بعد از آنکه زلزله ٧/٣ ریشتری در کرمانشاه روی داد بسیاری از مردم بر آن بودند که تاکنون در مناطق کُردنشین زلزله‌ای این‌چنین‌ روی نداده است؛ اما با نگاهی گذرا به تاریخ، آنچه درباره زلزله‌های تاریخی در این مناطق آمده به گونه‌ای‌ خلاصه‌وار ذکر می‌گردد تا با خواندن و آگاهی یافتن از این روایات این سخن حق یعنی «تاریخ تکرار می‌شود» ‌بیشتر نمود پیدا کند و ما نیز می‌بایست با خواندن تاریخ عبرت از گذشتگان را سرمشق زندگانی خود کنیم تا همسو با کلام پروردگار صراط مستقیم را بر هر فکر و عقیده غیرالهی ترجیح دهیم {أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا} (فاطر، ٤٤)

«آيا در زمين به گشت و گذار نپرداخته‌اند تا ببينند فرجام کار پيشينيان به کجا کشيده است در حالی که آن‌ها‌ از اينان قدرت و قوّت‌ بيشتری داشته‌اند، هيچ چيزي چه در آسمان‌ها‌ و چه در زمين، خدا را درمانده و ناتوان نخواهد کرد؛ چراکه او بسيار فرزانه و قدرتمند است.»

 

الف) زلزله‌های کرمانشاه و جبال (زاگرس)

١- زلزله حلوان[۱] (سرپل ذهاب کنونی و اطراف آن) سال ٣٤٦ هجری

شمسالدین ذهبی متوفی ٧٤٨ هجری می‌نویسد: در رى و بخش‌هاى‌ آن زمين‌لرزه‌هاى بزرگ روی داد، در ذى حجه، شهر طالقان فرو رفت و جز سى نفر از مردمانش كسى جان سالم بدر نبرد. زمين، يكصد و پنجاه روستا از روستاهای رى را فرو خورد. اين لرزش تا حلوان ادامه داشت و بيشتر آنها را فرو خورد. زمين، استخوان مردگان را بيرون ريخت، چشمه‌هاى آب پدید آورد. در رى كوه‌ها پاره پاره گشت. زمين شكاف‌هاى بزرگ برداشت و آب‌هاى بدبو همراه با دود بسيار بيرون آمد.[٢]

 

٢- زلزله حلوان سال ٣٤٧ هجری

ابن جوزی (متوفی٥٩٧ هجری) در ذکر حوادث سال ٣٤٧ هجری به زلزله‌هایی اشاره می‌کند که حلوان را لرزانده است؛ وی می‌نویسد: زلزله‌هایی عظیم در حلوان و شهرهای جبال (زاگرس)، قم و کاشان روی داد که در نتیجه آن خانه‌ها ویران و مردم زیادی کشته شدند.[٣]

ابن اثیر شرح بیشتری از این واقعه می‌دهد و می‌نویسد: زلزله‌ها چهل روز متوالی مناطق مذکور را لرزاند، گاهی آرام می‌گرفت و گاهی نیز دوباره شروع می‌شد در نتیجه خانه‌ها ویران گشتند و آب‌ها فرورفتند و مردم زیادی زیر آوار کشته شدند.[٤]

 

٣- زلزله دینور[٥] سال ٣٩٨ هجری

 در شب یکشنبه ١٦شعبان سال ٣٩٨ هجری زلزله عظیمی در دینور روی داد که بر اثر آن خانه‌ها ویران گشت و بیشتر از ١٦ هزار نفر جان خود را از دست دادند و این تعداد بغیر از کسانی بود که زیر آوار دفن شده بودند و مابقی کسانی که سالم بودند به صحرا رفتند و در سایبان‌هایی که ساختند اقامت کردند.[٦]

 

٤- زلزله حلوان سال ٥٤٤ هجری

در سال ٥٤٤ هجری در حلوان زلزله‌ای روی داد که بر اثر آن یکی از کوه‌های آن نابود و با خاک یکسان گشت.[٧]

 

ب) زلزله در جزیره[٨] و شام (مناطق کُردنشین عراق، ترکیه و سوریه)

