند که مردی از اسلم نزد رسول خدا (ص)آمد و به زنا اعتراف نمود و 4 بار شهادت داد پس رسول خدا او را سنگسار نمود در حالی که همسر داشت. در ریاض الصالحین امام نووی آمده است: وَعَنْ أبی نُجَیْد بِضَم النُّونِ وَفَتْح الْجیِمِ عِمْرانَ بْنِ الحُصیْنِ الخُزاعیِّ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّ امْرأَةً مِنْ جُهینةَ أَتَت رَسُولَ الله صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم وَهِیَ حُبْلَى مِنَ الزِّنَا، فقَالَت: یَا رسول الله أَصَبْتُ حَدّاً فأَقِمْهُ عَلَی، فَدَعَا نَبِیُّ الله صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم وَلیَّهَا فَقال: أَحْسِنْ إِلیْهَا، فَإِذَا وَضَعَتْ فَأْتِنِی فَفَعَلَ فَأَمَرَ بِهَا نَبِیُّ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم، فَشُدَّتْ عَلَیْهَا ثِیَابُها، ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فرُجِمت، ثُمَّ صلَّى عَلَیْهَا. فَقَالَ لَهُ عُمَر: تُصَلِّی عَلَیْهَا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَقَدْ زَنَت، قال: لَقَدْ تَابَتْ تَوْبةً لَوْ قُسِمَتْ بَیْن سبْعِینَ مِنْ أَهْلِ المدِینَةِ لوسعتهُمْ وَهَلْ وَجَدْتَ أَفْضَلَ مِنْ أَنْ جَادَتْ بِنفْسهَا للَّهِ عَزَّ وجَل؟، » رواه مسلم. از ابونجید عمران بن حصین خزاعی رضی الله عنهما روایت است که: زنی از جهینه که از زنا حامله گشته بود، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده و گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم جرمی را مرتکب شدم حکم آن را بر من جاری کن. پیامبر صلی الله علیه وسلم ولی او را خواسته فرمود تا به او نیکی کند، و چون وی حملش را وضع نماید، او را به حضورشان بیاورد. 

آن شخص هم این کار را نمود پیامبر صلی الله علیه وسلم دستور دادند تا لباسهایش را محکم بستند و باز امر نمودند که رجم شود و سپس بر وی نماز گزاردند. حضرت عمر رضی الله عنه گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم بر زنی که زنا کرد نماز می‌گزاری؟ آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمود: همانا این زن توبه‌ای کرده که اگر میان هفتاد نفر از مردم مدینه قسمت کرده شود برای همه گنجایش دارد. آیا بهتر از این یافته‌ای که جانش را در راه خدا فدا کرد؟ سید قطب ذیل آیات سوره نساء می‌نویسد: امام احمد فرموده است: محمد پسر جعفر برایم روا یت نموده است که سعید از قتاده، و قتاده از حسن، و حسن از عبدالله رقاشی، و او از عباده پسر صامت روایت نموده است که رسول الله (صلی الله علیه و سلم) به هنگام نزول وحی متاثر می‌گردید و غم او را فرا می‌گرفت و چهره مبارکش دگرگون می‌شد. روزی از روزها خداوند بزرگوار وحی را بر او نازل فرمود. پس از اینکه پیام آسمانی دریافت شد و پیغمبر حالت معمولی را پیداکرد، فرمود: (خذوا عنّی، قد جعل الله لهنّ سبیلاً: ألثّیّب بالثّیّب، و البکر بالبکر. ألثّیّب جلد مائةٍ و رجمٌ بالحجارة، و البکر جلد مائةٍ ثمّ نفی سنةٍ). از من (تفسیر و تعبیر حکم زنا را) بیاموزید و برگیرید، خداوند راهی را برای ایشان پدید آورده است (تا از این تنگنا بدر آیند): چه زن و مرد، و چه دختر و پسر اگر زنا کنند، باید زن و مرد صد تازیانه بخورند و سپس سنگسار بشوند، و دختر و پسر باید صد تازیانه بخورند و سپس یک سال تبعید بشوند. مسلم و ا صحاب سنن آن را از طرق مختلف از قتاده روایت کرده‌اند که او از حسن، و حسن از حطان، و او از عباده پسر صامت، و وی از پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) روایت کرده است. مسلم بدین شیوه روایت نموده است: (خذوا عنّی، خذوا عنّی، قد جعل الله لهنّ سبیلاً: البکر بالبکر، جلد مائةٍ و تغریب عامٍ. ، و ألثّیّب بالثّیّب، جلد مائةٍ و رجمٌ بالحجارة). از من (تفسیر و تعبیر حکم زنا را) بیاموزید و برگیرید، از من (تفسیر و تعبیر حکم زنا را) بیاموزید و برگیرید، خداوند راهی را برای ایشان پدید آورده است (تا از این تنگنا بدر آیند): اگر پسر و دختر زنا کنند باید بدیشان صد تازیانه زد و یک سال آنان را به غربت فرستاد. و اگر زن و مرد زنا کنند باید بدیشان صد تازیانه زد و آنان را سنگسار کرد. در سنت عملی راجع به واقعه ماعز و زن غامدیه آمده است، همانگونه که مسلم در مسند خود روایت نموده است: پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) آن دو نفر را سنگسار کرد و بدیشان تازیانه نزد. همچنین راجع به یک مرد یهودی و یک زن یهودی که جنابشان درباره مساله آن دو داوری فرمود و حکم صادر نمود، آمده است: امر به سنگسارشان داد و بدیشان تازیانه نزد... سنت عملی پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) می‌رساند که چنین کاری حکم نهائی است. 

