بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ ﴿١﴾الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿٢﴾يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿٣﴾كَلَّا ۖ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ ﴿٤﴾وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿٥﴾نَارُ اللَّـهِ الْمُوقَدَةُ ﴿٦﴾الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿٧﴾إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ ﴿٨﴾فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ ﴿٩﴾
تفسیر:
این سوره مکی است و دارای ۹ آیه میباشد
تفسیر سورهی همزه، تفسیر دینی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.
مطالعهی آن خالی از اجر نیست.
معانی کلمات
وَیلٌ: کلمهای است بر عذاب و بدبختی و سرگشتگی بزرگ دلالت میکند، و برای کسانی گفته میشود که به گناهان بزرگ دست میزنند و سزاوار عذاب و غضب الهی میباشند.
هُمَزَةٍ: صیغهی مبالغهی هَمز میباشد و همزة به معنای خورد کردن و شکستن است، در اینجا منظور کسانی است که همیشه با دست و زبان مشغول عیبجویی و ناسزا گفتن و خورد کردن، شخصیت دیگران میباشد و از این کردار زشت میخواهند خودشان را شخصیت برتر نشان دهند.
هُمَزَةٍ= عیّاب، لُمَزَة=مغتاب
لُمَزَة: صیغه مبالغهی لُمَز است و لُمَز به معنای کوبیدن است، مقصود کسانی است که طعنهزدن و بدگوئی و غیبتکردن دیگران را عادت کردهاند و با حرکات چشم و ابرو و سایر اعضاء مردم را تحقیر و مورد مسخره قرار میدهند، بعضی از مفسرین مانند عطاء و مجاهد هُمَز را به غیبت و بدگوئی حضوری و لُمَز را به عیبجوئی غیابی تفسیر نمودهاند.
جَمَعَ: فعل ماضی جمع است به معنای گردآوری است.
عَدَّدَ: فعل ماضی تعدید است به معنای برشمردن است از باب تفعیل، و مبالغه را میرساند یعنی بیشتر با شمردن سروکار دارد.
یَحسَبُ: فعل مضارع حُسبان است به معنای پندار و اندیشه غیرواقعی است.
أخلَدَه: فعل ماضی باب افعال که به آن اراده مستقبل شده و از خلود به معنای ثابت و جاویدانی است.
کلّا: حرف ردع برای توبیخ و سرزنش است.
لَیُنبَذَنَّ: فعل مضارع مجهول و مؤکد به لام و نون تأکید است از نبذ به معنای دور ریختن و پرت کردن اشیاء بیاهمیت و ناچیز است.
اَلحُطَمَة: صیغه مبالغه است از حُطم به معنای بسیار کوبنده و خوردکننده است. اسمی است از اسماء دوزخ.
ما أدراک: ما حرف نفی یا استفهام تعجبی است، ادری: فعل ماضی درایت است به معنای علم و دانستن است و ک: ضمیر مفعولی مخاطب است.
حاصل معنای «ماأدراک»: شما نمیدانید یا چه چیزی میتواند آن را به شما یاد بدهد؟!
موقدة: اسم مفعول از وقد است به معنای روشن شده یا شعلهور است.
تَطَلِعُ: فعل مضارع باب افتعال از طلوع است به معنای سربرآوردن و تسلط و غلبه پیدا نمودن است.
الأفئدة: جمع فؤاد به معنای قلب است (یعنی قلوب «دلها»). قلب به معنای مبدأ شعور
مؤصدة: اسم مفعول باب افعال از وَصَدَ است به معنای بستن در و گسترده و همهگیر شدن و راه فرار بستن است.
ممددة: اسم مفعول باب تفعیل است که بر مبالغه دلالت مینماید به معنای بسیار طولانی و کشیده شده است.
