مقدمه:

ستایش خداوندی را سزاست که نوشتن را به انسان آموخت و به او هر آنچه نمی‌دانست آموزش داد، و درود و سلام بر حضرت محمّد (ص) پیامبر امیّ که خداوند او را برای هدایت بندگان خود انتخاب فرمود و به عنوان آموزگار مردم فرستاد تا همواره آنان را به سوی خداوند دعوت نماید. کتاب او را به آنان آموزش دهد و فرامین او را برای مردم تعینن کند که خود فرمود: «قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِینٌ یهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» از سوی خدا نوری و كتاب روشنگری به پیش شما آمده است. خداوند با آن (كتاب) كسانی را به راههای امن و امان هدایت می‌كند كه جویای خوشنودی او باشند، و با مشیت و فرمان خود، آنان را از تاریكیهای (كفر و جهل) بیرون می‌آورد و به سوی نور (ایمان و علم) می‌برد، و ایشان را به راه راست رهنمود می‌شود. [1]

اما آنچه انسان مسلمان را می‌رنجاند این است که می‌بیند مسلمانان از ضعفی به ضعف دیگر کشانده می‌شوند. از جهل و نادانی بیرون نمی‌آیند مگر این‌که به جهل و نادانی دیگری گرفتار می‌شوند. در حالی که نمی‌دانند علت حقیقی این گرفتاری و ضعف و بی خبری چیست؟ خوب روشن است که علت حقیقی آن بی خبری از شریعت اسلام و سهل انگاری در تطبیق شریعت اسلام به کمال آن و نامگذاری صحیح آن است و نمی‌دانند که چنگ زدن و گرایش به وضع قوانین فاسد و بی محتوی باعث فساد آنها شده است و ضعف و ذلت را برای آنها باقی گذاشته است.

جهل و بی خبری ما از احکام شریعت اسلام و بی توجهی علما یا ناتوانایی آنها در شناساندن شریعت اسلام به مردم باعث عقب ماندگی ما مسلمانان از اسلام شده است. اگر هر مسلمانی واجبات شرعی خود را وفق شریعت اسلام می‌دانست هر آینه از حرکت به سوی آن باز نمی‌ماند و در عمل به خدمت شریعت از ما سبقت می‌گرفت و احکام آن را خوب می‌آموخت.

بهترین خدمتی که انسان می‌تواند در حق برادر مسلمان خود انجام دهد این است که او را از احکام شریعت اسلام آگاه کند و آنچه را از شریعت اسلام برایش نامفهوم است بیان کند. [2]

یکی از اموری که مسلمانان از آن غفلت ورزیده و آن را به وادی فراموشی سپرده‌اند قرآن کریم می‌باشد که مسلمانان صدر اسلام بوسیله عمل بدان سیادت و رهبری جهان را به دست گرفته و عدالت اسلام را در سراسر جهان پیاده نمودند.

در این مقاله تلاش نموده‌ایم تا جایگاه واقعی قرآن را معرفی نموده و آثار ناگوار غفلت مسلمانان از آن و راه‌ حلهای آن را بیان نماییم، امید است با مطالعه این مختصر هرچه بیشتر با قرآن آشنا شده و آثار عمل به آن را در زندگی فردی و اجتماعی خود احساس نمایید.

 بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

الحمدُ للهِ الَّذی هدانا لِدینِ الاِسلام و الصَّلاةُ والسَّلامُ علی نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ خیرِ الاَنام و علی آله وصَحبِهِ العظام و جمیع المُؤمنین المتَّقین الکرام.

دو کتاب هدایت بخش سعادت دنیا و آخرت انسانها در بررسی و کشف حقایق بیشتردر کتاب بزرگ یزدان است.

1- قرآن، که که کتاب خواندنی و معجزه‌ی جاویدان وسند حقانیت آیین اسلام است و پیوسته بسان خورشید تابان بر تارک زمان درخشان وهمه‌ی مردمان را به تحدی می‌خواند و نه تنها یکایک دانشمندان بلکه جملگی ایشان برای نگارش سوره‌ای همسان یکی از سوره‌های قرآن دست به دست هم دهند از انجام چنین کاری درمانده و ناتوان می‌گردند. خداوند می‌فرماید: «وَإِن كُنتُمْ فِی رَیبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ» اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل كرده‌ایم، دچار شك و دودلی هستید، سوره‌ای همانند آن را بسازید (و ارائه دهید) و گواهان خود را بجز خدا (كه بر صدق قرآن گواهی می‌دهد) فرا خوانید اگر راستگو و درستكارید. [3] هم‌چنین سوره‌ی هود آیه 13 و اسراء آیه‌ی 88 به این مطلب اشاره دارند.

2- جهان، که کتاب دیدنی طبیعت است، و از آنجا که ساخته و معجزه‌ی آفریدگار سبحان است، کسی قادر به آفرینش و افزایش ذره‌ای بر ذات آن نمی‌باشد. خداوند می‌فرماید: «هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی مَاذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» اینها (كه می‌نگرید و می‌بینید) آفریده‌های خدایند، شما به من نشان دهید آنانی كه جز خدایند چه چیز را آفریده‌اند؟ (تا شایسته پرستش و شراكت در الوهیت را داشته باشند). بلكه ستمگران (كفرپیشه) در گمراهی آشكاری هستند. [4] همچنین نگاه شود به سوره فاطر آیه 40 و احقاف آیه 4.

