در سالگرد آزادی 
عزا شد جشن شادی
گِردبادی به پاشد
گَرد و خاکی هوا شد
چشمانِ بی‌بصیرت
وجدان‌های بی‌غیرت
با نجوای شیاطین
دونانِ آن سرزمین
با پارسِ سگان شب
لافزنانِ بی‌ادب
نقابیانِ حیله‌گر
مزدورانِ فتنه‌گر
باهم، هم‌ندا شدند
هم دست، هم صدا شدن
فرعونیان رزمیدند
خیانت آفریدند
کاروانیانِ انقلاب
رهروانِ، ره ثواب
باب تعدّی شدند
طعمه‌ی سودا شدند
انقلاب، آرمانشان
شد بهای جانشان
بست نشینِ عدوی
این اصحابِ معنوی
در صبحگاه نماز
هنگام راز و نیاز
طعمه‌ی گرگان شدند
پیکری بی‌جان شدند
فضای انقلابی
شد یک جوّ، ارعابی
شد پیکار قلع و قمع
برباد رفت حقوق جمع
فرعونیانِ مزدور
جنایت آفریدند
جامه‌ی دموکراسی را،
هتک کرده دریدند
دستاوردِ ملتی
از کفشان ربودند
جغد و خفّشان شب
خیانت را ستودند