به نام خداوند بخشندهی مهربان
وَیلٌ لِکُلِ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ: بدبختی و عذاب هولناک برای کسانی است که همیشه به عیبجوئی و تحقیر و خورد کردن شخصیت مردم مشغولند، و با دست و زبان و حرکات چشم و ابرو میخواهند دیگران را کوچک و بیارزش و خودشان را بزرگ و محترم جلوه دهند و از این رفتار پست خود لذت میبرند، شرافت انسانی را فرموش کرده و از فطرت پاک بشری منحرف شدهاند، حرص و طمع بر حواس و مشاعر آنان چیره شده و انسان و انسانیت را به سخره میگیرند. این نوع اشخاص چه کسانی هستند؟
الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ: کسی است که همیشه مال را گردآوری میکند و سرگرم برشمردن آن میباشد و هدفی عالیتر از جمع و برشمردن مال ندارد و چون: «يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ» میپندارد که مالش او را از هر بلایی نجات میدهد و او را جاویدان میدارد در اینجا کلمهی أخلده که به صورت فعل ماضی آمده است نشان میدهد که پولپرست اطمینان کامل به پولش دارد و آن را سرمایهی سعادت و مصدر اصلی همهی خوشبختیها میداند برای این است که تمام لحظات زندگی خود را در جمعآوری و شمارش آن بکار میگیرد و غیر از پول همه چیز را بیارزش میداند و انسانها را به مسخره میگیرد. این ۳ آیهی مبارکه از طرفی چگونگی رفتار و برخورد ناجوانمردانه مشرکین و کفار را با حضرت رسول و اصحابش منعکس مینماید و نشان میدهد که آنها از هیچ توهین و تحقیر، نسبت به ایشان کوتاهی نکردهاند.
از طرف دیگر بیانگر یک حالت پست و جنون روانی است که در جامعههای منحرف و فاسد تکرار میگردد.
مسلماً هرگاه انسانیت به مرحلهای تنزل نماید که ارزشهای انسانی و فضایل اخلاقی در آن به دست فراموشی سپرده شود و اهداف عالیهی انسانی پایمال و اغراض پست حیوانی و مقاصد شوم شیطانی مورد نظر قرار گیرد و جمعآوری پول و مال و حفظ و حراست از آن به صورت هدف نهایی درآید در چنین مرحله و حالت حیوانی حرص و طمع، قدرت و سیطرهی خود را بر قلب و عقل و چشم و گوش انسان مسلط میسازد به نحوی که اندیشهای جز اندیشهی جمع مال و حرکتی در غیر جهت افزایش مال باقی نخواهد ماند، عشق و علاقه به آن به صورت یک حالت جنون روانی در میآید که همهی واقعیات را فراموش میسازد و به غیر از پول به هیچ چیز نمیاندیشد و پول را فعال مایشاء تصور میکند و در نظرش به صورت خدا در میآید و میپندارد که پول این قدرت را دارد او را از هر گزند محفوظ کند و او را از شر مرگ نجات بخشد و جاویدان نماید (صدق الله العظیم)
«يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ»: پس مال و ثروت هدف اصلی و معبود مطلق میگردد. تمام اوقات صرف جمعآوری و بررسی و تفکر دربارهی آن میشود، با هر امری که باعث به خطر انداختن این هدف باشد به مبارزه برمیخیزد. و خود را از همه برتر و شایستهتر نشان میدهد و دیگران را به باد مسخره میگیرد و شخصیت اشخاص را تحقیر و سرکوب میکند به زعم خود میخواهد هر مانعی را از سر راه خود بردارد و شخصیتی را باقی نگذارد که خطری برای او و مالش به حساب آید، این طرز تفکر بدترین مرحلهی زندگی یک انسان به حیوانات بلکه به درندگان بیشتر شبیه است و برای رسیدن به طعمه از هیچ اقدامی روگردان نیستند، برای نمونه حالت و رفتار یک پولدار رباخوار را مورد توجه قرار دهید که آتش حرص و طمع در درونش زبانه کشیده و هر لحظه بر حرارت آن افزوده میشود.
همیشه در صدد آن است فقیران و مستمندان و بینوایان را با پولی که در دست دارد صید نماید. آه و ناله پریشانی و نابسامانی وضع فقیران هیچ که تأثیری در قلب سیاه او ندارد بلکه موقعیتی است مناسب برای سوء استفاده و نیل به اغراض پست حیوانی و مقاصد پلید شیطانی، او از این کار لذت میبرد و هیچگاه به فکرش خطور نخواهد کرد که روزی از این جنایت دست بکشد و هر اندازه مالش بیشتر باشد خود را صیاد چیره دستتر و خفاش خون آشامتر میپندارد، مسلماً این افراد که آفت و بلای اجتماعی میباشند حالت عادی خود را از دست میدهند و به تعبیر قرآن به صورت دیوانه درمیآیند که میفرماید: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ» (بقره: 275)
کسانی که ربا خوارند برنمیخیزند مگر مانند کسانی که دیوانه هستند.