١- زلزله شهرزور سال ٦٤٣ هجری      

ابن اثیر می‌نویسد: در سال ٦٤٣ هجری زلزله شدیدی در عراق روی داد که بیشترین شدت آن در شهرزور بود که درنتیجه بیشتر شهر ویران شد، بخصوص قلعه آن که با خاک یکسان گشت و علاوه بر آن، شش قلعه دیگر و بیشتر روستاهایش نیز ویران شدند. زلزله سی و چند روزی همچنان باقی بود تا آنکه خداوند آن را از مردم برداشت.[٩]

 

٢- زلزله در سایر مناطق جزیره (مناطق کُردنشین عراق، ترکیه و سوریه)

ابن اثیر به زلزله‌هایی در این مناطق اشاره می‌کند: زلزله سال٥١١ هجری[۱٠]، سال٥٢٤ هجری[۱١]، سال٥٣٢ هجری[۱٢]، سال٥٣٣ هجری[۱٣]، سال٥٦٥ هجری[۱٤]، سال٥٩٠ هجری[۱٥]، سال ٥٩٧ هجری[۱٦]، سال٦٠٠ هجری[۱٧] و سال ٦٢٢ هجری[۱٨].

 مثلا درباره زلزله ٥٣٢ هجری که مناطق بی‌شماری‌ را در بر گرفته بود می‌نویسد: مناطق بسیاری تخریب و مردمان زیادی نابود گشتند.[۱٩]

یک سال بعد از آن یعنی در سال ٥٣٣ هجری، زلزله‌ای دیگر روی داده که ابن اثیر درباره آن می‌نویسد: زلزله‌های بزرگی در شام و جزیره و بیشتر شهرها روی داد که بیشترین شدت آن در شام بود که چندین شب پی در پی می‌آمد که در نتیجه آن بسیاری از سرزمین‌ها مخصوصاً‌ حلب ویران شد. چون شدت لرزه‌ها زیاد شد مردم خانه‌های خود را ترک کردند و به صحرا رفتند. آنها در یک شب لرزه‌ها را شمارش کردند که تعداد آن هشتاد بار بود. زلزله‌ها از چهارم تا نوزده صفر ادامه پیدا کرد که همراه با صداها و تکان‌های شدید بود.[٢٠]

و نیز درباره زلزله سال ٥٦٥ هجری آورده است: در دوازدهم شوال‌ این ماه زلزله‌های پی در پیِ عظیم و هولناکی روی داد که مردم همانند آن را ندیده بودند؛ به‌گونه‌ای که بیشتر سرزمین‌های شام (سوریه) جزیره و موصل و عراق و غیره را به شدت لرزاند که بیشتر شدت آن در شام بود که در نتیجه آن بیشتر شهرهای دمشق، بعلبک، حمص، حماه، شیزر، بعرین، حلب و غیره تخریب گشتند، دیوارها و قلعه‌ها ویران گشتند و خانه‌ها بر سر مردم فرو ریخت که در نتیجه مردمان زیادی هلاک شدند که تعدادشان از شمار بیرون بود.[٢١]

 

ج) زلزله‌های تاریخی در سایر سرزمین‌های اسلامی

زلزله‌ها در طول تاریخ هراز چندگاهی رخ داده و هربار شاید مردمان زیادی را به کام مرگ فرو برده و خانه‌ها و مساجد زیادی را ویران کرده باشند و نمونه‌های آن در تاریخ بسیار زیاد است که در ذیل مواردی از آنها ذکر می‌گردد:

١- زلزله در حجاز

حتّی‌ مبارک‌ترین‌ جای دنیا یعنی مکّه‌[٢٢] نیز از آسیب زلزله در امان نبوده و ابن کثیر دمشقی در تاریخ خود در ذکر وقایع سال ٥١٥هجری می‌نویسد: در این سال زلزله‌ای بزرگ در حجاز روی داد که بر اثر آن رکن یمانی کعبه تکان خورد و قسمتی از آن خراب شد.[٢٣]

٢- زلزله در قومس

ابن عبری (متوفی ٦٨٥هجری) در تاریخ خود درباره زلزله‌ای بزرگ در ایران می‌نویسد: در ماه شعبان سال ٢٤٢ هجری زلزله‌هايى هولناک و صداهايى مهيب در قومِس (حوالی دامغان) و روستاهاى اطراف آن پديد آمد.

