چکیده: ما امروز بیش از هر زمان دیگر به بررسیهای علمی دقیق و ژرفکاوانه درباب دینورزی نیاز داریم. برمبنای آنچه درباب فضاهای پارادایمی متعدد گفته شد باید حوزهی عمومی باز برای گفتگوهای آزاد محدود نشده وجود داشته باشد و برنامههای پژوهشی متفاوت و متکثر برای دینپژوهی آکادمیک و بویژه مطالعات میدانی مستقل غیر دولتی امکانپذیر باشد، و ایدئولوژی و مذهب رسمی دولتی مانع تحقیقات علمی بیطرفانه درباب وضعیت دینورزی در ایران کنونی نشود، خط قرمزهای سیاسی و نهادی، تحقیقات انتقادی را محدود نکند و مخصوصاً آزادی برای بیان نتایج تحقیقات و چاپ و انتشار آنها وجود داشته باشد.
متن سخنرانی دکتر فراستخواه در نشست نقد و بررسی سنجش دینداری
۱. پرسش از امکان بررسی دینورزی
اگر فرضی که در مقدمه ذکر شد درست باشد در آن صورت برای بررسی امکان سنجش دینداری باید به چند فضای پارادیمی اشاره کنم که مطالعات دینپژوهی ممکن است در یکی از آنها یا تلفیقی از چند یک آنها صورت میپذیرد. در اینجا فقط چند فضای پارادایمی را برای نمونه ذکر میکنم که عبارتاند از:
۱- اثباتگرایی(پوزیتیویسم)
۲- پدیدارشناسی (فنومنولوژی)
۳- برساختگرایی اجتماعی[۴]
۴- منظرگرایی[۵]
۵- پساساختارگرایی[۶]
اثباتگرایی: اگر ما به هر علت یا دلیلی در فضای اثباتگرایی قرار داریم، دعوی دینسنجی ما بسیار بالا و کم و بیش با فروکاستگرایی درباب تعریف دینورزی، با ادعای عینیّت و مانند آن همراه است. حقیقت دینداری مردمان را در آن سوی تپهی روششناسی میدانیم. تصور میکنیم که کافی است ابزارهای پیمایشی و آزمونهای آماری پیشرفته به کار بگیریم و در این صورت میتوانیم دقیقاً دینداری را اندازه بگیریم و در واقع نظریهای پیشین را درباب دینداری بیازماییم.
پدیدارشناسی: حال فرض کنید که از پارادیم کلاسیک اثباتگرایی بیرون آمده یا بیرون بوده باشیم ودر فضای پدیدارشناسی به بررسی دینورزی روی بیاوریم (که از هوسرل به بعد رخ داد و در رودلف اتّو[۷] [ii]، و جامعه شناسانی مانند واخ[۸] در ۱۹۴۷[iii] و امثال آنها میبینیم) در آن صورت احساس میکنیم که حقیقت در اعماق نهفته است و مجبور میشویم مقولات انتزاعی و احکام ذهنی دربارهی دین را به تعویق بیفکنیم و میکوشیم طوری بررسی بکنیم که دینورزی یا نادینورزی مردم در زندگی روزمرهاشان، برای ما پدیدار بشود. در این سرمشق لازم میآید که توجه خود را به سوی خود امورِ واقعاً موجود مربوط به دین در خانهها و ادارات و میهمانیها و کوی و برزن معطوف بکنیم.
ساختن گرایی اجتماعی: به همین صورت است اگر در سرمشق «ساختن گرایی اجتماعی» باشیم که کسانی چون لوکمان و برگر توضیح دادهاند، در این صورت فرض ما این است ابعاد و سطوح و حالات و صور دینورزی از طریق تجربیات ما و تعاملات اجتماعی و زبان و تفسیرمان ساخته میشود. دینورزی سازهای اجتماعی است نه امری ناب. در این سرمشق، برخلاف اثباتگرایی، کشف حقیقت دینورزی فقط موکول به روششناسی فنی نیست بلکه ما هنگام مطالعه دین در واقع بخشی از چیزی هستیم که درصدد فهمش بر میآییم. موضوع دینورزی بهغایت پیچیده، تجربیات دینی بسیار متنوع و معانی آن تا حد زیادی مختلف است و ما با انواع روایتها و تأویلها و به تعبیر ویتگنشتاین متأخر؛ با اشکال زیستها و با صور مختلف بازیهای زبانی در دین مواجه هستیم.