باید این بیان وضعیت و وصف الحال رباخواران را عام و شامل دنیا و قیامت دانست یعنی رباخواران که در دنیا دیوانهی پول شدهاند برای گردآوری و افزایش آن به هر جنایت و حرکات شیطانی متوسل میشوند و نیروی رحم و محبت به کلی از صفحهی قلب آنها محو شده است و هیچگاه به عاقبت جنایتهای خود نمیاندیشند.
پول، عقل و فکر آنها را ربوده است و حاضرند حیثیت و شرف خود را برای دستیابی به آن پایمال نمایند. نشست و برخاستشان و رفتار و حرکاتشان باعث شرمندگی هر انسان فهمیده و عاقل میباشد و چنین رفتاری جز از دیوانگان و شیطان صفتان قابل انتظار نیست. اما در روز قیامت رباخواران به گرفتاری و بدبختی بسیار هولناکتری دچارند، اگر در دنیا در آتش بیارزش و پستی در انظار مردم میسوختند و اگر آتش حرص و طمع، صبر و قرار از آنان سلب کرده بود، با این جود میتوانستند لحظاتی با پول و شمردن آن خود را سرگرم و شاد و مغرور نمایند، ولی در قیامت همهی امیدها از آنها سلب شده و تمام جنایتهایی که انجام دادهاند در مقابل چشمشان مجسم، و راه فرار و انکار ندارند و در نهایت پستی به اتش خردکنندهی جهنم انداخته میشوند و درونهایی که در دنیا محل اندیشههای ناپاک بود به تنوری تبدیل میگرد که آتش آن در ستونهای طولانی و بلند زبانه میکشد البته رباخواری یکی از مظاهر پولپرستی است و نمونههای دیگر زیاد دارد که با دقت در آیات قرآن میتوان یکایک آنها را شناسائی نمود، باید توجه فرمود که اسلام با ثروت و مال دشمنی ندارد و فقر و تنگدستی را تبلیغ نمیکند بلکه تنبلی و سستی و ولخرجی و به هدر دادن آن را نکوهش مینماید.
اسلام انسان را موجود مخلوف و مرکب از دو نیروی مادی و معنوی معرفی میکند و دستور داده است که لازم است این دو نیرو به موازات یکدیگر تقویت شوند تا یک جامعهی اسلامی معتقد به خدا و قرآن و نیرومند در برابر تجاوز دشمنان حق و عدالت به وجود آید، هرگاه یکی از این دو نیرو پیشرفت نماید و دیگری ثابت و بیتحرک بماند ناهماهنگی زیانبار در جامعه به وجود خواهد آمد، مثلاً اگر انسان فقط مشغول عبادات باشد و به اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی توجه نکند و تصور ناید که این امور از عبادات خارج است زیاد طول نخواهد کشید که جامعه به فقر و تنگدستی و گوشهنشینی و رهبانیتی که در اسلام مذموم دچار خواهد شد و از طرف دیگر اگر جامعه دچار مادیگرایی محض شود و معنویات را فراموش نماید و معیار ارزشها ثروت و پول و مقام باشد و فضایل اخلاقی نادیده گرفته شود در اینجامعه سرمایهداران حکومت را در دست میگیرند و به جان و مال مستمندان تجاوز مینماید. همچنانکه ملاحظه میفرمایید در اکثر جوامع امروزی اخلاق و عدالت پایمال شده و قانون جنگل و استبداد محض حکمفرما میباشد. پس لازم است همچنان که پیغمبر اسلام (ص) میفرماید: نباید انسان فقط یکی از دین یا دنیا را انتخاب کند و آنها را جدا از هم مطالعه نماید بلکه باید این دو را مکمل یکدیگر دانست و دنیا را وسیلهای نیل به آخرت تلقی نمود و دنیای بدون قیامت و قیامتی جدا از دنیا وجود ندارد و هر حرکتی در دنیا چه در زمینهی اقتصادی و اجتماعی و فنی و سیاسی مادام همراه با خداپرستی و در جهت خدمت به پیشرفت جامعه و رفاه انسان باشد این حرکت از عبادات فردی ثوابش خیلی بیشتر است. البته احادیث و روایات از حضرت رسول (ص) در این موضوع خیلی زیاد است که اشاره به یکایک آنها باعث اطالهی کلام خواهد شد پس معلوم گردید که اسلام میخواهد جامعهای بوجود آید که در همهی مینههای علمی و فنی و فلسفی و اخلاقی فعال و متحرک و حرکتش به سوی خدا باشد و برای عمران و آبادی و ترویج و عدالت و فضایل اخلاقی و بالا بردن شرف انسانی کوشش نماید.