 بسيارى از خانه‌ها ويران شد و بسيارى از مردم در زير آوارها مردند. شمار كشته شدگان ٤٥٠٩٦ تن بود. بيشتر اين خرابى در دامغان بود.[٢٤]

٣- زلزله در تبریز

كروسينسكى (متوفی١٧٥٦م)، در سفرنامه خود از تبریز یاد کرده می‌نویسد: در سنه هزار و صد و سى چهار هجرى چنان زلزله‌اى در تبريز شد كه نود هزار كس از شهر و حوالى آن سر در نقاب تراب (خاک) كشيد.[٢٥]

٤- زلزله در استانبول

 محمد عارف اسپناقچی (متوفی ١٣١٠ قمری) نیز درباره زلزله استانبول در سال ١٥٠٩ میلادی ( ٩١٥هجری) می‌نویسد: در این سال زلزله عظيمى در اسلامبول حادث شد.

هزار و هفتاد خانه و يكصد و نه جامع و مسجد و يک سمت بسيار عالى عمارت دولتى و سور شهر اسلامبول را خراب و برابر تراب کرد (= با خاک یکسان کرد) و آب دريا بالا آمده، از سر ديوار قلعه به شهر داخل شد.

اين زلزله كه مثلش ديده نشده بود، چهل و پنج روز درين شهر حكمرانى نمود. اهالى و سلطان از شهر خارج شده، در بيرون زير چادرها و آلاچيق‌ها زندگى كردند.

بعد از اين‌كه‌ زلزله سكونت يافت، سلطان به اطراف احكام نوشته، پانزده هزار نفر بنا و عمله جمع كرد و مشغول به تعمير شد.[٢٦]

 

خاتمه

در زلزله ٧/٣ ریشتری کرمانشاه آنچه که در ابتدا به عنوان دلیل زلزله به ذهن مردم خطور کرد همان دلایلی بود که مردم سیراف در زلزله سال ٣٦٦ هجری می‌دانستند؛ مقدّسی‌ متوفّی‌ حدود ٣٨٠هجری می‌نویسد: «زلزله هفت روز سیراف را لرزانيد. مردم به سوى دريا فرار کردند بيشتر خانه‌ها ويران گشت يا ترک برداشت و مايه عبرتى شد براى کسانی که در آن تأمّل‌ کنند و از آن پند گیرند. از مردم سیراف پرسيدم چه كرديد كه خداوند شكيبائى درباره شما را كنار نهاد؟

گفتند: زنا در ميان ما افزایش یافت و رباخوارى بسيار شد. گفتم: آيا از آنچه مى‌بينم عبرت گرفته‌ايد؟ گفتند: نه، من سخنانى زشت درباره زنان ايشان شنيده‌ام، مردم فارس با فسق بسيار كه خود دارند، به ایشان متلک می‌زنند.»[٢٧]

مردم ما نیز دوری از اوامر خداوند و رواج گناه و... را عامل زلزله می‌دانستند. اما باید گفت که در تاریخ همچنان که ذکر شد کعبه نیز از آسیب زلزله در امان نبوده است. بنابراین گناهان عامل زلزله نمی‌باشند. اما باید گفت تمامی زلزله‌ها در اراده کامل خداوند متعال می‌باشند و اراده او نیز حکیمانه می‌باشد. اگر خداوند بخواهد زلزله‌ای روی نمی‌دهد و زمینِ فرمانبردار لرزه‌ای به خود راه نمی‌دهد اما خالق هستی خود بر احوال مخلوقاتش آگاه می‌باشد و ما از چرایی بسیاری از وقایع و دلایل آن نزد خداوند ناآگاهیم؛ پس در هر حال شکرگزاری الله تبارک و تعالی بر هر فکر و عقیده‌ای افضل است.