3.وقتی شبهه‌ای باشد حد برداشته می‌شود. پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) فرموده است: (ادرأوا الحدود عن المسلمین ما استطعتم فإن کان له مخرج فخلوا سبیله فإن الإمام أن یخطى ء فی العفو خیر من أن یخطى ء فی العقوبة)(سنن ترمذی، حدیث1344). حدود و تعزیرات را از مسلمانان بزدائید مادام که می‌توانید. اگر بیرون شو و گریزگاهی برای شخص بزهکار پیدا گردید او را آزاد و رها کنید. چه پیشوا که در عفو و گذشت به اشتباه رود، بهتر است از این که در تعزیر و عقوبت دچار اشتباه شود. پیامبر به مسلمانان توصیه می‌کرد که: (تعافوا الحدود فیما بینکم فما بلغنی من حد فقد وجب)(ابوداود3804)(نسایی4804)(دارقطنی3243). حدود و تعزیرات را در میان خود مورد عفو قرار دهید و آن را به من نرسانید. چه اگر مساله حد و تعزیری به من برسد، واجب خواهد شد (که آن را اقامه و اجراء کنم). 3. اگر کسی زن پاکدامنی را تهمت زنا زند مجازات او زدن هشتاد ضربه شلاق است و تا ابد دیگر گواهی آنان پذیرفته نیست مگر توبه کنند. قرآن می‌فرماید: وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (4) إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ }...... (نور / 4-5) "و کسانی که زنان با عفت را به زنا متهم میکنند، سپس چهار گواه نمی‌آورند آنان را هشتاد ضربه شلاق بزنید، و هیچوقت گواهی آنان را نپذیرید، و آنان فاسقند، مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و به صلاح آیند که خداوند آمرزگار و مهربان است".... 

4.اگر مردی زن خود را به زنا متهم نمود قاعده لعان در مورد او اجرا می‌شود. قرآن در مورد لعان میفرماید: { وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ (6) وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کَانَ مِنَ الْکَاذِبِینَ (7) وَیَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ (8) وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْهَا إِنْ کَانَ مِنَ الصَّادِقِینَ }... (النور / 6-9) "کسانی که به زنان خود نسبت زنا میدهند و به جز خودشان گواهان دیگری ندارند، هر یک از آنها باید چهار بار به خداوند سوگند یاد کنند که او قطعاً از راستگویان است * (و گواهی او در بار) پنجم این است که (شوهر او بگوید * لعنت خدا بر او باد اگر دروغ بگوید * و از زن) کیفر ساقط میشود و در صورتی که چهاربار سوگند یاد کند که شوهر او جداً دروغ میگوید * گواهی پنجم آنکه خشم خداوند بر او باد اگر (شوهرش) راست بگوید". در لعان شرایطی هست که عبارتند از: زن و شوهر باید عاقل و بالغ باشند و زن پاکدامن باشد و زناکاری او پیشتر به اثبات نرسیده باشد و یکی از آنها سابقه تهمت گری نداشته باشد و محدود به زن و مرد حتی قبل از همبستری باشد. شوهر همسرش را به زنا یا نفی تعلق فرزند به خود متهم نماید و زن نیز سخن و ادعای شوهرش را تکذیب نماید و این کار و تکذیب تا پایان لعن همچنان ادامه داشته باشند". آیات 6 تا 9 برنامه قاعده «لِعَان» در فقه اسلامی است، و چهار حکم قطعی برای این نوع شوهر و همسر در پی خواهد داشت: الف) شوهر و همسر بدون هیچ گونه مراسم طلاق، فوراً از هم جدا می‌گردند و مهریّه به زن داده می‌شود. ب) برای همیشه بر یکدیگر حرام و حق ازدواج مجدّد را نخواهند داشت. ج) حد قذف از مرد و زن برداشته می‌شود. با این توضیح که اگر مرد از اجرای برنامه لعان سر باز زند تازیانه می‌خورد، و اگر زن خودداری کند، رجم می‌شود. د) اگر زن در این ماجرا آبستن و فرزندی بزاید، متعلّق به شوهر نخواهد بود و بلکه منتسب به همسر می‌گردد (نگا: تفسیر عبدالکریم خطیب، تفسیر نمونه). 