هرچه بینشها وسیعتر و دیدها عمیقتر گردد و مطالعه و تحقیق درباره‌ی این دو کتاب خداوندگار هستی بیشتر انجام گیرد، رموز واسرارشان بهترجلوه‌گر می‌شود و حقایق تازه‌تری ازآنها بدست می‌آید. همانگونه که دانشمندان در گذر زمان، طبیعت را با معیار و میزان موجود درخود طبیعت سنجیده‌اند و با آهنگ طبیعت، مواد راکاویده و زیر و روکرده‌اند، وشگفتیهایی از راز و مرز نهفته در زوایای گیتی پی برده‌اند، واین همه نوآوریها را به دنیا ارزانی داشته‌اند، بهمین منوال اگر فرزانگان آیات قرآنی را باخود قرآن تفسیر وتبیین کنند، وبا تلاش جانانه وسعی مخلصانه، حقایق زیبا واسرار والای این کتاب سترگ ومعجزه‌ی بزرگ آسمانی را کشف و منعکس سازند، تفاسیرمعتبر و سودمندی رابه مؤمنان ارزانی می‌دارند. البته این عمل از دید دانایان پرهیزگار بدورنمانده است وتفسیرهای ارزشمندی در این راستا نگارش یافته است اما پویندگانی هم بوده‌اند که این سبک راپیش نگرفته‌اند، بلکه با روشهای گوناگون دیگری دست بدین خدمت ارزنده یازیده‌اند، یکی از زاویه‌ی ادبی، دیگری از ناحیه‌ی فلسفی، برخی بر اساس احادیث نبوی، دسته‌ای از نظرتاریخی گروهی از لحاظ علوم طبیعی ودانش جدید زمان و... به نگارش تفسیر قرآن پرداخته‌اند.

قرآن برنامه‌ی زندگی مسلمانان است

 کسی که خود را مسلمان می‌داند، باید مسائل زندگی مادی ومعنوی و موضوعات خانوادگی و اجتماعی خود را با قوانین قرآن تنظیم و در پرتو قرآن حرکت نماید. لذا بر فرد مؤمن لازم است تلاوت و بررسی قرآن را جزو برنامه‌ی روزانه‌ی خویشتن قرار دهد، تا بر اثر تدبر در قرآن، اوامر و نواهی آن آویزه‌ی گوش دل و جان اوگردد. آیا برنامه‌ی زندگی را باید فهمید و برابر آن زیست، یا آن را بوسید و در لای پارچه‌ها ‌پیچید؟

قرآن نسخه‌ی آسمانی است

خداوند برای درمان دردهای جامعه‌ی انسانی، نسخه‌ای از آیات قرآنی را فرو فرستاده است تا مسلمانان دواهای آن را برابر دستور – بدون کم وکاست – بکار ببرند وسلامت عقل وجان، وسعادت دنیوی و اخروی خود را بازیابند. آیا دواهای نسخه را باید خورد و بکار برد، یا از دواهای خوب و خط خوانای آن فقط به به گفت؟ که متأسفانه اکثر از دواهای این نسخه آسمانی فقط به به نصیبشان می‌شود. می‌گویند به به چه صدای دارد برای قرآن خواندن به به چه نفسی دارد برای خواندن قرآن. بله، قرآن خواندن خیلی ثواب دارد. امّا چه خوب است وقتی آن را می‌خوانیم برای قلب بیمارمان درمان باشد، خوب ما درباره‌ی قلب چه می‌دانیم حتماً با خود می‌گوییم که قلب یک تکه گوشت در بدن انسان که اگر از کار بیفتد.انسان می‌میرد، من با توجه به مطالعاتی که کردام دانستم که قلب به روش‌های مختلفی می‌تواند بمیرد با اینکه انسان زنده است و می‌تواند حرکت کند یکی از این روشها وارد نکردن قرآن به معنای واقعی به قلب است.

چون اگر قرآن به معنای واقعی بر قلبمان جاری شود ما می‌توانیم پرتوهای نور و کمال را در خودمان ببینیم چون انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است. ای انسان و ای دعوتگر راه خدا! باید یک شخصیت قرآنی پیدا کنی و آثار این شخصیت در گفتار و کردار تو نمایان شود به گونه‌ای از قرآن و سنت تأثیر پذیری که بسان پیامبر (ص) اخلاقت کاملاً قرآنی شود.

 اقبال لاهوری -رحمه الله- بامدادان و شامگاهان قرآن تلاوت می‌کرد و پدرش هر روز صبح به او می‌گفت: چه می‌خوانی؟ اقبال می‌گفت: قرآن می‌خوانم. او به مدت سه سال پیوسته این سؤال را از اقبال می‌پرسید تا اینکه روزی از پدرش سؤال کرد: تو هر روز این سؤال را از من می‌پرسی و من هم پاسخ همیشگی را به شما می‌دهم منظورتان از این سؤال چیست؟ پدرش گفت: می‌خواهم قلبت را متوجه قرآن کنم و چگونگی تأثیر پذیری از قرآن را به تو بیاموزم. پسرم! به گونه‌ای قرآن را بخوان که بر تو نازل شده است. اقبال می‌گوید: از آن روز به بعد قرآن را به گونه‌ای کاملاً تازه، با قلب و فکر و حواس و تمام نیرویی که در بدن دارم تلاوت می‌کنم، و به موجودی دیگر تبدیل شده‌ام و درک و فهم من از زندگی کاملاً عوض شده است. آری قرآن تا تمام وجودت را به اختیار نگیرد، مقداری از وجودش را در اختیار تو نخواهد داد. ما نیز اگر با چنین دید و نگرشی قرآن را تلاوت کنیم می‌توانیم بسان اقبال شخصیتی قرآن کسب کنیم.

