کسی که در روابط میان آدمیان دقّت کند متوجّه می‌شود که این روابط از سه صورت خارج نیست:

1.عدالت 2. ظلم 3. احسان

عدالت عبارتست از دادن حقّ به هر صاحب حقّی بدون زیاده یا کم.

ظلم عبارتست از محروم کردن صاحب حقّی از حقّ (خود)، و در تصرّف داشتن امتیازات

امّا احسان نقطه مقابل ظلم است؛ یعنی زیاده و افزون به این معنا که تو به کسی بیش‌تر از حقّی که بر تو دارد بپردازی. به عنوان مثال:

اگر به همان مقدار که به کسی ظلم شده او نیز در مقام پاسخ برآید (نه زیادتر و نه کم‌تر) این عدل است امّا اگر (با وجود توانایی در مقابله به مثل) ظالم را مورد عفو و بخشش قرار دهد این احسان است و کسی که احسان می‌کند به خاطر این کارش مستحقّ جزا و پاداش می‌گردد.

خداوند می‌فرماید: (‏وَجَزَاء سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یحِبُّ الظَّالِمِینَ*‏ وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَیهِم مِّن سَبِیلٍ* ‏ إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یظْلِمُونَ النَّاسَ وَیبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ* ‏ وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ‏) (شوری: 43-40)

«‏(ولی از آنجا كه یاری كردن نباید از مسیر مساوات و عدالت خارج شود و به انتقامجوئی و كینه‌توزی و تجاوز از حدّ منتهی گردد ، باید توجّه داشته باشند كه) كیفر هر بدی، كیفری همسان آن است. اگر كسی ( به هنگام قدرت، برای هدایت گمراهان و استحكام پیوندهای اجتماعی از بدكار) گذشت كند (و میان خود و میان او) صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنین كسی با خدا است. خداوند قطعاً ظالمان را دوست نمی‌دارد... ‏ بر كسانی كه پس از ستمی كه بر آنان رفته است انتقام می‌گیرند،  (و برابر تعدّی و ظلمی كه بدیشان شده است، خصم را سركوب می‌سازند) عتاب و عقابی نیست... ‏ بلكه عتاب و عقاب متوجّه كسانی است كه به مردم ستم می‌كنند و در زمین به ناحق سركشی می‌آغازند. چنین كسانی دارای عذاب دردآور و دردناكی هستند... ‏ كسی كه (در برابر ظلم دیگران) شكیبائی كند و (زمام اختیار را از دست ندهد، و با وجود قدرت، از ستمگر) درگذرد (ولی بداند كه این عمل باعث گستاخی ظالم نمی‌گردد، این كار او) از زمره كارهائی است كه باید بر آن عزم را جزم كرد و بر آن ماندگار شد...»

 

قانون اسلام رحمت محض است:

قانون اسلام که خداوند برای بندگانش وضع فرموده، رحمت محض است هم‌چنان‌که خداوند می‌فرماید: (وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ) (انبیا: 107)

«(ای پیغمبر) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستاده‌ایم.»

بدین خاطر می‌بینیم که قرآن (آدمیان را) بسیار از ظلم و عاقبت ظالمین می‌ترساند و مصادیق متعدّدی از ظلم را بیان می‌دارد تا آدمیان از آن‌ها دوری گیرند: 

به عنوان مثال:(‏إِنَّ الَّذِینَ یأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْیتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا یأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیصْلَوْنَ سَعِیراً) (نسا: 10)

«بی‌گمان کسانی که اموار یتیمان را به ناحق و ستمگرانه می‌خورند انگار آتش در شکم‌های خود (می‌ریزند و) می‌خورند (چرا که آن‌چه می‌خورند سبب دخول ایشان به دوزخ می‌شود) و (در روز قیامت) با آتش سوزانی خواهند سوخت.»

قرآن به همین مقدار اکتفا نمی‌کند، بلکه در مواقع بسیار و به صورت‌های گوناگون در خصوص فضیلت و اهمّیّت احسان سخن می‌گوید تا احساسات را برانگیخته، تمایل به احسان را به وجود آورده و عزم و اراده را در اجرای آن تقویت نماید.