نتیجه: 

1.جامعه اسلامی دارای امنیت روانی و اجتماعی است و حاکمیت تقوا در آن برقرار است. هیچ کس بدون دلیل و مدرک متقن نمی‌تواند کسی را متهم به زنا کند و حاکم و قاضی هم اگر مرتکب فحشا شوند هیچ فرقی با بقیه مردم ندارند و ملاک زناکار بودن است. 

2.با توجه به نکته فوق که تهمت زننده هم در معرض شلاق و بطلان شهادت است بسیار کم در یک جامعه عادل کسی جرئت می‌کند که زنان و مردان پاکدامن را بر اساس ظن و گمان باطل تهمت زند و خانه‌ای را ویران کند. 

3.اصولاً در جامعه اسلامی مجازات‌ها کم است و عفو و گذشت‌ها بسیار است و شروط تحقق مجازات زنا کم اتفاق می‌افتد و تنها زمانی رخ می‌دهد که طرفین چنان پرده ی شرم و حیا را دریده باشند که در حالتی علنی یا نیمه علنی مرتکب فحشا شوند که سلامتی جامعه به مخاطره بیفتد. 

4.اگر با تفاصیل فوق کسانی مرتکب زنا شوند هیچ دلسوزی و ترحمی برآنان نیست و قانون خدا باید اجرا شود و طایفه‌ای از مومنان شاهد مجازات باشند تا مجازات بازدارنده جامعه از فسق و فجور باشد.

5.مردی که همسرش را به زنا متهم کند و زنش با لعان از خود رفع اتهام کند تنها از او جدا می‌شود بدون آنکه شلاق بخورد یا سنگسار شود. 

و اینک در مورد سنگسار ثریا: 

فارغ از جنبه‌های سیاسی که فیلم مطرح می‌کند و فضای موجود مردم در جامعه کوچک شهر کوهپایه را مطرح می‌کند و نوعی دینداری سنتی در یک جامعه را تصویر می‌کند مواردی چند قابل توجه است که به آنها اشاره می‌کنم.

آزادی بیان:

پیشنماز این شهر می‌ترسد که خبرنگار فرانسوی داستان سنگسار ثریا را به رسانه‌ها بکشاند و البته بر اساس آنچه که فیلم تصویرگری می‌کند ترس او ارتباط چندانی با حکم اسلامی سنگسار در اسلام ندارد بلکه مربوط به فاش شدن از نقشه‌ای است که وی به همدستی شوهر خیانتکار زن با فشار و تهدید شاهد مبنی بر گواهی دروغ به انجام رسانده و این کار خود را در حضور مردم به عنوان اجرای حد اسلامی مطرح می‌کند. بعد عاطفی: صحنه‌های ترحم برانگیز فیلم چه آنجا که ثریا زخم‌های بدن خود را که شوهرش او را کتک زده است به زهراخانم نشان می‌دهد وچه آنجا که در برابر مرد همسر مرده و شاهد دروغ می‌گوید که من دوست همسر تو بودم واز بچه ی تو مراقبت کردم در کنار آن صحنه که سنگها به سمت ثریا پرتاب می‌شود همه و همه بیننده را درگیر عاطفه ترحم می‌کند. البته صحنه تراژیک دیگری هم هست که تأثربرانگیز است و آن آمادگی برای مراسم سنگسار است. در این صحنه مردم سنگ جمع می‌کنند و سنگها را به هم می‌زنند و این صدای سنگها که کم کم تندتر می‌شود ضرباهنگی ایجاد می‌کند که حس مجازات را به خوبی القا می‌کند. 