نقش قرآن چون که بر جان‌ها نشست :: نقش‌های پاپ و کاهن را شکست

فاش گویم آنچه در دل مضمر است :: این کتابی نیست چیز دیگر است

چون که در جان رفت، جان دیگر شود :: جان چو دیگر شود جهان دیگر شود

آیا تا کنون نکاتی چند از عمل نکردن به قرآن و سنت برایمان روشن شد؟

خوب دیگر: مقدار دیگر از مسأله را باز می‌کنیم.

قرآن فرمان فرمانده کل جهان برای سپاه ایمان است.

قرآن نامه‌ی سرگشاده‌ است که از جانب حاکم جهانیان برای مسلمانان فرستاده شده است تا برابر دستور آن حرکت نمایند و عمل کنند و با لشکر جهل و کفر و ظلم و زور و هواها و هوسها بجنگند. یا بهتر بگویم: حزب الله باشند و بر حزب شیطان زنند. آیا بسنده است سربازان قرآن، نامه‌ی یزدان را بخوانند و فهمیده یا نفهمیده آن را با تعظیم و تکریم بر هم نهند؟ آیا فرمانده‌ی کل جهان از این کار مؤمنان خوشنود می‌گردد؟

قرآن اسلحه‌ی برّان مسلمانان است

مسلمانان صدر اسلام در زیر پرچم لا اله الاَّالله با دو اسلحه‌ی تیز و برّان به جنگ کافران و منافقان برخاستند و دو ابرقدرت کیاسره و قیاصره‌ی ایران و روم را بر انداختند. این دو اسلحه یکی قرآن و دیگری سنّت نبوی بود.

هر دوی اینها در دسترس ماست لیکن بجای اینکه آنها را در دست بگیریم و به پیکار بنشینیم، آنها را در پارچه‌های زیادی پیچیده‌ایم و بر طاقچه‌ها نهاده‌ایم یا به گورستانها برده‌ایم و بجای زندگان بر مردگان می‌خوانیم! دشمنان اسلام خوب می‌دانند که مایه‌ی حیات مسلمانان قرآن است و باید آن را از دست ایشان گرفت، اما برچیدن قرآن از خانه‌ و کاشانه و مساجد مؤمنان ناشدنی است ولی بر گرفتن آن از دل و جان و گستره‌ی زندگی آنان با تلاش بی امان و نیرنگهای نهان انجام پذیراست.

قرآن کتاب اندرز و رهنمود است

خداوند قرآن را به عنوان اندرز و رهنمود به ما معرفی می‌فرماید: «وَالقُرآنِ ذِی الذِّکر [5])ذلک الکِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدیً للمُتَّقین»[6]

خداوند به ما دستور می‌دهد که مردمان را با قرآن پند و اندرز دهیم آنجا که می‌فرماید: «فَذَکِّر بِالقُرآنِ مَن یَخافُ وَعید» ولی ما بجای استفاده از قرآن که منبع اصلی اسلام و سازگار با فطرت انسان است. از این کتاب و آن کتاب، مطالب و مواعظ و سخنرانیهای خود را تهیه می‌بینیم و مؤمنان را نه با فرموده یزدان بلکه با گفته‌ی مردمان ارشاد و راهنمایی می‌کنیم! مگر به ما دستور داده نشده است که قرآن را بر مردم بخوانیم؟ و با آن دیگران را به رحمت خدا امیدوار و از خشم او بترسانیم؟ و ایشان را به راستای خداشناسی رهنمود گردانیم؟

پس ای مسلمانان برای نیل به سعادت در دو جهان به سوی قرآن برگردید. قرآن را برنامه‌ی عملی زندگی خود سازید. دواهای نسخه‌ی ربانی و حکیم صمدانی را به تمام و کمال و به جا و به موقع بکار بندید. فرمان خداوندگار عالم را اجرا نمایید، زبان قرآن بیاموزید و خودتان شخصاً به نامه خدا بنگرید و آن را فهم کنید. با سلاح آسمانی قرآن مجهز شوید و به پیکار برخیزید و با قرآن خردها را رهنمود نمایید و مواعظ آن را آویزه‌ی گوش جانها سازید تا با چشم سر توفیق و مدد خدا را ببینید و شاهد پیروزی را در بخل گیرید. «اِنَّ فِی ذلکَ لَذِکری لِمَن کانَ قَلبٌ اَو اَلقَی السَّمعَ و هُوَ شَهید» براستی در این (سرگذشت پیشینیان) بیدار باش و اندرز بزرگی برای آن که دلی آگاه داشته باشد، یا با حضور قلب گوش فرا دارد. [7]

پس با این مطالبی که گفته شد فهمیدیم که علل عمل نکردن به قرآن و سنت نفهمیدن آن است یا بهتر بگویم خود را به نفهمی زدن است که متأسفانه باعث خوشنودی دشمنان می‌شود.