اینجانب کوشیدم ۵۶ مطالعهی ایرانی درباب دین را فراتحلیل بکنم نتایجی به دست آوردم که اگر درست باشد دینورزی مردمان از الگوی مشخصی تبعیت نمیکند نه یکسره ایدئولوژیک، نه روشنفکرانه، نه سنتی، نه اصولگرایانه، نه ضد دین و نه به طرز ناب دینی است و بسیار بیشکل است. در آن، دین با غیر دین آمیخته شده است. رمضان فقط ماه میهمانی خدا نیست، مهمانیهای دنیوی مردمان هم هست، عزاداری انواع حاشیههای سرگرم کننده و ابعاد هویتی و سبک زندگی دارد و زیارت خود یک پدیدهی اوقات فراغتی و یک بازار غریبی است.
منظرگرایی: اکنون فرض کنید که در فضای منظرگرایی باشیم که میراث نیچه است و کسانی مانند ریچارد اسکات[۹] دربارهاش کار کردهاند. در این فضا ما به صورتهایی از دینورزیهای متفاوت خود بازتابنده[۱۰] حسب بافتارها میاندیشیم و با چندخوانیها [۱۱] و چند آواییها[۱۲] سر و کار داریم. من دینورزی را به گونهای میبینم اما آن طورِ دیگر هم میتوانست باشد و میتواند باشد. اکنون در این فضای پارادایمی میپرسیم که دینورزی چیست و میزان و سطوح و ابعاد و حالات آن از چه قرار است؟ گویا پاسخ آینهی شکستهای است که در دست هرکس تکهای از آن است. منظورم فقط بازار «ساری بابا»، شبه عرفانها، تناسخگرایی، مدیتیشن، یوگا، معنویتگرایی، انرژی درمانی و عرفانهای سرخپوستی نیست بلکه زیارت و مناسک شیعی و حج اسلامی نیز اوضاع عجیبی پیدا کرده است و با کثرت شدیدی در آمیخته است.
پساساختارگرایی: مثال متأخرتر از فضاهای مختلف دعاوی دانش، پساساختارگرایی در امثال فوکو است. در اینجا دینورزیها خصیصهی گفتمانی دارند، دینداری مثل «دین نداری»، کرداری گفتمانی است، به اقتضای انحای قدرت تکوین پیدا میکنند و کاربردی زبانی به خود میگیرد. بیش از دلیل، علت دارد. در این فضای پارادایمی، بررسی دینورزی مستلزم تحلیل گفتمان انتقادی است که خود برنامهی پژوهشی دشواری طلب میکند و با تی تست و همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس همانطور که با مشاهدات ساده به دست نمیآید.
چون وقت نیست تا اینجای عرایضم، میتوانید حدس بزنید که بنده با آن فرضی که در ابتدای بحثم داشتم احتمالاً باید نتیجه بگیرم که بررسی دینورزی امکان دارد ولی این امکان از نوع امکان مضاف، یعنی امکان پارادیمی است و فراپارادیمی و فراگفتمانی نیست، دربارهی چند وچون امکان بررسی دینورزی باید حسب هر پارادیم جداگانه بحث کنیم. مثلاً یک محقق که در فضای پارادیم عقلانیت انتقادی است ممکن است از پرسشنامه «مقیاس جهتگیری پرسشافکن چند بعدی»[۱۳] برای بررسی دینورزی استفاده بکند که در آن فرض بر باز بودن ذهن آدمی به پرسشهای مگو قرار گرفته است، نگاه جهانی و فراتر از یک مذهب خاص به امر دینداری وجود دارد، سطوح درونیتر و وجودیتر و معنویتر محل توجه است و شک و تردیدهای بشری چیزی به نظر نمیرسد که به این سادگی با دینورزی مرتفع بشود. (BECK & JESSUP,2004: 283-294 )[iv] و قس علی هذا.