خداوند در قرآن می‌فرماید: که نیکوکاران (محسنین) را دوست دارد: (وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ) (آل عمران: 134)

«و خداوند (هم) نیکوکاران را دوست می‌دارد.»

و این‌که رحم و شفقت خداوند به نیکوکاران نزدیک است: (اِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ) (اعراف: 56)

«بی‌گمان رحمت یزدان به نیکوکاران نزدیک است (پس نیکوکار باشید تا دعای شما پذیرفته گردد و رحمت خدا شامل شما شود.).»

و به ما یادآوری می‌کند که انعکاس نیکوکاری متوجّه نیکوکار می‌گردد: (اِنْ اَحْسَنْتُم اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسِکُمْ) (اسرا: 7)

«اگر نیکی کنید (و از خدا اطاعت نمایید) به خودتان نیکی می‌کنید (و سود آن در دنیا و آخرت به خودتان برمی‌گردد).»

و این‌که خدا به همراه نیکوکاران است: (وَ اِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ) (عنکبوت: 69)

«و قطعاً خدا با نیکوکاران است.»

احسان و اطاعت محض در برابر خدا دو طرف یک دستاویز محکم هستند:

(‏وَ مَن یسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى) (لقمان: 22)

 

«کسی که (دل به خدا دهد و) مطعانه رو به خدا کند در حالی که نیکوکار باشد به دستاویز بسیار محکمی چنگ زده است.»

 

فایده‌های احسان:

اگر کسی بگوید: چرا خداوند برای نیکوکاری میان مردم این شأن و منزلت را قائل شده است؟! 

شکی نیست که شیوع نیکوکاری میان مردم فواید بسیاری را متوجّه تک‌تک آحاد جامعه و خود مجتمع می‌نماید. در مورد فرد، احسان می‌تواند معالجه‌ای برای بخل و خسیسی باشد و هم‌چنان که می‌دانیم بخالت کلید هر شری است. هم‌چنان که خداوند می‌فرماید: (وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاُولائِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) (حشر: 9)

«کسانی که از بخل نفس خود نگاهداری و مصون و محفوظ گردند ایشان قطعاً رستگارند.»

بخالت فقط در بخالت بر مال اطّلاع و محدود نمی‌شود بلکه صورت‌های بسیاری دارد مانند بخیلی در وقت، تلاش و کوشش، و نصیحت و پند.

امّا در ارتباط با مجتمع: به وسیله‌ی احسان است که مفهوم پیکره‌ی واحد و امّت واحد متحقّق می‌گردد. اگر هر کدام از ما فقط سرگرم خد باشیم هیچ کس از دیگری چیزی نمی‌آموزد، هیچ کس به داد درمانده یا کمک محتاجی نمی‌شتابد، مسلمانی به عیادت مریضی نمی‌رود، به همسایه‌ای سر نمی‌زند، میان دو متخاصم صلح برقرار نمی‌کند، هیچ کس به امر به معروف و نهی از منکر، و دعوت به سوی خدا و جهاد در راه او نمی‌پردازد، همه‌ی این‌ها سبب انتشار بیماری‌های اجتماعی در جامعه و فروریختن ارکان آن می‌شود. بنابراین احسان و نیکوکاری برای تحقّق سعادت و خوشبختی فرد و جامعه امری ضروری و حیاتی است.

 

بعضی از نمونه‌های فراوان احسان در قرآن:

نیکی با پدر و مادر بخصوص هنگامی که آنان پیر شده و فرزندان نیز از (حمایت‌های) آنان بی‌نیاز شده‌اند: (‏ وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیاهُ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَاناً إِمَّا یبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِیماً) (اسرا: 23)

«‏(ای انسان!) پروردگارت فرمان داده است كه جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیكی كنید (و با آنان نیكو رفتار نمائید). هرگاه یكی از آن دو، و یا هر دوی ایشان نزد تو به سن پیری برسند،  (كمترین اهانتی بدیشان مكن و حتی سبكترین تعبیر نامؤدّبانه همچون) اُف به آنان مگو!  (و بر سر ایشان فریاد مزن) و آنان را از پیش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو...»