ولی قرآن مجید این حقیقت را در دلهای مؤمنان تثبیت می‌کند و مستقرّ می‌سازد تا کار و بار دشمان و شأن و منزلت ایشان را در دلهایشان بی ارزش و ناچیز بدارد و ترس و هراس و شوکت و هیبت دشمنان را برطرف نماید و از گستره‌ی دلهایشان بزداید. این پیامی است که بر حقیقت استوار است و ندای آن از حقیقت برمی‌خیزد و یک آمادگی روحی و روانی است که بر حق استوار و پایدار است. هرگاه مسلمانان خود را جدّی بگیرند و با صداقت و جدّیّت آن را در دست بگیرند و در واقعیّت زندگی برابر آن بیندیشند و بگویند و بکنند کار و بار و شأن و منزلت دشمنان‌شان و دشمنان یزدان ناچیز و زبون در برابر دیدگانشان جلوه‌گر و نمودار و پدیدار می‌آید و دلهای مسلمانان در یک صف یگانه گرد می‌شود و نیرویی در زندگی در برابرشان تاب ایستادگی نخواهد داشت، کسانی که به خدا ایمان دارند برایشان لازم است که حقیقت حال خود را و حقیقت حال دشمنان خود را خوب بدانند و نیکو بشناسند. این کار خودش نصف جنگ و پیکار بشمار می‌آید. قرآن مؤمنان را بر این حقیقت آگاه می‌سازد و مسلمانان باید حقیقت جهان را بشناسند.

موانع تدبر در قرآن

1 - بیماری دل براثر بارگناه و پافشاری بر انجام آن گناه: یکی از بزرگترین موانعی ست، که دل قاری را از پند پزیری و سینه‌اش را از گشود. شدن برای پندپزیری از قرآن و در یافت حکمت ها و احکام آن، باز می‌دارد.در دین بار. خداوندمی‌فرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِی الَّذِینَ یتَكَبَّرُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ» از آیات خود کسانی را باز خواهم داشت، که در زمین به ناحق تکبر می‌ورزند.

ابن قدامه رحمه لله گفته است: «باید تلاوت کننده‌ی قرآن از موانع فهم آن به دور باشد، و خود را از گناهان بپالاید. برخی آن گناهان چنین‌اند: پافشاری بر گناه و داشتن تکبر و پیروی از خواهش‌های نفس. بی شک اینگونه کارها به تاریکی دل و زنگار زدگی آن می‌انجامد، زیرا دل هم چون آینه است. و شهوت‌ها هم‌چون زنگار، و معانی قرآن، هم‌چون تصویرها و چهره‌هایی هستند که در آینه نمایان می‌شوند، ریاضت کشیدن برای دل با از بین بردن شهوت‌ها مانند جلا صیقلی دادن آینه و شفاف ساختن آن است.»

زرکشی رحمه الله گفته است: «بدان که فهم و درک معانی قرآن برای نگاه کننده‌ی آن به دست نمی‌آید؛ و رازهای آن برای او آشکار و روشن نمی‌شود در حالی که در دلش بدعت یا تکبر یا خواهش نفس یا عشق و محبت دنیا وجود داشته باشد، یا اینکه برگناهی پافشاری کند یا ایمانش تقویت نشود و واقعی نباشد یا بر مفسری اعتماد دارد که در آن زمینه دانش و آگاهی ندارد. همه‌ی اینها موانعی هستند که نمی‌گذارند قرآن دریافته و شناخته شود، و برخی از آنها نسبت به برخی دیگر قوی‌تر هستند.»

 بی گمان از بزرگترین گناهانی که دل را از تدبر در قرآن باز می‌دارد، وابستگی به شهوت‌های دنیوی‌ست، بی‌شک دل نمی‌تواند و امکان آن را ندارد که به بلند مرتبگی اوج بگیرد و به فضایل ارزشمند دست یابد و به کلام خدا مشتاق باشد و در کنار آن آرام بگیرد در حالی که کنار لاشه‌ی بدبو و همت‌های پست و ضعیف زندگی کند و کارهای پست و ضعیفی انجام دهد که همت فاسقان و مردمان پست و اوباش به گرد آن می‌چرخد. از بارزترین آن کارهای پست گوش دادن به موسیقی‌های پست و محرک و لذت بردن با کلمات و اشعار آن است. ابن قیّم رحمه الله در قصیده‌ی«نونیه»اش درباره تأثیر گوش دادن به این گونه موسیقی و آواز بر دل و ایمان گفته است:

«همانا تأثیر بدِ گوش دادن به موسیقی و آواز در دل و ایمان، همانند تأثیر زهر در بدن‌هاست. پس دل از لحاظ دوست داشتن و اخلاص ورزی همراه با نیکی، خانه‌ی پروردگار بزرگوار است. هرگاه به شنیدن موسیقی و آواز وابسته شد، او را بنده‌ی هر زن و مردی می‌کند. دوست داشتن کتاب خدا و دوست داشتن آواز و موسیقی(مبتذل و محرک در دل بنده با هم جمع نمی‌شوند.)

2 – مشغول شدن دل و پراکندگی ذهن: غفلت دل، انسان را از تدبر در قرآن وتأثیرپذیری از آن باز می‌دارد. اگر دل زنده باشد، اما به چیز دیگری بپردازد، دل غایب است، و حاضرنیست، و نمی‌تواند هیچ پند و اندرزی را از قرآن فرا بگیرد، هر چند آمادگی بالقوه داشته باشد، مانند انسان بینایی که به چیزنا پسندی می‌نگرد، در حالی که آهنگ چیزی دیگری کرده است.

حسن بصری رحمه الله گفته است: «ای فرزند آدم! چگونه در هنگام تلاوت قرآن دلت نرم و پندپذیر می‌شود، در حالی که همت و تلاش تو برای رسیدن به آخرسوره و پایان بردن قرائت آن است؟!»