تسلیم اراده خداوند بودن، دوری از گناهان و محرّمات‌، شکرگزاری در زمان زلزله که بیدارگری بزرگ است، بهترین امور می‌باشند چرا که زلزله با تکان‌های خود همچنانکه زمین را می‌لرزاند می‌بایست دل‌های غافل ما را نیز بیدار کند تا بدانیم مرگ در کمین است و بازگشت همه به سوی اوست.

دانا مهرنوس

پاوه ـ دوریسان

 ٩٦/٩/٢٥

 

[۱] –  برای آگاهی بیشتر درباره حلوان رجوع کنید به کتاب کُردها و اسلام، ستیز یا سازش؟؟!!، دانا مهرنوس، کردستان: آراس، ۱۳۹۰، ص۹۵-۹۶٫

 

[۲] – تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، شمس الدین ذهبی، تحقیق عمر عبد السلام التدمری، بیروت: دار الکتب العربی، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۳ هـ – ۱۹۹۳ م، ج۲۵، ص۲۲۳ـ۲۲۴٫ و  العبر فی خبر من غبر، شمس الدین ذهبی، تحقیق أبو هاجر محمد السعید بن بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیه، بی تا، ج۲،ص۷۲٫

[۳] –  المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ابوالفرج ابن جوزی، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۲ هـ – ۱۹۹۲ م. همان ج۱۴، ص۱۱۴٫

[۴] – الکامل فی التاریخ، عزالدین ابن اثیر، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت: دارالکتب العربی، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷هـ / ۱۹۹۷م، ج۷، ص ۲۱۹٫

[۵] – برای آگاهی بیشتر درباره دینور رجوع کنید به کتاب کُردها و اسلام، ستیز یا سازش؟؟!!ص۱۰۳-۱۰۴٫

[۶] – المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک،  ج۱۵، ص ۶۰٫

[۷] – المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک،  ج۱۸، ص ۷۲٫ و الکامل فی التاریخ، ج۹، ص ۱۷۲٫

[۸] – برای آگاهی بیشتر درباره مناطق کُردنشین جزیره رجوع کنید به کتاب کُردها و اسلام، ستیز یا سازش؟؟ص۱۱۹-۱۴۴٫

[۹] – الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۴۲۲٫ و تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۴۵،ص ۱۶٫

[۱۰] – الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۶۲۴٫

[۱۱] – همان، ج۹،ص ۲۶٫

[۱۲] – همان، ج۹، ص ۹۸٫

[۱۳] – همان، جلد ۹، ص ۱۰۳٫

[۱۴] – همان، ج۹،ص ۳۵۲٫

[۱۵] – همان، ج۱۰، ص ۱۳۰٫

[۱۶] – همان، ج ۱۰، ص ۱۸۱٫

[۱۷] – همان، ج۱۰، ص ۲۰۳٫

[۱۸] – همان ج۱۰، ص ۴۰۵٫

[۱۹] – همان، ج۹، ص ۹۸٫

[۲۰] – همان، ج۹، ص ۱۰۳- ۱۰۴٫

[۲۱] – همان، ج۹، ص ۳۵۲ – ۳۵۳٫

[۲۲] – ارکان کعبه به چهار گوشه آن گفته مى شود که عبارتند از:

(۱) رکن اسود؛ همان رکنى است که در آن «حجر الاسود» قرار دارد و به همین دلیل رکن اسود نامیده شده است و به آن «رکن شرقى» نیز مى گویند (زیرا در سمت مشرق واقع است) و محلّ آغاز و پایان هر دور طواف به حساب می آید.

(۲) رکن عراقى؛ در طرف عراق مى باشد که در طرف شمال است، از این رو «رکن شمالى» نیز نامیده مى شود و در فاصله میان این رکن و رکن اسود، در کعبه قرار دارد.

(۳) رکن شامى؛ در جهت شام و مغرب قرار دارد و از این رو به آن رکن شامى و نیز رکن غربى گفته مى شود و میان این رکن و رکن عراقى «حجر اسماعیل» واقع است.