۲. ضرورتها و نتایج بررسی دینورزی
پرسش بعدی پنل این است که ضرورت بررسی دینورزی چیست؟ اگر منظور شما ضرورت فلسفی است بنده عقب مینشینم چون نمیدانم این کار چقدر ضروری است. اما اگر مراد شما چرایی این کارها و نتایج احتمالی آنهاست شاید بتوانم درک ناچیز خود را عرض بکنم. به گمان بنده در جامعه کنونی ما به بررسی دینورزی نیاز داریم. برای اینکه درک خود را از ضرورت بررسی دینورزی برای جامعه کنونی ایران عرض بکنم به دو مقدمه کوتاه اشاره خواهم داشت:
مقدمه اول این است که نوعی دینیسازی حداکثری آن هم به صورت پروژهی دولتی در کشور ما نهادمند و باب شده است. اما گویا این به یک بازی دو طرفه تبدیل گشته است. یعنی از یک طرف ما میخواهیم جامعه را دینی بسازیم و همه چیز را قدسیسازی میکنیم و چنین و چنان میکنیم و از طرف دیگر جامعه هم چندان بیکار نیست او هم دارد با ما بازی میکند. نمونهاش بازار ظاهرسازی یا انواع دینورزیهای خلافآمد است.
مقدمه دوم نوعی شکاف میان سیاستهای رسمی دولت و اعمال زندگی روزمره مردم است (باصطلاح شکاف میان Policy با Practice). سیاستهای رسمی دینیسازی با اعمال واقعی مردم حتی در حوزه دینورزی ناهمداستان شده است. از این دو مقدمه میخواهم نتیجه بگیرم که ما باید درباب بررسی دینورزی مردم کار علمی بسیاری بکنیم تا قدری از دعاوی دینیسازی به محک زده شود و انتظارات، سوهان بخورد و سیاستهای رسمی دینی درباب فرهنگ و زندگی مورد نقادی قرار بگیرد.
با بررسی عمیقتر دینورزی در جامعهی کنونی ایران، شاید متوجه اضلاعی از دینورزی واقعاً موجود میشویم که آگاهی از آن برای «سیاست اجتماعی» امروز ما یک امر فوری و حیاتی است. به چند مورد فقط اشاره میکنم که با بررسیهای دینورزی ممکن است در افق نگاه ما قرار بگیرد مثلاً:
• با روند کالایی شدن دین مواجه بشویم
• پدیدهی دین شخصی شده را در برابر دین دولتی ببینیم
• به کارناولی شدن مناسک بربخوریم
• متوجه تحول در مکان دینورزی بشویم، و اینکه احتمالا مکان دینورزی جدید گروههای جدید افقی و نامتقارن است، دینی که دیگر مکان مرکزی ذهن نیست و گروههای جدید نیز آن را در مکان مرکزی جامعه نمیخواهند.
• دینورزیهای چند تکه ای شده را ملاحظه بکنیم که اصلا نخبه گرایانه نیست، بسیار خاکستری است
• متوجه خدای بی نامی بشویم که چه بسا مردمان در دل دارند
• دین «قرین پرسش»[۱۴] را ببینیم، دین مقاومت را و دین مدنی را ببینیم
• نگرانیهای وجودی و مبهم دریدایی را ببنیم که او از آن «دین بدون دین» تعبیر کرده است
• به ایمانهای ملحدانه و الحادهای مؤمنانه را بربخوریم، تردیدها را هماغوش تردیدها ببینیم، واشدن شالودهها را پیجویی بکنیم که چگونه معناها از قفسها میپرند
• سر دربیاوریم که بر ایماژهای دینی ما چه میگذرد، پسادین گرایی چیست
• پرفورمانس و اجرای دینورزی را با نقشها ورفتارهای مورد انتظارمان در امر دینداری متفاوت بیابیم.