 ابن قیم رحمه الله گفته است: مردم در برابر قرآن سه گروهند: 1 - کسی که دلش مرده است، 2-کسی که دلی زنده دارد، اما به چیز دیگری می‌پردازد. چنین دلی نیز هیچ گونه پند و اندرزی نمی‌گیرد، 3- کسی که دلی زنده و آماده دارد، و آیات قرآن براو خوانده می‌شود، و او به آنها گوش فرامی‌دهد، دلش را حاضر می‌کند. چیز دیگری به جز فهم آن چه شنیده، او را مشغول نمی‌کند. چنین کسی دلش حاضر است. این گروه از آیات قرآن بهره می‌برند. وی درادامه گفته است: «پس هرگاه چیز تأثیرگذار(قرآن) و محل پذیرش آن و شرط(خوب گوش فرادادن) هم موجود باشد: و موانع (غافل شدن دل از درک معنای مورد خطاب) نیز از بین برود، به یقین تأثیرگذاری قرآن به دست خواهد آمد، و آن هم بهره‌مندی و پندپذیری از قرآن است.»

خداوند در بیشتر سوره‌های قرآن مؤمنان را به اطاعت کامل اول از خود و پیامبرش دستور می‌دهد زیرا کسی که می‌خواهد بنده‌ی واقعی خدا باشد و بندگی او را به درستی انجام دهد باید هم دستورات خدا و هم دسورات پیامبر را اطاعت نماید، خداونددر این رابطه می‌فرماید: ‏«وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» «‏و از خدا و پیغمبر اطاعت كنید تا كه (در دنیا و آخرت) مورد رحمت و مرحمت قرار گیرید.» [8] و نیز می‌فرماید: « وَمَن یطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ یدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «و هركس از خدا و پیغمبرش اطاعت كند، خدا او را به باغهای (بهشت) وارد می‌كند كه در آنها رودبارها روان است و (چنین كسانی) جاودانه در آن می‌مانند و این پیروزی بزرگی است.»[9]. «وَمَن یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِیناً»؛ «هر كس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی كند، گرفتار گمراهی كاملاً آشكاری می‌گردد.» [10].

با توجه به این دلایل که از نص قرآن می‌باشد ما باید از خدا و رسولش اطاعت کنیم و از دستورات آنان پیروی کامل نماییم چون همه آفات و امراض قلبی که برای انسان‌ها بوجود می‌آید در اثر عمل نکردن به قرآن و سنت است.

و امّا آثار عدم رعایت قرآن و سنّت

1) ارتکاب کارهای حرام: وقتی انسان به دستوراتی که خداوند در قرآن داده دقت و تأمل ننماید مرتکب کارهای حرام می‌شود و کارهای حرام را به راحتی انجام می‌دهد و این گناهان بر اثر کثرت انجام آن به تدریج برای او به یک خصلت در می‌آیند.

2) احساس سنگدلی: شخص احساس می‌کند که قلبش به سنگ سختی در آمده است و اصلاً هنگام تلاوت قرآن بدنش نمی‌لرزد چون توجهی به آیات قرآن نکرده و در معنی آن‌ها تدبر ننموده است. خداوند می‌فرماید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِی كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»؛ «پس از آن، دلهای شما سخت شد، همچون سنگ یا سخت‌تر از سنگ.» [11].

حتی در هنگام عبادت فقط یک سری حرکات خشک و بی روح و نمایشی انجام می‌دهد و اصلاً در عباداتشان از خشوع و خضوع تهی است. متأسفانه امروزه اکثر کسانی که احساس قساوت قلب و سنگدلی می‌کنند و احساس ضعف ایمان شدیدی می‌نمایند برای درمان آن بیشتر به افراد و عوامل بیرونی تکیه و توجه می‌کنند و به روانشناسان و روانپزشکان مختلف مراجعه می‌کنند در صورتی که تنها راه درمان آن ارتباط راستین با خدای بزرگ است.

و اما ارتباط با خدا تنها با تأمل و تفکر و تدبر در معانی قرآن کریم حاصل می‌شود. قرآن نوری است که خداوند با آن بندگانش را از حیرت و سرگردانی به حق و هدایت راهنمایی کرده است. این یعنی تا قرآن را عمیق نخوانیم و به مفاهیم آن عمل نکنیم همیشه در گمراهی و سرگردانی خواهیم بود.

3) شرک ورزیدن به خداوند: بسیارند کسانی که شب و روز قرآن می‌خوانند حتی آن را حفظ می‌کنند ولی به اصلی‌ترین و مهم‌ترین رکن و توصیه‌ی قرآن که توحید است عمل نمی‌کنند. قرآن را می‌خوانند ولی به شیخ یا امامزاده و یا مقبره‌ای پناه می‌برند و سلامتی و شعار و حاجت خود را از چیزهای بی جان می‌خواهند و این بزرگترین آفت عمل نکردن به دستورات خداوند در قرآن است. و اما دلیل این مورد این است که خداوند می‌فرماید: « وَمِنَ النَّاسِ مَن یتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبّاً لِّلّهِ»؛ برخی از مردم هستند كه غیر از خدا، خدا گونه‌هائی برمی‌گزینند و آنان را همچون خدا دوست می‌دارند، و كسانی كه ایمان آورده‌اند خدا را سخت دوست می‌دارند. [12].

«وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَیئاًَ» خدا را عبادت كنید و هیچ چیزی را شریك او مكنید.[13]

آفات عمل نکردن به سنت پیامبر (ص)

بوجود آمدن خرافات و اعمال بیهوده‌ی زیاد به نام دین که به آن بدعت می‌گویند، همین گونه که در حدیث پیامبر آمده است: «مَن اَحدَثَ فی اَمرِنا هذا ما لیسَ منهُ فَهُوَ رَدٌّ»؛ هرکس در امر ما (شریعت چیامبر (ص)) چیزی پدید آورد که در دین وجود ندارد، مردود است. [14]

بسیار شنیده‌ایم که این شماره نحس است و یا این روز نحس است در حالی که اگر به سنت پیامبر (ص) و قرآن عمل کنیم این مسائل پیش نمی‌آید. این خرافات و اعمال چون مطابق شریعت نیستند علاوه بر عذاب اخروی در زندگی دنیایی ما هم مشکل و سختی ایجاد می‌کنند، به عنوان مثال می‌توان به مراسم‌های جشن تولد و ختم انعام‌ها اشاره نمود که در زمان پیامبر، اصحاب و تابعین چنین چیزی وجود نداشت لذا بدعت می‌باشند ومردم برای انجام آن هزینه هنگفت و تشریفات زیادی را متحمل می‌شوند.

 تجدید عهد با قرآن

در هر برهه‌ای از زمان باز آفرینی عهد زرین صدر اسلام و تجدید میثاق با آرمان‌های بلند نبوی یکی از شاخص‌های بارز راهروان راستین راه حق و حقیقت بوده و همواره خواهد بود. الگو قرار دادن آموزه‌های رسول اکرم (ص) و گفتار و کردار ایشان وتحقق بخشیدن، سیره‌ی عمل و راه و رسم زندگی آن سالار برگزیدگان، خود حد فاصل حق و باطل می‌باشد و شیوه‌ای است که انسان مسلمان را محمدی قرار داد، سر منزل اسلام رهنمون خواهد شد. امروزه مشکل جهان اسلام و مسلمانان تنها عقب ماندگی مادی، عملی، صنعتی و تکنیکی نیست. بلکه عامل اصلی و بنیادین رنج محنت مسلمانان، خود باختگی است. خود باختگی ذهنی و عقبگرد ایمانی. امروزه مشکل مسلمان این است که خدا را نمی‌شناسد یا با حضرت محمد (ص) نا آشناست. یا با تعالیم گرانقدر اسلام رابطه ندارد. گرچه این امر هم در خور اهمال وشایان غفلت نیست. ولی مشکل بزرگتر مسلمان آن است که گریزان و فراری است. گریزان از شیوه‌ای که عزتش را تأمین می‌نماید و او را در کسوت انسان کامل قرار می‌دهد. از صورت و سیرت الگوی پاکان و نیک سیرتان یعنی حضرت محمد (ص) گریزان و هراسناک است. از هر آنچه که در ترقی او به پله‌های کمال تأثیر گذار است و او را به آرامش واقعی و سکون ابدی پیوند خواهد داد. آری! مسلمان از خود وآیین حیات بخش خویش گریزان و خوفناک است و خویشتن را در قعر دریاهای پرتلاطم مادیت غربگرایی و غرب پرستی در انداخته است و عجیب آنجاست که باز هم می‌خواهد به ساحل بهرورزی و کرانه سلامتی و امن و ایمان برسد «در حالی که این خیال است و محال است وجنون)) با بازنگری اوراق قطور تاریخ به این نتیجه خواهیم رسید که هرگاه مسلمانان برپایه استقلال فرهنگی، ذاتی و بر مبنای متین واستوار آیین اسلام و فرامین گرانقدر نبوی و با معیار قررار دادن زندگی سرور جهانیان حضرت محمد (ص) زندگی کرده و پیش رفته‌اند، همواره در ابعاد دیگر زندگی نیز پیشرفت‌های چشمگیر و قابل ملاحظه‌ای داشته‌اند. و باید اذعان نمودکه عقب نشینی از فرهنگ اسلامی و سنت‌های نبوی و اسوه قرار دادن بیگانگان و غربیان، خسارت‌های غیر قابل جبرانی را برای امت داشته است و در پس منظر این حقیقت ذلت‌های فراوانی را تحمل کرده‌اند. دوری گزیدن از سیره پیامبر (ص) گرچه در حد گسترده‌ای شایع و فراگیر شده است. امّا باید یقین نمود که بحران‌های زاینده (فساد و فحشا، و افسارگسیختگی اخلاقی را در جوامع مختلف و به ویژه جامعه اسلامی در پی خواهد داشت و حضرت عمرس چه زیبا فرمودند: اسلام آیین عزت بخش است و هر کس عزت را در ورای آن جستجو نماید، خداوند ذلیلش می‌گرداند. امروزه ما شاهد ذلت‌های پی در پی مسلمانان در سرتاسر جهان هستیم، ذلتی که ناشی از غفلت و خود باختگی خود مسلمانان است. و در اثر آن جهان کفر جرأت پیدا کرد. در هر جایی بخواهد خواسته‌های شیطانی خویشتن را اعمال نماید.