معرکه گیری:

 کارگردان با تلفیق میدان سنگسار ثریا با ورود یک گروه معرکه‌گیر سیرک‌باز و برقراری شباهت میان این دو با جدا کردن محل سنگسار از آنجا، سنگسار کردن را از معرکه گیری جدا می‌کند و جالب این است که پس از پایان سنگسار که همه ی مردم میدان را ترک می‌کنند و زن تنها با جسدی بی جان رها می‌شود این همان معرکه گیران هستند که پارچه‌ای بر سر و روی ثریا می‌اندازند که حرمت جسد او حفظ شود. این دقیقا همان چیزی است که بر خلاف آموزه‌های اسلامی در برخورد با زنی است که سنگسار می‌شود. در شرایطی که زنا بر زن ثابت می‌شود یا او خود اعتراف به جرم می‌کند مسلمانان باید با احترامی که جسد یک فرد معمولی مسلمان دارد باید با جسد او برخورد کنند و بر او باید نماز جنازه بخوانند نه اینکه جسدش را پرتاب کنند تا خوراک مرغان هوا شود. از مجازات به عنوان توبه و بازگشت یاد شده است چنانچه در داستان زن غامدی وجود دارد. همان گونه که در بالا اشاره کردم رفتار مسخ شده مردمی که نگاهشان به دین و عمل به احکام اسلامی تا حد زیادی مشحون از سنت‌ها و عرف‌های محلی دور از اسلام باشد نمی‌تواند تعمیمی بر رفتار و دلخواه شرع مقدس اسلامی باشد. 

 زنان: 

نقد فضای مردسالار که قانون مجازات‌ها هم در دست اوست به خوبی نشان داده شده است. مردی که فاسد است و با زنان دیگر روابط نامشروع برقرار می‌کند به راحتی و علناً با اینکه در بین مردم اشتهار به فسق دارد به زنی که پاکدامن است تهمت می‌زند تا از شرش خلاص شود و به او مهریه ندهد در حالی که در قانون اسلامی مطابق آنچه من در فیلم دیدم باید قاعده ی لعان اجرا شود، تازه اگر ثریا اعتراف به زنا نکند نه تنها سنگسار نمی‌شود بلکه مهریه‌اش که شوهرش به خاطر آن می‌خواست از شر ثریا خلاص شود به او تعلق می‌گیرد و تنها این دو از هم جدا می‌شوند و مسئولیت سرپرستی از فرزندان به گردن شوهرش می‌افتد و تازه‌تر از آن اگر این مرد پشیمان شد و خواست بعدها با زنش ازدواج کند دیگر نمی‌تواند. در میان زنان سیاهپوش البته کسانی هستند که مخالف مجازات ثریا هستند اما همانها تحت تاثیر فضای مردسالارانه با آنها همدم می‌شوند و نوعی اجبار و تسلط مطلق العنان مرد را بر سایه خویش احساس می‌کنند. رفتار ناشایست مردان فیلم ارتباطی با اسلام ندارد، آنچه که در این بین حاکم است قانون خداست که مطابق آنچه در بالا اشاره شد نسبت به زن و مرد عادلانه بود. کسی نمی‌تواند برده‌اش را تهمت زنا بزند و روز قیامت حد بر او جاری می‌شود، زیرا چون مملوک بی دفاع است و شاید به خوبی نتواند در این دنیا از خود دفاع کند: 1563/ریاض الصالحین- وعنْهُ قال: سمِعْتُ رسُول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم یَقُول: « من قَذَف ممْلُوکَهُ بِالزِّنا یُقامُ علیهٍ الحَدُّ یومَ القِیامَة، إلاَّ أنْ یَکُونَ کما قالَ » متفقٌ علیه. از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می‌فرمود: آنکه برده‌اش را به زنا متهم کند، در روز قیامت بر وی حد جاری شود، جز آنکه چنانچه گفته است، باشد. حتی به کنایه هم نمی‌توان به کسی تهمت زنا زد، چنانچه در عمده الاحکام صلابی آمده است حضرت عثمان حد تهمت نسبت به زنی را اجرا نمود. نقل است که مردی به دیگر چنین گفت: یا ابن شامه الوذر که شامه الوذر کنایه از زن زنا کار و فاحشه است. چون از او نزد عثمان شکایت شد، عثمان بدون اعتنای به تأویلات و توجیهات آن مرد، حدتهمت را در مورد او اجرا نمود (موسوعة فقه عثمان بن عفان، 247). در داستان تهمت به ام المومنین حضرت عایشه هم آمده است که به ایشان تهمت زنا با صفوان بن معطل زدند و آیات سوره نور نازل شد که به موجب آن رسول خدا به تهمت زنندگان که عبارت بودند از حسّان بن ثابت شاعر رسول و عباد بن عبد المطّلب و مسطح بن اثاثة و حمنة بنت جحش هشتاد ضربه شلاق زد.. شایعه‌ای که سردسته منافقان مدینه عبدالله ابن ابی درست کرده بود. خداوند در سوره نور می‌فرماید: «والّذین یرمون المحصنات ثم لم یأتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة» (نور/ 4) «و کسانى که زنان پاکدامن را متهم مى کنند سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمى آورند آنها را هشتاد تازیانه بزنید. » 