هرگاه انسان در این مسیر حرکت کند مسلماً انسانی خواهد بود سعادتمند و جامعهای را تشکیل خواهد داد مترقی به معنای واقعی شایستهی این فرمودهی خداوند که میفرماید:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (التین: 4)
«انسان را به بهترین و زیباترین میزان و اندازه آفریدهایم».
راستی انسان واقعی چه از لحاظ سیرت و چه از لحاظ صورت زیباترین موجود این کره خاکی است. تنها انسان است که با ترکیب نیروی عقل و اندیشه و زبان و قلم و آزادی فکر توانسته است شایستگی جانشینی خداوند را در زمین کسب نماید و خداوند در بارهاش بفرماید: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» (الإسراء: 70)
از این آیه مبارکه مستفاد شود که انسان برترین مخلوق خداوند است
و همانا آدم را گرامی داشتهایم و بر زمین و بحر مسلطش نمودهایم و از نعمتهای پاک و تمیز بهرهمندش کردهایم و بر اکثر مخلوقات دیگر برتری و تفصیلش دادهایم.
آری آنچه اسلام با او به مبارزه برخاسته و دشمن دارد ثروت و مال نیست بلکه رفتار و عمل انسانی است که پول را هدف اصلی قرار میدهد و به جز آن برای هیچ چیز دیگر ارزش قائل نمیشود و پول را که وسیله است به صورت مقصود اصلی و هدف نهایی در میآورد و سعادت را در آن میبیند.
مسلماً هرگاه این نوع تفکر غلط بر جامعه سایه افکند، مادام از آن جلوگیری به عمل نیاید به فساد و تباهی مبتالا میگردد و ظلم و استبداد بر سرنوشت انسان حاکم خواهد شد و برای صداقت و امانت، مهر و محبت و سایر فضایل انسانی ارزشی باقی نخواهد ماند، صدق الله العظیم که میفرماید:
«وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ ...» بدبختی بزرگی در انتظار سرمایهداران پولپرست و بیتوجه به مقام انسانیت میباشد چه بدبختی از این بزرگتر که انسان راه را از چاه تشخیص ندهد و وسیله را در مقام هدف جای دهد و مخلوق ناتوان را به جای خالق توانا و فعال مایشاء قبول نماید. آیا همچون انسان مضری که بلای اجتماع و ننگ بشریت است نباید در دنیا مورد بیمهری جامعه قرار گیرد و در آخرت به اشدّ مجازات، تنبیه شود؟ و نباید او را متوجه اعمال زشت خود نمود؟! لذا خداوند میفرماید «کلا لینبذن فی الحطمة»: خبر به سادگی نجات پیدا نمیکند بلکه در نهایت ذلت و خواری و بدبختی به حطمة انداخته میشوید.
حطمة عذابی است شدید و بلایی است هولناک که ماهیت آن تا حدی خطرناک است و تا اندازهای عظیم و وحشتناک میباشد که کسی قادر به درک آن نیست. تا جایی که خداوند به پیغمبر (ص) میفرماید: « وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ»ای محمد (ص) نمیدانی حطمة تا چه میزانی خطرناک است. یا (ای محمد (ص) حطمة به حدی خطرناک است که چه چیز قادر است ماهیت آن را بر شما معلوم دارد؟ خداوند حطمة را بیان و توصیف مینماید:
« نَارُ اللَّـهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ »
حطمة آتش خداست که بر قلب گناهکاران غلبه و تسلط پیدا میکند ولی آتشی که رهایی از آن محال است. « إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ».
این آتش تمام اطراف و اعضای آنها را احاطه مینماید و همهی راهها را بر آنها میبندد و منبع و کانون این آتش هولناک همان قلبی است که در دنیا افکار پلید و نیات شوم در آن پرورش داده میشد همچنانکه در دنیا حرص و طمع و غرور و خودخواهی از آن زبانه میکشید در قیامت آتش از آن قلب به صورت ستونهای کشیده و طولانی زبانه میکشد تا بداند هر عملی پاداشی مخصوص دارد که جنس و نوع آن میباشد.