امام سید ابولحسن ندوی می‌نویسد: استعمار غربی پس از ازریابی منابع نیروی نهان در نهان مسلمانان و قلب‌شان در یافته است که بزرگ‌ترین سرچشمه‌های نیرو و حیات در آنان ایمان است. لذا با آن به نبرد پرداختند و برمسلمانان دو دشمن را مسلط گردانیدند که از مغول و تاتارها نیزخطرناک‌تر بودند. یکی شک وضعف یقین است که انگیزه تمامی ضعف‌ها و بزدلی‌های امت اسلام می‌باشد ودیگری خود باختگی و احساس ذلت است. بدین معنی که خویشتن را نا چیز و مورد اهانت به حساب آورند و این امر در ریشه‌ی دلهای‌شان اثر گذاشته است و هر آنچه را که با دین و تهذیب و اخلاق رابطه‌ای دارد مورد تحقیر قرار می‌دهند. و در هر امری برتری غربیان و اروپاییان را باور داشته هر خیر را در آنان مشاهده می‌کنند.

پس چیزی که از یک مسلمان مطلوب است، دخول کامل در اسلام می‌باشد. و این امر بدون اطاعت کامل احکام خداوند عز و جل و فرامین رسول مکرّم اسلام (ص)میسر نخواهد بود، خداوند عز و جل دوست ندارد که به طور کامل در محدوده اسلام و مسلمانی داخل گردد، تا بنده‌ی مخلص خداوند عزوجل قرار گیرد و همین است مسلمانی کامل. زینت و زیبایی هر مسلمانی دخول کامل در دایره‌ی اسلام است. به گونه‌ای که اگر مسلمانی یکی از احکام را نادیده انگاشته و بدان بی توجهی نماید باعث نقص در زیست او خواهد شد. با مثالی می‌توان این مسأله را در ک کرد: زیبا وخوش تیپ به کسی گفته‌ می‌شود که تمام اعضای او متناسب و برابر باشند، اگر چنین نباشد به او زیبا گفته نمی‌شود. اگر چشم، بینی، پیشانی هر کسی متناسب، اما دندان‌هایش برابر نباشد، به او زیبا گفته نمی‌شود یا اینکه دندانهایش برابر اما بینی او غیر معمولی و نامتناسب باشد باز هم به او زیبا گفته نمی‌شود. مسلمانی نیز این چنین است اگر عقیده صحیح است اعمال و اخلاق و شیوه‌ی زندگی هم باید مطابق سنت و برابر با موازین صحیح اسلام باشد و یا اگر اخلاق نیکو است یا عبادت به طور احسن انجام می‌گیرد، باید عقاید و بقیه مسایل زندگی هم مطابق با شریعت اسلام باشد و گرنه به مجرد نام اسلام و ادعای مسلمانی و عدم دخول کامل در اسلام هرگز زینت و زیبایی اسلامی کسب نخواهد شد.

 مولانا جلال الدین رومی در مثنوی معنوی مثالی آوردهاست که کاملاً بر احوال مسلمانان امروزی صدق پیدای کند. مولانا مثال شخصی را می‌آورد که نزد حجام و خالکوب رفته از او در خواست می‌نماید تا برپشتش تصویر شیر را ترسیم و خالکوبی کند، وقتی خالکوب سوزن را برداشته در قسمتی از بدن او فرو کرد، آه و ناله‌ وی برخواست. از حجام(خالکوب) پرسید کدام قسمت بدن شیر را می‌کشی؟ او گفت، سرش را. گفت: سر را رها کن بقیه را بکش. خالکوب سوزن را در جایی دیگر فرو کرد. باز هم آه و ناله‌ی این شخص بلند شد و پرسید: این کجای شیر است؟ خالکوب گفت: شکمش. وی گفت: شکمش را نیز رها کن جایی دیگر را بکش. خالکوب سوزن را در قسمتی دیگر از بدن او فرو کرد که باز هم تاب نیاورد. دستش را گرفت و پرسید: دیگر کجای آن را می‌کشی؟ خالکوب گفت دم او را. گفت: دم را هم رها کن جایی دیگر را بکش. خالکوب. خشمگین گشته سوزن را انداخت و گفت:

شیر بی دم و سر و شکم که دید :: این چنین شیری خدا کی آفرید؟

چون نداری طاقت سوز زدن :: از چنین شیر ژیانی دم مزن

آری این مثال، تصویر از مسلمانی مسلمانان امروزی است. بدین نحو که مسلمان هستند، اما مسلمانی‌شان نه سری دارد و نه شکمی. از طرفی ادعای مسلمانی دارند و از طرفی دیگر از عمل نمودن به احکام خدا و رسولش طفره می‌روند خواهشات نفسانی را پیروی می‌نمایند. در نتیجه مسلمانی هم از دست مسلمانان به حالت احتضار در آمده است.