نیکی با خویشاوندان: (‏إِنَّ اللّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالـْإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَینْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْی یعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ) (نحل: 90)

 

«‏خداوند به دادگری، و نیكوكاری، و نیز بخشش به نزدیكان دستور می‌دهد، و از ارتكاب گناهان بزرگ (چون شرك و زنا)، و انجام كارهای ناشایست (ناسازگار با فطرت و عقل سلیم)، و دست‌درازی و ستمگری نهی می‌كند. خداوند شما را اندرز می‌دهد تا این كه پند گیرید (و با رعایت اصول سه‌گانه عدل و احسان و ایتاء ذی‌القربی، و مبارزه با انحرافات سه‌گانه فحشاء و منكر و بغی، دنیائی آباد و آرام و خالی از هرگونه بدبختی و تباهی بسازید).‏»

وجود نیکوکاری در زندگی زوجین ضروری است: (وَ عَاشِروهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) (نساء: 19)

«و با زنان خود به طور شایسته (در گفتارو کردار) معاشرت کنید.»

به نیکی سخن گفتن مردم با هم:  (وَقُل لِّعِبَادِی یقُولُواْ الَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیطَانَ ینزَغُ بَینَهُمْ) (اسرا: 53)

«(ای پیغمبر!) به بندگانم بگو: سخنی (در گفتار و نوشتار خود) بگویند كه زیباترین (و نیكوترین سخنها) باشد. چرا كه اهریمن (به وسیله سخنهای زشت و ناشیرین) در میان ایشان فساد و تباهی به راه می‌اندازد.»

حتّی در مناظره و مجادله نیز باید به نیکی سخن گفت: (وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ) (نحل: 125)

«و با ایشان به شیوه‌ی هر چه نیکوتر و بهتر گفت‌گو کن؛»

خداوند بندگانش را تشویق می‌کند که به کار دعوت به سوی خدا فراخوانده و بیان می‌دارد که بهترین سخن همین فراخوانی به عبودیّت خداست: (وَمَنْ اَحْسَنُ قَوْلاً مَمَّن دَعَا إِلَی اللهِ وَ عَمِلَ صَالَحاً وَ قالَ إنَّنِی مِنَ المُسلِمِینَ) (فصلت: 33) 

«گفتار چه کسی بهتر از گفتار کسی است که مردمان را به سوی خدا می‌خواند و کارهای شایسته می‌کند و اعلام می‌دارد که من از زمره‌ی مسلمانان هستم؟!»

نیکوکاری فقط در سخن نیست بلکه در اخلاق و معاملات میان مردم نیز نمود دارد. خداوند می‌فرماید: (وَالکاظمین الْغَیْظَ وَالْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ یُحَبُّ المُحْسِنِینَ) (آل عمران: 134)

«آن کسانی که خشم خود را فرو می‌خورند و از مردم گذشت می‌کنند و (بدین وسیله در صف نیکوکاران جایگزین می‌شوند) خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»

خداوند سبحان ما را راهنمایی و ارشاد فرموده که راه آسان از میان بردن خصومت‌ها، نیکوکاری است: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أحْسَنُ فَإذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ) (فصلت: 34)

 

«با زیباترین  طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده نتیجه‌ی این کار آن خواهد شد که میان تو و او دشمنانگی بوده است، به ناگاه هم‌چون دوست صمیمی گردد.»

احسان و نیکی فقط در انجام کار نیست بلکه انجام ندادن بعضی کارها نیز احسان و نیکی است خداوند بیان داشته که هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد: (وَ لاَ تُصِعِّرخَدَّکَ لِنَّاسِ وَ لاَ تَمْشِ فِی الاَرْضِ مَرَحاً إنَّ اللهَ لا یُحَبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُور) (لقمان: 18)

«با تکبّر و بی‌اعتنایی از مردم روی‌مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو؛ چرا که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست نمی‌دارد.»

کسی که به تحقیق در این بخش از قرآن بپردازد با آیات بسیاری روبه‌رو می‌شود که نشان می‌دهند خداوند در ارتباط هر فرد با مردم به طور عام و با مؤمنین به طور خاص چه چیزی را دوست داشته و می‌پسندد و از چه چیزی متنفّر بوده و خشمگین می‌شود.