*نکاتی در مورد مشخصات فیلم سنگسار ثریا م. از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد 

سنگسار ثریا م. نام فیلمی به کارگردانی سیروس نورسته محصول ۲۰۰۸ آمریکا است. این فیلم بر پایه رمانی به همین نام(سنگسار ثریا م[۱]) (۱۹۹۴) نوشته فریدون صاحب جمع[۲] در مورد سنگسار شدن ثریا منوچهری، ساخته شده که داستان آن در ۱۹۸۶ و در راستای نقض حقوق بشر و سنگسار در ایران اتفاق می‌افتد.

شهره آغداشلو در نقش زهرا و جیم (جیمز) کاویزل -بازیگر فیلم‌های خط باریک قرمز (ترنس مالیک) و مصائب مسیح (مل گیبسون)- در نقش خبرنگار فرانسوی ظاهر شده‌اند. فیلمنامه این فیلم بر اساس رمانی از فریدون صاحب جمع است و آن را سیروس نورسته به همراه همسرش بتسی گیفن نورسته نوشته است. تهیه‌کننده این فیلم، کمپانی «ام‌پاورپیکچرز» است.

نورسته در مصاحبه‌ای گفت فیلم سنگسار ثریا میم را در منطقه خاورمیانه ساخته، اما به کشور آن اشاره‌ای نکرد. به گفته آغداشلو فیلم در اردن فیلمبرداری شده است.[۳] سیروس نورسته فارغ‌التحصیل سینما از دانشگاه یو.اس.سی آمریکاست و سابقه بیست سال فعالیت تلویزیونی و سینمایی دارد و فیلم سنگسار ثریا م. نخستین فیلم سینمایی اوست. بتسی گیفن نورسته فارغ‌التحصیل فیلمنامه نویسی از دانشگاه میامی است.

علاوه بر شهره آغداشلو و جیم کاویزل، پرویز صیاد، ویدا قهرمانی، نوید نگهبان، علی پورتاش و محمد یزدانی نیز در این فیلم بازی دارند. نقش ثریا را نیز بازیگر جوانی به نام موژان مارنو ایفا می‌کند.

دیالوگ‌های سنگسار ثریا میم بیشتر به زبان فارسی است و فیلم با زیرنویس انگلیسی پخش جهانی می‌شود.

 خلاصه‌ی داستان

داستان فیلم از اینجا شروع می‌شود که روزنامه نگاری فرانسوی در سفرش به روستایی می رسد و اتومبیلش را برای تعمیر به هاشم، مکانیک روستا می دهد. توقف روزنامه نگار فرانسوی در روستا فرصتی است تا او با یک ماجرای هولناک مواجه شود؛ زنی به نام زهرا به محض دیدن روزنامه نگار او را به خانه خود دعوت می‌کند و از او می خواهد پای حرف هایش بنشیند. از این نقطه فیلم وارد یک فلش بک می‌شود و داستان در گذشته روایت می‌شود و خواهر زاده زهرا "ثریا" در مرکز این ماجرا قرار دارد.

شوهر ثریا که یک زندان بان است قصد تجدید فراش دارد اما چون توانایی پرداخت هزینه هر دو زن را ندارد به ثریا پیشنهاد طلاق می دهد، ثریا وقتی حق و حقوقش را مطالبه می‌کند مرد نمی پذیرد و با کدخدا و روحانی ده تبانی می کند، نقشه از این قرار است که ثریا را به خانه هاشم برای کلفتی می فرستند، مردی که زنش را از دست داده و به همراه فرزند ناشنوایش زندگی می‌کند و این ویژگی‌ها موقعیت را برای متهم شدن ثریا به رابطه با هاشم فراهم می کند.

شوهر ثریا با همدستی کدخدا و ملای ده به زن بی گناه اتهاماتی را نسبت می دهند که در نهایت به سنگسار شدن ثریا منجر می‌شود.

ارجاعات :

[1]- Wikipedia