(۴) رکن یمانى؛ از آنجا که این رکن در طرف یمن است، به این اسم نامیده شده. رکن یمانى و رکن اسود «یمینیان» و به رکن عراقى و شامى «عراقیان» و نیز «شامیان» گفته مى شود.( المعالم الأثیره فی السنه والسیره، محمدمحمد حسن شراب، ترجمه حمید رضا شیخی، تهران: مشعر، ۱۳۸۳، ص ۳۵- ۳۶٫ )

[۲۳] – البدایه والنهایه، ابن کثیر دمشقی، تحقیق علی شیری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الطبعه: الأولى ۱۴۰۸، هـ – ۱۹۸۸ م، ج۶، ص ۲۸۵٫

[۲۴] – تاریخ مختصر الدول، ابن العبری، تحقیق أنطون صالحانی الیسوعی، بیروت: دارالشرق، چاپ سوم،۱۹۹۲، ص ۱۴۳٫

[۲۵] – سفرنانه کروسینسکى، کروسینسکى، ترجمه عبد الرزاق دنبلى مفتون، تحقیق مریم میر احمدى، تهران، توس، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص ۴۹٫

[۲۶] – انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام، محمد عارف اسپناقچى پاشازاده، تحقیق رسول جعفریان، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۵۹٫

[۲۷] – أحسن التقاسیم فی معرفه الأقالیم، محمد بن أحمد المقدسی، القاهره: مکتبه مدبولی، الطبعه الثالثه، ۱۴۱۱/۱۹۹۱، ص۴۲۶-۴۲۷٫

 _________________________________________________________________________________________________

منابع

(١)أحسن التقاسيم في معرفة الأقاليم، محمد بن أحمد المقدسي، القاهره: مكتبة مدبولي، الطبعة الثالثة، ١٤١١/١٩٩١، ص٤٢٦-٤٢٧.

(٢) انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام، محمد عارف اسپناقچى پاشازاده، تحقیق رسول جعفریان، قم، چاپ اول، ١٣٧٩، ص ٥٩.

(٣) البداية والنهاية، ابن کثیر دمشقی، تحقیق علی شیری، بیروت: دار إحياء التراث العربي، الطبعة: الأولى ١٤٠٨، هـ - ١٩٨٨ م، ج٦، ص ٢٨٥.

(٤) تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، شمس الدین الذهبی، تحقیق عمر عبد السلام التدمري، بیروت: دار الكتاب العربي، الطبعة: الثانية، ١٤١٣ هـ - ١٩٩٣ م. ج ٤٥،ص ١٦.

(٥) تاريخ مختصر الدول، ابن العبری، تحقیق أنطون صالحاني اليسوعي، بیروت: دارالشرق، چاپ سوم،١٩٩٢، ص ١٤٣.

(٦) سفرنانه كروسينسكى، كروسينسكى، ترجمه عبد الرزاق دنبلى مفتون، تحقیق مريم مير احمدى، تهران، توس، چاپ اول، ١٣٦٣، ص ٤٩.

(٧) العبر في خبر من غبر، شمس الدین ذهبی، تحقیق أبو هاجر محمد السعيد بن بسيوني زغلول، بیروت: دار الكتب العلمية، بی تا، ج٢،ص٧٢.

(٨) کُردها و اسلام، ستیز یا سازش؟؟!! دانا مهرنوس، کردستان: آراس، ١٣٩٠.

(٩) الكامل في التاريخ، عزالدین ابن اثیر، تحقيق عمر عبد السلام تدمري، بیروت: دارالکتب العربی، الطبعة: الأولى، ١٤١٧هـ / ١٩٩٧م، ج٧، ص ٢١٩.

(١٠) المعالم الأثيرة في السنة والسيرة، محمدمحمد حسن شراب، ترجمه حمید رضا شیخی، تهران: مشعر، ١٣٨٣، ص ٣٥- ٣٦.

(١١) المنتظم في تاريخ الأمم والملوك، ابوالفرج ابن جوزی، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، الطبعة: الأولى، ١٤١٢ هـ - ١٩٩٢ م. همان ج١٤، ص١١٤.