• در امر دینورزی امروزی با پدیدههایی مانند انتساب بدون التزام مواجه بشویم
• و ... .
از این بحث کوتاه نتیجه میگیرم که ما امروز بیش از هر زمان دیگر به بررسیهای علمی دقیق و ژرفکاوانه درباب دینورزی نیاز داریم. برمبنای آنچه درباب فضاهای پارادایمی متعدد گفته شد باید حوزهی عمومی باز برای گفتگوهای آزاد محدود نشده وجود داشته باشد و برنامههای پژوهشی متفاوت و متکثر برای دینپژوهی آکادمیک و بویژه مطالعات میدانی مستقل غیر دولتی امکانپذیر باشد، و ایدئولوژی و مذهب رسمی دولتی مانع تحقیقات علمی بیطرفانه درباب وضعیت دینورزی در ایران کنونی نشود، خط قرمزهای سیاسی و نهادی، تحقیقات انتقادی را محدود نکند و مخصوصاً آزادی برای بیان نتایج تحقیقات و چاپ و انتشار آنها وجود داشته باشد.
از سوی دیگر برای بررسی دینورزی ما باید بقدر کافی از تئوریهای جامعهشناسی دین و روانشناسی دین در جهان استفاده بکنیم. سنجههای لازم برای تحقیقات علمی درباب دینداری نمیتواند از کتابهای فقهی و یا کلامی و مذهبی استخراج بشود بلکه لازم است از جامعهشناسی علمی دنیا و روانشناسی علمی دنیا و نظریات علمی اقتباس آگانه و ناقدانه بشود. متأسفانه ما به نام بومیسازی و اسلامیسازی، خود را از علم جهانی محروم میکنیم. این در واقع همان گریز از عقل است که ما از دیرباز استعداد زیادی در آن داشتیم! دولتیشدن امروزی دین هم به نوبه خود به آن دامن میزند.
نظریات علوم اجتماعی دنیای پیشرفته، ظرفیتهای اکتشافی و پژوهشی زیادی برای تحقیقات ایرانی درباب دین دارند و البته این به معنای آن نیست که نقد نشوند، نیز به معنای آن نیست که ما فقط وارد کننده و مصرف کننده و ترجمه کننده باشیم، و به معنای آن نیست در جامعه خودمان زمینه کاوی نکنیم و در گسترش دانش بشری سهیم نشویم.
بدین معنایی که عرض شد، بررسی وضعیت واقعاً موجود دینورزی و نادینورزی در جامعه کنونی تبدیل به طرحی رهاییبخش میشود. اگر بخواهم از ادبیات ایرانی الهام بگیرم بررسی دینورزی در واقع همان «آیینهی سکندری» است که میخواهد احوال واقعاً موجود را به صدق بازتاب دهد:
آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقهی میآلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
(غزل ۵ دیوان شعر حافظ)
پاورقیها:
------------------------------------------------------
[۱] Paradigmatic Space
[2] Paradigm
[3] Knowledge Claims
[4] Social Constructivism
[5] Perspectivism
[6] Post-structuralism
[7]- Otto
[8]- Wach (1898-1955)
[9] Schacht
[10] Self- reflective
[11] Polylouge
[12] Polyphony
[13] The multidimensional Quest Orientation Scale
[14] Religion as quest
[i] Creswell, J. W. (2003). Research design: Qualitative, quantitative, and mixed methods approaches (2nd Ed.). Thousand Oaks, CA: Sage Publications, Inc
[ii] Otto, Rudolf (1998) The Idea of the Holy. Translated by: John W. Harvey. UK: Oxford University Press.
[iii] Wach, Joachim (1947) Sociology of Religion. London: Kegan Paul T. Trubner and Co. Ltd.
[iv] BECK RICHARD & RYAN K. JESSUP (2004)THE MULTIDIMENSIONAL NATURE OF QUEST MOTIVATION. Journal of Psychology and Theology, 2004, Vol. 32, No. 4, 283-294
http://sanjeshdindari.blogfa.com/post/9
نظرات