دوری مسلمانان از سنت‌ها 

اعتقاد کامل و یقین راسخ و استوار به ایده و آیین، همواره انگیزه‌ی رشد ترقی اقوام بوده است و هر کس نسبت امری عقیده‌ نداشته باشد، مسلماً در آن راه با مشکلات فراوان و سختیهای بی شماری مواجه خواهدگشت. امروزه مشکل اساسی و مصیبت بزرگ مسلمانان بیگانگی آنان از سنت‌های گرانبها و پرارج رسول اکرم می‌باشد. محبت دین و ایمان، عقیده و آیین از دلهاشان بیرون رفته، حب دنیا، رقابت در سرمایه، فراهم نمودن اسباب عیش و عشرت و مدپرستی جایگزین آن گشته است مسلمانانی که در گذشته بزرگ‌ترین افتخارات تاریخ را می‌آفریدند و هیچ گاه در قید و بند دنیا گرفتار نمی‌شدند. امروزه تمام هم و غم آنها دنیا گشته و با خدا و رسول و با سنت‌های گهربار حضرت رسول (ص)بیگانه شده‌اند. امروزه مسلمانان عزت‌شان را در مال و متاع دنیا، ترقی شان را در رها کردن قرآن و سنت می‌دانند و دنباله روی غربی‌ها و اروپاییان را در رسم و آیین زندگی، از اسباب مباهات و فخر می‌پندارند و فقط با داشتن نامی از اسلام و نوای از قرآن بسنده کرده و عمل کردن به سنت‌ها را هرگز جزء دین به حساب نمی‌آورند. هرگاه محبت حضرت رسول (ص)از دلها بیرون رفت و انسان مسلمان برای باروری درخت ایمان و یقین هیچ سعی و تلاشی ننموده همان روز سر آغاز زبونی و خواری او خواهد بود. تاریخ گواه این مدعا است که محبت رسول (ص)و عمل به سنت‌های ایشان نقطه‌ی آغاز سعادت و کامیابی می‌باشد و رهاکردن قرآن و سنت و بیرون رفتن محبت آن دو از دل‌ها، آغاز بدبختی و فلاکت خواهد بود. امروزه مسلمانان بنابر ضعف ایمان و یقین که دارند، از عمل کردن بر سنت‌های حضرت رسول اکرم (ص) احساس شرم و حیا می‌کنند اما در راه تقلید فرنگیان و غربیان و شیوه‌ی زندگی آنان، یکه تاز میدان هستند. حتی در لباس، مو، اصلاح سر و صورت و رفتارها و کردارها همواره سعی بر آن دارند تا آنان را الگو و نمونه خویش قرار دهند. پس با چنین ایمان ضعیف و عقیده سستی نیست، احکام الهی و فرامین نبوی، چگونه می‌خواهند به مرز سعادت و بهروزی برسند.

کتاب و سنت معیار حقانیت

حضرت امام مالک بن انسس در موطا مرسلاً از حضرت رسول (ص) روایت نموده است که فرمود: «ترکت فیکم امرین لن تضلوا ما تمسکتم بهما، کتاب الله و سنتی»: دو چیز را در میان شما گذاشتم که تا وقتی به آنها چنگ بزنید گمراه نخواهید شد. کتاب خدا و سنت من. کتاب و سنت در حقیقت معیار و ترازوی دین هستند. که هر امری باید در آیینه کتاب و سنت سنجیده شود و سپس به آن عمل گردد.

جنید: فرموده است. این مذهب ما مقید به اصول کتاب و سنت است. پس کسی که با کتاب الله ارج ننهاد، و به تحریرحدیث بپردازد قابل اقتدا نخواهد بود. شاید گاهی اوقات عده‌ای در این کار و اندیشه باشند که برخی از کارها به علت دارا بودن برخی از خصوصیات از نظر رتبه و درجه فراتر از کتاب و سنت هستند اما حقیقت آن است که هیچ عملی به جز در معیار شریعت قابل پذیرش نخواهد بود و بسا شیطان از راه کرامات و بزرگ منشی نشر گمراهی و ظلالت را بر قلب بسیار از انسانها فرو می‌کند که باید از مبتلا شدن به چنین خطاهایی بیدار بود. پس مشخص شد که همچنانکه خوشگوار بودن زندگی پس از مرگ و سرافراز گردیدن از نعمت‌های بهشت وابسته به ایمان به خدا و رسول و سعی و کوشش در راه اوست حصول زندگی سعادتمندانه و خوشگوار دنیوی و بهرمندی از نعمت‌های دنیا نیز وابسته به آن است یعنی باید به خدا و رسول او ایمان آوریم و تمام سعی و کوشش و نیروی خود را در راه خدا صرف نماییم. وزمانی که ما این کار را انجام دادیم یعنی به خدا و رسولش ایمان آورده و با سعی و کوشش در راه او خود را به اعمال شایسته آراسته نمودیم. آن وقت مستحق خلافت و پادشاهی در روی زمین می‌گردیم و سلطنت و حکومت به ما داده خواهد شد.

 منابع:

    • خرمدل، مصطفی، تفسیر نور، نشر احسان. 
    • قطب، سید، فی ظلال القرآن، ترجمه مصطفی خرمدل، نشر احسان.
    • الهلالی، مجدی، تدبر در قرآن،ترجمه مجتبی دوروزی، نشر احسان. 
    • نارویی، عبداللطیف، اتباع سنت. 
    • مولانا احتشام الحسن، عقب افتادگی مسلمانان و راه حل آن، ترجمه مولوی عبدالغنی شیخ جامی.

پی‌نوشت‌ها

-----------------

[1]. مائده 16-15. 

[2]. مقدمه کتاب غفلت مسلمین و غربت حقوق اسلامی اثر عبدالقادر عوده و ترجمه محمود عباسی با اندکی تغییرات.

 [3]. [بقره:23]

[4]. [لقمان:11] 

[5]. [ص/1]

[6]. [بقره:2] 

[7]. [ق:37]. 

[8]. [آل عمران:132] 

[9]. [نساء: 13]

[10]. [احزاب: 39]

[11]. [بقره: 72]

[12]. [بقره:165]

[13]. [نساء:36.]

[14]. الجامع الصغیر (ص)/ 1135 به روایت بخاری و آلبانی آن را صحیح دانسته است.