هرگاه دقیقاً کلمات و جملات این سوره را مطالعه نماییم میبینیم با کلمهی «ویل» شروع میشود که در نهایت قاطعیت اعلام خطر مینماید و هیچ عذر و بهانهای را قبول نمیکند و مجازات پول پرستان را با لفظ «کلا» که برای توبیخ و تهدید است آغاز مینماید که بر همهی پندارهای غلط آنان خط بطلان میکشد و کلمه «نبذ» را با لام و نون تأکید همراه میسازد تا بداننند که این مجازات بسیار جدی است و قابل گذشت نمیباشد و جملهی ما أدراک که خاص مواضع بسیار با اهمیت است و میفرماید:ای محمد (ص) اهمیت مسئله تا حدی است که شما با وجود عظمت روحی و درک و بینش وسیعی که دارید قادر به تشخیص آن نمیباشید و کلمهی «نار» که به لفظ «الله» اضافه شده است نشان میدهد که این آتش، آتش معمولی نیست و برفروزندهی آن خداست پس هیچ کس توانایی خاموش کردن آن را ندارد. مجموع این نکات را ملاحظه نموده و دقت فرمایید که در این سوره بخلاف اکثر آیههای تهدیدآمیز قرآنکه با توبه همراه میباشد به توبه و عذر خواهی اشاره نشده است اینها همه نشانگر ان هستند که خیانت و ظلم و تجاوز به حقوق و حیثیت دیگران و اشاعهی فساد در اجتماع و حرکت در خلاف مصالح و خدمت بشری ظلمی است نابخشودنی و گناهی است کبیره و غیرقابل گذشت و اغماض. این سورهی کوتاه در چند جمله قاطع و به صورت فرمان الهی مؤکد مسلمانان را هوشیار میسازد که در کسب فضایل اخلاقی و همکاری و تبادل نظر و حفظ ارزشهای انسانی و نگریستن به دیگران با دید برابری و برادری بر اساس مهر و محبت غفلت ننمایند و حرکت و فکر و اندیشهی آنان در مسیر خدا و برای خدمت به خلق خدا باشد و از حرص و طمع نامشروع دوری جویند و با اخلاق حسنه و رفتار پسندیده خود سرمشق و نمونهی سایر ملتها شوند و راه سلف صالحین را بگیرند که خداوند در مورد ایشان میفرماید: «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ» (آل عمران: ۱۱۰)
شماای مسلمانان بهترین ملت و قومی هستید که در بین ملتها ظاهر شدهاید چون دو وظیفهی بسیار مهم و سنگین بر عهده دارید که عبارت است از امر به معروف و نهی از منکر میباشد، مردمان را با موعظهی حسنه و ارائهی طریق و قدرت قانون الهی به کارهای نیک وادار و از کردار بد به دور میدارید، و ایمان به خدا دارید و در راه خدا از هیچ چیز نمیهراسید. از این آیهی شریفه استنباط میشود که امت محمد (ص) نباید ساکت و گوشه نشین باشند و ضعیف و ذلیل در مقابل دیگران دست بر سینه نهاده و فرمانبر بیچون و چرای دیگران باشند و هر ناحقی را قبول کنند. بلکه لازم است درون خود را با نیروی ایمان تقویت نموده و با اخلاق حسنه و ظاهر آراسته و قوی و با استمداد از جمیع امکانات مادی و معنوی مانند کوه استوار و در مقابل ظلم و ستم به مبارزه برخواسته و شر و فساد را در جامعه ریشه کن مکایند و هیچگاه تسلیم زور و زورگویان نشوند این است معنای امر به معروف و نهی از منکر، چون امر به معروف و نهی بدون داشتن قدرت مفهومی جز خواهش و تمنایی که از ضعف سرچشمه میگیرند، ندارد.
راستی مسلمانان از اجرای دستورات خدا رویگردان شده، در نتیجه به ضعف و بدبختی بزرگ دچار گشتهاند و قدرت امر به معروف و نهی از منکر را به کلی از دست دادهاند تا جایی که به زیر سلطهی بیگانگان در آمده و اغلب نقشههای شوم و شیطانی استعمارگران همراه با ترویج ظلم و ستم به دست خود این مسلمان نماها اجرا میگردد.
مسلمانان باید امروزه از این فساد وسیع اجتماعی که با آن روبرو هستند بترسند و نگذارند بیش از این شرافت و ارزشهای انسانی در جامعه یشان پایمال شود و احکام خدا تا این اندازه در صحنهی زندگی دور نگه داشته شود و الا مشمول کسانی خواهند بود که آیهی «ویل لکل همزة» دربارهی آنان نازل شده است.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله و أصحابه و خلفائه الراشدین
والسلام علی عباد الله الصالحین
15 دیماه 1361 برابر با 20 ربیع الاول سال ۱۴۰۳ هجری قمری
ابوبکر حسنزاده
نظرات