تو گویی خط بین دو لب و دو پلک هنگامه‌ای در خلق انسان به پا کرده است!
در نگاه اول هرآنچه که درباره ضرورت پلک‌‌های چشم جانداران ازآن سخن به میان آمده است، حفاظت از ظریف‌ترین عضو بدن انسان (چشم) می‌باشد که به منزله‌ی دریچه‌ای است که ارتباط درون صاحبش را با جهان بیرون ممکن می‌سازد، انعکاس نور از محیط اطراف از روزنه‌ی مردمک پس از تنظیم آن به شبکیه می‌رسد و پس از تحریک سلول‌‌های بینایی، دیدن اتفاق می‌افتد، دیدن، دیدار، دیده شدن، تماشا، نگاه کردن، به نظاره نشستن، بینش و ... و همه‌ی این کلمات با منشأمشترک تعبیری دارد و در مجموع به بصیرت رهنمون می‌گردد بصیرتی که از صفات خالق دانا و تواناست و چون کریم است آن زمان که از روح خویش در انسان دمید سهم وی راهم از این منبع بصیرت اعطا نمود و با ابزار و امکاناتی مادی که در اختیار نهاده است کسب بصیرت را میسر ساخت است، با این وصف می‌توانیم از ذات به معنا برسیم یعنی انسان می‌تواند با توانمندسازی و سلامت جسم به سلامت روح برسد و دین ما هم ظرفیت و قابلیت پاسخگویی به این دو بعد را دارد. ما می‌خواهیم با طرح مسأله از جزء به کل برسیم. آری چشم توسط پلک‌‌ها از خطرات حفظ می‌شود تا راه ورود نور از بیرون به درون  را برقرار بماند و امتیاز دیدن و بینش را به ما هدیه نماید، همواره کلمه چشم‌پوشی اغماض و امثال آن گویای این واقعیت است که راه ورود نور از بیرون به درون گاهی بهتر است بسته شود چه بسا که هم به عملکرد چشم صدمه بزند و هم حال و احوال بیینده را خراب کند و اینجاست که پلکها به حوزه‌ی نقش معنایی خود وارد می‌شوند. اصلاً چرا خط بین دو پلک را یک خط قر مز یا چراغ قرمز یا علامت ایست تلقی نکنیم، هان آیا اینگونه بهتر نیست؟! از اول هم مقصود من و هدف از نوشتن این گفتار همین بوده است. خط بین دو پلک  و بر هم نهادن و گشودن به موقع آن توسط صاحبش مرا به یاد درس‌‌های روباه و زاغ و مرغابی و لاک پشت می‌اندازد که همه‌ی ما از کم و کیف و پند آمده در آن حکایت‌‌ها مطلعیم.
اما این همه‌ی آیات زیبا در محیط که با مناظره و رویت هر کدام ما را همچون راهی به سوی معبود هدایت کرده است و حال ما را خوب می‌کند و همان فعل امر «حَوِّلْ حالَنَا» را که از خالق طلب می‌کنیم همان تغییر حال ما از بدی و پلشتی و نیکی است البته با کاربرد ابزار و امکانی که خالقمان در اختیار نهاده و ممکن ساخته است.
* حال به خط بین دو لب که با گشودن آن راه حفره‌ی دهانی باز شده و امکان ورود هوا، غذا و آب به دورن میسر می‌شود ضمناً راه خروج بازدم و یا به عبارتی مفرّح ذات است باز می‌شود، البته می‌تواند این بازدم سکوت باشد یا با دخالت زبان به کلمات تبدیل شود... در نگاه اول خط بین دولب باید پاسبان این باشد که هر خوراکی، آشامیدنی و یا هوایی نباید از راه دهان وارد جوف گردد؛ چرا که این همه‌ی علوم و شاخه‌‌های تخصصی بهداشت و تندرستی و تغذیه فراهم آمده‌اند تا این را بگویند و با پیچدگی‌‌های این علوم طبعاً باید همراه با آموزش و کسب مهارت باشد و هزینه و وقت را می‌طلبد تا مؤثر افتد حال آنکه خالق کریم و علیم به سادگی که جای تشریح آن در این مقال نیست، این موضوع را در کلام خود به وضوح آورده است. آنچه که از خط بین دو لب گذشته و به جوف وارد می‌شود می‌تواند هم موجب رشد و قوت شود و هم موجب سستی و ضعف گردد! پس سؤال اینجاست که ما هزینه می‌کنیم تا آب و غذا تهیه کنیم که ضعیف و بیمار شویم قطعاً پاسخ نه است، پس باید در کلام وحی جستجو کرد و دستورالعمل آن را که بوضوح آمده بکار برد. از نگاه دوم از خط بین دولب و با دخالت زبان هوای بازدم که از نظر علمی مضر است اما چون از وجود انسان دور می‌شود مفرّح ذات است – قابلیت تبدیل شدن به کلمات را دارد.
حال پناه می‌بریم به خدا از گردش این زبان که بازدم را به سنگ و کلوخ مبدل سازد و به سر و صورت مخاطب بریزد یا به کلامی تبدیل کند که موجب هدایت و اصلاح گردد، دعوت به شر و پیروی از شیطان کند و شیطان را بخنداند یا اینکه دعوت به اصلاح کند و شیطان را ناامید و موجبات خشنودی خداوند کریم را فراهم سازد. براداران و خواهران با هر تفکر و سلیقه‌ای که باشیم دیر یا زود به این نتیجه می‌رسیم که رعایت خطوط قرمز و حریم‌‌ها در زندگی همه‌ی جانداران اصلی زیربنایی و تعالی بخش است و ایمنی تولید می‌کند بویژه در انسان مورد تأکید بیشتر است چرا که آفاتی همچون حرص، طمع، لذتجویی و سایر حربه‌‌های شیطان به حد و حصر همواره در کمین او می‌باشند.
البته در برابر آن امکانات و وسایل لازم را برای مقابله موجود و فراهم است در خاتمه از خداوند منان، کریم و صمد خواستارم ما را در زمره‌ی داعیان خویش قرار دهد چرا که بهترین و مطمئن‌ترین دستورالعمل برای کارآیی و هدفمندی یک مخلوق رعایت و به‌ کارگیری دستورالعمل سازنده‌ی اوست.